۳۸ نتیجه برای ادبیات فارسی
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده
از آنجا که مثنوی مولوی ،اثری تعلیمی ـ عرفانی است ،سعی شاعر بر این بوده است که در قالب داستانها، حکایتها و تمثیلها به بیان پند و اندرز و گوشزد کردن مسائل اخلاقی و همچنین تشریح افکار و اندیشههای عرفانی خود بپردازد. لذا داستانها، حکایتها و تمثیلهای مثنوی از شمول و تنوع بسیاری برخوردار است. بهترین نمونه از تداخل حکایات مثنوی در دفتر سوم در ضمن «قصه اهل سبا و یاغی کردن نعمت، ایشان را» نمود یــافته است. این حکایت با بیت «۲۸۲» آغاز، ولی دنبالهاش رها میشود و مجددا در بیت «۳۶۴» بدان باز میگردد. بار دیگر دنباله داستان رها میشود که پس از ابیاتی نسبتا طولانی ، سرانجام در بیت «۳۶۰۰» بدان باز میگردد و نقل آن به پایان می رسد.
این پراکنده گویی در بیان حکایت، باعث کثرت و تنوع کاربرد شخصیتها در مثنوی میشود؛ چه پایه و اساس هر داستانی را شخصیتهای آن تشکیل میدهد که خود عامل یا معمول رخدادها هستند.
مولوی در مثنوی از سه شیوه در پردازش شخصیتها سود جسته که عبارت است از :
الف) شیوه مستقیم که در این شیوه با صراحت در مورد افراد اظهار نظر میکند.
ب) شیوه غیر مستقیم : در این روش این تنها به نمایش کردار شخصیتها میپردازد و خواننده خود از خلال نقشی که آنها ایفا میکنند به حقیقت وجود آنها پی میبرد.
ج) شیوه تلفیقی که آمیزهای از روش مستقیم و غیرمستقیم است.
همچنین در این مقاله به ابزارهای شخصیت پردازی مولانا، ویژگی شخصیتها در مثنوی و دستهبندی نام اشخاص در داستانهای مثنوی پرداخته شده است.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده
پرکاربردترین معنی واژه «طنز» در زبان فارسی طعنهزدن، خردهگیری، مسخره و انتقاد کردن است.
طنــز یکی از شیوههای بیانی است که در زبان فارسی با «هجو»، «هجا»، «هزل» و «فکاهه» و . . . از دیرباز در میان مردم، رواج داشته و بخشی از آثار ادبی را به خود اختصاص داده است.
پایه طنز در آثار ادبی فارسی،بیشتر بر ناسازگاری «لفظ» و »معنی» در کلام بنا شده است و از این رو تا حدودی میتواند در مقوله «مجاز» جای گیرد. ولی بیشتر آثار مکتوب طنزآمیز فارسی با «هجو» ، «هزل»، مطایبه و لطیفه ،همراه بوده است.
بنابراین ، میتوان گفت که طنز، نوعیژرفکاوی و غایتاندیشی است و بر نوعی دگرگونی و استحاله درونی، دلالت میکند . واژه «لطیفه» نیز در فرهنگ و ادب ما ،همیشه با گونهای طنز و خوش طبعی همراه بوده است؛ با این تفاوت که روح غالب در «لطیفه»، مضحکه، لذت و تفریح آفرینی است، ولی در «طنز» با اینکه رویه سخن به ظاهر مزاحآمیز و غیر جدی است،در آخر به «تَعّقّل»، تنبیه و سیاست میانجامد . از این روست که میتواند «طنز» را در زبان فارسی در قلمرو ادب تعلیمی به حساب آورد.
دوره ۳، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
بشر از نخستین روزی که پای بر پهنۀ هستی نهاد، برای بقا به شناسایی محیط اطراف و گاه مواجهه و مبارزه با تهدیدهای فراروی خویش پرداخت و ابزارهای مختلف را به منظورهای گوناگون بهکار گرفت تا به هر طریق ممکن از جان و متعلقات خود محافظت کند. از جملۀ این ابزارها داغ بود که بشر از زمانهای بسیار دور به دو منظور نشانهگذاری و درمان از آن استفاده میکرد؛ هرچند بهیقین نمیتوان اظهار داشت که کدام کاربرد، مقدم بود. نویسنده در این مقاله، ابتدا به جنبۀ نشان و سپس وجهِ درمانی داغ میپردازد. نشان داغ بر اندامها و اعضای بدن بردگان، دشمنان و حیوانات به منظور ایجاد تمایز و ثبت مالکیت و دربارۀ مجرمان به علامت گنهکاری زده میشد و در کاربرد درمانی، به گمان برخی بهعنوان آخرین درمان برای علاج بیماریهای مختلف انسان و دام بهکار میرفت. مهمترین عرصۀ کاربرد درمانی داغ، نهادن بر زخم برای جلوگیری از خونریزی و عفونت بود. در مقالۀ حاضر، هر دو جنبۀ کاربرد داغ در ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ عامه طبقهبندی و بررسی شده است.
