جستجو در مقالات منتشر شده
۷ نتیجه برای نکوئی
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده
هدف اصلی این پژوهش مطالعه رابطهی مدیریت دانش با قابلیت نوآوری در یک هلدینگ ایرانی بود. همچنین، با در نظر گرفتن نقش تعدیلگر جهتگیریهای استراتژیک سعی شد پیشنهاداتی کاربردی به مدیریت هلدینگ و شرکتهای تابعه برای افزایش سطح قابلیت نوآوری از مجرای ایجاد ترکیب مناسبی از مدیریت دانش و جهتگیری استراتژیک در شرکتهای مذکور ارایه شود. جهت تعریف مدیریت دانش چهار مؤلفهی اجتماعیسازی، بیرونیسازی، درونیسازی و ترکیب، برای قابلیت نوآوری سه مؤلفه اداری، فرآیندی و تولیدی و برای جهتگیری استراتژیک سه شکل کارآفرینانه، فناورانه و مشتریگرایانه حاصل شدند. با پیروی از فسلفهی اثباتگرایی و روش پیمایش، از ابزار سنجش پرسشنامه(مشتمل بر ۵۵ پرسش) جهت گردآوری دادههای میدانی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش در سطح تحلیل نخست(سازمان) شامل کلیه شرکتهای زیرمجموعه(۷۸ مورد) و در سطح تحلیل دوم(فرد) کلیه کارکنان شرکتها(حدود ۱۱۰۰۰ نفر) بود. نمونهگیری در سطح سازمان به شیوه تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران(۶۵ سازمان مشتمل بر ۸۲۰۰ نفر) و در سطح فرد نیز به شیوه تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران(۳۶۷ نفر) صورت گرفت. نرمال بودن دادهها از مجرای آزمون کولموگروف-اسمیرنوف و روابط بین متغیرها و برازش مدل مفهومی پژوهش از طریق آزمون همبستگی پیرسون و آزمون معادلات ساختاری تأیید شدند. در نهایت مشخص شد که مدیریت دانش با قابلیت نوآوری و تمامی ابعاد آن در شرکتهای با جهتگیریهای استراتژیک کارآفرینانه و مشتریگرایانه رابطهی مثبت و معنادار دارد، اما در شرکتهای با گرایش فناورانه این رابطه معنادار نبود.
دوره ۸، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۳۹)- ۱۳۹۶ )
چکیده
این مقاله به روایتشناسی داستان کوتاه «مرثیه برای ژاله و قاتلش» نوشته ابوتراب خسروی براساس الگوهای کنشی و شَوشی گرمس اختصاص دارد. هدف اصلی مقاله یافتن سازههای داستانی مورد نظر گرمس برای بیان چگونگی تکامل تدریجی پیرفتها و شکلگیری داستان، مقایسه دو الگوی کنشی و شوشی و بررسی چگونگی عبور از نظام کنشی به نظام شوشی در این داستان است. الگوی کنشی این داستان حول کنشهای ستوان کاووس شکل میگیرد که در آن، با نظمی خاص در زنجیرههای پیمانی، اجرایی و انفصالی، برای کسب منفعت در حرکتی تجویزی و ازپیش برنامهریزیشده میکوشد بر ابژه ارزشی تأثیر بگذارد و کنشیارها و ضدکنشگرها نیز بهنوبه خود، شرایط تسهیل یا دشوارسازی کنش قهرمان را فراهم میکنند. در الگوی شوشی داستان، درمییابیم که چگونه کنشگران و ابژه ارزشی در چرخه گفتمانی به ابژه ارزشی و شوشگر تبدیل میشوند و شوشگر بدون اینکه ازپیش برنامهای داشته باشد، در برخورد با ابژه ارزشی و پس از طی فرآیندهای حسیـادراکی و ابعاد دیگر گفتمان، دچار وضعیتی جدید میشود که آن را میتوان حرکت بهسوی وصال معشوق نامید. به این ترتیب، این نتیجه بهدست میآید که در این استحاله گفتمانی، رابطه بین کنشگران با یک دگرگونی تدریجی در پیرفتهای پنجگانه بازتعریف میشود و گفتمان تثبیتشده کنشی به گفتمان تردید و تغییر شوشی میرسد.
