۸ نتیجه برای میرزابابازاده فومشی
بهنام میرزابابازاده فومشی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( زمستان ۱۳۹۰ )
چکیده
در سال های اخیر، شاهد رشد و گسترش فزایندۀ مطالعات ادبیات تطبیقی در ایران هستیم. این گسترش از سویی نوید بخش است؛ چون رشته ای که دهه ها در ایران مغفول مانده بود، حال مورد توجه قرار گرفته است. ولی از سوی دیگر، نگران کننده است؛ زیرا ناآگاهانه، همان بد فهمی های گذشته به شکل های مختلف تکرار می شود و اذهان پژوهشگران ادبی را مشوّش می کند. این نوشتار به نقد مقالۀ «بررسی قابلیت¬های نقد کهن¬الگویی در مطالعات تطبیقی ادبیات: نگاهی گذرا به کهن¬الگوهای سایه و سفر قهرمان» نوشتۀ مریم سلطان بیاد و محمودرضا قربان صباغ می پردازد و تلاش می کند از این راه به برخی چالش های پژوهش های ادبیات تطبیقی و نقد ادبی در ایران اشاره کند. ارتباط ادبیات تطبیقی با نقد ادبی بر همگان روشن است و دیگران دربارۀ آن گفته¬ اند و نوشته اند؛ بنابراین نیازی به توضیح آن در اینجا نیست. در این نوشتار، مقاله یادشده از چهار دیدگاه نقد شده است: ارتباط عنوان مقاله با موضوع مورد پژوهش، نوآوری مقاله، انسجام مطالب و استدلال علمی و نحوۀ نگارش.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
در پژوهشهای متعدّد به ارتباط حافظ و امرسن اشاره شدهاست؛ در این پژوهشها غالباً بر تأثیر حافظ بر امرسن و گاهی بر شباهت میان آن دو یا شیفتگی امرسن نسبت به حافظ تأکید شدهاست، امّا آنچه مورد بررسی قرار نگرفته-است جنبههای تاریخی آن ارتباط و چرایی آن است. توجّه به آمریکای قرن نوزدهم، جنبشها و گفتمانهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن کشور پژوهش حاضر را به نتایج روشنگری رهنمون میشود. علاوه بر تلاش آمریکا برای خلق هویّت ملّی مستقل از بریتانیا، عزم امرسن برای ایجاد سنّت ادبی متمایز از ادبیات بریتانیایی، نوجویی و آزاداندیشی او در استقبال از فرهنگهای غیراروپایی، جهانشمول بودن اندیشههای حافظ از یک سو و مشابهتهای میان تعالیگرایی امرسن و عرفان حافظ از سوی دیگر زمینه را برای نزدیکی امرسن به حافظ در دورهای خاص از تاریخ ادبیات آمریکا فراهم میکند. مجموعۀ این عوامل سیاسی، فرهنگی و ادبی چرایی و چگونگی اقبال امرسن به حافظ را در دورۀ شکوفایی ادبیات آمریکا آشکار میسازد.
بهنام میرزابابازاده فومشی،
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
نوشتار پیش¬رو به معرفی و نقد مقالۀ «جنسیت، قدرت و کاربرد زبان از دیدگاه تاریخگرایی نوین در گلنگری گلن راس اثر دیوید مَمِت» نوشتۀ فاضل اسدی امجد و یاسر ذوالفقاری (فصلنامۀ نقد ادبی، سال دوم، شمارۀ هفتم، پاییز ۱۳۸۸) می پردازد و تلاش می کند از این طریق به برخی از چالش های پژوهش های نقد ادبی به طور کلی و رویکرد تاریخ¬گرایی نو به طور خاص اشاره کند. گرچه این رویکرد چندان نو نیست و زمان قابل توجهی از پیدایش آن می¬گذرد اما در ایران رویکرد تازه-ای به شمار می¬رود و برای بسیاری از پژوهشگران پدیده ناآشنایی است. یکی از دلایل این ناآشنایی عدم وجود منابع فارسی –اعم از تالیف و ترجمه- در این حوزه است که همت اساتید و خبرگان فن را می¬طلبد. این ناآشنایی به همراه برخی پژوهش¬های غیراصولی به برخی کج¬فهمی¬ها در مورد این رویکرد دامن می¬زند. در این نوشتار، مقالۀ مذکور از چهار دیدگاه نقد شده است: نظری، کاربردی، ارتباط عنوان مقاله با موضوع مورد پژوهش و معادل¬گزینی واژگان.
