۲۴ نتیجه برای رئالیسم
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
رئالیسم حقیقت را به شیوههای گوناگون کشف و بیان میکند. این شیوهها عبارت اند از تشریح جزئیات، تحلیل دقیق جامعه و تصویرکردن شخصیت در پیوند با محیط اجتماعی. محمود تیمور و محمدعلی جمالزاده، بنیانگذاران داستاننویسی عربی و فارسی هستند. این دو بیشتر داستان هایشان را در قالب رئالیسم به نگارش در میآوردند.
در این مقاله ابتدا فرازی از زندگی محمود تیمور و جمال زاده و جایگاهشان در ادبیات داستانی عربی و فارسی را بیان می کنیم، در ادامه شباهت و تفاوتهای گرایشهای رئالیستی این دو را مورد بحث قرار می دهیم و از رهگذر آن گرایش غالب رئالیستی و نگرش آنها به رئالیسم را بیان می کنیم.
پژوهش حاضر در پی بیان تفاوتها و شباهت های سبک رئالیستی این دو نویسنده است. بررسی این تفاوتها و شباهت ها با درنظر گرفتن مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به عنوان روش تحقیق تطبیقی است.
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده
رئالیسم جادویی از جریانهای مهم ادبی در کشورهای درحال توسعه است که منتقدان در دو شاخه سبکهای داستاننویسی یا مکتبهای ادبی، ویژگیهای آن را بررسی کردهاند. خاستگاه اصلی این گونه ادبی، امریکای لاتین است؛ با این حال، در زبان فارسی بهدلیل شباهتهای فرهنگی و اجتماعی، نمودهایی مشابه و گاه متمایز از این شیوه ادبی را میتوان دید. از آنجا که در اغلب پژوهشهای پیشین وجوه مشترک نمود رئالیسم جادویی در آثار نویسندگان ادب اقلیمی- روستاییِ فارسی و نویسندگان مشهور امریکای لاتین واکاوی شده است، در این مقاله بهروش تطبیقی- مقایسهای و با تأکید بر رویکرد مکتب امریکایی، نمودهای مشابه و متمایزِ این گونه ادبی در داستان ملکوت از بهرام صادقی و «پیرمردی فرتوت با بالهای عظیم» اثر مارکز بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان میدهد این دو داستان از نظر خاستگاه فرهنگیِ دوپاره و مؤلفههای مشترکی همچون نمودِ باورها و عقاید شگفت، استفاده از نمادها، و تقابل و آمیختگی سنت و مدرنیته، در محدوده رئالیسم جادویی قرار میگیرند؛ اما با توجه به تفاوتهای فرعی، داستانهای مارکز و بسیاری از نویسندگان امریکای لاتین از منظر دربرگرفتن مؤلفههای رئالیسم جادویی با واقعیتگرایی موجود در ادبیات روستایی ایران تناسب بیشتری دارند و ملکوت صادقی با درنظر گرفتن ساختارگرایی غالب، توجه به عناصر مدرن و نوع نگاه نویسنده به سنتها، عمدتاً بازتابنده نوعی داستان واقعگرای جادویی است که میتوان آن را رئالیسم جادویی شهری نامید.
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
در این پژوهش، مراحل چهارگانۀ دریافت متن را با توجه به سه معیار متنیت بوگراند و درسلر، یعنی انسجام، پیوستگی و بینامتنیت، در مجموعه شعر زندگی خوابها، اثر سهراب سپهری، بیان کردهایم. هدف از پژوهش، یافتن روش تحلیلی نو در شعر معاصر است که از جزء به کل و از متن به شناخت میرسد؛ بنابراین ترکیبی از روشهای عینی و ذهنی است که شیوۀ درک و مراحل دریافت شعر معاصر را طی مراحلی در برابر خواننده قرار میدهد. ابتدا با تقطیع متن، واژههای مهم یا مراکز کنترل محتوا را پیدا میکنیم و سپس شعر را از طریق استنباط، به صورت مفاهیم پیوسته درمییابیم و طرح ذهنی شاعر را برای بیان روایت آن کشف میکنیم. در طرح، ایدۀ خاصی از طریق شعر انتقال یافته است که با مطالعات و تجربههای مشترک خواننده و شاعر ارتباط دارد. طرفین گفتمان یا محتوای ذهنی مشابهی دارند یا به بینامتنهای مشترکی دسترسی دارند. به این ترتیب، خواننده به هدف شاعر پی میبرد و با دنبال کردن شعرهای دیگر میبیند که شاعر، طرح ذهنی خود را در شعرهای دیگر در موقعیتهای جدید تکرار میکند. در پایان نتیجه میگیریم که سپهری با دو بینامتن سورئالیسم و عرفان و تکرار یک طرحوارۀ زنجیری، به طرح و توصیف کوتاه تجربیات متافیزیکی خویش پرداخته است.
