۳۳ نتیجه برای طنز
دوره ۸، شماره ۳۶ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
گِرمَس در نشانهشناسی روایی خود دو نظام معنایی «برنامهمدار» و «مُجابی» را مطرح میکند. لاندوفسکی، علاوهبر این دو نظام، قائل به دو نظام معنایی ـ تعاملیِ «تطبیقی» و «تصادفی» نیز هست. نظامهای چهارگانۀ مذکور (برنامهمدار، مجابی، تطبیقی، و تصادفی) بهترتیب مبتنی بر نظم، نیتمندی، تعامل حسی، و شانس هستند. با توجه به اینکه نشانه ـ معناشناسی اجتماعی نظریۀ تولید و دریافت معنا در کاربرد است، پژوهش پیشِرو بر آن است که در چارچوب نظامهای چهارگانۀ لاندوفسکی، با شیوۀ تحلیلی ـ توصیفی نشان دهد که قصههای طنز کودکِ معاصر بهمثابۀ خردهبافتهای موقعیتیِ خندهداری هستند که راهبردهای معناسازِ بیناسوژهایِ خود را از کلانبافتهای تاریخی ـ فرهنگیای مانند قصهها، مثلها و لطیفهها به ارث میبرند. مسئلۀ پژوهش چگونگی کاکرد روابط بیناسوژهای (روابط میان شخصیتها) در تسرّی این شگردهای خندهمعنایی است. منظور از «شگردهای خندهمعنایی» راهبردهای شکلگیری فرایند خنده در چارچوب یک نظام معنایی است. این پژوهش برای نخستینبار نظامهای معنایی طنز را معرفی و ردهبندی میکند.
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف این مقاله پیادهسازی روش نشانهمعناشناسی برای دستیابی به الگو یا الگوهای حاکم بر فرایندهای معنایی کنشی و تنشی و نشان دادنِ تأثیر جریان زیباییشناختی بر فرایندهای مذکور در بستر گفتمان طنز باب اول گلستان سعدی است واز این جهت، نخستین کوشش بهشمار میآید. مقصود از طنز، سخن مطایبهآمیزِ انتقادی است که با هدف اصلاح اجتماعی و به کمک جریان زیباییشناختی در زبان شکل
میگیرد و با هزل و هجو فرق دارد.
روش نشانهمعناشناسی در پی تجزیه و تحلیل گفتمان برای پی بردن به شرایط تولید و دریافت آن است. نشانهمعناشناس با مجموعهای معنادار روبهروست که در مرحله نخست فرضیههای معنایی و نوع ارتباط آنها با یکدیگر را در نظر میگیرد. سپس، به جستوجوی صورتهایی که با این فرضیههای معنایی مطابقت دارند، میپردازد تا اثبات آن فرضیهها میسر شود. فرضیه پژوهش حاضر این است که فرایند معنایی در گفتمان طنز نظام کنشی را به تنشی تبدیل میکند و با برقراری تعامل بین ابعاد فشارهای (عاطفی، درونی) و گسترهای (شناختی، بیرونی) فضایی سیال را میآفریند که خلق معنایی بدیع را ممکن میسازد. در طنز حضور حسی ـ ادراکی کنشگر و در مرحله بالاتر گفتهپرداز به تنش بین ابعاد فشارهای و گسترهای نیرویی میبخشد که برونههای زبان را از درونههای رایج، تهی میکند و به جای آن درونههایی متفاوت قرار میدهد. دگرگونی در رابطه درونه ـ برونه زبانی از ویژگیهای طنز است که بهوسیله جریان زیباییشناختی، سبب تغییر ازرشهای همهباور و خلق ارزشهای نو در این گفتمان میشود.