دوره ۹، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۷ )
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی ویژگیهای زبانشناختی در متون تخصصیِ مدیریت میپردازد. از آنجا که علاوه بر وجود واژههای و اصطلاحات تخصصی در متون علمی، ویژگیهای نحوی و ساختاریِ این دسته از متون نیز دلیلی بر پیچیدگی آنهاست و نیز از آنجا که یکی از برجستهترین ویژگیهایی که متون علمی را از سایر متون جدا میسازد، کاربرد فرایندهای اسمیشده در آنهاست؛ لذا، این پژوهش بهطور خاص به بررسی فرایند اسمسازی در این دسته متنها میپردازد تا مشخص کند که اسمیشدهها در این متون از چه مقولههایی مشتق شدهاند و نیز بین اسمیشدههای مشتق از اسم یا صفت چه تفاوتی وجود دارد و درنهایت اینکه، این متون علمی برای فرایندهای اسمی از چه وندهایی استفاده میکنند. پیکرۀ دادههای این پژوهش را کتابهای تخصصی دانشگاهیِ مدیریت در گرایشهای مختلف تشکیل میدهد که پس از مشخص کردن و دستهبندی انواع آنها مشخص شد که اسمیشدهها حاصل فرایندهایی همچون حذف همکرد فعل مرکب و استفاده از صورت واژگانی آن فعل، استفاده از مصدرها؛ جایگزینی افعال وجهی با صورتهای اسمی خود، بهرهگیری از بن ماضی فعل در معنا و مفهوم اسم و استفاده از فعلهای مرکبی که همکرد آنها در حالت بن مضارع ظاهر میشود و پس از آن با گرفتن پسوند-ی ـ بهصورت اسمی خود تبدیل شدهاند، هستند. اسمیشدههایِ مشتق از صفت، از وندهای اشتقاقی، اشتقاق صفر و یا ازمصدرهای قرضی استفاده کردهاند. در انتها از دیگر فرایندهای اسمیشده در این متون میتوان به جایگزینی بند با اسم اشاره کرد.
رضا نکوئی، کاووس حسنلی، سعید حسام پور،
دوره ۱۲، شماره ۴۶ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده
کانونیسازیها با امکانات و محدودیتهای روایی خود از مهمترین عناصر در ایجاد تعلیق و غافلگیری بهشمار میروند. نویسندگان مقاله با رویکردی مبتنی بر سنتهای صوری و محتوایی در تحلیل گفتمان روایی، بهدنبال بررسی و یافتن امکانات و محدودیتهای روایی انواع کانونیسازی در ایجاد تعلیق و غافلگیری و بیان دلیل زیباییشناسی استفاده از یک کانونیسازی غالب در رمان بامداد خمار هستند. نتایج پژوهش نشان میدهد کانونیسازیهای بیرونی و درونی بهصورت متناوب از امکانات و محدودیتهای روایی خاص و مشترکی در توزیع اطلاعات روایی استفاده میکنند که تعلیق و غافلگیری را در این رمان بهوجود میآورد. بر این اساس، امکانات روایی آغاز از میانه، تعلیق اشیا، روایت درونهای و پیرنگ باز مختص کانونیسازی بیرونی، و امکانات و محدودیتهای روایی روایت رمان بهشیوه داستانهای موازی، نقض نهی، کشمکش درونی، کانونیسازی درونی چندگانه، تکگویی نمایشی، محدودیت مکانی کانونیساز و تعلیق پس از غافلگیری مختص کانونیسازی درونی هستند. همچنین طرح پرسشهای تلویحی در صحنه آغازین رمان و بخشهای دیگر آن، همسازهاندیشی، پیشواز زمانی، بازگشت به گذشته، کشمکش بیرونی و کشمکش در مکالمه امکانات روایی مشترک کانونیسازیهای بیرونی و درونی در ایجاد تعلیق شمرده میشوند. در این رمان، غافلگیری فقط در حوزه کانونیسازی درونی صورت میگیرد؛ زیرا فقط این کانونیساز با تغییر ناگهانی فرایند توزیع اطلاعات روایی به خواننده یا هریک از کنشگرهای رمان اطلاعات اضافی میدهد. همچنین کمک به تسریع غلبه جهتگیری ایدئولوژیکی کانونیساز درونی با همکاری شگردهایی مانند فرایند همدلی یکی از مهمترین دلایل زیباییشناسی استفاده بیشتر از کانونیسازی درونی در رمان بامداد خمار است.
