جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای نامورمطلق


دوره ۱، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲)- ۱۳۹۲ )
چکیده

معرفت بشری در هر دوره و با توجه به ‎روح یا پارادایم آن دوره، به‎ صورت‎بندی‎هایی در عرصۀ خود دست می‎زند. یکی از این تقسیم‎بندی‎ها و صورت‎بندی‎ها که در قرن نوزدهم شکل گرفت، دانش‎های تطبیقی بود. دانش‎های تطبیقی، مجموعه ای از دانش‎هایی است که دو یا چندین پیکرۀ مطالعاتی داشته باشند. این دانش‎ها با ویژگی‎هایی، خود را هم از مطالعات تطبیقی و هم از دانش‎های ناب متمایز می‎کنند. موضوع این نوشتار، بررسی کلان این‎گونه از دانش‎ها و به ویژه فلسفۀ وجودی آن ها است. متأسفانه جامعۀ علمی ما فاقد این‎گونه نگرش کلان است. یکی از آسیب‎های مطالعۀ دانش‎های تطبیقی همچون ادبیات تطبیقی یا هنر تطبیقی، نبود چنین نگرش کلانی در خصوص دانش‎های تطبیقی است. در این مقاله می‎کوشیم تا تصویری کلان از ویژگی‎ها و چگونگی تکوین این دانش‎ها ارائه کنیم.  

دوره ۷، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۸ ۱۳۹۸ )
چکیده

چکیده متن‌ها همواره با دلایل و انگیزه‌های خاص و به شیوه‌های گوناگون با متن‌های دیگر پیوند می‌یابند. متن‌های تاریخ عمومی که در طول تاریخ نوشته شده، نیز چنین هستند. شاهنامه پیش‌متنی است که حضور گسترده آن در تاریخ‌نوشته‌های عمومی حاکی از وجود رابطه بینامتنی بین این دو متن در دو شاخه متفاوت، امّا وابسته است. از این رو مسئله پژوهش این است که پیوند بینامتنی میان شاهنامه و تاریخ‌نوشته‌های عمومی از سده پنجم تا میانه سده هشتم هجری چگونه بوده است؟ بدین منظور از نظریّه ترامتنیّت ژرار ژنت که یک نظریّه کامل در یافتن تمام جنبه‌های یک رابطه بینامتنی است، بهره برده‌ایم. هدف اصلی در این پژوهش کشف و شناخت انواع روابط ترامتنی با شاهنامه در تاریخ‌نوشته‌های عمومی است. روش پژوهش از نظر فضای انجام کار کتابخانه‌ای و از جهت تحلیل داده-ها کیفی است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می‌دهد که تاریخ‌نگاران با تأثیرپذیری از موقعیّت اجتماعی و نهاد حمایتگر خود، آگاهانه در جهت دست‌یابی به اهداف و انگیزه‌های خود از نگارش تاریخ‌ عمومی با شاهنامه رابطه بینامتنی برقرار کرده‌ و در این راستا به ترتیبِ بیشترین تا کمترین از سه گونه ترامتنی بینامتنیّت، سرمتنیّت و فرامتنیّت بهره برده‌اند.
ندا عظیمی، بهمن نامورمطلق، حسن بلخاری قهی، نسرین دخت خطاط،
دوره ۱۳، شماره ۵۱ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده

فضای کربلا از دیرباز تا امروز بسیار متکثر و پویا بوده و به همین دلیل تصاویر ذهنی نویسندگان نیز از این فضا متکثر و پویاست. نقد جغرافیایی از رویکردهای جدید میان‌رشته‌ای است که به فضا به‌عنوان یکی از دستاوردهای مهم دوران پست‌مدرن توجه خاصی دارد. این نقد تعامل میان سوژه و فضا را درنظر می‌گیرد و از فضای جغرافیایی به فضای تخیلی در ادبیات گذر می‌کند. هدف اصلی این پژوهش مطالعۀ تأثیر رسوب‌گذاریِ فضا بر خوانش مخاطب از اشعار شاعران مورد مطالعه است. این رسوب‌گذاری فضا نیز بر اثر انباشتگی زمانی رخ می‌دهد و موجب می‌شود لایه‌های مختلف متنی در فضا و جغرافیا شکل بگیرد. بر این اساس، پژوهشگران با توجه به اصل فضا ـ ‌زمانمندیِ نقد جغرافیاییِ وستفال، به‌دنبال کشف لایه‌های فضا‌ ـ ‌‌زمانیِ شکل‌دهندۀ فضای کربلا در این اشعار هستند. نتیجه حاکی از آن است که این لایه‌ها قابلیت معرفی فضا و هویت‌‌بخشی به شاعر را داشته و آن‌ها با ایجاد دیالکتیک بین خود و دیگری، هویت خود را آشکار و هویت دیگری را افشا می‌کنند. همچنین با توجه به اصل چندکانونگیِ وستفال که به نگاه‌های متفاوت ازجمله نگاه درون‌زاد، برون‌زاد و دگرزاد توجه دارد، در بررسی فضای کربلا نگاه شاعر مسیحی به‌عنوان نگاه برون‌زاد درمقابل نگاه شاعر مسلمان (نگاه درون‌زاد) درنظر گرفته شده است و تلاش می‌شود تا هم‌گرایی میان این سه شاعر مشخص شود.


دوره ۲۱، شماره ۸۳ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

 یکی از روایتهای شفاهی، داستان عزیز و نگار از خطه طالقان و منطقه الموت است که علاوه بر مردمان آن دیار در استان گیلان و بخشهایی از مازندران نیز نقل می‌شود. این پژوهش در نظر دارد به روش توصیفی تحلیل محتوا و با استفاده از رویکرد اسطوره‌کاوی به بررسی این روایت بپردازد. در روش اسطوره‌کاوی، علاوه بر متن به شرایط گفتمانی، پیرامتنی و فرامتنی نیز پرداخته خواهد شد؛ از این رو با اسطوره‌کاوی روایت، می‌توان به مطالعه الگوی عشق در فرهنگ منطقه مورد مطالعه و ضمیر ناخودآگاه آن جامعه پرداخت. در این پژوهش تلاش شده است با استفاده از مراحل ششگانه اسطوره‌کاوی عشق شامل شرح روایت، تحلیل مضمونی، بیش‌متنهای روایت، اسطوره‌شناسی تطبیقی، وضعیت معاصر و تحلیل ترکیبی، کارکرد الگوشدگی اسطوره‌‌های روایت و کیفیت حضور آنها به عنوان الگوی عشق در جامعه معاصر بررسی شود. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که با وجود گسترش روابط موقت و ناپایدار عاطفیِ تحت تأثیر دنیای پست مدرنِ غرب در جامعه مورد مطالعه، مضمون عشق ازلی و ابدی به عنوان اصلی‌ترین مضمون روایت عزیز و نگار هنوز در ضمیر ناخودآگاه جامعه زنده است. این جامعه نه تنها ضرورت وجود اسطوره‌های عشق ازلی و ابدی را انکار نمی‌کند، بلکه اقدام به زایش اسطوره‌هایی با این مضمون در جامعه می‌کند. در نتیجه اسطوره عزیز و نگار الگوی مناسبی برای عشق‌ورزی در جامعه است.
 

صفحه ۱ از ۱