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
ظهور رئالیسم جادویی در آلمان و موفقیت آن در آمریکای لاتین بیانگر آن است که بومیسازیِ هر شیوه، پیششرط اساسیِ استفاده از آن است؛ بخصوص در رئالیسم جادویی که بدون بومیسازی و انطباق آن با شرایط فرهنگی نویسنده، نتیجهبخش نخواهد بود. جالب اینکه، بیشترین مشابهتها میان این شیوه و متون تذکره صوفیان، همچون تذکرهالاولیای عطار وجود دارد. این نوشتار گامی است در ارائه یک الگوی بومیشده از رئالیسم جادویی مبتنی بر فرهنگ داستانی- عرفانیِ ایران. دستیابی به یک الگوی ادبی تحت عنوان رئالیسم جادویی بومیشده با متون داستانی تصوف، میتواند آغاز خوبی باشد برای بروز و ظهور یک مکتب ایرانی- اسلامی، تحت عنوان «رئالیسم صوفیانه» یا «رئالیسم عرفانی». گام نخست در این مسیر، بررسی مقایسهایِ شاخصهها در دو زمینه ساختار و مبنا میان متون داستانی رئالیسم جادویی است که صدسال تنهایی نوشته گابریل گارسیا مارکز برترین نماینده آن میباشد، با متون به جا مانده از حکایات و تذکرههای تصوف که تذکرهالاولیا نوشته عطار نیشابوری برترین نماینده آن است. پس از بازشناسی مهمترین شاخصهها و تفاوتها، در گام بعدی میتوان به ارائه تعریفی برای رئالیسم عرفانی اندیشید.
علیرضا اسدی،
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
این مقاله با ادامه دادن بحث ناتمام تزوتان تودورف در تقسیمبندی انواع داستانهای فراواقعی در ادبیات غرب آغاز می شود و در ابتدا میکوشد با اتساع ایدۀ تودورف و با استفاده از ملاک های طبقهبندی او، ژانر داستان سوررئالیستی و نظریۀ داستان سوررئالیستی را- در معنای عام و کلی آن- به عنوان یکی از انواع فراواقعی معرفی و تشریح کند. پس از تعریف داستان یا روایت سوررئالیستی- به معنای عام- نگارندگان با این فرضیه که نظریه داستان سوررئالیستی نظریهای کهن است و در مورد شماری از حکایتهای منثور عرفانی ما نیز صدق می کند، برگزیده ای از این حکایتها را در کنار آثار متأخری که نامبردار به داستان های سوررئالیستی اند، به لحاظ عناصر و اجزاء و کلیت فضا تحلیل می کنند؛ تا سرانجام نشان دهند آثار سوررئالیستی در غرب و شرق و از زمان کهن تاکنون، بر اساس نظریۀ یکسان شکل گرفته و در اجزاء نیز قابل قیاس اند.