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
این جستار منتخبی از حکایات رسالۀ دلگشا اثر عبید زاکانی را از منظر نظریۀ معنایی انگاره ـ بنیاد پیشنهادی راسکین (۱۹۸۵) تحلیل و بررسی می
کند. راسکین تلاش میکند ساز و کارهای حاکم بر تولید و درک متون طنزآمیزِ کوتاه بهویژه جوکهای تکخطی و ساده را توصیف و تبیین کند. بر اساس این نظریه، هر متن مطایبهآمیز، ۱) دو انگاره دارد؛ ۲) متن با هر دو انگاره، همپوشانی دارد، و ۳) دو انگارۀ همپوشان متضاد یکدیگرند. راسکین متن واجد این شرایط را طنزآمیز و فاقد آن را غیرطنزآمیز معرفی میکند. پس از تبیین نظریۀ معنایی، از مجموع ۲۵۴ حکایتِ رسالۀ دلگشا به تصحیح محجوب (۱۹۹۹)، ۱۶ حکایت بهمثابۀ طنز اقلیمی و به طریق اولی، طنز اهالی قزوین در مقام پیکرۀ دادگانی انتخاب شد. سپس، پنج نمونه از این حکایات از منظر نظریۀ معنایی به تفصیل تبیین شد و باقی حکایات نیز به طور کلی بررسی شدند. آنگاه، به تبعییت از دستوریانِ روایت بهویژه پراپ (۱۹۲۸) و برمون (۱۹۷۳)، طرز رفتار اهالی قزوین در این حکایات در سه کارکرد اصلی قرار گرفت و این الگوی کلی حاصل شد که نقش قزوینی میتواند معرف کنشهای سفاهت و بلاهت، و کنشهای سفاهت و بلاهت میتواند معرف نقش ابلهانه باشد. برخی یافتهها نشان میدهند که طنزهای اقلیمی در حکایات بسامد بالا دارند. این طنزهای اقلیمی ویشکاری قزوینیان را نشان میدهند. درمجموع، کاربست این نظریۀ در طنزهای اقلیمی رسالۀ دلگشا نشان میدهد که همۀ طنزها به تمامی از شروط نظریۀ معنایی تبعیت میکنند و با آن سازگاری دارند.
cript-based semantic theory
دوره ۹، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
یکی از نویسندگان حوزۀ کودک و نوجوان ایران، هوشنگ مرادی کرمانی است که بیش از دیگر نویسندگان به فرهنگ مردم در آثارش توجه آگاهانه داشته است. وی در بیشتر آثارش از انواع ادبیات عامه ازجمله اشعار عامه بهره گرفته است؛ بهگونهای که کاربرد اشعار عامه و طنز از ویژگیهای مهم سبک این نویسنده است و بازتاب این اشعار در هر کدام از داستانهای طنزآمیز وی نیز بهگونهای خاص است؛ با توجه به این امر در پژوهش حاضر بازنمایی اشعار عامه در شش اثر داستانی طنزآمیز هوشنگ مرادی کرمانی برمبنای نظریۀ تحلیل گفتمانی ون لیوون کانون توجه بوده و از روش توصیفی ـ تحلیلی برای بررسی و تحلیل استفاده شده است. دیدگاه ون لیوون برپایۀ بررسی کنشگران اجتماعی شکل گرفته است. وی مؤلفههای مختلفی را برای بررسی این کنشگران ارائه میدهد. در این جستار با توجه مؤلفههای حذف و ذکر مشخص شد کنشگران اصلی اشعار عامه در آثار داستانی طنز هوشنگ مرادی کرمانی، معمولاً ذکر میشوند و در بیشتر موارد روستاییان کنشگر فعال هستند و افرادی با اصالت شهری بیشتر نقش پذیرنده و منفعل را دارند. همچنین کودکان و نوجوانان نیز معمولاً در نقش پذیرنده و منفعل ظاهر میشوند. زنان در برخی موارد نقش منفعل و در برخی موارد نقش فعال را بر دوش میکشند. مؤلفۀ تشخصزدایی و تشخصبخشی و تعیین ماهیت نیز در بازنمایی کنشگران اشعار عامه دیده میشود که تأکید نویسنده بر نقش روستاییان در حفظ اشعار عامه را نشان میدهد.
