۱۷ نتیجه برای مختاباد
دوره ۳، شماره ۱ - ( پیاپی ۴ ۱۳۹۲ )
چکیده
منطقهگرایی، دیدگاهی تحلیلی و انتقادی است که با تأکید بر حفظ ویژگیها و خصوصیات خاص مکان، برای هویت خاص منطقه در مقابل خصوصیات عام جهانی اولویت قائل است. مقاله حاضر در پی آن است که از رهگذر بررسی پیشینه و سیر تحول نظریه منطقهگرایی در معماری از طریق تحلیل دیدگاه صاحبنظران و مصادیق به تبیین رویکردهای غالب در این حوزه همت گمارد. روش تحقیق در این نوشتار بر مبنای روش کیفی و تحلیلی– تفسیری است و از شیوه اسنادی استفاده شده است. نتایج مطالعات حاکی از آن است که نظریه منطقهگرایی از رویکردهای بومیگرایانه و تأکید بر برداشتهای کالبدی و مباحث سبکی، شکلی و زیبایی شناسی منطقه، به سمت رویکردهای نوین و توجه به مباحث اجتماعی، فرهنگی، زیستبوم و ارتباطات انسانی تغییر رویه داده، در پی تعدیل اندیشههای تعصبگرایانه و محدودیتزای پیشین و تقویت نگرش تعاملی و استفاده از مزایای جهانی است. تأکید بر مشارکت مردم و طراحی با تمرکز بر نیازها و قابلیت محلی در راستای تحقق توسعه پایدار، روش پائین به بالا در طراحی به جای روش متمرکز از بالا به پایین، توجه به نیازهای واقعی انسان و ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و هنجاری در راستای مقاومت در برابر یکسانی محیط مصنوع، تقویت حس مکان، حفاظت خلاق به جای نگاه رجعتگرا، منطقهگرایی انتقادی و منطقهگرایی تعاملی از راهبردها و گفتمانهای غالب منطقهگرایی در قالب رویکردهای کالبدی، بوم شناختی و معنایی به شمار میروند.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
بینامتنیت و بینارسانه هر دو پدیدههای گفتمانی هستند که نظامهای نشانه-معنایی را با آشناییزدایی یا تعامل متن و رسانه، تحت تأثیر قرار میدهند. کاربست بینامتنیت از زمان ظهور آن تا به حال بیشتر در مورد ادبیات و خط تمایز آن تنها رمانهای چندرسانهای بوده است؛ اما در مورد هنرهای گوناگون خصوصا سینما، تئاتر و فضای سایبری به نظر میرسد بهخوبی نتوانسته است -خصوصا در حوزه نقد- وضعیت تراگفتمانی تکنیکی و رسانهای را توجیه کند تا اینکه بینارسانه در ادامه آن ارائه شده است. بینارسانه حکایت از تعامل خصوصیات مختلف رسانههای گوناگون در کنار یکدیگر با حفظ همهی ویژگیهای نشانهای آنها و سپس تراموقعیتی دارد که ویژگی های اولیه به حالت تعویق و تعلیق درمی آیند. مهمترین ویژگی این تلاقی رسانهای استقرار یک ماده و فرم بیان در کنار ماده و فرم بیانی دیگر است. هدف این مقاله علاوه بر بررسی گفتمان بینارسانهای، مطالعهی نقش آن در نشانه-معناشناسی و هنر میباشد. به همین منظور پس از بازخوانی بینامتنیت، مرزهای تمایز متن و رسانه و در نهایت جلوههای حاصل از تعامل رسانهها، جهت دستیابی به نظریهی منسجمی در مورد بینارسانه مورد بررسی قرار میگیرد.
