جستجو در مقالات منتشر شده


۲۶ نتیجه برای پروینی


دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

بررسی معنای واژه با رویکرد معنا­شناسی شناختی، از رهگذر شبکه شعاعی، تغییر معنای واژه در بافت­های مختلف را در قالب الگویی نظام­مند تحلیل می­کند. در این نگرش، واژه معنای مرکزی دارد که این معنای مرکزی در مفاهیم فرعی نیز مشاهده می­شود. بر این اساس معانی فرعی که برای واژه مطرح می­شود به گونه­ای با معنای مرکزی گره می­خورد و شبکه معنایی شکل می­گیرد.  با توجه به اینکه این نظریه می­تواند توسعه های معنایی واژه را تبیین کند و چگونگی به وجود آمدن آنها را روشن سازد لذا بر آن شدیم تا با روش توصیفی تحلیلی برای تبیین شبکه معنایی ذکر در قرآن از آن بهره ببریم. پرداختن به واژه ذکر در ذیل این نظریه، ما را به نتایجی می­رساند که به قرار زیر است: یاد­آوری ارادی زبانی الله به همراه حضور قلب معنای مرکزی واژه ذکر است. این معنا هسته مرکزی شبکه معنایی منسجمی به شمار می­رود که از شش معنای شعاعی مبتنی بر معنای نخست تشکیل شده است. نسبت دوری و نزدیکی این معانی به معنای مرکزی با توجه به میزان فراوانی داده، مورد بازخوانی­شده، و میزان ایمانی که به سبب آن بازخوانی صورت می­گیرد، متفاوت است.

دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

موضوع چند­معنایی در سال­ های اخیر مد نظر زبان ­شناسان ایرانی با رویکردهای شناختی بوده است. به دلیل اهمیت این موضوع، نگارندگان به بازشناسی چند­معنایی صورت سادۀ فعل ijən/č/ (رفتن) در کردی کلهری بر پایۀ چند­معنایی اصول­مند )Evans & Green,۲۰۰۶ پرداخته ­اند. در این جُستار کیفی، داده­ها به روش میدانی از گفتمان روزمرۀ کُرد­زبانان کلهری( گردآوری شده و براساس انگارۀ مذکور و به روش توصیفی-تحلیلی بررسی و واکاوی شده­اند. شایان ذکر است که نگارندگان نیز از شم زبانی خود و دیگر گویشوران برای اصالت داده­ها بهره بردند. نتایج نشان داد که «­رفتن»، معنای سرنمون فعل ijən/č/ است و شبکۀ معنایی آن دارای چهل و پنج معنای مجزا، همچون «مسافرت کردن»، «رانندگی کردن»، «مهاجرت کردن»، «جاری شدن»، «غروب کردن»، «پایان یافتن»، «واریز کردن»، «ارسال کردن» و امثال آن­ها و شش خوشۀ معنایی است. همچنین، یافته­ها نشان داد که می­توان تبیین مطلوبی از چند­معنایی این فعل در کردی کلهری بر پایۀ رویکرد یاد­شده به­دست داد. بازنمایی چند­معنایی این فعل در کردی کلهری برای ادراک بهتر چند­معنایی فعل­های دیگر می­تواند سودمند باشد.
واژه­های کلیدی: رویکرد شناختی، چندمعنایی اصول­مند، ایوانز، گرین، فعل، کردی

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

این مقاله قصد دارد با برگشت به اواخر دهه چهل خورشیدی، شیوه‌های رایج آموزش زبان عربی در مراکز علمی، آموزشی و دانشگاهی آن زمان را بررسی کند و جایگاه طلایه‌داران آموزش زبان عربی به شیوۀ نوین را شناسایی کند و از این رهگذر به‌طور‌ویژه به نقد و بررسی شیوه آموزش زبان عربی دکتر حسین خراسانی در دهه ۴۰ خورشیدی بپردازد که به‌نوبه‌خود در آن زمان روش ابتکاری و بی‌نظیر در ایران بوده است. نامبرده با تألیف یک کتاب سه‌جلدی، سه جلد کتاب با نام روش مستقیمِ (Direct Methode) آموزش زبان و ادبیات عربی، توانست طرحی نو و جامع و شامل در آموزش زبان عربی به فارسی‌زبانان، دراندازد. مؤلف مرحوم، با الهام از الگو‌‌های رایج در آموزش زبان به شیوه مستقیم، قصد داشت تمام مهارت‌‌‌های چهارگانه زبان عربی را به انواع مخاطبان ایرانی و متناسب با فرهنگ و سابقه آشنایی ایرانیان با زبان عربی، در یک زمان‌بندی معلوم (۶۰ جلسه) یاد دهد؛ امری که درباره آموزش زبان عربی در زمان تألیف کتاب، سابقه نداشته است. اما متأسفانه کتاب‌‌های یاد‌شده نا‌شناخته مانده و جایگاه آن در فرایند آموزش زبان عربی در ایران مورد معرفی، بررسی و نقد واقع نشده است. این مقاله قصد دارد با معرفی همه‌جانبه این مجموعه، به نقد و بررسی آن بپردازد و در کنار محاسن آن، برخی کمبود‌‌های آن را بیان و بررسی کند.

دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

تألیف در زمینه ادبیات تطبیقی عربی با عبد الرزاق حمیده، ابراهیم سلامه و نجیب العقیقی آغاز شد. هر یک کتاب هایی را با عنوان الادب المقارن برای تدریس در دانشگاه تألیف کردند. این کتاب ها بر خلاف عنوانشان «الادب المقارن» در محتوا ارتباطی به ادبیات تطبیقی نداشته و نتوانستند اصول این علم را بر اساس مکتب فرانسه ـ مکتب رایج عصر ـ تبیین نموده و تعریف روشنی برای آن ارائه نمایند تا بتوان بر اساس آن به بررسی نمونه های تطبیقی در این عرصه پرداخت؛ زیرا مؤلفان آن ها متخصص این رشته نبودند. تأسیس اصول ادبیات تطبیقی در کشور های عربی با محمد غنیمی هلال (۱۹۱۷-۱۹۶۷) آغاز شد. او با تألیف کتاب الادب المقارن به تبیین قواعد نظری و عملی این رشته پرداخته، ادبیات تطبیقی را بررسی روابط ادبیات ملی در خارج از مرزهای زبان آن ملت و مطالعه ارتباط تاریخی میان آن ها تعریف نموده و پژوهش های تطبیقی خود را بر اساس این اصول بنیان نهاده است. هلال در تألیف این کتاب از استادان فرانسوی اش اثر پذیرفته است. هلال با تدریس ادبیات تطبیقی در دانشگاه های مصر به تبیین مفاهیم این علم پرداخت و از این رهگذر شاگردان بسیاری تربیت نمود که آثار ارزشمندی را در این زمینه تألیف کردند. با مقایسه آثار آن ها با آثار هلال، شباهت های زیادی میان مباحث کتاب هایشان در دو حیطه نظری و تطبیقی (عملی) مشاهده می شود که بیانگر تأثیر هلال بر پژوهش های آن ها است. هدف این مقاله ، نشان دادن نقش هلال در تأسیس و تبیین مفاهیم نظری و عملی ادبیات تطبیقی عربی است که چگونه با وجود تلاش هایی که پیش از وی صورت گرفته، او بنیانگذار این علم گردیده و فعالیت های پس از خود را در این زمینه سمت و سو داده است.

