۳۸ نتیجه برای ادبیات فارسی
احسان قبول، محمدجعفر یاحقی، اشرف محمدیاری،
دوره ۹، شماره ۳۳ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
تفکر انتقادی آمیزهای است از دانش، نگرش و مهارت به کارگیری آن در حیطهی عمل. پنج مؤلفهی تفکر انتقادی عبارتند از: ۱- استنباط؛ ۲- شناسایی مفروضات؛ ۳- استنتاج؛ ۴- تعبیر و تفسیر؛ ۵- ارزشیابی استدلالهای منطقی. امروزه صاحبنظران علوم تربیتی بر این باورند که یکی از هدفهای اساسی هر نظام آموزشی، باید آموزش تفکر انتقادی باشد. در این پژوهش با بررسی برنامهی درسی و مؤلفههای تفکر انتقادی دانشجویان رشتهی زبان و ادبیات فارسی مشخص کردهایم آموزش این مهم، جایگاهی در این رشته ندارد. روش پژوهش در این مقاله، نیمهتجربی است که از یک سو به مباحث نظری تفکر انتقادی و ارائهی پیشنهادهایی برای آموزش آن در رشتهی زبان و ادبیات فارسی پرداختهایم و از سوی دیگر دانشجویان ورودی ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲ رشتهی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد را با پرسشنامهی معتبر و علمی تفکر انتقادی واتسون- گلیزر به صورت میدانی مورد بررسی قرار دادهایم و به صورت آماری روشن کردهایم که میزان تفکر انتقادی این دانشجویان در طول تحصیل، رشد معناداری پیدا نمیکند.
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
یکی از اهداف نقد، ازجمله نقد ساختارگرایانۀ متون در ادبیات را، میتوان ردیابی اجزای موجود در متن و تحلیل آنها برشمرد. از سوی دیگر، در علم زبانشناسی نگاه سمازیولوژیک مبتنی بر حرکت پردازشی - خوانشی از فرم به طرف معنا در متن است.
مطالعات ساختارشناختی بر آثار ادبیات فارسی کمشمار نیستند؛ اما کماکان نیاز است ارتباط بین رویکردهای نقد ادبی و روشهای تحلیل زبانشناختی تبیین شود. این پژوهش در نشان دادن روند پیدایش معنا در یک پیکرۀ مطالعاتی در زبان فارسی تلاش میکند. با این پرسش که چگونه، در نگاهی سمازیولوژیک، اجزای فرمی پیکرۀ مطالعاتی، به تنهایی، در ارتباط با هم و نیز با نگاه به مفهوم انسجام در چارچوب متن یک شکلبندی معنایی را بهدست میدهند. داستان کوتاهِ
«چند روایت معتبر دربارۀ عشق» نوشتۀ مصطفی مستور، پیکرۀ مطالعاتی این پژوهش است. هدف این مطالعه، مشاهدۀ روند شکلبندی متن و معنا در داستان کوتاه مستور با تکیه بر رویکرد ساختارگراست. از مهمترین نتایج این بررسی، نمایاندن معانی نهفته در متن با استفاده از روش سمازیولوژیک و رویکرد ساختارگراست. آنجا که فراز و فرود یک احساس رمزآلود درونی و عشق، از پسِ ساختارهای متن (واژگان، آواها، جملهبندی و روایتسازی) و تحلیل آنها، تا حد زیادی نمایان میشود.
واژههای کلیدی: ساختارگرایی، شکل، معنا، رویکرد سمازیولوژیک، مصطفی مستور.