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
تا امروز آنچه را که به عنوان نشانهشناسی معماری، میشناسیم زیرمجموعهای از نشانهشناسی هنر و در سایۀ مفاهیم آن، فاقد نمودی مستقل است. باتوجه به مفاهیم نظری معماری و همسویی با اندیشههای زبانشناختی و نشانهشناسی، نیاز به بازتولید و تدوین نشانهشناسی معماری مشهود است. بدین منظور ابتدا مفاهیم زبانشناسی و نظریات نشانهشناسان مورد بازشناسی قرارگرفته و سپس به مدلسازیشان پرداختیم. با این رویکرد معماری چون متنی فضایی مورد خوانش قرار گرفته که در پیکرۀ خود از لایههای متعددی تشکیل شدهاست. این لایهها به صورت سیستمی و فرآیندی با یکدیگر در ارتباط بوده و متن معماری را به وجود میآورند. اندیشههای مربوط به کارکرد، مسائل اقتصادی، زمان، مفاهیم زیباشناختی، مسائل اجتماعی-فرهنگی، مفاهیم هرمنوتیکی لایههای سیستمی و مفاهیم مربوط به آموزش، تجربیات، موضوعیت، کارفرما، دیدگاه معمار لایههای فرآیندی معماری را شکل میدهند. خوانش نشانهشناختی معماری، به دنبال بازتولید طرح بر اساس ارتباط بین این لایهها و بر اساس برداشت مخاطب است. در این مقاله پس از بررسی نظریات نشانه شناسان، مدل نشانه شناسی معماری، مبتنی بر مبانی نظری معماری و نظریات نشانه شناختی، مطرح شد. سپس مدل ارائه شده در خوانش سه بنای مسجد معاصر تهران(مسجد دانشگاه تهران، مسجد الغدیر میرداماد، مسجد دانشگاه تربیت مدرس) مورد آزمون قرار گرفت.
سیدمصطفی مختاباد، آتوسا قلیش لی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( زمستان ۱۳۹۰ )
چکیده
این مقاله قصد دارد به خاستگاه های نمایشی درام روستایی در ایران بپردازد و با مقایسه این مفهوم با درام شبانی، به دریافت تازه ای از گونه های ادبیات نمایشی جهان برسد. اکبر رادی، یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان معاصر، بسیار تحت تأثیر آنتوان چخوف و سبک پرداخت های نمایشی او بوده است. دو نمایشنامه او با عناوین مرگ در پاییز (۱۳۴۴) و در مه بخوان (۱۳۵۵) کاملاً تحت تأثیر الگوهای درام روستایی چخوف، به ویژه دایی وانیا نوشته شده است؛ دو نمایشی که صورت¬بندی گونه¬ای نگاه دراماتیک ایرانی به فضا، انسان و روابط آدم های روستایی فرهنگ معاصر ما را نشان می دهد. کشف و شهودی که تأثیر خود را بر شعر، درام، داستان و سینمای ایران برجای گذاشت و فرایند تأملات دراماتیک ایرانی نیز با آن رقم خورد. در این مطالعه، از دیدگاه تأثیرپذیری یک گونه و مهم تر از آن، جهش در جایگاه و تراز فرهنگی یک زبان و گونه کاملاً بومی، جهان¬شناسی درام روستایی ایرانی مورد توجه قرار می گیرد. تحقیق حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به مهم ترین شاخص های نمایشی این گونه دراماتیک می پردازد و با طرح مصادیقی از نمایشنامه های یادشده، چشم اندازی انتقادی در اختیار خواننده قرار می دهد.
محمد مهدی فیاضی کیا، سید مصطفی مختاباد امرائی، محمد جعفر یوسفیان کناری،
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
مقاله حاضر سعی دارد با مقایسه الگوی داستانگویی ادبی و نمایشی روضه المجاهدین (واعظ هروی) و سریال مختارنامه (میرباقری)، مسئله اقتباس مستند از اصل یک واقعه مذهبی در تاریخ اسلام و حدود پردازش زیباشناختی آن را برای رسانههای جمعی مورد سنجش قرار دهد. ادبیات عامیانه در زبان فارسی گاه به توصیف و تشریح روایت های تاریخِ دین پرداخته است که همین موجب شده تا روایتی داستان پردازانه و خیال آمیز از وقایع و شخصیت های تاریخی دین در میان عامه رواج پیدا کند. نکتۀ مهم دربارۀ این گونۀ ادبیات فارسی، درآمیختنِ روایتِ تاریخی با تخیل مولف برای رسیدن به تأثیری خاص بر مخاطب است؛ شیوه ای که امروزه با ظهورِ تلویزیون به نحوی متفاوت از سوی درام نویسان برای نمایشی کردنِ متونِ تاریخی دین اسلام مورد استفاده قرار گرفت. سریالِ مختارنامه یکی از آخرین تلاش ها برای استفاده از تخیل در روایتِ متنِ تاریخی است. تلاشی که نمونۀ مشابهِ آن در دوران صفویه و توسط واعظ هروی منجر به خلقِ روضه المجاهدین شده بود. مقایسۀ تطبیقی میانِ این دو اثر، کارکردهای خیال آمیز بودنِ این دو و تفاوت در نحوۀ به کارگیریِ تخیّل برای پرداختِ روایتِ ادبی و نمایشی از متنِ تاریخی را روشن می کند. نمونۀ معاصرِ مختارنامه با به کارگیری تخیل قصد دارد به یک تحلیلِ سیاسی تاریخی برسد در حالی که روایتِ واعظِ هروی بیشتر به دنبال تجسمی از یک جهان آرمانی است که ریشه در نگاهی متفاوت به هستی دارد.