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
رئالیسم بیان واقعی زندگی است و نویسنده رئالیسم به تصویر مشاهدات بسنده نمیکند؛ بلکه همواره عوامل و شرایط اجتماعی را درنظر میگیرد. در رئالیسم انتقادی، نویسنده به انتقاد از روابط انسان و محیط از یک سو و انسان و جامعه از سوی دیگر در یک نظام همت میگمارد. منفلوطی و جمالزاده دو نویسنده شهیر معاصر هستند که بازتاب واقعیتهای خارجی زندگی در بسیاری از نوشتههای آنان مشهود است. جمالزاده در آثار مهمی، تحت تأثیر اندیشه رئالیسم انتقادی، واقعیات و عینیات جامعه را بیان کرده است. وی در داستانهایش با زبانی ساده و گاه محاورهای به بازنمایی جزئیات مشکلات طبقات متوسط و بالاتر از آن و تشریح مسائل زندگی و اوضاع فرهنگی و اجتماعی روی آورده است. منفلوطی نیز در داستانهای خود با زبانی ساده و روان، واقعیتهای پیرامونش را به سبک رئالیستی و با نگاهی انتقادی بیان کرده و تصویرگر تضادهای اجتماعی جامعه آن روز مصر شده است. بر این اساس، مقاله حاضر برآن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی، بازتاب رئالیسم انتقادی را در داستانهای این دو نویسنده، با محوریت شخصیت و پیرنگ، مورد بررسی قرار دهد. منفلوطی و جمالزاده هر دو در داستانهای خود، شخصیتهای تیپیک را برای انتقاد از جامعه انتخاب کردهاند؛ با این تفاوت که تیپهای شخصیتی داستانهای منفلوطی بیشتر از طبقه فقیر و پایین و متوسط جامعه و تیپهای شخصیتی داستانهای جمالزاده اغلب از طبقه متوسط و بالاتر هستند. زبان منفلوطی در پرداختن به واقعیات عصر همراه با آه و ناله، شکایت و گاه نصیحتگری است و زبان جمالزاده تندو تیز، نیشدار، گزنده و گاه تمسخرآمیز.
هاشم صادقی محسن آباد،
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
رئالیسم از اصطلاحاتی است که در ادبیات و نقد ادبی معانی مختلفی دارد. این اصطلاح هم بر جریان ادبی خاص قرن نوزدهم دلالت دارد و هم بهمنزله سبکی از داستاننویسی بهکار میرود که زندگی را تا حد ممکن، به همان صورت که در جهان واقع جریان دارد، ترسیم میکند. در این مقاله کوشیدهایم پس از بیان مختصرِ تلقیهای گوناگون از رئالیسم و شیوههای مختلف بررسی متون رئالیستی، ویژگیهای رئالیسم را بررسی کنیم. به این منظور، ابتدا رئالیسم بهمنزله مفهومی تاریخی را درمقابل رمانتیسم کاویده و ویژگیهای آن را بیان کردهایم. در ادامه، به تبیین ماهیت اجتماعی جهانبینی نویسنده در آثار رئالیستی و اوج نگاه ایدئولوژیک در رئالیسم سوسیالیستی پرداختهایم. واقعیتمانندی رئالیسم را در دو قسمت: واقعیتمانندی در ارتباط با جامعه و واقعیتمانندی مربوط به متن ادبی، با توجه به نظریات محققان بازبینی و ارزیابی کردهایم. در پایان نیز آرای مخالفان و منتقدان رئالیسم را بهاختصار بررسی کردهایم.
محرم رضایتی کیشه خاله، مجید جلاله وند،
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده
مارکسیسم از جنبشهای اثرگذار و در عین حال مناقشهآمیز فکری و فلسفی در جهان معاصر است. بعضی منتقدان مارکسیسم نظریۀ تاریخ مارکس را فاقد خصلت علمی، بلکه رهیافتی دینی، تاریخباورانه، اسطورهای و حتی ادبی دیدهاند. ازاینرو، فلسفۀ تاریخ مارکس را میتوان بهمثابه متن روایی نگریست و با ابزارهای نقد ادبی تحلیل کرد. شیوۀ رئالیسم سوسیالیستی برای بسط آرمانهای مارکسیستی در روسیه تدوین شد و در ایران نیز در میانههای دهۀ بیست شمسی در اوج اقتدار حزب توده رواج یافت. نگارندگان در این مقاله میکوشند با استفاده از رهیافت ساختگرایانۀ تزوتان تودروف در تحلیل حکایتهای دکامرون، شباهتهای ساختاری معروفترین رمانهای رئالیسم سوسیالیستی ایران، یعنی دختر رعیت، چشمهایش و همسایههارابا رویکرد تاریخباورانۀ مارکس بررسی کنند. همۀ کنشهای رمانهای رئالیسم سوسیالیستی فارسی و فلسفۀ تاریخ مارکس را میتوان براساس دستور زبان داستان تودروف در سه گزارۀ بنیادین و تکرارشونده که گذار از یک تعادل به تعادل پایدار دیگری است، تبیین کرد: ۱. استقرار نظم نوین استبدادی یا سرمایهداری (تعادل)؛ ۲. ظهور آگاهی و کنش انقلابی مبارزان و تودهها (عدم تعادل)؛ ۳. وعده به تحقق قطعی و گریزناپذیر جامعۀ بیطبقه (تعادل).
