جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای علیزاده خیاط

هما رفیعی مقدم کاسانی، رحمان مشتاق مهر، ناصر علیزاده خیاط،
دوره ۱۵، شماره ۵۹ - ( پاییز ۱۴۰۱ )
چکیده

ادبیات غنایی و به‌تبع آن شعر عاشقانه، مجموعه‏ای از احساسات و عواطف و بازنمایی روابط انسانی است که به‌شکل گسترده‏ای در ادوار و گفتمان‏های متفاوت، نمودها و کارکردهای گوناگون و حتی متضاد داشته است. شعر عاشقانه معمولاً خود را از شعر سیاسی دور می‏کند و به جای ادبیات سیاسی از سیاست ادبیات می‏گوید، اما شعر مدرن ایران که پیوند عمیقی با ادبیات اعتراضی و امر سیاسی دارد، نسبت دیگرگونه‏ای بین شعر عاشقانه و شعر سیاسی برقرار کرد. شاملو یکی از برجسته‏ترین شاعران شعر سیاسی است که تخاصم و جدال سیاسی در عاشقانه‏های او، منشأ استعاره‏ها و ساخت‏هاست. این مقاله با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان و با تأکید بر مفهوم «تخاصم» که از کلیدی‏ترین مفاهیم امر سیاسی است نشان می‏دهد که امرسیاسی از دو جهت با عاشقانه‏های شاملو پیوند دارد: اولاً، این عاشقانه‏ها نوعی تجربۀ تازه از بازنمایی روابط انسانی است و ثانیاً، در مقابل تجربه‏های سنت ادبی است، زیرا شاملو با تغییر رتوریک شعر عاشقانه نوعی ادبیات خلق کرد که در روساخت، عاشقانه و در ژرف‏ساخت ادبیات مقاومت است.


دوره ۱۹، شماره ۷۷ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

متون به­ دلیل انعکاس ساختارهای اجتماعی، ایدئولوژی و کارکرد قدرت، زمینه­ ای مناسب در مطالعات تحلیل گفتمان و نقد زبانشناختی است. غزلهای عاشقانه نیز از چنین دیدگاهی دلالتهای ضمنی مهمی دارد و بخشی از واقعیت­های زمان خود را آشکار می­ کند؛ لذا با به کارگیری برخی از ابزارهای رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان، جایگاه «معشوق» در غزل سه دهه اخیر بررسی شد؛ بدین منظور از نظریه ­های مایکل هالیدی برای تحلیل متن، و نورمن فرکلاف برای تبیین ابعاد اجتماعی آن استفاده گردید. از میان ابزارهای تحلیل متن، فرانقش اندیشگانی با تمرکز بر فرایندها و نامگذاریها انتخاب شد تا آشکار شود که معشوق به­ عنوان اصلی­ترین مشارکِ گفتمان عاشقانه غزل سه دهه اخیر با چه نامها، صفتها و القابی خطاب و توصیف می‌شود؛ این نام دهی ­ها از جهتِ مثبت یا منفی ­بودن، چه بار معنایی­ ای القا می­ کند؛ و نیز معشوق، عاملِ چه فرایندها یا کنشهایی ­است. نتایج پژوهش نشان می­ دهد شاعران این دوره علاوه بر نامهای عام و خاص از نامهای دیگری نیز برای نامیدن معشوق استفاده کرده ­اند؛ ازجمله: نامهای خاص و نشاندارِ تلمیحی و نمادین، صفتهای جانشین اسم، نام شهر و منطقه جغرافیاییِ محل سکونت معشوق نامهای استعاری برگرفته از عناصر طبیعی، اعضای بدن به علاقه جزئیه و عبارتهای تشبیهی که برای توصیف ویژگیهای جسمی و روحی معشوق به­ کار می ­رود. معشوق این غزلها بیشترین نقش را در قالب فرایندهای رابطه ­ای (۴۳٪)، مادی (۳۹٪) و ذهنی (۱۲٪)، برعهده دارد. او در این فرایندها در نقشهای کنشگر (۳۵٪)، حامل (۲۰٪) و شناخته (۱۵٪) ظاهر شده ­است. هم­چنین (۷۱٪) از فرایندهایی که معشوق در آنها شرکت داشته از نظر ارزشیابی مثبت است.

صفحه ۱ از ۱