مجید رحیمی جعفری، سید مصطفی مختاباد امرئی، حمیدرضا شعیری،
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
در ورود مطالعات بینامتنی در هنر توجه برخی اندیشمندانِ بینامتنیت در تحلیلهای بینامتنی از مطالعات ژرار ژنت به سازوکارهای مختلف متن جلب شده است. ژنت خود با طرح ترامتنیت ۵ قسم از این روابط را پیشروی تحلیلگران متن گذاشت. این مطالعات به مرور زمان به سینما نیز راه یافت. هدف این مقاله بررسی ابرمتنها و پیرامتنها -دو جزء ترامتنیت- در سینمای ایران است. در مواجهه با برگرفتگیهای سینمایی متوجه خواهیم شد یک متنِ فیلمی از متون دیگر چه ادبی و چه دیگر متون، به صورتهای مختلف برمیگیرد. یکی از مسائل این پژوهش شناخت انواع برگرفتگیهای سینمایی و ویژگیهای آنهاست. در روابط پیرامتنی، متنی در آستانه متن دیگر قرار میگیرد و به نظر میرسد نسبت آن با زمان اکران مهمترین مسئله در این رابطه است. هدفی که در راستای این مسائل دنبال می¬شود معرفی الگویی از روابط بینا-متنی است که انواع این برگرفتگیها و روابط زمانی پیرامتنی را در سینمای ایران مشخص ¬کند. برای رسیدن به مناسبات ابرمتنی و پیرامتنی در سینمای ایران؛ برخی از فیلمهای سینمای ایران در دو دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ مورد مطالعه قرار گرفته است.
دوره ۸، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده
ﻣﻘﺪﻣﻪ: در ﺑﺮﺧﻮرد ﺑﺎ ﻣﺤﯿﻂ، ادراک ﺣﺴﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ اوﻟﯿﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﻌﻨﺎ اﺳﺖ و ﻃﺮاح ﻣﺤﯿﻂ ﺑﺎید ﺗﻔﮑﺮات ﺻﺮﻓﺎ فنی را ﺑﺎ دﻧﯿﺎی ادراک ﺣﺴﯽ ﮔﺮه ﺑﺰﻧﺪ ﺗﺎ اﻣﮑﺎن ﻧﺰدیکﺷﺪن ﺑﻪﻣﻌﻨﺎی واﻗﻌﯽ و زﻧﺪه ﻣﻮﺟﻮد در دل زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮدم ﻓﺮاﻫﻢ ﺷﻮد. در ﻣﻌﻤﺎری ﺷﺎﺧﺺ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺗﺸﮑﻞﻫﺎی ﮐﺎﻟﺒﺪی و رواﻧﯽ ﻣﻮﻟﻒ ﺑﻪ ﺑﺴﺘﺮی ﺑﺮای ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی اﺛﺮ او ﺗﺒﺪیل ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﻮد ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺟﻮﻫﺮهای ﻣﻌﻨﻮی از ﺧﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻌﻤﺎری ﺳﻨﺘﯽ ایران ﺑﻪویژه ﻣﻌﻤﺎری ﺑﺎزار ایراﻧﯽ ﻧﻮﻋﯽ ﻣﻌﻤﺎری ﺗﺠﺴﻤﯽ، ادراﮐﯽ- ﺣﺴﯽ اﺳﺖ و ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺣﻮاس را ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﯽﮔﯿﺮد. ﻫﺪف ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺮرﺳﯽ و ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﻔﻬﻮم و ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺑﺎزار ﮐﺎﺷﺎن ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻓﻀﺎیی ﻫﻤﺨﻮان ﺑﺎ ارزشﻫﺎ و ﻫﻮیت ایراﻧﯽ ﺑﻮد. ﺗﺮﮐﯿﺒﯽ از روشﻫﺎی ﺗﺤﻘﯿﻖ ﮐﯿﻔﯽ و ﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﮐﺎر رﻓﺖ و ﺑﺪﻧﻪ اﺻﻠﯽ ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ روش ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ- اﮐﺘﺸﺎﻓﯽ ﺑﻮد.