ادریس امینی،
دوره ۸، شماره ۲۹ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
شعر «تحولات عاشق» ادونیس عرصه ترکیب و تلفیق متون متعدد دینی و عرفانی است. این شعر مبتنی بر مفاهیم بنیادین معرفتی در رابطه سنت و تجدد است و در آن، مواجههای پیچیده و بدیع با متون عرفانی صورت میگیرد و معنای متن از رهگذر چنین چالش و رویاروییِ متون و مقولات گذشته و مدرن شکل میگیرد. این تحقیق از راه صورتبندی مفهوم نوینِ «عرفان سوررئالیزه» نحوه ارتباط این شعر با متون متعدد و متکثرِ پیشینِ آن را تبیین کرده است. پژوهش حاضر میکوشد با رهیافت تحلیل انتقادی، از راه تحلیل مؤلفههای مفهوم «عرفان سوررئالیزه»، شعر «تحولات عاشق» را بررسی و نقد کند. نتایج نشان میدهد که تقابل تودرتوی متون مختلف در این شعر بیانگر شکلگیری نگاه معرفتیِ جدیدی است که عاشق را از جوهر روحانی در جهان گذشته به غرایز نفسانی در جهان مدرن متحول میسازد. این تفکر با سلب صفات ربانی از طبیعت و نفی کیفیات مرموز، انسان را به عوامل نفسانی تقلیل میدهد.
دوره ۸، شماره ۳۴ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
شعر رئالیسم سوسیالیستی، یکی از جریانهای مهم ادبی افغانستان در چند دهه اخیر است که دردهه سی و چهل خورشیدی در افغانستان رواج پیدا کردهاست. زمان اوج آن سالهای اواخر ۵۰ و اوایل ۶۰ ش است. شاعران این جریان غالباً نوگرا هستند و بیشتر در قالب شعرنو و سپید و پس از آن در قالب چهارپاره شعر سرودهاند؛ اگرچه در بین آنها شاعرانی هم هستند که همچنان به سرودن شعر در قالبهای کلاسیک ادامه دادهاند. در مجموع شعر شاعران این جریان به لحاظ محتوا، اصلاحطلبانه، اجتماعی و گاه تبلیغی و شعاری است و به لحاظ عناصر شعری متوسط است. شاعران برجسته این جریان عبارتند از محمدحسن «بارق شفیعی»، اسدالله حبیب، عبدالله نایبی، سلیمان لایق و دستگیر پنجشیری.
این جریان به دو دوره قبل و بعد از۷ ثور۱۳۵۷ش قابل تقسیم است. اشعار دوره قبل از۷ ثور۱۳۵۷ش از لحاظ محتوا، دارای دو رویکرد اصلی«بیان اوضاع نامناسب اقتصادی و اجتماعی» و «تبلیغ حکومت سوسیالیستی» است و اشعار بعد از ۷ ثور تا فروپاشی دولت کمونیستی(۱۳۷۱ش)، مضامین نسبتاً متفاوتی دارد که مهمترین آنها عبارتند از: تبلیغ و دفاع از حکومت سیاسی، سرودن اشعار مناسبتی، توجه به جایگاه زنان، چرخش به سوی اصلاح و سرخوردگی و ندامت.
