جستجو در مقالات منتشر شده
۵ نتیجه برای عاملی رضایی
دوره ۹، شماره ۳۶ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده
نظریۀ جامعهشناسی ادبی، به دلیل پیشینۀ سنتیِ توجه به تأثیر و تأثر متقابل ادبیات و جامعه، در ایران، نسبت به سایر انواع نظریههای ادبی از اقبال ویژهای بهرهمند شده است و در بررسی متون ادبی فارسی، بهویژه رمان، پژوهشهای ادبی بسیاری با این رویکرد انجام شده است. خاستگاه فلسفی این نظریه و دیدگاههای نظریهپردازان این مکتب، که اغلب متأثر از نظریههای مارکسیستی است، در بسیاری موارد با متون ادبی فارسی چندان همخوانی ندارد و چون برگرفته از جامعهای دیگر با افکار، اندیشهها و تحولات دیگری است، اغلب نمیتواند رابطهای وثیق میان تأثیر و تأثر متقابل متون ادبی با مسائل اجتماعی در ایران برقرار سازد. در این مقاله با تشریح خاستگاه فلسفی و اجتماعی این نظریه، کاربرد آن در پژوهشهای ادبی آسیبشناسی میشود. محورهای این مطالعه آسیبشناختی عبارتاند از:تفاوت ماهوی شکلگیری رمان در غرب با رمان فارسی؛ ناهماهنگی اصول فکری این نظریه با اصول فکری و فرهنگی جامعه ایران؛ فقدان تعریفهای دقیق و مشخص از اصطلاحات این نظریه؛ مطابق نبودن برخی از مباحث اصلی این نظریه با متون ادبی، که در نهایت، سبب خلط دو بحث متفاوت، یعنی اجتماعیات در ادبیات، و نظریه جامعهشناسی ادبی شده است. پیامدهای این وضعیت، تنزل پژوهشهای جامعهشناختی ادبی به یافتن نمونههای اجتماعی در متون ادبی، بدون در نظر گرفتن مبانی این نظریه است.
سیده مریم عاملی رضایی،
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده
نقد اخلاقی رویکردی به ادبیات است که امروزه با نگاهی تازه طرح شده است. بسیاری از اخلاقگرایان و نویسندگان معاصر دیگر به جزمیتهای سابق (مورالیزم و اتونامیزم) اعتقاد ندارند و مسئله اصلی را در چگونگی بهرهبرداری هنر و اخلاق از یکدیگر میدانند. نظریهپردازان اخلاق با تکیه بر نقش عواطف و احساسات در شناخت و تأکید بر همدلی و تخیل در شناخت اخلاقی، ادبیات و بهویژه متون روایی را جایگاهی مناسب برای تجربۀ شناخت محسوس، جزئی و شهودی از عواطف میدانند. در گذشته، اخلاق نه برمبنای عواطف و احساسات، بلکه براساس قوۀ ناطقه تعریف میشد. در این دیدگاه، ادبیات در خدمت اخلاق معنا مییافت. شیوههای بیان مطالب اخلاقی در متون اندرزی گذشتگان معمولاً مستقیم و با تکیه بر جملات خبری یا انشائی یا ارجاع به سخنان بزرگان بود. اساس این تفکر برمبنای تقابل دوتایی میان خیر و شر و درک آنان از زیباییشناسی و اخلاق بوده است. با ظهور رویکردهای احساسگرا و توجه به نقش تخیل در ایجاد همدلی، ارتباط میان ادبیات و اخلاق تغییر یافت. امروزه اخلاق فقط مجموعهای از گزارههای انشائی نیست که در ادبیات بازتاب یابد و هدف ادبیات نیز ترویج اخلاق نیست. ادبیات و متون روایی و داستانی از طریق شناخت جزئی و بیان مستقیم تجربیات و عواطف انسانی و کاوش در درون آدمی، شناخت و آگاهی ما به دیگران را ارتقا میبخشد و این کار از طریق شبیهسازی ما با دیگری از طریق قوۀ تخیل امکانپذیر است. در این پژوهش، با بررسی بیست داستان کوتاه فارسی، شیوههای بیان اخلاقی در آنها تحلیل شده است. توجه به شکلهای مختلف تقابلهای اخلاقی، توصیف جزئیات، استفاده از زاویۀ دید عینی و بیرونی، و بهکارگیری استعاره، نماد، تمثیل و موقعیتهای آیرونیک از مهمترین شگردهای داستاننویسی در القای پیام اخلاقی به مخاطب است. این شیوهها برای درک و دریافت مخاطب احترام قائل است و با تکیه بر بیان تجربههای عمیق روحی و فردی و درک موقعیت، به شناخت شهودی و جزئی از احساسات، عواطف و درنهایت کنشهای اخلاقی انسان میانجامد.