ﻧﺘﯿﺠﻪﮔﯿﺮی: ﻣﻌﻤﺎری ﺑﺎزار ﮐﺎﺷﺎن ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻧﻤﻮﻧﻪای از ﺑﺎزارﻫﺎی ﺳﻨﺘﯽ ایران، ﺑﺎﭘﯿﮑﺮهﻣﻨﺪﮐﺮدن ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻣﺤﺮک ﺣﻮاس، ﻧﻈﺎم ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﺣﻮاس را ایجاد ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﻧﻈﺎم ﺟﻬﺖدﻫﻨﺪه اﺻﻠﯽ، ﻣﺴﯿﺮﻫﺎی ﺣﺮﮐﺘﯽ ﺑﺎ ﮐﯿﻔﯿﺖ دﻋﻮتﮐﻨﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ و ﮐﺸﻒ ﻓﻀﺎ را رﻗﻢ زده و در ﻓﻀﺎﻫﺎیی ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺴﺎﺟﺪ، ﺗﯿﻤﭽﻪﻫﺎ و ﻓﻀﺎﻫﺎی ﺑﺎز ﻣﺠﺎور ﺑﺎزار، آراﻣﺶ و ﺗﺎﻣﻞ را ﺑﺮای ﺑﺎﺷﻨﺪﮔﺎن در ﻓﻀﺎ ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽﺳﺎزد. در ﺑﺎزار، ﻓﺮآیند ادراﮐﯽ در ﻣﻮاﺟﻪ ﺑﺎ ازدﺣﺎم و ﺧﻠﻮت ﻣﻄﻠﻮب در ﻣﺤﯿﻂ ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﯽآید. این ﺧﻠﻮت در ﮔﺎم ﻧﺨﺴﺖ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ایجاد ﮐﯿﻔﯿﺖ دﻋﻮتﮐﻨﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﺐ آراﻣﺶ، ﺗﺎﻣﻞ، ﻏﻮر و اﻧﺪیشه ﻣﯽﺷﻮد، در ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻌﺪی و ﺑﺮاﺳﺎس آﮔﺎﻫﯽ اﻧﺴﺎن ﺑﻪ دریافت ﻧﻈﺎمﻫﺎی ﻣﻌﻨﺎیی و در ﻧﻬﺎیت ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ارزشﻫﺎ و زیباییﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﻨﺠﺮ ﻣﯽﺷﻮد.