دوره ۱۰، شماره ۳۹ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
کار و تلاش برای امرار معاش به صورتهای مختلف و در زندگی طبقات مختلف مردم نمود داشته است و هیچ یک از گروههای مردم از کار بینیاز نبودهاند؛ اما نگرش به کار و فعالیت اقتصادی عارفان و متصوفه نشان میدهد که گروهی از آنان به کسب معتقد و به کار مشغول بودند. در این نوشتار رابطه مکتسبان با کار و نمود کسب در زندگی آنان بررسی شده است بدین صورت که ابتدا مهمترین کتابهای عرفانی فارسی، مطالعه شده است تا نمودهای کسب از لابهلای حکایتهای آنان، نمایانده شود و به این منظور کتابهای تذکرهالاولیا، اللمع، طبقات الصوفیه، رساله قشیریه، نفحات الانس و ثمراتالقدس من شجرات الانس بررسی شد و حکایتهایی که به گونهای با کار مربوط بود، استخراج و بررسی شد. نتایج نشان میدهد که از دیدگاه آنان کار نه تنها برای امرار معاش خود، بلکه برای تأمین طبقات ضعیف و نیازمند جامعه مفهوم مییابد و در آن استاد و شاگرد کار، همراه با کار به تهذیب نفس نیز میپردازند؛ کاری که بستر تحول روحی آنان میشود و کرامات در آن تجلی مییابد و اخلاق نیکو بر محمل آن مینشیند.
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
این مقاله، همپیوندی ادبیات (بوم) ملی را با مفهوم ادبیات جهان بررسی میکند. از دید گوته، ادبیات ملی در مقابل و متضاد ادبیاتی است که وی آن را «ادبیات جهان» مینامد. اما آیا براستی ادبیات ملی بهطور عام و سایر ادبیاتها«در برابر»، «مقابل»، یا «متضاد» نگرۀ «ادبیات جهان» هستند یا «در کنار»، «متمم» یا «مکمل» ادبیات جهان؟ پیداست ادبیات جهان حیات و نضج و توسعۀ خود را مدیون ادبیات ملی است، چه اگر اثری ابتدا به جرگۀ ادبیات ملی یک کشور درنیاید، کمتر احتمال میرود که بتواند به جرگۀ آثار ادبی جهانی بدل شود. البته، هیچ ارتباط مستقیمی میان ادبیات ملی و ادبیات جهان برقرار نیست، یعنی الزامی ندارد که اثر برای آنکه به چرخۀ ادبیات جهان درآید، حتماً ملی باشد. لیکن، ملی بودن یعنی احراز شاخصها و کیفیتهای لازم در سطح ملی، ممکن است زمینه را برای ورود اثر ملی به سطح تراملی و بینالمللی فراهم کند. در واقع، غنای ادبیات جهان ممکن است به غنای ادبیات ملی وابسته باشد و برعکس. با این حال، اگر پای ادبیات ملی در میان نباشد، از ادبیات جهان نیز کمتر خبری در میان خواهد بود. این مقاله میکوشد نسبت میان ادبیات ملی و جهان را از منظری نظری بررسی کند.
دوره ۱۱، شماره ۴۵ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده
یکی متونی که البّته اثری گمنام بوده و متأسّفانه با تمامی زیباییهایی که دارد، توجّه چندانی به آن نشده است، خردنامه (اثری از قرن ششم ﻫ.ق) از مؤلّفی ناشناخته و مجهول است. این جستار با تکیه بر منابع کتابخانهای به بررسی تداوم اندیشۀ سیاسی ایرانشهری در کتاب خردنامه و در عین حال به معرّفی مختصری از کتاب و سبک آن پرداخته است. نظریۀ اساسی کتاب مبتنی بر اندیشۀ شاهی آرمانی بهخصوص بر پایۀ آموزههای امشاسپند، اشه یا راستی تدوین شده است. مؤلّف با نشان دادن راههای صحیح زندگی، در پی به تصویر کشیدن نظریۀ شاهی آرمانی در مدینۀ فاضله از لا به لای تداوم اندیشۀ ایرانشهری بوده است.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۲۷ )
چکیده
اصبحت اسماء الاشخاص والالقاب واحده من الابداعات الانسانیه التی اولاها الانسان اهتمامه علی مر العصور، ففی کل یوم تظهر للانسان اسماء والقاب تتناسب وحیاته المتحضره والمتقدمه.