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

داستان پیامبران، بیان معجزات و سرگذشتِ پر‌ماجرا و آموزنده آنان از دیر‌باز به عنوان عناصری مؤثر به صفحات شعر و ادب راه ‌یافته و اسباب زیبایی اثر و توجه خواننده را موجب شده است. یکی از زیباترین، مؤثرترین و مورد‌توجه‌ترین این داستان‌ها، داستان عیسی مسیح (ع) است. در ادبیات گذشته، بیشتر برداشت‌های شاعرانه از ایشان، برگرفته از نگرش اسلامی به این شخصیت الهی بوده و نگرش مسیحی که در موارد مهمی با نگرش اسلامی در تضاد و تقابل است کمتر بروز یافته است. اما در ادبیات جدید و به‌ویژه شعر معاصر عربی و فارسی، این تلقی از مسیح (ع) با چرخشی قابل‌ملاحظه، سویه‌ای مسیحی به خود گرفته و مفاهیمی هم‌چون رنج‌های مسیح (ع)، مصلوب‌شدن ایشان، قربانی‌شدن ایشان برای پرداخت کفاره گناهان بشر و رستاخیز مسیح (ع) پس از مرگ، از انجیل به ابیات شاعران راه یافته است. این مفاهیم که امروزه به مفاهیمی اسطوره‌ای و نمادین در هنر مسیحی تبدیل شده‌اند، شاعران را در بیان آنچه از اضطراب‌های درونی، رنج ملت‌های ستمدیده، جور حاکمان و حکومت‌های بیدادگر و... می‌بینند، بسیار یاری می‌رسانند. ادونیس و احمد شاملو از شاعران نوپرداز و متجددی هستند که بخشی از اشعار خود را به ترسیمی نمادین و اسطوره‌ای از مسیح (ع) اختصاص داده‌اند. این پژوهش تطبیقی می‌کوشد با تکیه بر مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی، به تحلیل و بررسی تطبیقی اشعار ادونیس و شاملو، با موضوع مسیح (ع) بپردازد و جلوه‌های مسیحی یا اسلامی این شخصیت دینی در شعر دو شاعر، نوع اسلوب دو شاعر در این‌گونه شعرها، نقاط اختلاف و اشتراک میان آن دو در برداشت‌های نمادین از مسیح (ع) میزان موفقیت یا ناکامی هر‌یک در استخدام این نماد را به بوته تحلیل و بررسی بسپارد.

دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده

رئالیسم حقیقت را به شیوه­های گوناگون کشف و بیان می­کند. این شیوه­ها عبارت اند از تشریح جزئیات، تحلیل دقیق جامعه و تصویرکردن شخصیت در پیوند با محیط اجتماعی. محمود تیمور و محمدعلی جمال­زاده، بنیانگذاران داستان­نویسی عربی و فارسی هستند. این دو بیشتر داستان هایشان را در قالب رئالیسم به نگارش در می­آوردند. در این مقاله ابتدا فرازی از زندگی محمود تیمور و جمال زاده و جایگاهشان در ادبیات داستانی عربی و فارسی را بیان می کنیم، در ادامه شباهت و تفاوت­های گرایش­های رئالیستی این دو را مورد بحث قرار می دهیم و از رهگذر آن گرایش غالب رئالیستی و نگرش آن­ها به رئالیسم را بیان می کنیم.   پژوهش حاضر در پی بیان تفاوت­ها و شباهت های سبک رئالیستی این دو نویسنده است. بررسی این تفاوت­ها و شباهت ها با درنظر گرفتن مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به عنوان روش تحقیق تطبیقی است.  

دوره ۳، شماره ۵ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده

باهم‎آیی ‎، کاربرد معمول دو یا چند واژه در کنار هم، با بسامد بالا و به گونه‎ای است که نتوان آن را تصادفی دانست. این پدیده زبانی در دوران معاصر، نظر بسیاری از ترجمه‎پژوهان را به خود جلب کرده و آنها را بر آن داشته است به رصد ترجمه باهم‎آیی‎ها در متون مختلف بپردازند. پژوهش حاضر با روشی توصیفی و تحلیلی، نخست به استخراج ۵۵ باهم‎آیی‎ وصفی و اضافی در قرآن و ترجمه آن در ده ترجمه معاصر قرآن کریم پرداخته و سپس به نقد و تحلیل این ترجمه‎ها همت گماشته است. نتایج تحقیق نشان می‎دهد عدم توجه مترجمان قرآن به این پدیده به عنوان یک واحد ترجمه، در موارد بسیاری، ترجمه‎هایی مختلف از یک باهم‎آیی یکسان قرآنی به دنبال داشته است و از طرفی مترجمان از باهم‎آیی‎های مختلف قرآنی، ترجمه‎هایی یکسان ارائه داده‎اند. در پایان، راه‎حل‎هایی برای این چالش‎ها پیشنهاد شده است مترجمان از پیش معادل‌هایی برای ترکیبات هم‌آیند قرآنی تعیین نموده و بر اساس آن، در سراسر ترجمه، یکسان‌سازی شود.