بهنام میرزابابازاده فومشی، آدینه خجسته پور،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( تابستان ۱۳۹۲ )
چکیده
تاریخ گرایی نو به عنوان رویکردی که به ادبیات و تاریخ از منظری نو نگریسته و به رابطۀ متقابل تاریخ و ادبیات توجّه می کند تاکنون مورد استقبال گسترده ای قرار گرفته است، هرچند این استقبال با ابهامات و گاه کج فهمی هایی نسبت به اصول این رویکرد نیز همراه بوده است. از زمان پیدایش این رویکرد در دهۀ هشتاد میلادی تا به امروز برداشت های گوناگون و گاه متناقضی از این رویکرد عرضه شده و به نوعی می توان گفت هرکسی از ظنّ خود یار این رویکرد شده است. بخشی از این برداشت های متناقض به ماهیّت چارچوب گریز این رویکرد و خلاصه نشدن آن در قالب یک روش و اسلوب علمی مشخّص برمی گردد. مشکلات یاد شده که از ماهیّت این رویکرد ناشی می شود به علاوۀ کمبود منابع نظری فارسی، شناخت درست این رویکرد را در کشور ما با دشواری دو چندانی روبه رو ساخته است. با وجود گذشت سه دهه از پیدایش این رویکرد، تنها چند سال است که در ایران شاهد پژوهش های جدّی در این حوزه هستیم. نگاهی به این پژوهش ها، که غالباً کاربردی هستند، ضعف هایی جدّی را آشکار می سازد که از عدم درک صحیح رویکرد ناشی شده است. نوشتار پیش رو ضمن بررسی این ضعف ها، به ارائۀ راهکارهایی در جهت شناخت دقیق تر این رویکرد می پردازد.
بهنام میرزابابازاده فومشی،
دوره ۶، شماره ۲۳ - ( پاییز ۱۳۹۲ )
چکیده
خوشبختانه مدّتی است که در نشریات پژوهشی ادبی کشور بخش «نقد» -که غالباً نقد کتاب یا مقاله است- پررنگ شده-است. این حرکت و توجّه به نوبۀ خود درخور تحسین است، امّا کافی نیست. نقد را نمی¬توان به نقد کتاب و بعضاً مقاله محدود کرد، چراکه گسترۀ نقد تمامی فعّالیت¬های علمی را شامل می¬شود. بررسی فعّالیت¬های علمی مانند همایش¬ها، نشست¬ها و حتّی سخنرانی¬ها می¬تواند به نشاط و پویایی در عرصۀ علمی و پژوهشی کمک شایانی کند. نقد و بررسی همایش¬های علمی و مجموعه مقالات آن که تأثیر گسترده¬ای در عرصۀ پژوهشی دارد می¬تواند این فعّالیت¬ها را از رخوت و ایستایی برهاند. این نوشتار گامی است هرچند کوچک در این راستا که به نقد و بررسی مجموعه مقالات یکی از همایش¬های سال¬های اخیر می¬پردازد. دربارۀ پدر شعر نو کتاب¬ها و مقالات متعدّدی نوشته شده¬است. از منابعی که در بررسی نیما مفید خواهد بود مجموعه مقالات دومین همایش نیماشناسی است. این مجموعه موضوعات بسیار متنوّع و نوآورانه¬ای را در نیماشناسی دربرمی¬گیرد. نوشتار پیش¬رو پس از اشاره به محاسن این مجموعۀ پربار به بررسی مشکلات آن می پردازد و بر آن است تا از این رهگذر به برخی اشکالات اساسی پژوهش های ادبی اشاره¬ای کند.