تتطرق هذه المقاله الی بحث بعض القاب الشعراء العرب - من العصر الجاهلی الی نهایه العصر العباسی- وکذا التخلص الشعری لبعض الشعراء الفرس - من القرن الثانی الی نهایه القرن الحادی عشر هجری- کما سنتعرف علی طرق اختیار ووضع الاسم الشعری عند شعراء الأُمتین العربیه والفارسیه وکذا اوجه الشبه والاختلاف فیها.
تمثل المقارنه بین طرق اختیار او وضع الالقاب الشعریه عند العرب و الفرس المحور الرئیسی لهذا البحث ، وقد تم ترتیبه علی ثلاثه محاور :
طرق اختیار التخلص الشعری عند الفرس؛
طرق وضع القاب الشعراء عند العرب؛
احصائیه ومقارنه طرق اختیار التخلص الشعری ووضع اللقب.
النتیجه تتمثل فی المحور الثالث والمکونه من احصائیه تشمل ۱۷۰ شاعراً عربیاً و فارسیّاً.
دوره ۱۳، شماره ۵۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
منظومه غنایی ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در کنار توصیف زیبای هیجان عاطفی عشق زمینی، دربردارنده باورهای دینی ایران پیش و پس از اسلام است. در کشاکش عشق آتشین دو قهرمان اصلی داستان، نکاتی در خور توجه درباره لزوم و اهمیت سوگند خوردن و پرهیز از شکستن و نادیده گرفتن آن دیده میشود. این امر نگارنده را بر آن داشت تا با واکاوی این ورِ مطرح در ایران باستان و حتی رکن اصلی در قضاوتهای اسلامی(سوگند خوردن طرفین دعوی و شاهدان مبنی بر درستی سخنان خود)، چگونگی و دلایل کاربرد آن را در این منظومه به عنوان یک عنصر بنیادی و نیز میزان اهمیت و لزوم توجه و پایبندی به آن را بنمایاند. شاید بتوان گفت اساس شکلگیری این منظومه عاشقانه را همین سوگند تشکیل میدهد که شهرو - مادر ویس- در برابر موبد مُنیکان یاد میکند.
دوره ۱۴، شماره ۵۶ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده
ادبیات فارسی جدای از کارکردهای شناخته شدهای چون تعلیم، مدح و ... بهانهای برای بازی و سرگرمی مردم نیز بوده است؛ بازیهای ادبی بسیاری در گذشته وجود داشته است که از معروفترین آنها میتوان از مشاعره ـ که هم در نزد خواص و هم در نزد عوام رایج بوده است ـ یاد کرد؛ این بازی که سابقهای طولانی نیز دارد، تا سالهای پیش از تجدد و عصر مشروطه، قواعد و شکل خاصی نداشته، هدف آن نیز عمدتاً مطایبه، سرگرمی و ... بوده است اما با گسترش تجددگرایی در ایران، در قواعد آن تغییرات گستردهای (شکل آشنا و رایج امروزی آن) به وجود آمده، هدف آن نیز تغییر کرد و تبدیل به ابزاری برای حفظ فرهنگ گذشته و ... گردید.
دلیل این تغییر قواعد و اهداف تا امروز ناگفته باقی مانده است اما به نظر میآید سنتگرایان ـ که قواعد مشاعره را بازطراحی کردهاند ـ نه تنها با تغییر هدف آن قصد داشتند شعر کهن را که از طرف شعر نو به چالش کشیده شده بود، از نابودی نجات دهند بلکه با تأکید بر بیت به عنوان واحد مشاعره، اجازه ورود شعر نو ـ که واحد آن تمامی یک شعر است ـ را نداده، آن را به حاشیه برده، سرکوب کنند. به تعبیر دیگر بازطراحی و مفصلبندی مشاعره توسط سنتگرایان در زمان حاضر ابزاری برای طرد نوگرایی و تحکیم جایگاه به چالش کشیده شده و متزلزل شعر گذشته بوده است.