دوره ۹، شماره ۴۲ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
این مقاله روایتگری طنزآمیز لطیفههای داستانی و غیرداستانی یا مصنوع و محاورهای را در پرتو گذار از لطیفۀ غیرداستانی به لطیفۀ داستانی و با اشاره به برخی نمونهها، بررسی میکند. ابتدا، کلیاتی درباره روایت طنزآمیز بیان میشود. سپس، روایت طنزآمیز غیرداستانی در تقابل با روایت طنزآمیز داستانی بحث و گفته میشود روایت غیرداستانی، بافتوابسته، خلقالساعه و محاورهای است که در تبادل کلامی شکل میگیرد و به داستان و راوی نیاز ندارد. درعوض، روایت طنزآمیز به بافت وابستگی ندارد؛ ازپیشساخته و مصنوع است و به داستان و راوی نیاز دارد. لطیفۀ غیرداستانی نوعاً شامل سه مرحله است: سرآغاز، تناقض، گرهگشایی. بهنظر میرسد در متون طنزآمیز روایی طولانیتر نه لُبمطلب که چندین جبلاین رخ میدهد که لزوماً در پایان متن نمیآید و در سرتاسر متن پراکنده است. در این مقاله، گذار از لطیفه داستانی کوتاه به لطیفۀ داستانی بلند در پرتو منتخبی از حکایات جوحی در مصادر مختلف بررسی میشود. یافتهها نشان میدهند تغییر لُبمطلب، بهویژه در حکایات منتخب جوحی، نقش چندانی در تبدیل لطیفۀ غیرداستانی به داستانی ندارد، اما لطیفه داستانی کوتاه بهسبب پراکندگی لُبمطلب به لطیفۀ داستانی حجیمتر بدل میشود.
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
با وجود بازتاب زیاد حکایات عقلای مجانین در ادبیات فارسی بویژه آثار عطار نیشابوری، تحلیل ویژگیهای ذهنی و زبانیِ آنان از مباحثی است که کمتر بدان پرداخته شده است این پژوهش تلاشی است برای دست یافتن به تبیینی علمی در مورد رابطه رفتارهای ذهنی و زبانی عقلای مجانین و کشف منطق حاکم بر آنها از طریق تحلیل حکایات عقلای مجانین در آثار نویسندگان اسلامی بویژه مثنویهای عطار نیشابوری. بر این اساس با تحلیل محتوای چهار پیشنمونه از حکایات مجانین، فرضیهای برای تحلیل حالات ذهنی و رابطه آن با رفتارهای زبانی ایشان ازجمله طنز، شطح و پارادوکس مطرح شد؛ فرضیهای که در این پژوهش «برخورد جهانهای ذهنی» نامیده شده که خود به دو گونه «لاهوت در ناسوت» و «ناسوت در لاهوت» قابل تقسیم است
دوره ۱۰، شماره ۴۷ - ( ۹-۱۴۰۱ )
چکیده
جِل جِلانی آیینی کهن با بنمایههای ایرانی است که در روستای کوهستانی طامۀ شهرستان نطنز برگزار میشود. بدین ترتیب که در سه شب منتهی به نوزدهم دیماه، جوانان آبادی در شامگاهان آتشی میافروزند، آنگاه به در خانهها میروند و با خواندن اشعاری برای اهل خانه آرزوی برکت و سلامتی میکنند، سپس صاحبخانه با رغبت و احترام هدایایی خوراکی از نوع میوه و خشکبار در سینی مینهد و به گروه میدهد، گروه آن را در خورجین الاغ خود میریزد و سراغ خانهای دیگر میرود، در پایان در مسجدی کوچک جمع میشوند و هدایا را بین خود تقسیم میکنند. این آیین کمی با گذشته تفاوت دارد، زیرا پیشتر بر گلوگاه درختان سنگ میگذاشتند و آتش را در بالای کوهی میافروختند تا نور آن به همۀ باغات برسد. دادههای این پژوهش که بهصورت میدانی و اسنادی گردآوری شده و از جهت دینی و آیینی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج مقاله نشان میدهد آیین جل جلانی برگرفته از آیینهای دیماهی ایرانی است که شباهتهای زیادی با جشنهای سده و هیرومبا زرتشتی و آیین نیمۀ ماه رمضان مسلمانی دارد، اما بهعکس آیین نیمۀ ماه رمضان بنمایه و اصالت ایرانی خود را تا حدود زیادی حفظ کرده و متناسب با حوایج روستاییان باغدار که با مشکل سرمای کوهستان و یخزدگی درختان مواجه هستند، به حیات خود ادامه داده است.