دوره ۴، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۴)- ۱۳۹۲ )
چکیده

در این پژوهش شرایط تولید و دریافت معنا در«لقاءٌ فی لحظه رحیل»، از نسرین ادریس، نویسنده معاصر لبنانی را بررسی می کنیم. این داستان به دلیل منطق روایی حاکم بر آن، قابلیت مطالعه از دیدگاه نشانه- ­معناشناسی نوین را دارد و شامل دو گفتمان کنشی عکاس و مبارزان است. کنشگر گفتمان عکاس، حمزه، تابع برنامه است و توانش مهارتی او در هنر عکاسی، موتور اصلی کنش او را به وجود می­آورد. البته فرمانده، به عنوان شَوِش­گزار، نقش مهمی در کسب توانش عاطفی حمزه دارد. در گفتمان دوم، مبارزان هم بعد از قرارداد و کسب توانش وارد کنش می­شوند. از آنجا که دو گفتمان درهم تنیده اند، کنش­های اصلی همزمان انجام می­شود؛ مبارزان عملیات را شکل می­دهند و حمزه به ثبت تصویری لحظات می­پردازد. به ترتیب مراحل فرایند تحولی و روایی به انجام می­رسد. هرچند گفتمان غالب هوشمند است، فرایند عاطفی گفتمان، نقش مهمی در شکل­گیری ساختار معنایی و روایی داستان، به ویژه در گفتمان عکاس دارد. بدین ترتیب هدف مقاله، مطالعه فرایند معناشناسی داستان و ویژگی­های روایی آن است تا سازکارهای تولید معنا و عناصر اصلی شکل­گیری معنا را به دست آوریم. همچنین چگونگی تأثیرگذاری فرایند عاطفی بر فرایند معناسازی را بررسی می کنیم.

دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

زندگی و سرگذشت عاشقان، اغلب دست مایه­ی راویان و ناقلان بوده و به این سبب، داستان­های عاشقانه در ادبیات ملت­های گوناگون فضایی گسترده را پوشش داده­است. این داستان­ها شباهت­های زیادی در ساختار دارند که گاهی این شباهت­ها از تأثیر و تأثر نشأت گرفته است. داستان لیلی و مجنون از معروف­ترین و کهن­ترین داستان­های عربی به شمار می­آید که تأثیر زیادی بر گسترش داستان­های عاشقانه در ادبیات فارسی داشته است. ادیبان ایرانی به این داستان توجه بسیاری داشته­اند و داستان‌هایی عاشقانه با همین نام پدید آورده‌اند؛ همچنین در ادبیات فارسی داستان‌هایی گفته‌شده که از دیدگاه ساختار، با این داستان عربی شباهت‌های زیادی دارند، مانند داستان «عزیز و نگار».
  این نوشتار می‌کوشد تا در چشم‌اندازی تطبیقی و با روش توصیفی- تحلیلی، همگونی­ها و تفاوت­های دو داستان نام‌برده را از دیدگاه ساختارگرایی بررسی کند؛ همچنین میزان شباهت و تفاوت‌های داستان لیلی و مجنون عربی را با منظومه عزیز و نگار بر اساس مکتب آمریکایی بیان کند. در نتیجه باید گفت داستان عزیز و نگار به عنوان نماینده جمعی از داستان­های عاشقانه فولکلور از تأثیر ادبیات رسمی بی­نصیب نمانده است؛ همچنین داستان­های عاشقانه، چه رسمی چه عامیانه، ایرانی و غیرایرانی، نشانه‌ها و ساختار مشترکی دارند که آن‌ها را به هم نزدیک می­کند.
 

دوره ۵، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۸)- ۱۳۹۳ )
چکیده

«گفته های داستانی» ابزار بیان سخنان و اندیشه ها و بستری مناسب برای پیشبرد حوادث داستان است که بخش گسترده هر داستان را تشکیل می­دهد؛ «راویت­گر» باید به­گونه­ای آن­ها را در داستان بازنمایی کند که خواننده عمیقاٌ با داستان آشنا شود؛ از این­رو سبک­شناسی بازنمایی گفته­های داستانی برای درک بهتر داستان ضروری می­نماید. شیوه­های بازنمایی گفته­های داستانی که از رابطه راویت گر با شخصیت­های داستانی به دست می­آید، به پنج گونه مستقیم، غیر مستقیم، مستقیم‎آزاد، غیر مستقیم‎آزاد و گزارش روایتی تقسیم می­شود. مقاله پیش­رو، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی و ضمن ارائه جامعه کامل آماری از گفته­های داستانی، به تحلیل رمان الصبار (۱۹۷۶) می­پردازد. یافته­ها، نشان می­دهد که شیوه­های بازنمایی گفته مستقیم، گزارش روایتی و گفته مستقیم آزاد، به ترتیب بیش­ترین بسامد کاربرد را در رمان دارند؛ روایت‎گر، با استفاده از شیوه­های گفتة‎ مستقیم و مستقیم آزاد به شخصیت­ها اجازه داده تا به طور مستقیم با خوانندگان ارتباط برقرار کرده و آن­ها را با دغدغه­های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود آشنا نمایند؛ گاهی نیز خود زمام حوادث داستان را به دست گرفته و با شیوه گزارش روایتی، حوادث داستان را به پیش می­برد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوه­های بازنمایی سخنان در رمان الصبار و تعیین بسامد کاربرد هر یک از شیوه­ها می­باشد.