دوره ۴، شماره ۶ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
این پژوهش بهبررسی شکل و رویکرد روابط ادبی ایران و مصر در دوران معاصر میپردازد و برای جامع و کاملتر بودن نظرات، شرایط تاریخی، فرهنگی و سیاسی مؤثر بر روابط ادبی دو کشور را نیز مورد بررسی قرار میدهد. اهمیت موضوع در آن است که بهرغم عدم وجود روابط پیوسته و مستقیم در این دوران و فرازونشیبهای فراوان در روابط، پژوهشگران و اندیشمندان ایرانی و مصری، رابطههای ادبی بین زبان و ادبیات فارسی و زبان و ادبیات عربی ایجاد نمودهاند تا تعامل فرهنگی این دو ملت را حفظ و توسعه بخشند. در این جستار از روش تحلیلیـ توصیفی استفاده شده، نخست با اشاره بهآثار ادبی فارسی و عربی دو کشور در حوزه تألیف، ترجمه، مقاله و پایاننامه، میزان و شکل اهمیت دادن بهادبیات فارسی در مصر و ادبیات عربی در ایران یافته شده و سپس نوع فعالیتها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این مطلب است که بهرغم تلاشهای جریان غربگرایی استعمار در کشورهای اسلامی؛ و وجود گسستهای متعدد متأثر از اختلافات سیاسی در روابط رسمی دو کشور در دهههای اخیر (قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران)؛ علاقه و اهتمام به ادبیات فارسی و عربی از سوی پژوهشگران دو کشور وجود داشته است و چهبسا دقت و تحقیقی که از سوی ادیبان و پژوهشگران و نویسندگان مصری بر روی ادبیات فارسی انجام شده است، نسبت بهآنچه در ایران نسبت به ادبیات عربی و بهصورت خاص ادب مصری انجامشده، بیشتر بوده است.
سعید شفیعیون،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده: نقیضه یکی از خرده گونه های ادبی است که به نفی و یا تمسخر گونه اصلی خود می پردازد که بنا به اعتبار و اهمیت گونه اصلی اش و نیز ساختار و ماهیت خود نقیضه ،می تواند مستقلاً مورد توجه قرار گیرد.از آنجا که معنی در ادبیات از ارکان اصلی است و هم در حوزه زبان و هم در حوزه های عاطفه و خیال نقش محوری دارد، در آثار ادبی بسیار مورد توجه است.بدین لحاظ یکی از مهمترین نقیضه ها در این حوزه شکل گرفته است که به آن در ادبیات فارسی تزریق می گویند.در واقع یکی از اهداف مهم نقیضه سرگرمی و خندانیدن مخاطب است و تزریق چنین هدفی را به خوبی تأمین می کند.تزریق هم به شکل منثور و هم به شکل منظوم گفته می شده است.برخی از رساله های منثور تزریقی را چار اندر چار نیز می گفته اند. این نقیضه را در ادبیات غرب نیز با اندک تفاوتی با عنوان nonsense verse داریم که نگارنده در این مقاله سعی در تطبیق وجوه عمده این دو با یکدیگر دارد.