دوره ۱۱، شماره ۴۴ - ( ۶-۱۳۹۳ )
چکیده
با مطالعه و تأمل در اشعار پست مدرن دریافته میشود که بسیاری از ویژگیهای سبک یا فن گروتسک در این نوع شعر جریان دارد. این نوشتار در پی معرفی کوتاهی از جریان شعر پست مدرن و سبک گروتسک به بیان شباهتهای این دو و تحلیل کاربردی ویژگیهای گروتسک در شعر پست مدرن میپردازد. شیوۀ تحقیق به روش تحلیل محتواست. یافتههای پژوهش نشان میدهد که جریان شعر پست مدرن و مضامین آن در موارد فراوانی با موضوعات و اهداف فن گروتسک همسویی دارد که این شباهت و اشتراک هم میتواند در ذات این آثار به دلیل ویژگی هجوگونه و عصیانگرانه مورد بررسی قرار گیرد و هم ناشی از جریان پست مدرنیزم باشد که ادبیات امروز جهان را تحت تأثیر قرار داده است.
دوره ۱۱، شماره ۴۶ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده
یکی از پرسشهای بیپاسخ حوزۀ ادبیات عصر مشروطه، چراییِ گرایش نویسندگان این دوره به فرهنگ عامّه و وارد کردن زندگی مردم سطح پایین جامعه در نوشتهها بویژه در داستانهای آن دوران است؛ به تعبیر دیگر، آیا پرداختن به سبک زندگی، زبان، فرهنگ و تمایلات طبقات فرودست جامعه، بعدی تفنّنی و نهایتاً، جنبۀ زیباییشناختی داشته و یا برخاسته از نوع نگاه اجتماعی-سیاسی نویسندگان بوده و ضرورتی ناگزیر به شمار میرفته است. در این مقاله با نگاهی ریزبینانه در یکی از شاخصترین متنهای عصر مشروطه، یعنی چرند پرندِ دهخدا در مسیر تبیین این پرسش و نیز چگونگی تلفیق روایت داستانی با زبان و فرهنگ مردم به این مسئله پرداخته میشود. به یاد آوریم که نویسندۀ چرند پرند در دورههای مختلف زندگی، آثاری کاملاً متفاوت در حوزههای مفهومی مختلف (تاریخ، لغت، ترجمه و ...) پدید آوردهاست که تباین آشکاری را نسبت به دنیای چرند پرند به نمایش میگذارد.
دوره ۱۱، شماره ۴۹ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
ابزار صرفی در زبان یکی از ابزارهای مهم در آفرینش طنز کلامی است. در این راستا استفادۀ آگاهانه از فرایندهای ساختواژه در کنار عوامل دیگر، جذابیت هنری آثار طنز را دوچندان میکند. پژوهش حاضر به بررسی فرایندهای واژهسازی و واژهآفرینی در یکگونۀ زبانی ساختگی در مجموعۀ طنز شبهای برره میپردازد. این مجموعه از نظر ابداعات و نوآوریهای زبانی نسبتبه سایر مجموعههای طنز در دو دهۀ اخیر بسیار شاخص است. عامل اصلی خنده و طنز در این مجموعه طنز کلامی است که واژهسازی در آن نقش مهمی ایفا میکند. برای انجام این پژوهش ۳۵۵ داده از مشاهدۀ ۹۰ قسمت این مجموعه استخراج و در چارچوب بوی (۲۰۰۷) دستهبندی شدند. نتایج این بررسی نشان میدهد که الگوهای واژهسازی و واژهآفرینی در این مجموعه از الگوهای جهانی پیروی کردهاند. سرواژهسازی و پسینسازی کمترین میزان کاربرد (۲/. درصد) و فرایند ابداع (۲۸/۲۰درصد) بیشترین میزان کاربرد را داشتهاند و میزان کاربرد فرایندهای غیرصرفی (۸۳/۶۰ درصد) در این مجموعه از فرایندهای واژهسازی و واژهآفرینی بیشتر بود.