دوره ۶، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲۳)- ۱۳۹۴ )
چکیده

برپایۀ نظریۀ «منطق گفت‌وگویی» میخائیل باختین، رمان بیش از هر چیز، یک پدیدۀ زبانی است که اصالت آن با ویژگی «چندزبانی»­اش پیوند دارد. زبان در چارچوب علم فرازبان­شناسی، از رویکردهای اجتماعی و ایدئولوژیکی مختلف سخنگویان حکایت دارد. رمان­نویس دنیای متکثر از لحن‌ها، صداها و جهان­بینی­های متنوع را در ساختار زبان رمان، در سخن شخصیت‌ها، سخن راوی و زبان انواع ادبی و غیر­ادبی به‌کار می­گیرد و نظام می­بخشد. در این جستار، با دقت در مؤلفۀ «چندزبانی» موردنظر باختین، کاربست آن را از دریچه نقد فمنیستی (بررسی ویژگی‌های آثار نویسندگان زن) مورد توجه قرار می‌دهیم و با شیوۀ توصیفی- تحلیلی، ویژگی «چندزبانی» در رمان «چراغ­ها را من خاموش می‌کنم» پیرزاد را بررسی می­کنیم. پیرزاد در این رمان، تفاوت­های اجتماعی و فرهنگی را در لایه­های زبانی رمان به­کار بسته­است تا از خلال زبان­های متنوع اجتماعی و در نظام زبانی چندگانه، دیدگاه زنانه را مطرح کند. دیدگاه زنانۀ مورد­نظر نویسنده، در گفتمان دوصدایی متشکل از زبان رمان (نویسنده) و گسترۀ زبان راوی، زبان انواع ادبی و غیر­ادبی و زبان شخصیت­ها متجلی می‌شود و در این دوصدایی، ویژگی زنانه­نویسی رمان متمایز می­ گردد.

دوره ۶، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۲۶)- ۱۳۹۴ )
چکیده

زبان‌شناسی متن و موضوعات متعدد مربوط به آن، ازجمله عنصر انسجام، پیشینه‌ای نسبتاً جدید در حوزه زبان‌شناسی و به‌تبع آن، در حوزه­های نقد ادبی دارد. مانند بسیاری از نظریات زبان‌شناختی و ادبی معاصر، خاستگاه این شاخه علمی نیز غربی است. نظریه‌ها و رویکردهای وارداتی دربین زبان‌شناسان و صاحب‌نظران عرب با بازخوردهای متفاوت همراه است. برخی با نگاهی متعصبانه، بسیاری از نظریات نوظهور در حوزه ادبیات و زبان‌شناسی (بینامتنیت، دریافت، خوانش، ساختگرایی و ...) را در گنجینه میراث ارزشمند عربی موجود می­دانند که البته در برخی موارد درست است، برخی آن را نگرشی نو و بی­سابقه در پژوهش‌های زبانی عرب می­دانند و برخی دیگر با اینکه در رویکردی معتدلانه، کلیت این‌گونه نظریات را غربی می­دانند، می‌کوشند که نظریات و رویکردهای وارداتی را با آنچه ویژگی‌های متمایز زبان عربی و میراث پربار لغوی و نقدی عرب می­دانند تلفیق و به‌اصطلاح منطبق و بومی‌سازی کنند. در این مقاله، با روشی توصیفی- ­تحلیلی آراء و ایده­های صاحب‌نظران معاصر عرب درمورد زبان‌شناسی متن و انطباق انسجام با زبان عربی را بررسی می‌کنیم. نتایج تحقیق نشان می­دهد که بیشتر این افراد بر عدم تناسب برخی عوامل انسجامی مطرح در الگوی هالیدی با زبان عربی تأکید می‌کنند و می‌کوشند این موارد را با حذف یا افزایش عواملی دیگر، به‌اصطلاح بومی­سازی کنند.  

