جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای صادقی نقدعلی علیا
دوره ۶، شماره ۲۴ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۷ )
چکیده
داستان «کوش پیلدندان» در کوشنامه، از چند بخش مهم تشکیل شده است: داستان «کوش و دارنوش»، «آبتین و فرانک (فرارنگ)»، «کوش برادر ضحاک»، «نبردهای کوش در چین و ماچین و هند»، «نبردهای کوش در مغرب» و در پایان هم داستان «توبۀ کوش». از این بخشها، داستانهای «آبتین و فرانک»، «کوش برادر ضحاک» و داستان «نبردهای کوش پیلدندان در مغرب»، در متون نقالی بیشتر انعکاس یافته است. در این جستار، صرفاً داستانهای «کوش، برادر ضحاک (یا نبیرۀ ضحاک)»، و داستان «نبردهای کوش پیلدندان در مغرب»، در هشت متن نقالی بررسی میشود. در این متون چند نکتۀ مهم وجود دارد. حدود روایت در این متون بدین صورت است که کوش بن کوش، نبیرۀ ضحاک ـ که در مغرب حکومت میکند ـ بهدست یکی از افراد خاندان رستم کشته میشود و فرزندش کوش پیلدندان به انتقام خون پدر، با لشکر عادیان به نبرد خاندان رستم میرود و او نیز کشته میشود. این گزارش به این شکل در منظومۀ کوشنامه وجود ندارد و طی دگردیسیهایی که معمولاً در متون نقالی پیش میآید، شکل گرفته است. بنابراین، مقالۀ حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای، میکوشد این موضوع را به روش قیاس بررسی و تحلیل کند. گفتنی است کوش با نامهای مختلفی همچون کوش، گوش، بوغ، نیساد، نیریز، قطران و همچنین، پیلدندان و بیلدندان در متون نقالی وارد شده است.
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۸ )
چکیده
یکی از ویژگیهای ذاتی ادبیات بهعنوان یک هنر، زیبایی است. عناصر برجستۀ موسیقایی، زبانی و تصویرساز با ایجاد هنجارگریزی سبب زیبایی شعر میشوند. شروا یکی از انواع ترانههای عامیانۀ رایج در جنوب کشور (هرمزگان، بوشهر) نیز از این قاعده مستثنا نیست. پژوهش حاضر با هدف معرفی هرچه بیشتر شرواها و نیز بررسی عناصر زیباییآفرین در این گونه از شعر، با رویکرد نقد بلاغی و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است. جامعۀ پژوهش، شرواهای فایز دشتستانی و محیا بستکی، دو نمایندۀ اصلی شروهسرایی در جنوب است که شرواهایشان مشحون از عناصر زیباییساز است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که دلیل اصلی ماندگاری این اشعار، افزون بر مضمون آنها، مرهون مؤلفههای زیباییشناسی این اشعار است که نشان از تسلط این دو شاعر بر مقولۀ شعر و شاعری دارد. این دو شروهسرا با استفاده از زبان ساده، واژگان مأنوس و بسامد چشمگیری از صنایع بیانی و بدیعی متناسب با بافت زبانی شعر، همچون تشبیه و استعاره توانستهاند زیبایی را در شعر خود ایجاد کنند. زیباییهای زبانی و ادبی که با بافت عاطفی شعر، محتوای آن و مخاطب عام آن هماهنگی کامل دارد.
رقیه بهادری، فاطمه صادقی نقدعلی علیا،
دوره ۱۷، شماره ۶۵ - ( بهار ۱۴۰۳ )
چکیده
ادبیات کودک به دلیل شکاف زمانیای که بین کودکیِ نویسنده و مخاطب کودک وجود دارد، ماهیتاً ادبیاتی دوسویه است. یکی از رویکردهای نقد ادبی که قادر است این دوگانگی را نشان دهد، نقد پساساختارگرایی و رویکرد ساختزدایی دریدایی است. در این پژوهش با بهکارگیری این رویکرد، برخی آثار تألیفی و خلّاقانۀ محمدرضا شمس، یکی از نویسندگان مطرح و تأثیرگذار ادبیات کودک و نوجوان بررسی شده است. شیوۀ پژوهش توصیفی تفسیری است و انتخاب آثار بهصورت نمونهگیری هدفمند انجام شده است. مؤلفههای ساختزدایی، از جمله تقابلهای دوگانه، تصمیمناپذیری، سرگشتگی، بینامتنیت، مؤلفزدایی و تکرارپذیری را بهخوبی در آثار شمس میتوان بازشناخت که در این میان، بینامتنیت جایگاهی ویژه دارد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که آثار محمدرضا شمس با بهرهبردن از این ویژگیها، خوانش را بهسوی تکثر معنا و زایش مدام دلالت، هدایت میکند. سیّالیت بینامتنی و لایههای چندگانۀ معنایی در این آثار حاکی از آن هستند که مخاطب پنهان متن، نهتنها مصرفکنندهای ایستا نیست، بلکه در برساختن معنای متن نقشی مؤثر و پویا ایفا میکند.