فاطمه زمانی، محمد رضایی،
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
طرز «تزریق» یکی از سبکهای رایج و شناختهشده میانه سده دهم در شعر فارسی است که به اشعار مسلوبالمعنی، مضحک، مهمل و هزلآمیز اطلاق میشده و اغلب با عباراتی مطایبهآمیز و الفاظی رکیک و گاه دور از هنجارهای اخلاقی معمول در شعر و نثر فارسی رواج یافته است. در بین شاعران تزریقگوی، فوقی یزدی که تمام آثار خود را در این سبک نوشته، با وضع اصطلاح «پرپوچ»، واژهای فارسی و بهمراتب گویاتر و رساتر از «تزریق» ارائه کرده است. وی در مقدمه «اطوزنامه» و درضمن اشعار خویش به مبانی فکری و مختصات ادبی این سبک اشاره کرده است که میتوان آن را مرامنامه شاعران «پرپوچگو» و بهحقیقت نام اعظم معنازدگی دانست. در مقاله حاضر، ابتدا اصطلاح «پرپوچ» و دلالتهای معنایی و عوامل سازنده آن معرفی شده؛ سپس با تکیه بر اشعار فوقی یزدی، به مهمترین عوامل رواج این سبک، همانند واکنش نقیضهآمیز به شاعران طرز خیال دور، مفاسد اخلاقی و نداشتن جهانبینی مرکزی، اشاره شده است؛ آنگاه مختصات ادبی پرپوچگویی، مانند هنجارشکنیهای زبانی، هزل و هجو، طنز، نقیضهگویی و کارناوالگرایی، واکاوی شده است.
دوره ۱۴، شماره ۵۸ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
هدف این پژوهش پاسخ به این سؤال است که این شاعران طنزپرداز (عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ایرج میرزا، دهخدا و اشرفالدین حسینی) چگونه از «افشاگری» به عنوان یکی از ویژگیهای سبکی ادبیات طنز در جهت آگاهی بخشی، بیداری و افزایش بینش و درک عمومی قدم برداشتند و تا چه میزان مسائل مختلف و پیچیده اجتماعی- سیاسی را برای عامه مردم زمان خود قابل فهم کردند. لحن اعتراض و افشاگریهای یکسان اجتماعی و حقیقتجویی در شعر این شاعران، مشهود و ویژگی مشترک است و افشاگری و آگاهیبخشی به عنوان معیاری برای مقبولیت، توجیه جایگاه و رمز ماندگاری اشعار طنز این شاعران از تجلی خاصی برخوردار است. نتایج نشان داد که بیشترین درصد ابیات افشاگری در سروده های با محتوای طنز به دهخدا و کمترین درصد به ایرج میرزا مربوط است. و درصد افشاگری در اشعار مورد بررسی این شاعران بین ۱۷ تا حدود ۳۰ درصد متغیر است و در این میان درصد افشاگری دهخدا و نسیم شمال نسبت به عشقی، عارف و ایرج میرزا برتری دارد.
رقیه زمانپور، جهانگیر صفری، اسماعیل صادقی، حمید رضایی،
دوره ۱۵، شماره ۵۸ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده
فلسفه برای کودکان (فبک)، از رویکردهای مهم و فراگیر در آموزش تفکر به کودکان قلمداد میشود که در آن از روشهای گوناگونی همچون بازی، فیلم و انیمیشن، مباحثه و داستان در جهت تعلیم اندیشیدن به روش فلسفی به کودکان استفاده میشود. یکی از شگردهایی که میتواند بهعنوان ابزاری کارآمد در تحقق اهداف این برنامه مورد استفاده قرار بگیرد، مقولۀ «طنز» است. طنز از سویی با مباحث مورد توجه فلسفه برای کودکان، همچون دموکراسی، فضایل اخلاقی، تفکر خلاق و انتقادی، تعامل اجتماعی، گفتمان و تجربیات روزمرۀ کودکان، پیوند برقرار میکند و از سویی به فرهنگ و روحیۀ طنزپذیر ایرانیان نزدیک است و به این دلیل، کارکرد مثبت و تأثیرگذاری در برنامۀ فلسفه برای کودکان خواهد داشت. طنز همچنین میتواند با نقشی که در شخصیتپردازی، رهاسازی و بازرمزگردانی نشانهها در داستانهای فبک ایفا میکند، در بالا بردن غنای ادبی این نوع داستانها، جذب کودکان مخاطب و تأثیرپذیری آنها از داستانهای فلسفی، موفق عمل کند و بدون ایجاد اختلال در کارکردهای فبک، در محقق کردن اهداف این برنامه سهیم باشد.