علیرضا محمدی کلهسر،
دوره ۱۵، شماره ۵۸ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده
گرایشهای مصوب رشته زبان و ادبیات فارسی در کنار برخی فایدهها، اشکالاتی بنیادین نیز دارند. مهمترین اشکالشان فقر مبانی نظری در تعریف این گرایشهاست. همین فقدانِ بنیانهای نظریِ مشخص و روشمند، موجب دخالت برخی مبانی و پیشفرضهای ناآگاهانه در هدفگذاری این گرایشها و تعریف برنامههای درسی آنها شده است. در مقاله حاضر با مرور برخی از این گرایشها به بحث درباره این مبانی غیرروشمند و مشکلات و آسیبهای آنها پرداختهایم. مهمترین این موارد عبارتاند از: فهم متعارف از ادبیات و مفاهیم وابسته، تغییر ماهیت برخی دروس و گرایشها در اثر سلطه ادبیات عامیانه، تقلیلگرایی در نگاه به متون و موضوعات بهسبب تأکید سطحی بر بومیسازی، و تکیه بر رویکرد تکرشتهای. این موارد پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند؛ یعنی وجود یکی از آنها (بهویژه تکیه بر فهم متعارف از ادبیات) در یک گرایش، کموبیش دیگر اشکالات را نیز در آن گرایش ایجاد کرده است. این مبانی غیرروشمند، بیش از همه بر ضعف نگاه پژوهشی در ادبیات دانشگاهی اثرگذارند و به فاصله گرفتن از نگاه انتقادی و مسئلهمحور در این گرایشها دامن زدهاند. در این مقاله بر برخی دیگر از معیارها همچون توجه به رویکرد میانرشتهای برای گسترش روشمند و پژوهشمحور رشته ادبیات نیز تأکید شده است.
دوره ۱۶، شماره ۶۳ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
رابطۀ میان آموزش زبان و ادبیات دو سویه دارد؛ از یک سو یکی از اهداف غایی آموزش زبان، ورود به عرصۀ ادبی هر زبانی است و از سوی دیگر ادبیات ابزاری است برای آموزش زبان و ارتقای مهارت¬های زبانی. سویۀ دوم در ایران کمتر شناخته شده است؛ بنابراین در این مقاله برآنیم به این سویه بپردازیم. در این راستا در گام نخست از مجموعۀ کتاب¬ها و منابع معتبر علمی، سیزده رویکرد عمومی در آموزش زبان بر بنیان ادبیات جمع¬بندی و معرفی شد که این امر برای نخستین بار صورت گرفته است و در گام دوم برای هر رویکرد، مثال¬ها و نمونه¬هایی از مجموعه کتاب¬های آموزش نوین زبان فارسی – در جایگاه یکی از منابع اصلی آموزش زبان فارسی به غیرفارسی¬زبانان در مراکز معتبر- انتخاب و بر اساس شاخصه¬های نظری هر رویکرد تحلیل و تبیین گردید. دستاورد این پژوهش در این است که بخشی از ظرفیت¬های ادبیات فارسی را در آموزش زبان و ارتقای مهارت¬های زبانی آشکار می¬کند و دریچه¬ای نوین را به سوی آموزش زبان فارسی به غیرفارسی¬زبانان می¬گشاید.