دوره ۵، شماره ۱۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
آیین وَر، نوعی سوگند مقدس ایزدی بوده که در ایران باستان هنگام محاکمات مشکل و مبهم برای دادرسی به کار میرفته -است. این نوع سوگند با آتش یا آب انجام می گرفته است. به گونه ای که در صورت اثبات نشدن جرم، متهم را با رسومی ویژه، در حضور موبدان وادار می کردند که در درون آتش یا آب رود، یا این که یکی از اندام خود را با شیئی آتشین و تفتیده مماس کند و بیگناهی خود را به اثبات رساند. در حین اجرای مراسم سوگند، اگر آتش یا آب به متهم آسیبی نمی رساند؛ بی گناهی او ثابت می شد. شیوۀ انجام این آیین و اصطلاحات مربوط به آن، نشانگر رواج آن به صورت گسترده در بلوچستان بوده است. در داستان بلوچی «شهداد و مهناز»، مهناز یکی از دو قهرمان اصلی داستان، به رابطۀ نامشروع، متهم میشود و مانند سیاوش در شاهنامه، تن به سوگند آتش می سپارد. وی پس از انجام مراسم و مراحل سوگند، سربلند از درون آتش بیرون می آید. این داستان گمنام ایرانی، قابل سنجش با داستان سیاوش در شاهنامه است. در این مقاله علاوه بر مقایسۀ دو داستان، لغات و اصطلاحات رایجِ مربوط به آیین ور را در زبان بلوچی، با معنی ذکر میکنیم
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۱۱-۱۳۹۶ )
چکیده
تاریخ فرهنگ و هنر ایران پیش از اسلام و پس از آن نشان می دهد ایرانیان اگر بخشی از تنشان از جامه بیرون باشد، آن را بی شرمی می دانند و مایل هستند جامه ای بپوشند که سرتا پایشان را فرا بگیرد.اما در بررسی آثار ادبی به نمونه هایی بر می خوریم که به برهنگی سر یا پا اشاره شده است .
همان طور که پوشش ها ،مجموعه ای از پباورهای فرهنگی هر جامعه را نشان می دهند،هر نوع برهنگی(سر، تن و پا)هم دارای مفاهیم نمادین فرهنگی و اجتماعی است که بررسی و شناخت آنها در آثار ادبی راهگشای پژوهش های انسان شناسی فرهنگی و جامعه شناسی است و نتایج آن به بهبود زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم ودرک بهتر آثار ادبی و حفظ هویت فرهنگی کمک می نماید؛زیرا ادبیات زبان بیان فرهنگ و تمدن هر کشوری است ونمادها چکیده اسطوره ها و بیانگر آداب و آیین اقوام اند وبه دلیل چند لایگی و چند مدلولی رمز و راز یک فرهنگ را با خود حمل می کنند.
پای برهنه در ادب فارسی نماد احترام و بزرگداشت ، بندگی و تواضع، اشتیاق و وصال ،بی توجهی به خلق و زینت دنیا، مجازات ، سوگواری ، نذر، حاجتمندی و فقر است .عقلای مجانین نیز پابرهنه اندتابا ظاهر دیوانگان بهتر بتوانند انتقاد و اعتراضشان را به گوش دیگران برسانند.
در این پژوهش با رویکردی توصیفی و تحلیلی و استفاده از مستندات کتابخانه ای به نمادشناسی پای برهنه در آثار نظم و نثر فارسی از آغاز تا دوره مشروطه پرداخته شده است.
دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده
مطالعه میانرشتهای (Interdisciplinary study) که دردهههای اخیر در بسیاری از مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی جهان مورد توجه جدی قرار گرفته، رویکردی است که در آن، پژوهشگران با ایجاد تعامل بین رشتههای گوناگونی و پل زدن میان دو یا چند رشته مختلف، میکوشند تا برای دستیابی به حل مسائل به الگوی مناسبی دست یابند.
هدف این مقاله آشنایی با رویکرد میانرشتهای و معرفی بعضی از گونههای پژوهشهای میانرشتهای است که با پژوهشهای ادبی مرتبط است. در این نوشتار، ضمن ارائه تعریف دقیقی از پژوهش میانرشتهای و بیان انواع آن در مطالعات ادبی، زمینهها و علل گرایش به پژوهش میانرشتهای و مبانی این رویکرد مورد بررسی قرار میگیرد و نمونههایی از آثاری معرفی و بررسی میشود که با چنین رویکردی به تحلیل متون ادب فارسی پرداختهاند. بررسیها نشان میدهد که در دهه اخیر، تحلیل متون ادب فارسی با استفاده از این رویکردها گسترش چشمگیری یافته و موجب توجه و بازخوانی آثار ادب فارسی با نگاهی تازه شده است.