دوره ۱۶، شماره ۶۴ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
موضوع این جستار تحلیل انتقادی گفتمان دو اثر طنزآمیز «دیوان خروس لاری» از ابوالقاسم حالت و «مجموعه آثار محمدعلی افراشته» به کوشش نصرتالله نوح، براساس الگوی ون لیوون (۱۹۹۶م.) است. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر قدرتهای حاکم و فرایندهای ایدئولوژیکی دوران پهلوی دوم بر میزان صراحت و پوشیدگی کلام در این دو اثر است. در این مقاله کارگزارانی که در این اشعار طنزآمیز حضور و مشارکت دارند براساس عوامل الگوی ون لیوون چون حذف، تشخصزدایی، مشخصسازی، نامشخصسازی، نامدهی، طبقهبندی، پیوند زدن، جدا کردن، جنس ارجاعی و نوع ارجاعی بررسی میشوند. دلیل انتخاب این دو اثر این است که دیدگاههای این طنزپردازان در دوران پهلوی دوم از آبشخورهای مشترک سیاسی و اجتماعی سرچشمه میگیرد؛ اما آنان ایدئولوژی و گرایشهای متفاوتی نیز دارند. بنابراین وجود مشترکات و مفترقات گوناگون، زمینه مقایسه میان آنها را فراهم میسازد. نتایج این پژوهش نشان میدهد با اینکه هر دو طنزپرداز به پوشیدهگویی تمایل بیشتری دارند و طبقهبندی و تشخصزدایی در اشعار آنان بیشترین بسامد را دارد؛ اما محمدعلی افراشته بر خلاف ابوالقاسم حالت با نامدهی کارگزارانی که بر مسند قدرت قرار دارند و همچنین انتقاد از ارکان اصلی قدرت چون شاه، دربار، روحانیون و نیروهای امنیتی بر صراحت کلام خود افزوده است. محمدعلی افراشته همچنین بهدلیل گرایش سوسیالیستی از عامل جنس ارجاعی برای بازنمایی توده و خلق بیشتر بهره برده است. ابوالقاسم حالت نیز با کاربرد بیشتر عامل نامشخصسازی یعنی ضمایر و صفات مبهم، کلام خود را پوشیدهتر کرده است.
دوره ۱۷، شماره ۶۹ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
موضوع و هدف این مقاله رسیدن به تعریفی از طنز به عنوان نوعی ادبی است تا بتوان به استناد آن طنز بودن متنی ادبی را بشناسیم. بر مبنای نظریات ادبی معاصر بویژه نظریات خواننده محور، تعریفی تازه از طنز داده شده است: «طنز، متنی ادبی است که کنش آن، ایجاد تقابل بین «مفاهیم ادراکی خواننده از متن» با «الگوهای ذهنی خواننده» است». این تعریف به عنوان مبنای تشخیص متون طنز از دیگر متون میتواند مورد استفاده قرار گیرد؛ بر این اساس نمونههایی از طنزها در متون مختلف (قرآن مجید، شاهنامه، رباعیات خیام، اشعاری از شاملو و شفیعی کدکنی) تحلیل شده است. همچنین بر مبنای این تعریف، نشان داده شده که بعضی از نمونههایی که در کتابها یا مقالات مختلف، طنز معرفی شدهاست، مصداق طنز به عنوان نوعی بیان ادبی نیست.