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۸-۱۴۰۰ )
چکیده
رئالیسم انتقادی به عنوان شاخهای از مکتب ادبی رئالیسم تلاش میکند،تجربهای عینی از واقعیت را با نگاهی به معضلات اجتماعی انسان در عصر جدید به خواننده منتقل کند و با نگرشی اصلاحطلبانه به انتقاد از اوضاع حاکم برجامعه بپردازد.سموئیل شمعون۱در نخستین رمان خود عراقیّ فی باریس توانسته است جایگاه ویژهای درگستره داستاننگاری در ادبیات عربی کسب نماید؛رضا قاسمی۲ نیز یکی از برجستهترین داستاننویسان ادبیات فارسی است که با نگارش رمان همنوایی توانسته جوایز معتبر متعددی را از آن خود کند،هر دو رمان به بازتاب واقعیتهای جامعه خود و پدیده مهاجرت پرداختهاند. با توجه به مسأله مهاجرت و تأثیرات نهان و تلخ آن برجوامع مهاجرفرست، این امر ضرورت انجام پژوهشهایی را میطلبدکه لایههای پنهان زندگی مهاجر را نشان دهند؛هدف از این جستار بررسی چالشهای آسیبزای پدیده مهاجرت است.در این پژوهش با پرداختن به مؤلفههای ادبیات مهاجرت از منظر رئالیسم انتقادی بر بنیان توصیف و تحلیل در چهارچوب مکتب تطبیقی آمریکایی به بررسی دو رمان پرداخته میشود.دستاوردهای پژوهش نشان میدهد:تردید در بنیان فرهنگ خودی و تناقض فرهنگی در رمان همنوایی نسبت به رمان عراقی فی باریس پررنگتر است اما در هر دو رمان به شکل از خودبیگانگی نمود مییابد.در هر دو رمان به شکلی انتقادی با مرورگذشته،ضمن انتقاد از شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه خود از نحوه آموزش برخی آموزههای دینی و فرهنگی نیز انتقاد شده است. چالشهای مهاجرت در هردو رمان به شکل گمگشتگی، بحران هویت، بیآشیانگی نمودیافته اما نویسنده در رمان عراقیّ فی باریس نگاهی مثبت به آینده دارد ولی در رمان همنوایی نگاه نویسنده ناامیدانه است.
حسین بیات،
دوره ۹، شماره ۳۳ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
در تعدادی از مقالات علمی - پژوهشی فارسی در سالهای اخیر، به انعکاس محتویات ناخودآگاه شخصیت در تکگویی درونی و روایت جریان سیال ذهن اشاره شده است. اما دانش روانشناسی به ما آموخته است که محتویات ضمیر ناخودآگاه ماهیتی غیرزبانی، مبهم و پنهان دارند و بهدلیل مقاومت بخش آگاه روان انسان، راهی برای آگاهانهشدن ندارند و فقط شاید کسانی همچون روانکاو یا رواندرمانگر بتوانند از طریق واسطههایی مانند رؤیا، هیپنوتیزم، حالت خلسه یا تظاهرات روانپریشانه آنها را استنباط کنند. از آنجا این که ادعا اغلب به مقالات و کتابهای فارسی محدود میشود، مقالۀ حاضر با بررسی انتقادی این مقالات و منابع آنها به این نتیجه رسیده است که این اشتباه گاهی ناشی از فقدان تسلط کافی بر مباحث نظری و گاهی نتیجۀ استناد به منابع کماعتبار و دستدوم است. براساس منابع معتبر و اصیلی که مبانی نظری داستاننویسی جریان سیال ذهن را بیان کردهاند، ادعای محاکات ضمیر ناخودآگاه در این شیوۀ داستاننویسی- برخلاف برخی داستانهای روانشناختی و آثار سوررئالیستی- نادرست و غیرعلمی است.
دوره ۹، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
باورها بنمایۀ اساسی داستانهای سبک رئالیسم جادویی را تشکیل میدهند؛ بنابراین درک درست این گونه از داستانها نیازمندِ تبیین و تحلیل باور/ باورهایی است که داستان از آن سرچشمه گرفته است. یکی از مجموعه داستانهایی که بهسبک رئالیسم جادویی در ایران نوشته شده، مجموعۀ ترس و لرز اثر غلامحسین ساعدی است که فهم این مجموعهداستان با دشواریهایی همراه است. یکی از دلایل این دشواری بهرهگیری غیرمستقیم ساعدی از باور عامۀ زار است. نگارندگان در این جستار کوشیدهاند برای درک دقیق این مجموعهداستان، باور عامۀ زار را در مجموعهداستان ترس و لرز، بررسی کنند. برای انجام این کار، نخست بهشیوۀ کتابخانهای دربارۀ باور زار در نقاط مختلف جهان تحقیق شده و سپس یافتهها بهشیوۀ میدانی با نمونۀ موردی آن در استان هرمزگان مطابقت داده شده و با افراد مطلع در این منطقه مصاحبه شده است، سپس بهشیوۀ توصیفی ـ تحلیلی، عناصر باور عامۀ زار در مجموعهداستان ترس و لرز، بررسی شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که چند عنصر مربوط به باور عامۀ باد زار در این مجموعهداستان، نقش محوری دارند: ۱. انواع باد زار: که ویژگی پنج نوع از آنها در داستان بارز است، ۲. بایدها و نبایدهایی که مبتلایان به باد زار باید رعایت کنند، ۳. مامازار و بابازار: درمانگرانی محلی که بهوسیلۀ موسیقی، کمک گرفتن از نیروهای ماورائی و داروهای محلی به درمان بیماران میپردازند، ۴. مراسم حجاب که در آن بیماران درمان میشوند، ۵. موسیقی که یکی از عناصر درمان است، ۶. باور به موجودات اسطورهای (بچهبنینگی).