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۱۲-۱۳۸۷ )
چکیده
در عرصه ادب فارسی، سنایی به عنوان مبدع اصلی تغییر سبک خراسانی به عراقی و گذر از توصیف ظاهری به توصیف باطنی و عرفانی پدیدهها شناخته شده است. بالطبع سنایی در نمودن همسانی و یکتایی نمادهای عرفانی با حماسی نقش بسزایی دارد. استحاله، دگردیسی و تصعیدی که در این نوع شعر ایجاد میشد، شعرحماسی را از بنبست رهاند.
این جستار به نمایاندن وجوه همانندی عناصر حماسی و عرفانی و بازتاب آنها در شعر سنایی میپردازد.
علی رضا قلی فامیان،
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده
تعامل میان نویسنده و خوانندۀ متن، نخستین بار در انگاره نظری فراگفتمان هایلند و ذیل دو مفهوم کلیدی «موضعگیری» و «مشارکتجویی» مطرح شد. در این انگاره، نویسندۀ هر متن به طور خودآگاه یا ناخودآگاه با عناصر زبانی مختلف شامل «تردیدنماها»، «یقیننماها»، «نگرشنماها»، و «ارجاع به خود»، موضع خود را نسبت به مفاهیم و پدیدهها اعلام میکند و همچنین با استفاده از عناصری نظیر «ضمیرخواننده»، «جملات امری»، «جملات پرسشی»، «دانش مشترک» و «جملات معترضه»، مشارکت خواننده را در خوانش متن جلب میکند. در پژوهش حاضر، محقق مقالات نقد کتابهای ادبیات فارسی را با تکیه بر انگارۀ هایلند بررسی کرده است. پیکره مطالعۀ حاضر شامل ۱۰۰ مقالۀ نقد ادبی (۵۰ مقاله از نشریات دانشگاهی و ۵۰ مقاله از نشریات عمومی) است. پس از شناسایی، استخراج و شمارش دادهها مشخص شد که نویسندگان مقالات نقد پیکرۀ حاضر به ازاء هر ۷/۱۱ کلمه، از یک واژه یا عبارتِ مربوط به موضعگیری یا مشارکتجویی استفاده کردهاند. از میان عناصر زبانی مورد مطالعه، نگرشنماهای منفی و جملات امری، به ترتیب، پربسامدترین و کمبسامدترین عناصر زبانی هستند. یافتهها نشان میدهد منتقدان نشریات دانشگاهی در مقایسه با نشریات عمومی سختگیرتر هستند و در دهه ۱۳۸۰ شمسی، منتقدان نسبت به دهۀ قبل، از نگرشنماهای بیشتری استفاده کردهاند. همچنین، بخش پایانی هر مقاله نقد، متراکمترین قسمت مقاله از نظر فراوانی عناصرِ موضعگیری و مشارکتجویی است و منتقدان مرد دیدگاههای خود را با قاطعیت بیشتری ابراز کرده و زنان نیز در استفاده از عناصر زبانی مشارکتجویی از مردان پیشی میگیرند.
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده
«نقد اسطورهای» بستری انسانشناختی دارد که اثر ادبی یا برخی بنمایههای آن را به ژرفساخت کهنالگویی آن تأویل میکند. در این جستار با روش تحقیق کیفی و بر اساس رویکرد نقد اسطورهای (با گرایش کهن الگویی) به تحلیل داستان کیخسرو در شاهنامه پرداخته، و سعی شده است چرخه تغییرات اسطوره او بر اساس این رویکرد تفسیر شود.
از این دیدگاه، کیخسرو، شاه- موبد فرهمند کیانی، نموداری متعالی و آرمانی از کهنالگوی «قهرمان» است که وجود نمادینگی عنصر آب و اسطوره تعمید، قدرت برکت بخشی و بازگرداندن باران و سبزی به طبیعت در اختیار داشتن جام پیشگوییکننده، گذر از آزمونهای تشرّف، نبرد با افراسیاب، که تکراری از نمونه ازلی رویارویی خیر و شر است و محو شدن نمادین او، که متضمن مفهوم بازگشت ابدی وی و از نمودهای کهنالگوی «مرگ و تولد دوباره» است، اجزای ساختاری اسطوره او را تشکیل داده است. درباره ژرفساخت کهنالگویی این داستان میتوان گفت کیخسرو «انسان کامل» حماسه ایرانی است که در پایان یک «روز بزرگ کیهانی»، که از «نخستین انسان» (کیومرث) آغاز شده است، تاریخ اساطیری ایران را به حقیقتی نظاممند و تکراری از چرخه آفرینش کیهانی تبدیل میکند.