دوره ۱۶، شماره ۶۶ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده
در ادب فارسی اقسام پوشاک نیز به مانند بسیاری از پدیدهها به صورت مکرر محل اشارات و مضمونسازی شده است. «دستار»، یکی از مصادیق بارز این امر است که شاعران به انحای مختلف به آن توجه نشان دادهاند. بر این اساس این پژوهش مشخصاً در پی آن است تا ابتدا وجوهی از دستار که توجه ادبا را جلب کرده است، آشکار کند، سپس زمینهها و دلایل اشارات متعدد به این سرپوش و علل کثرت مضامین مرتبط با آن را در آثار ادبی بنماید. این امر نه تنها جنبههای نهفته از فرهنگ البسه را میتواند آشکار کند بلکه دستاربندان، و احوال و منش آنها را نیز میتواند نمایان سازد. بنابراین، در این مقاله به روش کتابخانه و با توجه به دیوان شاعران و برخی متون دیگر، ابتدا اشارات دستار و مضمونهای ساخته شده از آن استخراج، سپس هر یک، ذیل عناوین معین تقسیمبندی و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی بررسی شدهاند. طبق بررسیهای صورت گرفته، دستار از جنبۀ «نحوۀ بستن و قرار گرفتن در سر» و از حیثِ «ابعاد کمی و کیفی»، مکرر محل اشارات و مضمونآفرینیها شده است. در نحوۀ بستن دستار و قرار گرفتن آن بر سر، اشارات و مضامین ناظر به دو نوع دستاربندیِ کلی، یعنی دستاربندی عام و دستاربندی خاص است. در دستاربندی عام و رایج، به پیچ و تابهای متعارف دستار و به نهادن اشیایی همچون مسواک، نامه و پول در میان آن پیچ و تابها توجه شده است. در حالت خاص دستاربندی نیز، اشارات و مضامین از اشکال بستن دستار، یعنی کج بستن، تَحتالحَنَکی بستن و آشفته بستن آن حاصل شده است. اما آنگاه که ابعاد کمی و کیفی دستار مورد توجه شاعران قرار گرفته، اشارات و مضامین بر آمده از اندازه، گرانی، جنس، رنگ، آرایش و دنبالههای دستار بوده است. از آنجا که در ادب فارسی سخن از دستار عمدتاً ناظر به احوال و جایگاه اقسام دستاربندان، و نحوۀ مواجهه با آنهاست، میتوان گفت زمینۀ اصلی توجه به وجوه مختلف دستار، و ایراد اشارات و ساختن مضامین از آن وجوه، در همین امر نهفته است. در واقع انتقادات گسترده به دستاربندان بویژه نفی و ردِ اهل صلاح و صاحبمناصبان آنها، عامل شکلگیری بخش عمدهای از توجهات به این سرپوش در پهنۀ ادب فارسی شده است.
ابوالفضل حری،
دوره ۱۷، شماره ۶۷ - ( ۸-۱۴۰۳ )
چکیده
این مقالۀ کیفی به شیوهای تحلیلی ـ تبیینی و براساس منابع کتابخانهای، نسبت میان ادبیات جهان، ادبیات جهانشمول و ادبیات جهانمیهنی را از منظر ادبیات تطبیقی بررسی میکند. هدف پژوهش، روشنسازی تمایزها و پیوندهای این سه مفهوم است تا جایگاه ادبیات ایران در ادبیات جهانی از این رهگذر بهتر درک شود. در اینجا، چند پرسش مطرح میشود: آیا ادبیات جهان با ادبیات جهانشمول یکسان است یا از آن متمایز است؟ با ادبیات جهانمیهنی چطور؟ چه نسبتی با ادبیات تطبیقی دارند؟ برخی ادبیات جهان و ادبیات جهانشمول را مترادف میدانند. برخی ادبیات جهان را متشکل از بهترین آثار معیار ادبیاتهای بوممحلی میدانند که یا از طریق ترجمه یا به زبان اصلی خود در سطح فراملی و بینالمللی انتشار یافتهاند. یافتهها نشان میدهد ادبیات جهان، گذشتهنگر و ناظر به آثار معیار تاریخی است، اما ادبیات جهانشمول حالنگر بوده و محصول فرآیندهای جهانیسازی معاصر است. همچنین، مفهوم ادبیات جهانمیهنی، با تقویت حس تعلق جهانی و تأکید بر تعاملات فرهنگی، پیوند نزدیکی با ایندو دارد. ادبیات تطبیقی میتواند بهمثابۀ چهارچوبی برای تحلیل این روابط و تقویت ارتباط ادبیات فارسی با جریانهای جهانی عمل کند.