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
رئالیسم جادویی، شیوه نوینی در حوزه ادبیات داستانی است که نویسنده در آن وهم و خیال را با رخدادهای واقعی چنان ماهرانه در هم می آمیزد که شخصیتهای واقعی و فراواقعی برای خواننده طبیعی و باورپذیر جلوه کند. ازجمله رمانهای رئالیسم جادویی می توان به رمان الرجع البعید فواد تکرلی نویسنده معاصر عراق و طوبا و معنای شب اثر شهرنوش پارسیپور رماننویس معاصر ایرانی اشاره کرد. . الرجع البعید به وقایع خونین عراق سال ۱۹۶۲م می¬پردازد که با کودتای ضد سلطنتی ارتش و پایان رژیم پادشاهی همراه بوده است. رمان پارسی¬پور هم با اوج انقلاب مشروطه در ایران و حوادث بعد از آن تا انقلاب بهمن ۵۷ همزمان می¬باشد. ازآنجاکه این رمانها محصول فضای پر از خفقان عراق و ایران است، نویسندگان آنها با تلفیق واقعیت با خیال و حذف مرز میان آنها سبک رئالیسم جادویی را برای بیان دیدگاه خود برگزیدهاند؛ لذا هدف پژوهش حاضر آن است که به روش توصیفی - تحلیلی مؤلفه های رئالیسم جادویی را در این رمانها استخراج و دلیل کاربرد آنها را مورد بررسی قرار دهد تا ضمن معرفی دو اثر مهم ادبیات داستانی عراق و ایران، شگردهای این نویسندگان در تلفیق عناصر خیالی با واقعیت های خارجی جهت تبیین و انتقال اهداف و اندیشههای خاصشان کشف و معرفی شوند. یافته های پژوهش نشان می دهد که تکرلی و پارسیپور در این رمانها با کمک مؤلفه های رئالیسم جادویی، در کنار قوه خیال خود و نگاه واقع گرایانه، واقعیت اجتماعی عصر و جامعه خویش را نشان دادند و با این تلفیق، دغدغه هایشان را برای خواننده به شکلی هنرمندانه به تصویر کشیدهاند و در عین حال این مسائل و واقعیت ها در آثارشان بسیار عادی و طبیعی جلوه می کنند و بی نیاز از هرگونه تفسیر و تحلیل هستند.
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
روزگار سپریشدۀ مردم سالخورده اثر محمود دولتآبادی، یکی از رمانهای نامدار ایرانی است که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است و در زیر لایۀ واقعگرا و تاریخی آن، ژرف ساخت دنیایی اساطیری، حضوری جدی و مداوم دارد. در این میان، اسطورۀ منجی یا سوشیانس، نقشی کانونی ایفا میکند. این مقاله به بررسی موضوع سوشیانس و مسائل و موضوعات مربوط بدان در شکلگیری رئالیسم جادویی این رمان میپردازد. نتایج نشان میدهد که نویسنده ظاهراً برای برونرفت از جامعۀ تباه و ستمزدۀ انسانی به دنبال آفرینش آرمانشهری است که در دنیای هنری و داستانی، مصداق آن را در سوشیانس میبیند و به بازآفرینی این اساطیر میپردازد: سوشیانس در قالب سه سامون و سام؛ دجّال در قالب خلیفۀ چالنگ؛ گُواگ پَد، مادر سوشیانس در قالب دختر بلوچ/ مادر سامون. همچنین اشاراتی نیز به دنیای اهریمنی و انتظار منجی، دورههای سهگانۀ آفرینش، هفت جاوید و رستاخیز، همسنگِ روایتهای مزدیسنایی آنها در این رمان دیده میشود.