دوره ۸، شماره ۴ - ( - ۱۳۷۹ )
چکیده
-
دوره ۹، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۷ )
چکیده
بازار ایرانی یکی از عناصر مهم و تأثیرگذار در شهرهای ایرانی است و عملکردهای متعدد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، کالبدی و فرهنگی دارد. امکان بررسی معنا و کارکرد این بازار درقالب رویکردهای تحلیل متن، مانند زبانشناسی و نشانهشناسی، وجود دارد. متن بازار ایرانی دارای ویژگیهای دلالتی است. به عبارت دیگر، خود متن و عوامل سازنده آن همگی دارای قابلیت تداعی معنا هستند. حال با توجه به اینکه هدف این پژوهش تدوین مدل مفهومی برای خوانش مناسب و بررسی مؤلفههای اثرگذار در ایجاد معنا در بازار ایرانی بهمثابه یک متن و بهعنوان برشی از شهر با چارچوب نشانهشناسی لایهای است، باید لایههای آن شناسایی و نمود عینی شبکه رمزگان در یک کنش ارتباطی مشخص شود. بنابراین، پس از تبیین مفاهیم پایه و تشریح ضرورتهای نظری حوزه نشانهشناسی معماری، لایههای دخیل در این خوانش شناسایی و با رویکرد نشانهشناسی لایهای بهطور دقیق واکاوی خواهند شد. روش نشانهشناسی نظریهبنیاد درقالب یک شیوه تحلیلی به محقق کمک میکند که با شناسایی نشانهها و کدهای موجود در معماری ایرانی، ضمن بررسی نشانهها و تغییر نوع آنها، لایههای موجود در بازار ایرانی را شناسایی و عوامل مؤثر بر خوانش مطلوب و رمزگشایی مناسب در آن را بررسی کند. نتایج پژوهش نشان میدهد که بازار متنی است که لایههای متعدد آن بر یکدیگر لغزیده و مناسبات انحصارطلبانه و جداییطلبانه عناصر بنا به مناسبات همپوشانی و نفوذ تبدیل شده است. لایههای کالبدی، کارکردی، محیطی، زمانی و معنایی با هم آمیخته و یگانه شدهاند و یک کلیت نظاممند به نام بازار را بهوجود آوردهاند. درواقع، مجموعههای لایههای همنشین و نظامهای درگیر در این بنا پشتیبانیکننده یکدیگر و انسجامآفرین هستند و خوانش مناسب بازار ایرانی باتوجه به حمایتگری لایههای کالبدی، کارکردی، معنایی، محیطی و زمانی امکانپذیر است؛ بهگونهای که خوانش این مجتمع همبافته نشانهای، بر احساس مخاطب در حرکت درون رمزگان کالبدی و فراکالبدی بازار ایرانی متکی است.
دوره ۹، شماره ۳۷ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده
باورهای دینی با اسطوره شکل میگیرند و قهرمانان و امامان معصوم همواره از اسطورهها و بنمایههای تکرارشوندۀ مقدس و هویتبخشِ فرهنگ ایرانی بهشمار میآیند که در ناخودآگاه، باور و سنن عامۀ مردم جای دارند. آنها با آرمان مشترک، سرنوشت و رسالت مشابه بر
شکلگیری متون مختلف ادبی و هنری ازجمله شاهنامۀ فردوسی و نمایش تعزیه اثرگذار
بودهاند. رمزگشایی معنایی از نمادهای اسطورهای و تکرارشونده و میزان تأثیرپذیری قهرمانان از یکدیگر، در دو متن قبل و بعد از اسلام، درخوانشی بینانشانهای، با رویکرد بیشمتنیت ژنتی، یکی در داستان «سیاوشِ» شاهنامه (پیشمتن) و دیگری تعزیۀ امام حسین(ع)، بهمنزلۀ بیشمتن و نیز چگونگی برگرفتگی یا گشتار روایت متنی به روایت نمایشی، هدف تحقیق است. بعد از بیان مبانی نظری، تطبیق نمادهای اسطورهای مربوط به قهرمانان دو متن و درنتیجه، اشتراکات و افتراقات در جدولهایی ارائه شده است. این پژوهش درپی پاسخ به این پرسش است که وجود چه عناصر و نمادهای مشترک یا منحصربهفردی در تفکر و اعمال قهرمان ایرانی، گاه در شخصیتی زمینی ـ اسطورهای و گاه مذهبی ـ تاریخی و آسـمانی تجلی مییابد که سبب احیا، تکرار و بازتولید هرسالۀ بزرگداشت سوگشان، با نمادهای آئینی مشابه میشود؟ روش پژوهش توصیفی ـ تطبیقی و تحلیل محتوای متن از نوع کیفی و استفاده از اسناد کتابخانهای است. درنتیجه، در همانگونهگیها میتوان به نمادهای هالۀ نور، اسب همهچیزفهم، عدد سه مقدس، سپیدی جامه، حضور فرازمینیها و... و در تراگونهگیها به نماد ایزد نباتی، گذر از آتش، عنصر پَرسیاوشان، ذوالفقار و زره سحرانگیز و... اشاره کرد.