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۳۳ )
چکیده
تحتوی السُّخریةُ فی الأدب عَلَى ترکیبةٍ مِن النقدِ والهجاءِ والتّهکمِ والدّعابةِ، وذلک بهدفِ التعریض بالأشخاص، وتجریحهم، وإبراز مثالبهم وسلبیاتهم والنقائض الجسدیه والرذائل الخلقیة. فإنَّ الأدب السَّاخر فی غایةِ الأمر یهدفُ إلى إصلاح العیوب وتصحیح المسارات الخاطئه وتقدیم الإعوجاجات السّلوکیة. ومعَ أنَّ عصراً مِن عصور التاریخ لا یخلو مِن السُّخریة، إذ إنَّ السُّخریه تنبثق مِن انبثاق حیاه الإنسان، فإنَّها تزدادُ ازدهاراً فی العصور التی یسودُ علیها القلقُ وتنسدُّ فیها منافذُ الحریّة؛ لذلک لو عرفنا حجمَ النکبه المخیفه التی نکبتْ بها بلاد إیران والعراق، والمؤامرات المروّعه التی نفّذها الإنتدابُ والإستبدادُ فیهما ضدَّ الأرض والشّعب، لَأدرکنا سرّ إکثار الشعراء فی هذینِ البلدینِ مِن السُّخریه ضدّ المستکبرین والطغاه وإشاعتها. فمِنْ هذا المنطلق یتصدى هذا المقال لدراسه شعر السُّخریه الذی ظهر فی هذینِ البلدینِ لیعرّف بالمضامین المشترکه وفق رؤى تحلیلیه لدى الشاعرینِ رهی معیری ومحمد مهدی الجواهری. فالسؤال الذی یُطرح هنا یلخص فیما یلی: ما هی أهم الملامح المشترکه فی شعر السُّخریه لدى رهی معیری ومحمد مهدی الجواهری التی تحثّنا للمقارنه بین هذینِ الشاعرینِ؟ فهذا ما سنحاولُ الإجابه عنه مِن خلال استعراض وجوه التشابه فی أعمالهما الشعریه بالإعتماد على المنهج التوصیفی- التحلیلی فی المدرسه الأمریکیه التی تسعى للبحث والمقارنه بین العلاقات المتشابهه فی الآداب المختلفة. ومن النتائج التی توصلت لها هذه المقاله یلاحظ مدی ترابط النصوص بعضها ببعض، فالسُّخریةُ عند هذینِ الشاعرینِ قائمه عَلَى فکره المقابله بین الصّدق والکذب، أو بین الصّحه والزیف، أو بین الکمال والنقص، وبعباره مختصره بین ما یکون وما ینبغی أن یکون.
دوره ۱۹، شماره ۷۵ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
میخاییل باختین، ادبیات عامه را مناسبترین عرصه برای بروز تفکر کارناوالی میدانست. شاخصۀ بارز این اندیشه، بر هم ریختن گفتمان مسلّط بر ادبیات سنّتی از طریق دگرگونی زبان و ارزشهای موجود در آثار ادبی است. این مقاله میکوشد تا از این منظر قصههای عامیانۀ ایرانی را واکاوی نماید. بدین منظور هفت مجموعۀ قصۀ عامیانۀ ایرانی به روش توصیفی ـ تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. ویژگیهای بارز ادبیات کارناوالی، همچون مطرح کردن آزادانۀ مسائلی که ارتباط با زندگی مادی حیات انسان دارد، مانند خوردن، نوشیدن، زاد و ولد، زناشویی و درنهایت مرگ به منزلۀ روند طبیعی زندگی ـ و نه امری تراژیک و فاجعهبار عناصر مهم تفکر کارناوالی و گروتسک به شمار میرود که در این جستار بدان پرداخته شدهاست. حاصل این پژوهش نشان میدهد که چگونه تیپهای شخصیتی مختلف در قصهها در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند و با دگرگونی مراتب فرادست و فرودست گفتمان سلطهپروری فرومیپاشد. در این روایات با شکستن هنجارهای قدرت در جامعه، مجال چندصدایی در قصهها فراهم میشود که از مشخصههای بارز ادبیات کارناوالیستی است. همچنین به کار بردن زبان بیپیرایه، بدون محدودیت اخلاقی که شامل واژگان نامعمول، ناسزا و کلمات خارج از عرف میشود به ایجاد فضای طنزگونۀ کارناوالی کمک می کند.