دوره ۷، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۳۰)- ۱۳۹۵ )
چکیده

 نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی از جمله نظریات زبانی ارزشمند در میراث اسلامی ماست که در بسیاری از مبانی و مفاهیم، ارتباط تنگاتنگی با جدید ترین نظریات زبانی و نقدی معاصردارد. از جمله این نظریات، نظریه نقش‌گرای هلیدی می‌باشد آنجا که ما شاهد نقاط اشتراک فراوانی میان مفاهیم و اصول به کار رفته از جانب جرجانی و هلیدی می‌باشیم. پژوهش حاضر بر آن است تا با روشی توصیفی – تحلیلی، در سه بخش اساسی به بررسی برخی از این اشتراکات پرداخته تا با درنوردیدن بعد زمانی بین دو اندیشه زبانی متعلق  به دوران قدیم و معاصر، برخی جوانب نقش‌گرایانه نظریه نظم را آشکار ساخته و ثابت کند زبان به مثابه پدیده‌ای بشری، زمان و مکان و قومیت خاصی نمی‌شناسد. این سه بخش عبارتند از: نظریه نظم و دستور نظام مند، نظریه نظم و بافت، نظریه نظم و ساخت متنی. از یافته های پژوهش می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: تقارب بین مفهوم نظم (اراده معانی نحوی) نزد عبدالقاهر و مفهوم دستور نظام مند نزد هلیدی، اهتمام هر دو نظریه‌پرداز به بافت (زبانی و غیر زبانی) و نقش ویژه آن در تبیین معنای متن، اتفاق نظر هر دو نظریه‌پرداز در نقش بی بدیل متکلم و مخاطب بر چینش کلمات و تأثیری که این چینش بر بار اطلاعاتی کلام دارد.  

دوره ۹، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۷ )
چکیده

مهارت خواندن یکی از مهم‌ترین مهارت‌های زبانی است و از شروط موفقیت در یادگیری زبان دوم، تسلط بر این مهارت است؛ اما دانشجویان ترم آخر مقطع کارشناسی رشتۀ زبان و ادبیات عربی که در شرف دانش‌آموختگی هستند و حتی بسیاری از دانش‌آموختگان این رشته نمی‌توانند متون عربی را صحیح و روان بخوانند. ازاین‌رو، می‌خواهیم با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و روش پیمایشی، مهارت خواندن دانشجویان مقطع کارشناسی رشتۀ زبان و ادبیات عربی را ارزیابی، نقاط ضعف آنان در این مهارت را شناسایی و راهکارهایی را به‌منظور بهبود آموزش مهارت خواندن ارائه کنیم. نمونۀ آماری پژوهش حاضر را ۱۲۴ دانشجوی ترم هشتم مقطع کارشناسی رشتۀ زبان و ادبیات عربی در ۱۲ دانشگاه دولتی ایران تشکیل داده‌اند که ۴۱ نفر از آن‌ها مرد و ۸۳ نفر زن هستند. ابزار به‌کاررفته در این پژوهش، آزمون محقق‌ساخته است که برای اولین‌بار در رشتۀ زبان و ادبیات عربی برای مهارت خواندن طراحی شده و برای طراحی آن، از الگوهای موجود در کشورهای عربی استفاده کردیم. یافته‌ها نشان می‌دهند که دانشجویان مهارت خواندن را به‌خوبی کسب نکرده‌اند و با اینکه در ترم آخر هستند و اغلب دروس کارشناسی را گذرانده‌اند، در همۀ سطوحی که متخصصان زبان عربی برای مهارت خواندن ذکر کرده‌اند، با ضعف مواجه هستند. اصلی‌ترین دلیل این مشکل، وجود نداشتن درسی خاص برای مهارت خواندن در سرفصل درسی است.
 

دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۲۵ )
چکیده

-

دوره ۱۰، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۸ )
چکیده

چند­معنایی از موضوعات مهم و سنتی مطالعات معنی­شناسی و روابط واژگانی است. واژۀ چند­معنا واژه یا تک­واژی است که دارای چند­معنای مرتبط است. مطالعۀ چند­معنایی حروف ربط در زبان فارسی می­تواند گامی در جهت شناخت پیچیدگی­های آن و کمک در جهت تبیین صحیح ساخت زبان فارسی باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر  بررسی چند­معنایی دو حرف ربط هم­پایۀ «اما» و «ولی» در زبان فارسی بر اساس انگارۀ چند­معنایی اصول­مند (انگارۀ چما) (ایوانز و گرین، ­۲۰۰۶) است. ماهیت روش انجام این پژوهش توصیفی ـ  تحلیلی است. پیکرۀ انتخاب­شده از مصاحبه با سخنوران فارس­زبان، استفاده از روزنامه­ها­ی کثیر­الانتشار و کتب دستور زبان فارسی به­دست آمده و با استفاده از رویکرد شناختی تحلیل شده است.  نگارندگان برای معانی متمایز این دو حرف ربط، به­دلیل محدودیت حجم مقاله، تنها به ذکر نمونه­هایی از هر مفهوم بسنده و هر یک را جداگانه در یک شبکۀ معنایی ترسیم کرده­اند. یافته­های پژوهش نشان می­دهد که مفهوم اولیۀ «اما»­، «ولی» است و در شبکۀ معنایی آن سیزده معنای متمایز و دو خوشۀ معنایی وجود دارد. همچنین مفهوم اولیۀ «ولی»­، نیز «اما» است و در شبکۀ معنایی آن هشت معنای مجزا و دو خوشۀ معنایی وجود دارد.
 

 
خلیل پروینی، علی احمدزاده، کبری روشنفکر، حسین محمد زاده،
دوره ۱۰، شماره ۳۸ - ( تابستان ۱۳۹۶ )
چکیده

برخی الگوهای رفتاریِ عاطفی و فکری که به‌‌طور ارثی در همه انسان‌ها به ودیعه گذاشته شده و یونگ با عنوان کهن‌الگو از آن‌ها یاد کرده است، در روند رشد شخصیتی انسان تأثیر بسزایی می‌گذارند. این تصاویر ازلی از «ناخودآگاه جمعی» سرچشمه می­گیرند و از آنجا که شعر عرفانی نیز دستاورد الهام شاعر از این لایه روان است، کهن­الگوهای زیادی در آن تجلی می‌یابند. انگاره «انسان کامل» ازجمله این کهن­الگوهاست که ظهور آن در شعر عرفانی بیانگر چالش شاعر برای خودشکوفایی و رسیدن به «خود» است. 
این جستار با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مکتب روان‌شناسی تحلیلیِ یونگ، بر آن است تا شخصیت عمادالدین نسیمی را با توجه به انگاره انسان کامل در اشعار عرفانی­اش، نقد روان‌شناختی کند. این کهن­الگو در نتیجه «فرافکنی»، در قالب شخصیت­های مختلفی مثل پیامبر- صلّی‌الله‌علیه‌وآله-، فضل­الله نعیمی و... در شعر این شاعر تجلی یافته است. ظهور این انگاره در شعر نسیمی کارکرد خاصی دارد و هدف آن رساندن شاعر به «خود»، پس از طی مراحل «همانند­سازی»، «تورم روانی»، «فرافکنی» و «فردیت» است.
 

دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۲۵ )
چکیده

التضمین عباره عن: تصحیح تعلق منصوب فعل او شبهه من الاسم وشبه الجمله بتقدیر عامل مناسب معنىً وعملا واضافه معناه الى العامل المذکور، او على ما اعتقده الکوفیون: تصحیح تعلق حرف بالعامل السابق بواسطه تقدیر معنى حرف او ظرف متعلق بالعامل من حیث المعنى. التضمین من الظواهر التی تلعب دورا وظیفیا هاما فی اللغه العربیه لا سیما فی القرآن الکریم وفی حقل التفسیر. قد عنی علماء کثیرون عبر التاریخ بهذه الظاهره فاننا نجد البصریین والکوفیین والبغدادیین والمصریین والاندلسیین من النحویین قد حاولوا ان یجدوا حدا علمیا دقیقا لهذه الظاهره لکنهم مع هذه الجهود الجباره لم یصلوا بعد الى تحدید علمی یجعل الباحث مکتفیا به. اهمیه هذه الظاهره من جانب والدور الایجابی الذی تلعبه من جانب آخر، بعثانی وحفزانی لکی ابذل ما فی وسعی واشمر عن ساعدی فی الحصول على حلول علمیه تجاه مسائل التضمین العدیده. اننی رکزت مسار هذا البحث على ثلاثه محاور: ۱- هل یمکن تقدیم تعریف جدید لهذه الظاهره؟ ۲- ما هی الادوار الوظیفیه الهامه التی یلعبها التضمین؟ ۳- ما هی مکانه التضمین فی علم البیان؟