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده
مولوی یکی از شاعران نظریهپرداز ادب فارسی است که آثارش- بویژه کلیات شمس و مثنوی- سرشار از دیدگاههای نقادانه است. در این مقاله، دیدگاههای زبانی و ادبی او مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش با تکیه بر نظریههای نقد ادبی معاصر خصوصاً نظریه ارتباط رومن یاکوبسن انجام شده است. تحلیل عناصر اصلی ارتباط یعنی اوصاف و ویژگیهای زبان، پیام (شعر)، فرستنده (شاعر) و گیرنده (مخاطب) در اشعار مولوی، محور اصلی مقاله را تشکیل داده و هر کدام از این عناصر به بخشهای جزئیتری تقسیم شده است. برای مشخص شدن جایگاه نظریات مولوی در دوره معاصر به مقایسه اجمالی دیدگاههای او با برخی از مکاتب و نظریههای نقد ادبی پرداخته شده که از مهمترین آنها نقد نو، فرمالیستها، ساختارگرایان و طرفداران نظریههای معطوف به خواننده است. خواننده توانا و مبتدی، فعال و منفعل، همپیوندی عینی، انسجام شکل و محتوای شعر، رابطه ذهن و زبان، ارتباط دال و مدلول، رمزگان زبان و... از مباحث مشترک مولانا و این مکاتب است.
عباس واعظ زاده، ابوالقاسم قوام، عبدالله رادمرد، مریم صالحی نیا،
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
گونهشناسی ادبی یا نظریۀ انواع ادبی یکی از نظریات مطرح در حوزۀ نظریۀ ادبی است که در حیات حدوداً دوهزار و چهارصد سالۀ خود محمل مناقشات، رد و قبولها و جرح و تعدیلهای فراوانی بودهاست. در این مناقشات و مجادلات مسائل و مباحث مختلفی مطرحشده که سبب گسترش، تعمیق و امروزه تثبیت این نظریه شدهاست. این مقاله بر آن است تا از انبوه مباحث مطرح در این نظریه به مسائلی بپردازد که توجه به آنها در مطالعات گونهشناسانۀ ادبیات فارسی ضروری است؛ مسائلی چون: تعریف نوع ادبی، رابطۀ نوع ادبی با آثار ادبی، انواعِ انواعِ ادبی (انواع بنیادی)، قراردادهای نوع، نوع ادبی و ایجاد انتظارات، میزان رعایت قراردادهای نوع، نوع ادبی و بینامتنیت، زمانمندی انواع ادبی، نوع ادبی و فرهنگ، نوع ادبی و تاریخ ادبیات، دور در گزینش انواع ادبی، و تعریف و نامدهی انواع ادبی. این مقاله ضمن طرح این مباحث، به نقد رویکرد سنتی نظریۀ انواع ادبی فارسی پرداخته و ضرورت اتخاذ رویکرد جزئینگرانه به انواع ادبی را متذکر می-شود.
دوره ۷، شماره ۲۹ - ( ۱۲-۱۳۸۹ )
چکیده
در این مقاله سعی شده است با تحلیل ساختاری مکر و حیله زنانِ قصههای هزارویک شب، ویژگی این قصهها بررسی، و به مسائلی که در این زمینه مطرح است مانند ساختار قصهها، نوع و نتیجه کنشها و انگیزه این مکرها پاسخ داده شود. اساس کار، کتاب ریختشناسی قصههای پریان پراپ و به کارگیری الگوی وی در کتابهایی نظیر درآمدی بر ریختشناسی هزار و یکشب بوده است.
با اینکه در ابتدا گمان میرفت که مکرهای زنان فریبکار هزار و یک شبی، فقط واکنشی است؛ یعنی در پاسخ به نابرابریها، اعمال قدرت و ... نیرنگهایی صورت میپذیرد که آن را واکنش مینامیم، اما در این پژوهش مشخص شد که حرکتهای کنشی و ابتدا به ساکن نیز از سوی فریبگران صورت میگیرد که تعداد آن ۶۴ مورد و در مقابل تعداد واکنشها -۶۹ مورد- قابل توجه است. نکته قابل ذکر این است که در بیشتر موارد، یعنی ۵۴ بار، حرکتهای واکنشی عادلانه و موفق است.
