جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای پورمظفری

داوود پورمظفری،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( پاییز ۱۳۹۰ )
چکیده

چکیده بخش زیادی ازمیراث مکتوب تصوف صورت نوشته شده مجالس درس، وعظ و حکایاتی است که در افواه رواج داشته است. به تعبیر دیگر بخشی از متون صوفیانه در اصل انتقال و ثبت گفتار به صورت نوشتار است. از این رو عناصری از هر دو بافت در آن ها قابل مطالعه و شناسایی است. رده بندی متون صوفیان برپایه بافت های شکل دهنده آن ها یعنی گفتار و نوشتار، به پیوستاری در میانه این دو بافت می انجامد. آن¬چه در این پژوهش «گفتارنوشت» گفته می شود، عنوانی است برای نامگذاری پیوستار گفتار و نوشتار که مولود آمیزش این دو بافت است و درون خود گونه های کوچک تری چون مقامات، مقالات، مناقب، مجالس، سیر و امالی دارد. زیرگونه های مورد بحث نیز به دلیل دوری یا نزدیکی به هر یک از دوسوی پیوستار گفتار ـ نوشتار ویژگی های متفاوتی دارند که هر یک به صورت جداگانه قابل سنجش و مطالعه است. نویسنده کوشیده است با بهره¬گیری از علم زبان¬شناسی تفاوت¬های گفتارنوشت¬های صوفیان را با انواع دیگر نوشتار در سطوح آوایی، صرفی، نحوی و گفتمانی نشان داده و سرانجام گفتارنوشت را به عنوان یک ژانر در نوشتار صوفیانه تبیین نماید.
داوود پورمظفری،
دوره ۱۰، شماره ۳۷ - ( بهار ۱۳۹۶ )
چکیده

در این مقاله ابتدا نشان داده‌ایم که در مقامات‌های صوفیان، کلان‌ساختاری وجود دارد که در این ژانر همواره تکرار می‌شود. آن‌گاه نقش ایدئولوژیک هر یک از عناصر این کلان‌ساختار را تشریح نموده و به نقش آن در روابط قدرت نیز پرداخته‌ایم. کلان‌ساختاری که شاکله مقامات‌های صوفیان است از ذکر اصل‌و‌نَسَب مشایخ آغاز می‌شود و با بیان پیشگویی‌های دیگران درباره درخشش معنوی آن‌ها، ریاضت‌های طاقت‌فرسا و کرامت‌ها ادامه می‌یابد و با مرگ شگفت‌انگیز آن‌ها به پایان می‌رسد. در این ساختار، کرامت نقشی برجسته دارد و کل ساختار را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اصل‌و‌نسب‌سازی‌ها و پیشگویی‌ها و ریاضت‌ها همگی در حکم «تمهیداتی» برای ظهور کرامت عمل می‌کنند و مرگ-های شگفت و تنازع‌های گفتمانی در حکم «امتداد» نیروی کرامت‌‌اند. نقش عمدۀ این کلان‌ساختار در مقامات‌های صوفیان این است که ضمن اثبات کرامت و امور خارق عادت برای مشایخ تصوف، دسترسی دیگران را به منبع قدرت گفتمان تصوف؛ یعنی کرامت، محدود یا غیرممکن سازد. این کارکرد ویژه موجب می‌شود تا در مفصل‌بندی گفتمان تصوف تغییراتی پدید آید و خُرده‌گفتمانی جدید به نام «گفتمان اهل کرامت» شکل بگیرد. همین گفتمان راه را برای ورود گفتمان تصوف در مناسبات سیاسی و اجتماعی هموار می‌سازد.
داوود پورمظفری،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده

بخش بسیاری از مناقب‌نامه‌های صوفیان به بیان کرامت‌های پیران تصوف اختصاص دارد. هدف این مقاله آن است که از منظر دیرینه‌شناسی، نظام‌های حقیقت و گزاره‌های معنابخش به امر خارق عادت را در مناقب­نامه­های صوفیان، مناقب‌نامه‌های شیعی، سیره‌های نبوی، عهد جدید و عهد عتیق به‌دست دهد. نگارنده در پژوهش حاضر فقط با تمرکز بر یکی از کرامات صوفیان با عنوان «طعام اندک و اِطعام بسیار»، امر خارق عادت را در گفتمان‌های مختلف، از عهد عتیق تا متون صوفیانۀ قرن هشتم هجری، مطالعه کرده و کوشیده است تا گزاره‌های معنابخش به امر خارق عادت را معرفی کند. نویسنده هرچند کانون توجه خود را بر یکی از کرامت­های صوفیان قرار داده، از مطالعۀ کلان‌نگرانۀ امر خارق عادت غافل نبوده است. از نظرگاه دیرینه­شناسی، «تأیید آسمانیِ» پیران تصوف اندیشۀ نهفته­ای است که در پشت اَعمال خارق عادت جای گرفته است. امر خارق عادت در مناقب­نامه­های شیعی به‌مثابه «ولایت و تداوم جانشینی پیامبر اسلام»، در سیرت‌نامه‌های نبوی به­منزلۀ «برتری پیامبر اسلام و دین او» بر سایر انبیا و ادیان و در عَهدَین به­عنوان نشانۀ «مؤیِد نبوت» پدیدار می‌گردد. این مقاله نشان می­دهد که امر خارق عادت در گذر زمان پدیده‌ای یک‌پارچه و ثابت نبوده و همواره در فضای حاکم بر گفتمان‌های مختلف معانی تازه‌ای به آن افزوده شده است؛ دیگر اینکه کرامات صوفیان بیش از آنکه نتیجۀ دخل‌و‌تصرف در امر واقع و عینی باشد، مولود روابط بینامتنی است.

 
داوود پورمظفری، فاطمه احمدی‌نسب، زهره‌سادات ناصری،
دوره ۱۴، شماره ۵۳ - ( بهار ۱۴۰۰ )
چکیده

پژوهش‌های متعددی که در دهۀ اخیر به مطالعۀ سبک متون ادبی در لایۀ صرف روی آورده، به پیشبرد مطالعات سبک‌شناختی و رفتارشناسی تاریخی زبان فارسی چندان کمکی نمی‌کند. در نوشتار حاضر که به نقد و ارزیابی پژوهش‌های سبکی در حوزه صرف اختصاص یافته، ۲۷ مقاله‌ و پایان‌نامۀ نوشته‌شده در گروه‌های آموزشی زبان ‌و ‌ادبیات فارسی دانشگاه‌های سراسر کشور بررسی و نقد شده ‌است. یافته‌ها حاکی از آن است که این پژوهش‌ها‌ با کاستی‌ها و خطاهای متعددی مواجه‌اند. «خطا در ادراک مفاهیم بنیادین حوزۀ صرف»، «مقوله­‌بندی‌های همپوشان»، «قرائت نادرست متن و خطا در تشخیص نقش دستوری واژه»، «فقر در نگرش تاریخی به تحولات زبان»، «سردرگمی در تعیین راهبرد پژوهشی و ارائه الگوهای غیرضرور» و چندین عنوان ریزودرشت دیگر در شمار کاستی‌های این پژوهش‌هاست که برای مرتفع ‌نمودن آن‌ها پیشنهادهایی نیز بیان شده ‌است. خطاها و کاستی‌های بسیار موجب شده است بسیاری از پژوهش‌های مذکور به پیشرفت مطالعات سبک‌شناسی در لایۀ صرفی نینجامد و در شناخت تحولات تاریخی زبان فارسی نیز چندان محل اعتنا قرار نگیرد.  


صفحه ۱ از ۱