دوره ۱۰، شماره ۴۳ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۱ )
چکیده
اندیشه ثنویت و بهتبع آن الگوی اساطیری پیکار کیهانی یکی از اصلیترین درونمایههای دینی ایرانیان شمرده میشود که هم در محتوا و هم در ساختار اجرایی سنتهای نمایشی ایران قابلمشاهده است. در این طرح اسطورهای دو شخصیت با سرشتی متضاد یا هدفی متعارض با یکدیگر به جدال میپردازند و در نتیجه آن نوعی آفرینش همچون رهایی آب، رهایی از اسارت یا بهطور کلی حرکت از آشوب به نظم و همچنین باروری جهان اتفاق میافتد. ما در برخی سنتهای نمایشی ایرانی شاهد بازتاب پیکار کیهانی هستیم، پیکاری که بهشکلی نمادین واقعه ازلی اسطورهای را به نمایش درمیآورد و از طریق این الگوی قابل تقلید، اشخاص، اشیا و مکان نمایش از خود فراتر رفته و هر جزء آن به تجلی امر مقدس بدل میشود. در این مقاله تلاش شده است تا با بهرهگیری از ریشههای اساطیری و بررسی تجلی امر قدسی موجود در این گونههای نمایشی در چارچوب نظری تاریخنگاری نوین میرچا الیاده، به نمایشهای سنتی ازجمله «سخنوری»، «دئیشمه آشیقها»، «پهلوانکچل» و نمایشهای مرتبط با «میرنوروزی» نگاهی تحلیلی انداخته شود و مطالعه شود چگونه این الگو، و بهطور اخص مسئله پیکار، در نمایشهای سنتی بازنمایی شده و بهمثابه نوعی ضرورت اعتقادی و زیستی در فرهنگ عامه موردتوجه واقع شده است.
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده
اهداف: پنجره های رنگی جزیی از معماری بناهای سنتی ایران در دوره اسلامی هستند، که به عنوان دروازه های عبور نور واحد به فضا و تکثیر کننده آن به رنگ های گوناگون ایفای نقش می کنند. اهدف کلان پژوهش، ایجاد حساسیت درزمینه طراحی اصولی شیشه های رنگی، بیان اصولمندی استفاده از رنگ ها در پنجره های رنگی بناهای سنتی و اسلامی ،کشف رابطه تعدیل نور توسط شیشه های رنگی و کیفیت فضای معماری در سیستم روشنایی پایدار می باشد. در مقیاس خردتر هدف از بررسی، دستیابی به یکی از شاخصه های موثر در ایجاد تعادل در یک بنای ماندگار (مسجد نصیرالملک) است.
روش ها: نوع پژوهش کیفی-کمی است و استخراج مطالب از طریق گردآوری اطلاعات از منابع اسنادی و برداشت میدانی از الگو و مساحت شیشه های رنگی، مسجد نصیرالملک انجام شده است.در نهایت از طریق قیاس تطبیقی تناسب سطوح رنگی شیشه ها با مبانی نظری نتایج حاصل استخراج گردیده اند.
یافتهها: در شبستان نمونه، پنجگونه رنگبندی کلی و ۱۵گونه رنگبندی جزیی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. رنگ های آبی، فیروزه ای، سبز (رنگ های سرد) و رنگ های قرمز و زرد (رنگ های گرم) با حفظ تعادل و به صورت یک درمیان در پنجره های ارسی به کار رفته اند.