دوره ۱۹، شماره ۷۵ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
حاشیهنویسی بر متون از سنتهای علمی و ادبی مسلمانان بوده است. از دیرباز نگارش حاشیه، چه از سوی خود مؤلف و چه از سوی شاگردان یا منتقدان مؤلف روشی رایج در گسترش اندیشه علمی و ادبی در حوزه فرهنگ ایران بوده است. حاشیهنگاری بر متون از قرن هشتم هجری شتاب گرفت و در روزگار قاجار، حاشیهنگاری بر متون فقهی به امری متداول در حوزههای علمیه تبدیل شد. حاشیهنگاری بر شعر، آن هم شعر معاصر، غریب و نامتداول است که چندان سابقهای در ادب معاصر فارسی ندارد. مهدی اخوان ثالث به سائقه استعداد، مطالعه زیاد، پرورش در حوزه فرهنگی خراسان و آشنایی با متون ادب فارسی و عربی در این زمینه شاعری پرکار و کم مانند است. اخوان ثالث بر شعر خود از مجموعه "ارغنون" تا آخرین مجموعه شعریش، "تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم"، حاشیههای گوناگون، طنزآلود، آگاهیبخش و ظریف نگاشته است. بر اساس این تحقیق، عمده دلیل او برای این کار دفع دخل مقدر و ابهامزدایی از نظریات ادبی او توسط دیگران است. این تحقیق به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده و در پی یافتن علل گرایش فراوان اخوان به سنت خودحاشیهنویسی است.
دوره ۱۹، شماره ۷۷ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
در این پژوهش، جوانب مختلف طنز و نقیضه و انواع آن در کلیّات آثار یکی از مشهورترین نقیضهپردازان ادبیات فارسی یعنی بسحق اطعمه شیرازی با روش توصیفی- تحلیلی و منابع کتابخانه ای به طور کامل بررسی، و به همین منظور از نظریات منتقدانی مثل باختین، جوزف شبیلی، هدر دوبرو، آرتور پلارد، استفاده شد. یافته ها نشان میدهد که نقیضه های بسحق، صرفاً مطایبه آمیز نیست؛ بلکه کارکردهای گوناگونی دارد؛ از جمله انتقاد از موضوعات شعری و اسلوب ادبی کهنه حاکم بر عصر خود با آشنایی زدایی و نقض غرض آنها؛ اعتراض به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم با این شگرد اغراق گونه که به وسیلۀ آن توانسته است، مضمون همه قوالب گذشته از حماسه تا تغزل را حول خوراک و غذا قرار بدهد.کلیات دیوان او آمیزه ای از انواع طنز و نقیضه مثل طنز منیپوسی، تمثیلی،کمدی طنزآمیز، نقیضه تضمینی، حماسه مضحک همراه با آیرونی و خنده کارناوالی است.
دوره ۲۱، شماره ۸۴ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
مجلۀ «طنز و کاریکاتور» از نشریات طنز ایران است که از سال ۱۳۶۹ تاکنون به ارائۀ طنز اجتماعی و فرهنگی به شیوۀ نوشتاری و تصویری پرداخته است. هدف این مقاله، معرفی طنز سیاه و بررسی آن در ماهنامۀ طنز و کاریکاتور با مطالعه و تحلیل ۲۹۸ شمارۀ نشریافتۀ این مجله است. اهمیتدادن به طنزهای چندوجهی و درونگرایانه و واقعیت جهان خشن معاصر، باعث ایجاد تعادل در نسبت طنز سیاه و طنزهای شاد و معمول مطبوعاتی در این مجله شده است. صفحۀ «ایستگاه مرگ» با نگاهی طنزآمیز به واقعیت ترسناک مرگ، اغلب آثار سوررئالیستی و جدی در کنار کاریکلماتورهای نوین، یادبودها، آثار ضد جنگ و ضد تروریسم و بخشی از کاریکاتورهای طنز چهاربُعدی و اجتماعی نمونههای برجستۀ طنز سیاه در ماهنامۀ طنز و کاریکاتور است. بیشترین میزان طنز سیاه در بخش طنز نوشتاری، متعلق به جملات قصار و کاریکلماتور و در بخش طنز تصویری به ترتیب از آنِ کارتونهای بدون شرح و کاریکاتور چهره است. ۳۶ صفحه یعنی ۱۲ درصد روی جلدها و ۶۱ صفحه از پشت جلد و بخش داخلی جلدها نیز به طنز سیاه اختصاص دارد.