دوره ۱۴، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۲ )
چکیده

مسأله "زبان" و قضایای مربوط به آن یکی از پرچالش­ترین جنبه­های فلسفه و رویکردهای نقدی جدید در خوانش متون دینی به­شمار می­رود. این مسئله در رویکردهای نقدی پسامدرن و بویژه خوانش دریدایی متون که یکی از ابزارهای برخی نومعتزلیان در خوانش متن قرآنی است به علت اصالت دادن به زبان در این رویکردها، از اهمیت مضاعفی برخوردار است و باعث چالشهای بزرگی شده که از تفاوت در نوع نگاه به زبان ناشی می­شود. در همین راستا، پژوهش حاضر در صدد "تبیین" دو نگاه متفاوتِ دریدا و ملاصدرا برآمده تا شرایط مرئی شدن دو رویکرد به هستی و معرفت از پنجره زبان را فراهم آورد و میزان امکان­پذیری یا عدم امکان چنین خوانش­هایی را با روشی تحلیلی – تطبیقی بررسی کند. یافته­های پژوهش نشان می­دهد با توجه به دیدگاه ملاصدرا نسبت به وجود، معرفت و زبان و قائل بودن او به نظام تشکیکی و ذومراتبی که از سه منبع معرفتی عقل، قلب و وحی حاصل شده و زبان الهی را دارای سه مرحله ابداعی، تکوینی و تشریعی دانسته و به تناسب، زبان بشری را نیز ذومراتبی می­داند، دیدگاه دریدا، در هیچکدام از این سطوح زبانی قابل بررسی نیست و با توجه به عدم فراروی دریدا از روش عقلی – فلسفی، هرگز از مرحله "فعل" (در نظام معرفتی خلق و امر) بالاتر نرفته است. به همین دلیل، بکارگیری این شیوه خوانش از متن قرآنی توسط برخی نومعتزلیان، نیازمند بازنگری جدی و تحلیل انتقادی است.

دوره ۱۴، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۲ )
چکیده

در قرآن کریم واژگان متعددی برای معنای ادراک و دانایی به‌کار رفته است و واژۀ «شعر» به‌عنوان یکی از پیچیده‌ترین این واژگان است که در ترجمه‌های فارسی بیشتر با واژگان دانستن و فهمیدن معادل‌گذاری می‌شود. اما هدف از این نوشتار ریشه‌شناسی و بررسی سیاقی واژۀ «شعر» برای نشان دادن مؤلفه‌ها و ویژگی‌های جزئی‌تر این واژه است. بر این اساس جستار حاضر ریشۀ «شعر» را با تکیه‌بر روش‌های زبان‌شناسی تاریخی و منابع زبان‌های سامی، ریشه‌شناسی کرده و با نگاه جامع به تمام کاربردها در کنار یکدیگر، تحلیل محتوای آیات و استفاده از دستاوردهای مردم‌شناختی در تحلیل گفتمانی آیات قرآن، مورد مطالعۀ سیاقی قرار داده و به این نتیجه دست یافته است که شواهد ریشه‌شناختی نشان‌دهندۀ بازگشت قدمت این واژه به زبان سامی باستان است که از ریشۀ فرضی شعر (شکافتن و جدا کردن) در همان زبان و آن نیز از ریشۀ آفروآسیایی (ĉaʕ) به معنای «بریدن» ساخته‌شده است، اما در فضای گفتمانی عرب جاهلی به نحو سرایت معنایی تحت تأثیر واژۀ شِعر (سروده) قرار گرفته است. کاربرد منفی، عدم کاربرد در جملۀ وصفیه و اختصاص به ادراک امور مخفی و غیبی از ویژگی‌های کاربردی واژۀ شعرَ است که تعریف معنای قرآنی شعرَ به‌مثابۀ «ادراک غیرفرایندی» را توجیه‌پذیر می‌سازد؛ غیرفرایندی بودن ادراک مستلزم افزایش نقش خیال و کاهش نقش فرایندهای زمان‌بر سنجش عقلی است.
 

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