نتیجهگیری: استخراج نسبت رنگ های سرد به گرم نزدیک به یک در تطبیق با مبانی فلسفه اسلامی مشخص نمود که، الگوی توزیع رنگ ها در فضا، بعد از عبور نور سفید از شیشه های رنگی، تصادفی نبوده است و در این زمینه هم «وحدت» و «پایداری» نمود یافته است.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۱ )
چکیده
لودویگ ویتگنشتاین متأخر اعتقاد دارد که بازیهای زبانی سببساز شکلگیری معناست. او زبان را دارای منطقی میداند که در گرامر اولیۀ آن کامل میشود. اما تناقضهای موقعیتی، شرایطی را بهبار میآورد که در قالب آن میتوان به تصوری دیگر از همان موقعیت رسید. تصوری که در یک بازی زبانی جدید تبلور مییابد و میتوان به آن عنوان تخیل داد. بنابراین میشود، این تصور را از امری ذهنی به مقولهای زبانی بدل کرد. یکی از بسترهایی که میتوان این بازیهای زبانی را با شاهد مثال دنبال کرد، عرصۀ متون نمایشی است. ویتگنشتاین ماهیت پژوهش را در توصیف میداند و با تحلیل و تبیین مخالف است و ادعا دارد، که فلسفۀ زبان با توصیف بازیهای زبانی به وظیفۀ خود عمل کرده است. هدف اصلی این مقاله این است که تخیل در زبان چگونه شکل میگیرد، و بر همین اساس، فیلمنامۀ دربارۀ الی اثر اصغر فرهادی برای پژوهش برگزیده شده است. فرهادی برای رسیدن به این مقصود چگونه بازی زبانی خود را سامان میدهد؟ بهنظر میرسد که وی از عنصر غیاب برای این بازی زبانی استفاده کرده است. این پژوهش که از منظر هدف کاربردی، براساس روش کیفی و براساس جمعآوری اطلاعات کتابخانهای است، به این نتیجه دست یازیده که غیاب سببساز شکلگیری موقعیتهای متناقض و متزلزل زبانی میشود و کمک میکند رویههای مختلف زبان در برخورد با یکدیگر شکل گیرد.
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱۱- )
چکیده
عبارت تعزیه تداعیگر گونهای از ادبیات دراماتیک ایرانی است که میتوان آن را با نمایشهای مصیبتآمیز غربی مقایسه کرد، تعزیه تنها نمایش بومی جهان اسلام است.
این سنت نمایشی عمیقاً در شعایر دینی ریشه دارد، نوعی درام آیینی که آمیزهای از باورهای اسلامی شیعی و سنن ایرانی است.
تم اصلی تعزیه شهادت قهرمانانه و تراژدیک سیدالشهدا حضرت امام حسین (ع) امام سوم شیعیان و یاران باوفای او در صحرای کربلا در سال ۶۳ هجری برابر با ۶۸۰ میلادی است، شیعیان عقیده دارند حضرت امام حسین (ع) جان خود را برای آنها فدا کرد تا در روز محشر شافی آنان گردد.
بنا به عقیده صاحبنظران تاریخی تعزیه و عزاداری در فرهنگ ایرانیان ریشهای دیرینه و عمیق دارد به صورتی که پیش از اسلام نیز گونههایی از تعزیه ایرانی همچون یادگار زر ایران و سوگ سیاوش وجود داشته است.
سنت عزاداری برای حضرت امام حسین (ع) از دسته رویهای اولیه شروع و به مقتل خوانی و در نهایت قالب دراماتیک منجر گردید. در این راستا نسخ، مکان (تکیه) به تکامل نهایی تعزیه کمک نمودند. تعزیه درام تراژیک و گونهای ناب و نمایش یگانه در مورد شهادت حضرت امام حسین (ع) و یاران با وفای اوست.
تأکید این مقاله بر شناسایی و شناخت کاراکتر تعزیه، چگونگی پیدایش، تحول عناصر، رشد و تکامل همه جانبه آن میباشد.
هدف این پژوهش بازشناخت تعزیه بر اساس شواهد و دلایلی است که بیانگر اعتبار معنوی این هنر آیینی نزد شیعیان و چگونگی پذیرش آن به عنوان درامی مقدس و ملی است.
سخن آخر آن که، تعزیه نوعی درام آیینی است که نظر و توجه بزرگترین تئورسینها، تاریخنگاران، منتقدان و صاحبنظران تئاتر جهانی را به خود جلب کرده است. این طیف از پیشگامان تئاتر جهان در این نمایش بومی نشانههایی از تئاتر پست مدرن را شناسایی کردند که خود بیانگر اعتبار جهانی و هنری تعزیه است.