دوره ۷، شماره ۲۹ - ( ۱۲-۱۳۸۹ )
چکیده
جلالالدین محمد مولوی برای ارائه معارف والای عرفانی خود از ظرف حکایتهای تمثیلی بهره می جوید تا پیامهای عمیق و دشواریاب مثنوی را برای مخاطب آسان و عینی سازد. او برای این منظور بیشتر به سراغ قصّههایی می رود که در اذهان مردم سابقه دارد اما از قصّه مأخذ حکایتی میسازد که مورد نظر خود اوست و پیام او را در بر دارد. او در داستانسرایی نیز درایتی شگرف داشته و گاهی عناصر داستانی را در حدّ رقابت با داستان نویسی جدید متناسب با ظرفیت حکایتها به کار گرفته است. در این پژوهش عناصر داستانی با روش مقایسهای در دو حکایت مثنوی و الهینامه عطار با عنوان «التماس کردن همراه عیسی از او زنده کردن استخوان را...» مورد بررسی قرار میگیرد با این هدف که موارد قوّت و ضعف هر یک از دو حکایت نشان داده، و چگونگی استفاده از عناصری همچون طرح و پیرنگ، شخصیت، گفتگو، زاویه دید، صحنهپردازی، زمان، مکان، گره افکنی، گرهگشایی و درونمایه حکایتها به صورت مقایسهای بررسی و تحلیل شود.
دوره ۸، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
«جورج گوردون لرد بایرون»، شاعر انگلیسی تبار سدۀ نوزدهم، در آثار خود به شدت تحت تأثیر ادبیات فارسی و شرقی قرار گرفتهاست. حیات این شاعر مقارن با شروع پیدایش «عصر ویکتوریایی»، وسبک «رمانتیسیسم» و آغاز نمود اثرپذیری ادبیات اروپا از ادبیات ایران و زبان پارسی است؛ از اینرو وی به عنوان چهرۀ شاخص و نماد رمانس اروپا و از متأثران ادبیات فارسی شناخته میگردد.
در این پژوهش سعی شده است با ابزار کتابخانه ای و اسنادی و تکیه بر شیوۀ تحلیلی و تطبیقی، سهم نمایشنامۀ «مانفرد» از میان آثار لرد بایرون در اثرپذیری از ادبیات فارسی روشن گردد. نتیجه آن که، اثر مذکور به شکل چشمگیری از جهت «نمادها»، «مفاهیم»، «خیالانگیزی» و حتی «واژگانی»، تحت تأثیر آثار زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و اساطیر شرقی است که در اثر مطالعات بایرون در ناخودآگاه وی گرد آمده است. همچنین داده های پژوهش نشان می دهند که دو مقولۀ «آیین زرتشتی» و «عرفان گرایی» در اثرپذیری بایرون از ادبیات فارسی، دارای بیشترین سهم بودند که وی در شخصیت سازی و فضاسازی اثر خود ، از آنها بهره گرفته است.
دوره ۸، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
کولیها اقوام بیابانگرد و آوارهای هستند که در سراسر جهان به عنوان مظهری از رقص، آواز، آوارگی و خوشباشی مشهورند. آن طور که از منابع تاریخی و ادبی برمیآید کولیها، نخستین بار در روزگار ساسانیان وارد ایران شدند و ورود آنان به فرانسه در سدهی چهارده میلادی بوده است. میانهی سدهی هجدهم و نخستین دهههای سدهی نوزدهم، کولیها جزء شخصیتهای اثر گذار ادبیات فرانسه به شمار میرفتند. نخست سرایندگان و نویسندگان فارسی و فرانسه تنها به یادکرد داستانهایی دربارۀ گذشته، خواستگاه و چگونگی ورود به این دو سرزمین میپرداختند، ولی رفتهرفته، سویههای دیگر زندگی آنان مورد توجه سرایندگان و نویسندگان قرار گرفت. این مقاله بر آن است تا با مطالعهای گذرا بر شیوهی پیدایش و شکلگیری کولیها در ایران و فرانسه، بتواند بررسی دقیقتری بر چهرهی کولی در ادبیات این دو کشور بیاندازد. از میان ویژگیهای گونهگون آنها، نمونههایی همچون خنیاگری، نوازندگی، ترانهسرایی و آوارگی توجه نویسندگان این مقاله را به خود جلب کرده است. در پایان، به این پرسش پاسخ خواهیم داد که پس از شناخت کولیها از چشمانداز فرهنگی- زیستی، هر کدام از این دو فرهنگ و ادبیات چگونه چهرهی کولی را نمایش داده و پروراندهاند.