رضا نکوئی، آسیه گودرزی نژاد، ویدا شیرکوند،
دوره ۱۷، شماره ۶۶ - ( تابستان ۱۴۰۳ )
چکیده
در روایتهای کلامی و تلویزیونی، دامنۀ اطلاعات داستان نقش مهمی در حفظ توجه خواننده و بیننده دارد. نویسندگان این مقاله با شیوۀ تطبیقی، دامنۀ اطلاعات داستان و نحوۀ حفظ توجه خواننده و بیننده در داستان کوتاه «ژاکت پشمی»، نوشتۀ هوشنگ مرادی کرمانی را با اقتباس تلویزیونی آن («ژاکت») به کارگردانی کیومرث پوراحمد براساس نظریۀ روایتشناسی رابرت مککی، بررسی و مقایسه میکنند. نتایج پژوهش نشان میدهد که کانونیسازی داستان کوتاه «ژاکت پشمی» از نوع درونی یا دید همراه است که باعث غلبۀ عنصر تعلیق در آن میشود. این کانونیسازی برای تنوع دامنۀ اطلاعات داستان و جذابیت بیشتر روایت، از عنصر معما نیز استفاده میکند. این کار بهکمک شگردهایی مانند پیشواز زمانی، روایت درونهای، حذف و ... انجام شده است. در این فرایند، غافلگیری نیز بهکمک معما میآید؛ چون با هربار غافلگیری کانونیسازی درونی و خواننده، به معماهای داستان افزوده میشود. اقتباس تلویزیونی داستان نیز از منظر یک کانونیساز درونی غالب روایت میشود؛ با این تفاوت که دقایق زیادی از فیلم به کانونیسازی کنشگرهای دیگر نیز اختصاص دارد. این موضوع باعث افزایش کنشگرهای فیلم و درنتیجه، برجسته شدن آموزش توجه به حضور دیگری و گفتمانهای متفاوت در آن میشود. این گفتمانها اغلب با استفاده از شگرد روایت درونهای وارد فیلم میشوند که این ورود نیز افزایش عنصر معما را درپی دارد. اگرچه روایت کلامی عنصر تعلیق را فقط میتوانست با عنصر معما ترکیب کند، تعلیق فیلم با توجه به امکانات دوربین و خلاقیت کارگردان برای غنیتر کردن روایت با هردو عنصر معما و کنایۀ دراماتیک ترکیب میشود. همچنین، بهدلیل همراهی رویدادها با موسیقی و بهصورت چندبُعدی از زاویههای مختلف، تعلیقها و غافلگیریهای قدرتمندتری ایجاد میشود. در این شکل از روایت، ما با کانونیساز درونی احساس همدلی و همذاتپنداری بیشتری میکنیم. به این ترتیب، نتیجه میگیریم که اقتباس تلویزیونی داستان از امکانات و تکنیکهای چندرسانهای متنوعتر و پیچیدهتری برای تقسیم اطلاعات داستان و حفظ توجه بیننده استفاده میکند.