دوره ۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۹ )
چکیده
از رویکردهای تازه در حوزۀ نقد ادبی رویکرد بومنقد است که به بررسی رابطۀ میان انسان و طبیعت در ادبیات می پردازد. هرچند تعداد قابل توجهی از آثار نظری و کاربردی در حوزۀ بومنقد منتشر شده است، اما تاکنون توجه چندانی به پژوهش بومنقد تطبیقی نشده است. پژوهش پیشرو تلاشی است برای گشودن باب چنین پژوهش هایی به زبان فارسی در فضای دانشگاهی ایران. شاعر معاصر ایران، سهراب سپهری در اشعارش بارها به عناصر طبیعت اشاره می کند. شاعر و فیلسوف آمریکایی، رالف والدو امرسن نیز از طبیعت به عنوان موضوع آثارش استفاده می کند. به دلیل اهمیّت طبیعت در آثار این دو شاعر، کاربست رویکرد بوم نقد دریچۀ تازه ای را بر اندیشۀ این دو شاعر و آثار ایشان خواهد گشود. اگرچه بهره مندی دو شاعر از طبیعت برای آفرینش هنری به شباهت هایی منجر شده است، امّا نگاه آن دو به طبیعت باهم تفاوتی نیز دارد که مهمترین آن تفاوت دید مدرن انسان محور امرسن با اخلاق زیست محیطی پست مدرن سپهری است. رویکرد بوم نقد تطبیقی می تواند با بررسی این نگاه های متفاوت، مناسب ترین نگاه را برای شرایط زیست محیطی امروز شناسایی کند و به خوانندگان ادبیات بشناساند.
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( پاییز ۱۴۰۱ )
چکیده
ادبیات تطبیقی و مطالعات ترجمه از جمله رشتههایی هستند که در حصار مرزبندیهای سنتی محدود نماندهاند و هر یک چه به صورت منفرد و چه در پیوندی مستمر و تنگاتنگ می توانند به دانشی فزاینده تر دربارۀ ادبیات ، تاریخ، و فرهنگ های گوناگون منجر شوند. با درهم تنیدن نظریات این دو رشته، با هدف رسیدن به نتایجی مطلوب میتوان پژوهشهایی را به ثمر نشاند که انجام آن پژوهشها در فضای محدود یک رشته ممکن نیست. نویسندگان مقالۀ حاضر می کوشند با اتخاذ نگرشی تاریخی بر نقاط تماس، تشابه، و یا تعامل میان این دو رشته تمرکز کنند و نشان دهند کدام حوزهها از همکاری تطبیقگران ادبی و متخصصان رشتۀ مطالعات ترجمه سود بیشتری میبرند. از جملۀ این پژوهشها میتوان حوزههای «تاریخ ادبیات»، «تاریخ ترجمه» و «مطالعات دریافت» را نام برد.
بهنام میرزابابازاده فومشی،
دوره ۱۲، شماره ۴۸ - ( زمستان ۱۳۹۸ )
چکیده
بخشی از مطالعات ادبی بینارشتهای شامل بررسی ارتباط میان ادبیات و تصویر میشود. در این زمینه ارتباط میان ادبیات و سینما شناختهشدهترین حوزۀ پژوهشی است که تعداد چشمگیری اثر پژوهشی، اعم از رساله و مقاله، در این حوزه نگاشته شده است. در همین زمینه میتوان به ارتباط میان ادبیات و نقاشی اشاره کرد که در سالهای اخیر شاهد تعداد انگشتشماری اثر تحقیقی در این حوزه بودهایم. اما بررسی ارتباط میان ادبیات و عکاسی و همچنین ارتباط میان ادبیات و گرافیک از حوزههای پژوهشی کمتر شناختهشده در زمینۀ ارتباط میان ادبیات و هنرهای تصویری است. پژوهش حاضر با تمرکز بر طرح روی جلد دو کتاب از ترجمۀ اشعار والت ویتمن که در سالهای اخیر در ایران منتشر شده، به این دو حوزۀ کمتر شناختهشده میپردازد و قدمی است کوچک برای آشنایی بیشتر پژوهشگران ادبی با این حوزههای پژوهشی بینارشتهای.