دوره ۱۴، شماره ۵۸ - ( زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده
در طول تاریخ برداشتهای مختلفی از قدرت و روابط پیچیدۀ آن وجود داشته است که نظریهپردازان فلسفه سیاسی به تبیین آن پرداختهاند. در تلقی میشل فوکو، قدرت، کنشی تعاملی و دوطرفه است که مولد بوده، شیوههای مقاومت در برابر آن به ایجاد شکلهای جدیدی از رفتار میانجامد. در این دیدگاه، دانش و رژیم حقیقت بی طرف نیست و در هر دوره ای بر مبنای گفتمان قدرت شکل میگیرد. کلیله و دمنه مانند اندرزنامههای این دوره متاثر از اندیشه ایرانشهری است و بر سه اصل مهم اهمیت و توجه به خردورزی، دادگری و تفکر طبقاتی (نژادگی) بنا شده است. آنچه در ارتباط با مناسبات قدرت در داستان شیر و گاو، مشاهده میشود چالش در این سه وضعیت است. مخالفت دمنه با تعاریف پذیرفته شده از عقل و همچنین مهارت او در زبان آوری و به چالش کشیدن منطق و دادگری و نظم مستقر و شورش علیه تفکر طبقاتی از شیوههای مقاومت او در برابر قدرت و نظام گفتمانی حاکم است. از طرفی، سیاست قدرت حاکم در مجازات سریع شنزبه در تباین با نحوۀ مجازات دمنه و اصرار در اجرای شیوههای عقلانی در مجازات وی، پاسخی است که به دلیل ترس از معکوس شدن روابط قدرت با پیچیدگیهای خاص خود اعمال میشود. بازی قدرت در این داستان نه بر مبنای زور و سلطۀ یک طرفه که بر مبنای خوانشی از عقلانیت پیش میرود که کل نظام و ساختار داستان را باورپذیر ، منطقی و عقلانی جلوه میدهد و سایر قرائتها را به حاشیه میراند. این خوانش که حقیقت و دانش عصر را رقم میزند، شیوۀ سرکوب و استقرار قدرت را توجیه کرده، انضباط و نظم مستقر را حاکم میسازد و مبنای مشروعیت حکومت میگردد.
سیده مریم عاملی رضایی،
دوره ۱۵، شماره ۵۷ - ( بهار ۱۴۰۱ )
چکیده
نقد کهنالگویی از رویکردهایی است که در چند دهۀ اخیر در نگارش مقالات علمی گسترش چشمگیری یافته است. این نقد در مطالعات ادبی کاربرد بسیار دارد و بهنوعی با ادبیات درهمتنیده است. در این مقاله که برگرفته از طرحی پژوهشی است، با نگاهی جریانشناسانه به نقد کهنالگویی در ایران ــ بهشکل جریانی مطرح در نقد ادبی ــ به بازشناسی و تحلیل آن در مقالات دانشگاهی مرتبط با ژانر حماسی پرداخته و گفتمان حاکم بر این نقد، مؤلفههای تکرارشونده و سیر تطور این مؤلفهها در مقالات تحلیل شده است. جامعه آماری شامل پیشینهای از مقالات و کتابهایی درحوزۀ شاهنامهپژوهی است که از ابتدای قرن بهتحریر درآمده و نیز مقالات علمی ـ پژوهشیای که از دهه هفتاد بهبعد، با رویکرد نقد کهنالگویی، متون مربوط به ژانر حماسه را واکاوی کردهاند. در این پژوهش، افراد شاخص و اثرگذار در معرفی رویکرد نقد کهنالگویی، گفتمانهای حاکم بر آن و سیر تطور تاریخی و موضوعی رویکرد مذکور در ژانر حماسه با روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی شده است. از حدود دهۀ چهل شمسی، مطالعات میانرشتهای با رویکرد نقد کهنالگویی مورد توجه قرار گرفت. در دهۀ شصت و هفتاد، غالب نویسندگان، بهویژه نویسندگانی که امروز در این عرصه شناخته شدهاند، راهی تازه در مطالعات نقد کهنالگویی گشودند. از مشخصات بارز مقالات این دوره، غلبۀ تحلیلهای محتوایی، خوانشهای تطبیقی و کشف معناست. در دهۀ هشتاد و نود، حجم انبوهی از مقالات دانشگاهی تولید شد که گرچه در ساختار نظاممندتر است، آسیبهای فراوانی نیز در نگارش و تحلیلهای آنها وجود دارد که بهتفصیل در متن مقاله به آن پرداخته شده است.
دوره ۱۵، شماره ۶۲ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده
تحلیل مضامین و شیوههای تبیین تقابلهای دوگانه در متون ادبی، یکی از روشهای نقد در رویکرد ساختارگرایانه است؛ و برخی معانی پنهان متن را آشکار یا تفسیر میکند. در این مقاله به بررسی تطبیقی تقابلهای جنسیتی در دو رمان دهه شصت شمسی (باغ بلور و دل فولاد) با دو رمان دهه هشتاد شمسی (نگران نباش و کافهپیانو) پرداخته شده است. سطح بررسی تقابلها، دو عنصر بنیادین روایت؛ یعنی رویداد و شخصیتپردازی است. از تحلیل کلی تقابلهایی که در پس نگاه جنسیتی متون مورد مطالعه وجود دارد، برمیآید: ۱-در رمانهای دهۀ شصت، دوگانههای سنت/تجدد؛ تقید/آزادی؛ پاکدامنی/روسپیگری؛ و افسردگی/سرزندگی مشترک هستند؛ ۲-در رمانهای دهه هشتاد، تقابلهای امروز/گذشته؛ تجرد/تأهل؛ واقعگرایی/آرمانگرایی؛ جنسیت روانی/ جنسیت فیزیولوژیک نسبت به تقابلهای دو رمان دهه شصت متفاوت است و البته دوگانههایی مانند تقید/آزادی؛ سنت/تجدد؛ و سرزندگی/افسردگی در رمانهای دو دهه مشترک است.