سعید رادفر،
دوره ۱۷، شماره ۶۷ - ( ۸-۱۴۰۳ )
چکیده
موضوع مقالۀ حاضر بررسی، تحلیل و صورتبندی انگیزههای تذکرهنویسان فارسی است. سعی نگارنده برآن بوده تا انگیزهها و نیتهای تذکرهنویسان فارسی را با توجه به تحولات ادبی و سیاسی ایران بررسی کند و فزونی و کاستی انگیزهها را در دورههای مختلف نسبت به شرایط حاکم بر آن دورهها تحلیل نماید. علاوه بر انگیزهها، نیتهایی که تذکرهنویسان با نگارش اثرشان، بدانها تجسم بخشیدهاند نیز محل بحث بوده است. درنهایت میتوان گفت فهم و صورتبندی انگیزههای تذکرهنویسان، از طریق ابزاری همچون وجه/شخصیت تذکرهنویس، قسمتی از راه تاریخنگاری ادبیات فارسی را روشن و این پژوهش را نسبت به تحقیقات پیشین جامعتر و دقیقتر خواهد ساخت.
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۳۲ )
چکیده
حازت المناظرات على أهمیه کبیره فی الأدبین العربی و الفارسی لما مثلته من رؤی و عبرت عنه من رموز و دلالات مختلفة.
و نظراً لأهمیه هذاالنوع الأدبی، سنسلّط الضوء فی هذه المقاله علی جانب بسیط من هذا النوع من المناظرات النثریه الخیالیة، و هو النوع الذی تناول فیه الأدباء السیف و القلم باعتبارهما رمزین لفئتین مختلفین، فئه الکتاب و أصحاب الأقلام و ما یطمحون إلیه من مکانه إلى جانب أصحاب القوة.
کما سنعرض لهذا النوع، نشأته و تطوره فی الأدبین، و نفصل الحدیث عنه فی محاوله جاده و هادفه لکشف اللثام عن أوجه التشابه و الإختلاف بینهما فی مناظرتی (السیف و القلم) النثریتین لیعقوبی الطوسی و ابن نباته المصری لنتوصل إلی أن فن المناظرات میراث اسلامی مشترک عنیت به الأمم و کانت انعکاساً و تلبیه لحاجات اجتماعیه و سیاسیه حیث عبرت عن رؤى و أفکار کتّابها و لبّت احتیاجات مجتمعاتهم.
دوره ۱۹، شماره ۷۶ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
هدف از پژوهش پیش رو آشکار کردن این بوده است که قول علی، شاعری از بلغارهای ولگا در سرودن منظومه قصه یوسف از بحر المحبه فی اسرار الموده و الستین الجامع للطائف البساتین بهره برده است. در مرحله بعد روشن کردن شیوه استفاده و اقتباس وی از این دو اثر بوده است. در پی دستیابی به این هدف، از رویکرد مکتب فرانسه در ادبیات تطبیقی استفاده شده، که بر تأثیر و تأثر مستقیم مبتنی است. مدعای پژوهش آن است که قصه یوسف علی در پیرنگ روایی (و حتی روایتهای فرعی) با بحرالمحبه و الستین الجامع شباهت بسیار و تفاوت اندکی دارد. افزون بر این در شیوه بیان و ترتیب جزئیات داستانی نیز بعضا کاملا مشابه با آن دو اثر است. در چند موضع غیرداستانی نیز مشخص است که شاعر از آن دو اثر اقتباس کرده است. جز اینها در چندین مورد علاوهبر شباهت در شیوه بیان با الستین الجامع، واژگان فارسی آن کتاب را هم در اثر خود به کار گرفته است. علی چنانکه خود نقل کرده فارسی و عربی هم میدانسته است. مجموعاً به نظر میرسد علی هر دو اثر را پیش چشم داشته و در مواضع اختلاف معمولاً روایتهای هر دو را جمع و منظوم کرده و البته گاه فقط یک روایت را برگزیده است. هر جا هم که موقعیت مناسبی وجود داشته گفتوگوهای عاطفی و توصیفها را تفصیل داده است.
