جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای ابوتراب خسروی
منصوره تدینی،
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۷ )
چکیده
در این مقاله ابتدا پسامدرنیسم و مهمترین مؤلفههای آن، مثل محتوای وجودشناسانه، آشکار کردن تصنّع، اتصال کوتاه، عدم قطعیت، آشفتن زمان، تغییر راوی و زاویه دید، شخصیتهای شورشگر، فرجامهای چندگانه و... بهطور مختصر مرور شده، سپس حضور برخی از این مؤلفهها در دو داستان کوتاه از ابوتراب خسروی، با نامهای «پلکان» و «حضور»، با ذکر مستنداتی از متن، اثبات شده است. با توجه به وجود عنصر غالب پسامدرنیسم در این متون، یعنی محتوای وجودشناسانه، میتوان گفت این داستانها وارد حیطه پسامدرنیسم شدهاند؛ اما عناصری از مدرنیسم، مثل وجود پیرنگ را نیز در خود دارند.
عبدالله آلبوغبیش،
دوره ۱۷، شماره ۶۵ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
مطالعات ادبی در پرتو اندیشۀ پساساختارگرا از منظری متفاوت متن را واکاوی میکنند. پساساختارگرایی ضمن رها شدن از چهارچوب تصلبیافته ساختارگرایی، خوانشی واسازانه از متن بهدست میدهد و معنا و گفتمان ادعایی آن را به پرسش میگیرد. در این راهبردِ مطالعاتی، پژوهشگر از رهگذر بازشناسی تناقضات نهفته در متن، از دوگانههای پایگانی ساختارگرایی فاصله گرفته، از معنای آشکار آن مرکزیتزدایی میکند و معنای خاموشگشته را بهسخن میآورد. کاربست چنین راهبردی در واکاوی متون فارسی میتواند ابعاد ویژهای را در باب آنها و ساختارهای فکری نویسندگان آشکار سازد. پژوهش حاضر بر بنیاد این اندیشه و با اتخاذ رویکردی استنادی ـ تاریخی در گردآوری دادهها، داستان کوتاه «حضور» از مجموعه داستان دیوان سومنات نوشتۀ ابوتراب خسروی را واسازی نمودهاست. بنابر پژوهش پیشِرو، متن «حضور» بهرغم عنوان آشکار آن، رو به غیاب دارد و امر غایب در آن به سطح حضور فرامیرود. تزلزل در رابطۀ متناظر دال و مدلولی و درنتیجه، ناپایداری معنامندی دالها، ناآغازی در متن، باژگونگی کارکردها و موقعیتهای دالهای متن و نامزُدایی از شخصیتها بخشی از مصادیق مرکززدایی از گفتمان مرکزیتیافته متن قلمداد میشوند. در پرتو این رابطه ناپایدار، دالهای کنشگر در متن دچار تعویق و گسست از معنای نهایی شدهاند و بدینترتیب، انکسار و پراکنش معنا در متن رقم خوردهاست؛ برونداد چنین وضعیتی آپوریا یا تنگنا در پذیرش معنای قطعی متن است، بهطوری که خواننده دیگر قادر به تحدید معنای نهایی نیست. جابهجایی حضور و غیاب و ناپایداری معنا حتی بر تمهیدات متن و موقعیتهای مکانی شخصیتها نیز سایه انداختهاست و متن از درون خود را نقض کردهاست.