دوره ۸، شماره ۳۳ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده
نفثهالمصدور نوشته شهابالدین محمد خرندزی زیدری نسوی (درگذشته ۶۴۷ه.ق) از جمله متون کمیابی است که به لحاظ دارا بودن برخی ویژگیهای ادبی و استفاده از شگردهای داستانی به متنی خلاق و تصویری بدل شده است. این مقاله درصدد است تا با بررسی برخی از عناصر و شاخصهای نمایشی، ظرفیتهای نمایشی و عناصر تصویرساز در این متن را اثبات کند و با اشاره به ویژگیهای چون نمود داستانی و روایتگونه، وجود شخصیتهای نمایشی، بویژه تعلیق، و در نهایت گوناگونی کشمکشها، نشان دهد که این اثر، فراتر از سطح گزارش صرف حوادث تاریخی، از مرز رویکردهای توصیفی متون تاریخی گذر کرده و از ظرفیتهای نمایشی قابل توجهی برخوردار است.
دوره ۸، شماره ۳۴ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
در شعر فارسی گاه دو قالب، در هم آمیخته میشود که در این پژوهش، مقصود از «درهمآیی قالبها» آمیختگی بین دو قالب و منظور از «تعاملات بیناگونهای» میزان اثربخشی اقناعی است که از این درهم آمیختگی به دست میآید. این تلفیق قالبها بر سه الگوی کلی مبتنی است: ۱. دگرسازی قالب در بستر شعر، بدون تغییر وزن ۲. دگرسازی وزن در بستر قالب ۳. دگرسازی وزن و قالب در پیکره شعر. مسئله بنیادی این مقاله، تحلیل و بیان چرایی این نوع بازی با گونهها، بایستگی این درهمآیی، تأثیر متقابل دو گونه بر یکدیگر و نقش اقناعی آن در بافت اثر است؛ برای این منظور با بررسی آثاری که در تاریخ ادب فارسی به صورت قالب تلفیقی موجود و نمونههایی از آن با تلخیص و به تناسب مجال، در طول مقاله آورده شده است، نتایج قابل توجّهی از چگونگی، چندی و چرایی تعامل متعادل بعضی شعرهای مرکّب و ناهمگونی بعضی دیگر به دست آمد که بدنه اصلی این مقاله را تشکیل میدهد. مقاله در راستای اثبات فرضیه به این نتیجه ختم میشود که هنر شاعر در شناخت توان عاطفی هر قالب و بستری که پیش از آوردن گونهای دیگر در پیکره هر قالب فراهم میکند بر پذیرش قالب جدید و اثربخشی اقناعی آن تأثیر مستقیم دارد.
دوره ۸، شماره ۳۴ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
امام محمد غزالی یکی از بزرگترین اندیشمندان جهان اسلام است و دو کتاب وی، احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت از مهمترین کتابها در زمینه اخلاق و تصوّف اسلامی است. کیمیای سعادت در برگیرنده اندیشههای عرفانی و اخلاقی است. اخلاق موردنظر غزالی بر اخلاق دینی متکی است که از تفکر در قرآن نشأت گرفته است. «نفس» از مهمترین مباحث اخلاقی – عرفانی است و غزالی در کتاب کیمیای سعادت به آن پرداخته است. در این پژوهش ضمن تشریح نفس از دیدگاه غزالی در کیمیای سعادت، درصدد مأخذشناسی آرای غزالی و میزان تأثیرپذیری درباره نفس از آثار پیشینیان از جمله اللمع فی التصوف، قوت القلوب، حقایق التفسیر، شرح تعرف، رساله قشیریه و کشف المحجوب است. تأثیرپذیری غزالی از اندیشمندان و عارفانی چون ابنسینا، ابوطالب مکی، قشیری مشهود است. در این جستار به روش تحلیلی - توصیفی آرای غزالی درباره نفس در کتاب کیمیای سعادت و موارد مشابه در این آثار فهرست، و سیر اقتباس غزالی از این آثار نشان داده شده است. مسلم است که جستجوی تمام آبشخورهای فکری هر نویسنده ممکن نیست اما جستجوی در این باره تا حد امکان میتواند زیربنای اندیشههای او را آشکار کند.