دوره ۱۹، شماره ۷۸ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
این پژوهش به بررسی وضعیت پژوهشگران رشته ادبیات فارسی با رویکرد علمسنجی بر اساس مقالات مجلات فارسی حوزه ادبیات فارسی بر اساس فهرست نشریات وزارت علوم میپردازد و تلاش میکند ضمن مشخص کردن میزان اهمیت و تأثیرگذاری هر یک از نویسندگان و مؤسسات پژوهشی در سپهر ادبیات دانشگاهی ایران، امکان ارزیابی سیاستهای علمی پیشین کشور را در این حوزه فراهم آورد. در این پژوهش، ابتدا روند صعود و نزول تعداد مقالات و الگوهای همنویسندگی در گذر زمان بررسی ، و محققانی با بیشترین تعداد مقالات تشخیص داده شدهاست. در ادامه، پس از تشکیل شبکه همتألیفی نویسندگان، روابط و اهمیت نویسندگان این حوزه بررسی شده است. مشاهدات حاکی است تعداد مقالات از دهه هفتاد بهشدت رشد یافته است. مطابق پژوهش با وجود رشد تعداد مقالات سهنفره، همچنان همکاری دو نویسنده در نگارش مقالات، الگوی رایج همتألیفی به شمار میرود. بر اساس نتایج این پژوهش، قطب علمی دانشگاه تربیت مدرس و پژوهشگاه علوم انسانی و قطب علمی دانشگاه اصفهان ،تأثیرگذارترین مراکز پژوهشی در انتشار مقالات علمی رشته ادبیات فارسی ایران هستند.
دوره ۱۹، شماره ۷۸ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
این پژوهش در پی آن است که برای نخستین بار به این پرسش پاسخ دهد که کارآمدترین الگو برای آموزش ادبیات فارسی به غیرفارسیزبانان چیست. در این پژوهش، پس از مرور الگوهای آموزش ادبیات به خارجیان با استفاده از پرسشنامه محققساخته، که اعتبارسنجی شده است به ارزیابی الگوی کارآمد آموزش ادبیات فارسی به غیرفارسیزبانان از دیدگاه مدرس و کارشناسان پرداخته میشود. ۵۲ پرسشنامه به روش نمونهگیری تصادفی ساده در میان شرکتکنندگان این پژوهش توزیع شد. نتایج واکاوی دادههای پرسشنامههای ۵۲ شرکتکننده با تفاوت معناداری نشان میدهد که هم در مورد ادبیات منظوم و هم در مورد ادبیات منثور، الگوی یکپارچه در رتبه اول، الگوی رشد فردی در رتبه دوم، الگوی فرهنگمحور در رتبه سوم و الگوی زبانمحور در رتبه چهارم از نظر اهمیت قرار میگیرد. یافتههای پژوهش همچنان نشانگر این است که از دیدگاه مدرسان آموزش زبان و ادبیات فارسی، میان الگوهای آموزش ادبیات منظوم با الگوهای آموزش ادبیات منثور به غیرفارسیزبانان تفاوتی نیست. دستاوردهای این پژوهش به افزایش دانش زمینه آموزش هرچه کارآمدتر ادبیات فارسی و به تهیه منابع آموزشی نظریه بنیاد، علمی و معتبر برای غیرفارسیزبانان کمک میکند
دوره ۲۰، شماره ۸۰ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
مسألۀ اصلی این مقاله تبیین نقش نهاد ادبیات در ظرف مناسبات قدرت و به صورت مشخص، عملکرد آن در ظهور و بروز حاکمیت پهلوی است. این نوشتار با روش تحلیل محتوا در چارچوب کاربست نظریات ارنست کاسیرر انجام شده است. آن بخش از آرای کاسیرر، که بر مفهوم بینش اسطورهای ناظر، و نیز رویارویی با متون به مثابۀ مجموعهای از پراکتیسها که ظرفیت و توان قرارگرفتن در جایگاه عاملیت را دارا است در این مقاله بهکار گرفته شده است. بر همین مبنا برخی از آثار ادبی اواخر دورۀ قاجار تا روی کار آمدن حکومت پهلوی نخست، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفتهاست. نتایج دریافت و تشریح این آثار بازگوکننده این است که ادبیات در این دوره با بهرهگیری از ظرفیتها و امکانات خود با گسترش و توسعۀ بینش اسطورهای و به صورت مشخص با خلق نوع خاصی از اسطورههای معطوف به قهرمانپروری، ذهنیت و زمینۀ ظهور حاکمیت پهلوی نخست را فراهم کرده است.