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۳- )
چکیده
سینمای کیارستمی، به مثابه نمونه بارزی از ظرفیت جهانی شدن فرهنگ نمایشی ایران و با تأکید خاص بر نقش مشارکت تماشاگران در فرایند معناسازی فیلم، تأملاتی پسامدرن را برمیانگیزد. برخی ازمهمترین وجوه خاص این نوع سینمای نیمه-برساخته عبارتند از: سبک خود-بازتابنده ، بعدنماییهای نمودارگونه، روایتهای بینا بین و کمینهگرایی فردی. ارزشمندترین دستاورد پسامدرن این نوع سینما، برجسته سازی فرایند معناسازی در حین تجربه بیواسطه فیلم است. بهعلاوه، نماهای نزدیک فیلمهای اخیر او، واحدهای معناساز مستقلی هستند که به نحوی فزاینده عامل تکثیر و تولید بیوقفه احساس و عاطفهای شرقی است. از این حیث، سبک خلاقانه کیارستمی قابل تفسیر و تطبیق با برخی از مهمترین آرای متفکران سینمای پسامدرن نظیر ژیل دلوز است. فیلمهای اخیر او، در حقیقت، با بهرهگیری از جلوههایی واقعگرا وعناصری بومی، روایتگر میکرو درامهای نوینی است که در بینا بین شکاف میان نماهای نزدیک و دریافت فعال مخاطبان خود شکل میگیرد.
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۱۰- )
چکیده
منابع اصلی از نور طبیعی خورشید، ماه و ستارگانبه عبارت دیگر، منبع اصل اشراق نور به عنوان واسطه جو است. با توجه به برخی از فیلسوفان، نور معنوی یا مقدس شامل نه تنها مواد و جنبه های کمی، اما خواص غیر فیزیکی آن را به عنوان یک اتصال معنوی بین خدا و انسان رفتارمنابع اصلی از نور طبیعی خورشید، ماه و ستارگان.به عبارت دیگر، منبع اصل اشراق نور به عنوان واسطه جو است. با توجه به برخی از فیلسوفان، نور معنوی یا مقدس شامل نه تنها مواد و جنبه های کمی، اما خواص غیر فیزیکی آن را به عنوان یک اتصال معنوی بین خدا و انسان رفتار. نور بخش عمده ای از وجود که نه تنها به سطح از اشیاء، بلکه به آنها کمک می کند تشکیل شده است. به عبارت دیگر، نور کلید پیدا کردن فضای اساسی در ساخت اماکن مقدس معنی دار است.
مقاله حاضر تلاش می کند تا تجزیه و تحلیل مقایسه ای از نور را در برخی از معروف ترین ساختمان های مقدس در سراسر جهان است. به عنوان مثل، روش ترجیح داده شده در این قطعه از پژوهش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی است.
دوره ۲۳، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده
نسبت نور با فلسفه جزو کهن ترین مباحث مطرح در وادی معرفت شناختی است. در حکمت حضور نور به شهود عارف-فیلسوف، مدل هستی شناسانه خاصی ارائه شده است. فلاسفه دوره اسلامی بر ماهیت الهی نور تاکید داشته اند. فلاسفه مسیحی محوریت عقل گرایی را همراه اتصال به منبع ماورائی شناخت هستی توامان با عقل الهی در تجلی حضور نور مورد توجه قرار داده اند. روش تحقیق پژوهش مبتنی بر شیوه تحلیل محتوای متون فلسفی فلاسفه اسلام و مسیحیت استوار بوده است. نمونه آماری پژوهش با تحلیل محتوای اندیشه های سی و پنج فیلسوف مسیحی و سی و دو فیلسوف اسلامی صورت گرفته است. بیشترین مولفه های مشترک با ماهیت حکمی، سه مولفه ماهیت الهی، عقل فعال و زیبایی بوده است. دو مولفه جلوه نور الهی و حقیقت در آرای فلاسفه غربی و نیز دو مولفه معرفت و واجب الوجود و عقل وحیانی بیشترین ماهیت حکمی در باب نور در آرای فلاسفه اسلامی را به خود اختصاص داده است.