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۲۵ )
چکیده
تهدف المقاله ابراز دور و مکانه المرأه فی الأعمال الأدبیه الواقعیه لنجیب محفوظ، من خلال اعماله الناقده و ذلک بتصویرها فی شتى طبقات المجتمع؛ السفلى و الوسطی و العلیا.
و ترى المقاله أن المرأه فی اعمال نجیب محفوظ من الناحیه الاقتصادیه تدور بدوران الحاله الاجتماعیه فی المجتمع بأسره و هی مرکز التنبه لنجیب محفوظ فى بمته عن تأثیر الإقتصاد فی المجتمع و ما یولده فی حاله ضعفه و قله موارده من تفشی الفساد و ذلک بتصویر المرأه الفقیره بأنها بائعه الجسد.
من جهه أخرى ترى المرأه فی الرجل منقذاً لها من همومها و احزانها الناجمه عن الشعور بالوحده و انعدام العلاقه مع الجنس الآخر.
هذه الحاله تصویر للمرأه فی الطبقه العلیا من المجتمع وکلا النوعین او الحالتین للمرأه (الفقیره، بائعه الجسد و البرجوازیه التی تبغی الخلاص علی ید الرجل) کانت هذه المرأه ضحیه للفساد الناجم عن الطبقیه غیر العادله.
اما المرأه فی الطبقه الوسطى فی تصویر نجیب محفوظ لها، فاکثر حظَاً من مثیلاتها فی الطبقتین السفلى و العلیا فهی فی الغالب امرأه شریفه التزمت التقالید و لم تهم وراء الرجل فلم تقع ضحیه المؤثرات الاقتصادیه بشکل واضح.
من جهه أخرى نجد أن اسلوب نجیب محفوظ الادبی قد صوّر المرأه فی الطبقه الوسطى تصویراً أعمق من غیرها فی الطبقتین الفقیره و البرجوازیه ذلک لأنه ینتمی إلى هذه الطبقه و قد عاش فی أوساطها لذلک نراه یستوفی حقّها من الوصف و بیان ما هو علیها.
دوره ۱۴، شماره ۵۶ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده
در این تحقیق که به روش کتابخانهای و به صورت تحلیلی توصیفی ارائه شده است، نگرش ایدئولوژیک، استناد به روزنامهها و شخصیّتهای تاریخی و زبان محاوره، تشریح جزئیّات وقایع، تیپسازی، تأویل و تفسیر وقایع تلخ جامعه، نمود دوره زندگانی و بخصوص مرگ شخصیّتها، انواع شخصیّتها با رفتارهای متنوّع و شخصیّت خود نویسنده در رمان، نمود طبیعی تعامل شخصیّتها با دیگران، کاربرد انشای کاریکاتوری، ایراد عبارتهای فلسفی، تعریف انسان به عنوان موجودی مختار و برجسته کردن امور عاطفی، پسزمینه مناسب و نمود صنایع ادبی بهعنوان روشهای واقعنمایی اجتماعی این رمان بازنموده شده است. نتیجه آنکه: اوج واقعگرایی اجتماعی در «اسیر زمان» هنگامی خودنمایی میکند که فصیح به تحلیل تخصصی وقایع سیاسی، روابط ایران با ابرقدرتها، نقدِ عملکرد دولتمردان، تشریح جزئیات وقایع و تبیین علل و عوامل حوادث میپردازد.
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۷- )
چکیده
سیستم های اطلاعاتی و شناخت هستی آن به عنوان یک علم یا حرفه در طول تاریخ پنجاه ساله رشد و توسعه سیستم های اطلاعاتی، محل مناقشه محققان این حوزه بوده است. اهمیت این مناقشه را می توان در وجود ارتباط مستقیم بین تلاش برای توسعه دانش در حوزه سیستم های اطلاعاتی و شناخت ماهیت و نگرش اتخاذ شده در خصوص هستی سیستم های اطلاعاتی، جستجو نمود. به عبارت دیگر تئوری پردازی و تلاش برای ابطال تئوری ها در راستای توسعه دانش سیستم های اطلاعاتی کاملا متاثر از نوع نگرش به هستی آن خواهد بود. رئالیسم انتقادی با نگاه منحصر به فردی که به هستی سیستم های اطلاعاتی مبتنی بر دو محور رئالیسم لایه بندی شده و طبیعت گرایی انتقادی دارد، به عنوان یک روش شناسی مبنای مفیدی برای پایه ریزی نگرشی فرارشته ای در توسعه دانش سیستم های اطلاعاتی فراهم می آورد.
