جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای اثر هنری

مرتضی عابدینی فرد،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده

لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف پر آوازه¬ی قرن بیستم، معتقد است که «اثر هنری شیء است در حالیکه از وجه ابدی به آن نگریسته شود» و ویکتور شکلوفسکی، منتقد و نظریه¬پرداز ادبی، نیز هنر را راهی برای «آشنایی¬زدایی» از اشیاء و «نا آشنا» نمودن امور آشنا می¬دانست. معتقدم که میان این دو دیدگاه در خصوص هنر و اثر هنری، نسبت و تشابهی قابل توجه وجود دارد. تأکید ویتگنشتاین و شکلوفسکی بر هنر به قدرت آن در هموار نمودن راهی برای «خوانندگان» (به معنای وسیع کلمه) برمی¬گردد تا اشیاء را فی¬نفسه و خارج از زمینه¬ی معمول¬شان ادراک نمایند. همانطور که شکلوفسکی میگوید «هنر از طرق مختلف، اشیاء را از خودکاری ادراک رها می¬سازد»؛ در مقابل، اشیاء از منظر شیوه¬ی عادی نگریستن تقریباً اصلاً دیده نمی¬شوند یا «هیچ به حساب می¬آیند». در اثر هنری اما وجود اشیاء برجسته میشود. در این نوشتار می¬کوشم نشان دهم که دیدگاه¬های اولیه¬ی ویتگنشتاین در باب زیبایی¬شناسی در هماهنگی با نظریه¬ی فرمالیستی شکلوفسکی در خصوص هنر است.
فتانه محمودی، مژده شرفخواه، غلامرضا پیروز،
دوره ۱۲، شماره ۴۸ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

لوسین گلدمن (۱۹۱۳ـ۱۹۷۰م)، پژوهشگر رومانیایی و تابع مارکس در حوزه جامعه‌شناسی ادبیات، به بررسی ارتباط اثر ادبی با جامعه پرداخت؛ سپس حوزه پژوهش‌های خود را به رمان منحصر کرد و روش ساخت‌گرایی تکوینی را درپیش گرفت. گلدمن در روش خود درپی برقراری پیوندی معنادار میان فرم ادبی و مهم­ترین جنبه‌های زندگی اجتماعی بود. به‌عقیده او، آفریننده اثر ادبی نه یک فرد، بلکه طبقات و گروه­­های اجتماعی جامعه هستند. این شیوه درعین پرداختن به محتوای اثر، از صورت آن نیز غافل نمی‌ماند و درصدد تبیین ساختار ادبی، ساختار اجتماعی و فضایی است که اثر در آن شکل‌ گرفته است. تحقیق در تعیین نوع ساختار معنادار حاکم بر اثر هنری از نظر گلدمن، بررسی رابطه ساختار اثر هنری و جهان‌بینی هنرمند و شناخت شگردهای هنری او جهت تبیین گروه‌های اجتماعی مورد نظر اثر هنری از اهداف پژوهش محسوب می‌شود. مقاله پیش رو درپی پاسخ‌ به این پرسش است که میان جهان‌نگری هنرمند و آثار او با ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه در دورانی که آثار او خلق شده، چه رابطه‌ای وجود دارد. در این راستا نمونه‌هایی از عکس­های دوره قاجار که توسط آنتوان سورگین گرفته شده­اند، با تمرکز بر نقد تکوینی گلدمن و براساس آرای بارت مورد تحلیل نشانه‌شناسی قرار گرفته­اند. بررسی­ها نشان داد که ساختار فکری طبقه­ای که تغییر را در سر می­پروراند ـ که نمود آن در اهداف مشروطه­خواهان مشاهده شد ـ با ساختار اثر هنری که به نمایندگی هنرمند ایفای نقش می­کند، رابطه­ای دوسویه و متقابل دارد و به‌نوعی به یکدیگر وابسته­اند؛ عکاسی محل تلقی این دو ساختار است. در این روند اختلاف طبقاتی و شاه­‌محوری، ساختار معنادار تصاویر نمونه موردی این مقاله است.
 

دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۴ )
چکیده

اهداف: این پژوهش بر آنست تا نظر به تاثیر انکار ناپذیر رسانه های نوین بر همه ابعاد زندگی بشر از جمله معماری و متعاقبا نیاز مبرم به مطالعه تاریخچه تحول رسانه ها و مبانی حاکم بر مطالعات رسانه ای، به نحوه اثر رسانه بر معماری بپردازد.

روش ها: پژوهش حاضر از نظریه بازتولید پذیری مکانیکی بنیامین به مثابه نظریه پذیرفته شده در پژوهش بهره جسته و کوشیده با رویکردی پساکیفی ازخوانش مفاهیم جدید از جانمایی معماری به مثابه رسانه و هنر در آن، رابطه عمیق معماری و رسانه را در این عصر تشریح نماید.

یافته ها: همانطورکه جملگی رسانه ها از قالب یک سویه و سنتی به عرصه رسانه های نوین با ارتباطات تعاملی و دوسویه گام نهاده اند،معماری نیز از مفاهیم تعاملی بی بهره نمانده است. مضافا ادراکات نوینی در معماری به مدد سایر رسانه ها حاصل شده است که دسترسی آن را همگانی تر و با قابلیت تکثیر بیشتری قرار می دهد.

نتیجه گیری: اگرچه بازتولیدپذیری مکانیکی معماری به مثابه هنر به مدد رشد تصاعدی رسانه ها در ساحت های گوناگون تحقق یافته است و معماری به مثابه رسانه و به مدد سایر رسانه های نوین گام به مرحله نوینی از تکامل خود نهاده که با نگاهی بر مبانی رسانه ها، مترصد آنست که نقشی پویا در فرآیند خلق فضا و سودمندی بر آن به مخاطب غیرمنفعل خود بدهد اما همگانی شدن هنر، به جای آزادسازی مخاطب، می‌تواند به کاهش عمق تجربه زیبایی‌شناختی و تسلط بیشتر نظام سرمایه‌داری بر تولید هنر  معماری نیز منجر شود.



دوره ۲۶، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده


اثر سینمایی، نوعی اثر هنری است که در بیشتر نظام‌های ملی، تابع قواعد ویژه‌ا‌ی است که سازگار با ماهیت و نوع این اثر و همچنین صنعت پر رونق آن می‌باشد. این موضوع در حقوق ملی، با وجود صنعت رو به شکوفایی فیلم در جامعه و علاقه‌مندان بیشمار به آن، هنوز مورد قانون‌گذاری قرار نگرفته و دارای مجموعه‌ای از قواعد حاکم بر آن نیست. می‌توان ‌یکی از دلایل این خلأ را نبود تعریف دقیقی از این اثر و عدم شناخت ماهیت آن دانست. سؤال اصلی که وجود دارد، این است که در خلأ قانونی موجود، ماهیت اثر سینمایی چیست؟ با توجه به تعریف اثر مشترک در قوانین فعلی مالکیت فکری، اثر سینمایی مطابق قانون فرانسه و ایران، برخلاف انگلستان، هند و ایالات متحده، اثر مشترک محسوب می‌شود و در بررسی دسته‌بندی‌های دیگر، می‌توان گفت اثر سینمایی، یک اثر مشتق، اقتباسی و صوتی تصویری نیز هست. در تمامی قوانین مورد بررسی، اثر سینمایی، اثری اقتباسی است. چرا که استفاده از عناصر اثر اولیه و تغییر در قالب در اثر دوم و یک اصالت نسبی در خلاقیت و نوآوری برای ایجاد اثر اقتباسی در همه قوانین مورد بررسی ذکر گردیده است. پس باید با توجه به حقوق آثار اقتباسی، برای محترم شمردن حقوق مولف اثر اولیه و حمایت از اثر سینمایی در حقوق ملی، قانون‌گذاری صورت پذیرد. همچنین در حقوق فرانسه مانند حقوق ایران اثر سینمایی اثر مشترک محسوب می‌گردد پس باید چگونگی بهره‌برداری از این اثر در حقوق فرانسه را در قانون‌گذاری برای آثار سینمایی در ایران مورد توجه قرار داد.

 

صفحه ۱ از ۱