دوره ۱۸، شماره ۱۱۶ - ( مهر ۱۴۰۰ )
چکیده
این مطالعه به منظور بررسی تأثیر استفاده از آرد موز سبز بهعنوان جایگزین چربی بر ویژگیهای فیزیکوشیمیایی، بافتی و حسی ماست کمکالری سینبیوتیک انجام گردید. بدین منظور مقادیر مختلف آرد موز سبز در غلظتهای ۱، ۲ و ۳ درصد به ماست افزوده شد. همچنین پودر باکتری باسیلوس کواگولانس به میزان CFU/g ۱۰۹ مورد استفاده قرار گرفت. در این پژوهش آزمونهای pH، اسیدیته، بافت، ویسکوزیته ظاهری، ارزیابی رنگ و ارزیابی حسی صورت پذیرفت و با دو نمونه ماست شاهد کمچرب و شاهد پرچرب مقایسه گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که جایگزینی آرد موز سبز باعث کاهش معنیدار میزان pH و میزان آب انداختگی نمونههای ماست نسبت به نمونه شاهد کمچرب شد. سفتی بافت و ویسکوزیته ظاهری با افزایش درصد آرد موز سبز، بهطور معنیداری افزایش پیدا کرده که در این میان، نمونه حاوی ۲ درصد آرد موز سبز مشابه نمونه شاهد پرچرب بود. همچنین نتایج ارزیابی حسی نشان داد که مطلوبترین نتیجه مربوط به نمونههای حاوی ۱ و۲ درصد آرد موز سبز بود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که آرد موز سبز ۲درصد به دلیل دارا بودن خصوصیات فیزیکوشیمیایی مطلوب و ایجاد بافت و طعمی قابلقبول میتواند به عنوان جایگزین چربی برای تهیه ماست کمکالری سینبیوتیک مورداستفاده قرار گیرد.
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( فروردین ۱۳۹۹ )
چکیده
فرآیند قالبگیری تزریقی پودر فلز، روشی نوین بهمنظور تولید قطعات با هندسه پیچیده در تیراژ بالا است. یکی از مهمترین ملاحظات این فرآیند، انتخاب خوراک متشکل از درصد حجمی مناسب پودر فلز همراه سیستم چسب مناسب است. عیوبی که در مرحله تزریق در قطعه ایجاد میشود، در مراحل بعدی فرآیند قابل اصلاح نبوده و از این رو بررسی رئولوژیکی خوراک ماده اولیه بهمنظور حصول اطمینان از داشتن شرایط لازم برای تزریق امری ضروری است. در این مقاله به انتخاب سیستم چسب مناسب بهمنظور قالبگیری قطعه از جنس فولاد کمآلیاژ Fe-۲Ni پرداخته شده است. بدین منظور ابتدا از یک سیستم چسب پایه واکس چندجزیی با درصدهای مختلف اجزاء تشکیلدهنده برای تولید ۱۱ حالت خوراک حاوی ۶۰% حجمی پودر فلز استفاده شده است. در ادامه بهمنظور بررسی خوراکها از دیدگاه رئولوژیکی، ضمن اندازهگیری گرانروی خوراکها، تغییرات آن نسبت به نرخ برش محاسبه شده است. نتایج نشان داد که خوراک حاوی ۶۶% پارافینواکس، ۱۹% پلیپروپیلن، ۱۰% کارناباواکس و ۵% اسیداستئاریک دارای کمترین گرانروی و کمترین حساسیت نسبت به نرخ برش است که منجر به پرکردن کامل حفره قالب و تولید قطعه سالم حتی برای هندسههای بسیار پیچیده میشود. پس از دستیابی به سیستم چسب مناسب، درصد حجمی بحرانی پودر فلز نیز برای سیستم چسب فوق با استفاده از دستگاه رئومتر گشتاور محاسبه شد که برابر با مقدار ۵۸% حجمی است.