این نگرش از آن جهت اهمیت دارد که به عامل انسانی در لایه های متفاوت وجودی سیستم های اطلاعاتی که متاثر از هستی لایه بندی شده آن است، نقش تعیین کننده ای نسبت می دهد و حضور این نقش را تا گام های بعدی در حوزه توسعه دانش و روش شناسی مبتنی بر نگرش فرارشته ای به سیستم های اطلاعاتی حفظ کرده و گسترش می دهد. در این تحقیق تلاش شده است تا نوع نگاه فرارشته ای به هستی شناسی سیستم های اطلاعاتی و نقش عامل انسانی و اثرات آن در راستای تئوری پردازی در سیستم های اطلاعاتی تشریح شود
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۳۳ )
چکیده
الأدب العجائبی والأدب الغرائبی والأدب الفنطاستیکی أو الأدب السحری کلها أسماء لمسمی واحد وهو تردد کائن لا یعرف سوى القوانین الطبیعیه أمام حادث له صبغه فوق طبیعیة.فدرجه حضور الواقع و مدی تباعده وتقاربه یتدخلان فی تحدید ضروب الواقعیه بأنواعها. ویصعب انفصال الواقع عن غیر الواقع فی هذا الخطاب فقد کانت هذه المدرسه ولیدةَ أفکار کتّاب أمیرکا الجنوبیه و تکوّنت لمقتضیات البیئه هذه. وکان إبراهیم الکونی، الکاتب اللیبـی، أبرز کاتب فی هذا الاتجاه حیث أصدر لحدّ الآن ما یربو علی أربعین روایه فی هذا المجال. وقد حَدَت به البیئه إلی أن یعرض أفکاره بهذا النمط. ومن ممیزات هذا الاتجاه عند الکونی هو امتزاج الخیال بالواقع بشکل معقول و تغییر الأحداث الیومیه و استحالتها فی نسج القصه بصوره یؤمن بها المتلقّی. ویقنِع المؤلفُ الملتقیَ عن طریق تقنیات الازدواج و النبره و المفهوم الشعری و لاسیماء الوصف و السرد المدهشان و جاء به لإِثراء التخییل العربی وإخصاب مغامرات دلالیه وشکلیة. وقد اعتمدنا فی هذه الدراسه علی المنهج الوصفی - التحلیلی.
دوره ۱۹، شماره ۷۷ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
«زن پشت در مفرغی» یکی از داستانهای مجموعه داستان «درها و دیوار بزرگ چین» نوشته احمد شاملو است. از خوانش داستان چنین برمیآید که شاملو در نگارش این داستان از شاخصههای دو مکتب گوتیک و سورئال بهره بردهاست به نوعی که میتوان گفت از ویژگیهای مکتب گوتیک با نوعی دگردیسی هنرمندانه به سوی مکتب سوررئالیسم میل کردهاست. این پژوهش بنا دارد تا با روش تحلیلی، مهمترین جلوهها و ابعاد این دو مکتب را در داستان نشان دهد. یافتههای تحقیق بیانگر آن است که شاملو از طرفی با بهرهگیری از فضایی سرشار از ابهام و رمز و راز، رخدادهای ماورایی همراه با اضطراب و هراس، مکان مخوف، سیالیت زمان، شخصیتپردازی بیمارگونه و آشفتهحال، کابوس، باورهای خرافی و خیالپردازی بیحدومرز داستان گوتیکی تمامعیاری خلق کرده است و از طرف دیگر با خلق امری شگفت و خارقالعاده، ضمیر ناخودآگاه، توهم، رؤیا و اشیاء سوررئالیستی، نگارش خودکار و عشقی سوررئال داستانی فراواقعی نوشته است. محتوای داستان آمیزهای از رؤیا و واقعیت در فضایی پرالتهاب و مالیخولیایی است و درعینحال مرز این دو مشخص و معین نیست. بر این اساس میتوان گفت، شاملو از رهگذر گوتیک به سوررئالیسم رسیده است و به اوج پیوند این دو مکتب دستیافته است و نوآوری وی در خلق اثری که ترکیبی از دو مکتب مذکور است در سنت داستاننویسی فارسی تجربهای قابل تأمل است.