جستجو در مقالات منتشر شده
۵ نتیجه برای صادقی محسن آباد
هاشم صادقی محسن آباد،
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( بهار ۱۳۹۳ )
چکیده
رئالیسم از اصطلاحاتی است که در ادبیات و نقد ادبی معانی مختلفی دارد. این اصطلاح هم بر جریان ادبی خاص قرن نوزدهم دلالت دارد و هم بهمنزله سبکی از داستاننویسی بهکار میرود که زندگی را تا حد ممکن، به همان صورت که در جهان واقع جریان دارد، ترسیم میکند. در این مقاله کوشیدهایم پس از بیان مختصرِ تلقیهای گوناگون از رئالیسم و شیوههای مختلف بررسی متون رئالیستی، ویژگیهای رئالیسم را بررسی کنیم. به این منظور، ابتدا رئالیسم بهمنزله مفهومی تاریخی را درمقابل رمانتیسم کاویده و ویژگیهای آن را بیان کردهایم. در ادامه، به تبیین ماهیت اجتماعی جهانبینی نویسنده در آثار رئالیستی و اوج نگاه ایدئولوژیک در رئالیسم سوسیالیستی پرداختهایم. واقعیتمانندی رئالیسم را در دو قسمت: واقعیتمانندی در ارتباط با جامعه و واقعیتمانندی مربوط به متن ادبی، با توجه به نظریات محققان بازبینی و ارزیابی کردهایم. در پایان نیز آرای مخالفان و منتقدان رئالیسم را بهاختصار بررسی کردهایم.
هاشم صادقی محسن آباد، هاشم صادقی محسن آباد،
دوره ۹، شماره ۳۵ - ( پاییز ۱۳۹۵ )
چکیده
هدف این پژوهش، بررسی شیوهها و تمهیدات واقعینمایی در نخستین رمانهای فارسی است. به این منظور، شگردهای مختلف واقعینمایی از رمانهای نگاشتهشده در فاصله سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ش. استخراج و دستهبندی شدهاند. سپس، دلایل استفاده از این شگردها و نسبت آن با پیشانگارههای گونه ادبی رمان و مسائل اجتماعی زمان نگارش آثار واکاوی شده است. نویسندگان این دوره، واقعیتِ رویدادهای داستان را با استفاده از شگردهای روایی اعتباربخش، ضمانت نمودهاند و گاه نیز، بهصورت مستقیم، دیدگاههایی در باب نسبت محتوای رمان با واقعیت، طرح نموده و رخدادهای رمان را بازگفت واقعیت عینی دانستهاند. اصرار بر واقعی نمایاندن رویدادهای داستان ریشه در نوپایی ژانر رمان، اعتقاد به کارکرد آموزشی ادبیات، پیشداوریهای منفی در باب این گونه ادبی و مواضع ستیزگرانه روشنفکران در قبال آن دارد.
اصرار بر واقعی نمایاندن رویدادهای داستان ریشه در نوپایی ژانر رمان، اعتقاد به کارکرد آموزشی ادبیات، پیشداوریهای منفی در باب این گونه ادبی و مواضع ستیزگرانه روشنفکران در قبال آن دارد.
هاشم صادقی محسن آباد،
دوره ۱۱، شماره ۴۱ - ( بهار ۱۳۹۷ )
چکیده
نخستین رمانهای فارسی تصویری مخوف و سیاه از شهر و زندگی بهدست دادهاند. افزون بر نگاشت تباهی و سیاهی زندگی شهری و پیامدهای آن، گاه عناوین رمانها نیز برگرفته از فضای تیره شهر است. مسئله بنیادین این پژوهش، بررسی ارتباط واقعیتهای اجتماعی با فضای مخوف و سیاه بازتابیافته در نخستین رمانهای فارسی است که در دو دهه اول ۱۳۰۰ بهنگارش درآمدهاند. به این منظور، ابتدا ویژگیهای شهر مدرن و تصویر مخوف و اهریمنی آن از رمانهای این دوره استخراج و دستهبندی شده و سپس ارتباط میان شهر مخوف و سیاهبازنماییشده در رمان با واقعیتهای اجتماعی زمان نگارش آنها بررسی شده است. مبنای تحلیل بر پایه آرای بازتابیافته در رمانهای این دوره است. در ادامه نمودهای شهر مخوف بازتابیافته در رمان بهپشتوانه دادههای جامعهشناسی شهری تبیین و تحلیل شده است. جایگاه غیرتولیدی شهر مدرن ایرانی، مصرفگرایی و پیامدهای آن نظیر حاشیهنشینی و فساد خانههای معروفه، مهمترین نمودهای شهر سیاه و اهریمنی نخستین رمانهای فارسی است.
هاشم صادقی محسن آباد،
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( زمستان ۱۳۹۹ )
چکیده
رمان رئالیستی میکوشد تصویری عینی از واقعیت های زندگی معاصر به دست دهد. استفاده از راوی غیرشخصی و بیطرف، سهم ویژهای در عینیت رمان رئالیستی دارد. در دیگر سو، حضور و مداخله راوی، تصنعی بودن روایت را آشکار ساخته و حقیقتمانندی آن را کاهش میدهد. هدف این مقاله بررسی انواع مداخله راوی در رمانهای نگاشته شده در فاصله سال های ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ش. و نسبت آن با واقعگرایی آثار داستانی است. به این منظور، در گام نخست، نشانههای مداخله راوی از رمان ها استخراج و دستهبندی شده اند. سپس، نسبت مداخله راوی با مؤلفههای رئالیستی بررسی و ارزیابی شده است. خوداظهاری راوی و توضیح کنش روایی، قضاوت در باب شخصیت و کنشهای داستانی، تعمیم حالات و کنش شخصیت و ایراد خطابههای اجتماعی و سیاسی راوی/ نویسنده، عمدهترین گونه های مداخله راوی در رمانهای مورد بررسی این پژوهش بوده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که پارهای از مداخلههای راوی، بهویژه خوداظهاری راوی و تبیین و توضیح فرایند روایت، در نوپایگی ژانر رمان ریشه دارد و از الگوهای روایی مرسوم در ژانرهای سنتی؛ همچون نقالی و دیگر آثار عامیانه تأثیر پذیرفته است. توضیح کنش روایی با برجستهسازی برساختگی اثر ادبی، توهم واقعیت را فروکاسته و حقیقتمانندی را تضعیف می کند. از دیگر سو، اعتقاد به کارکرد آموزشی ادبیات و ایراد خطابههای عقیدتی طولانی، تداخل رسالت ژورنالیستی با معیارهای روایت رمان رئالیستی را در پی داشته و اصل بیطرفی و غیابرمان رئالیستی میکوشد تصویری عینی از واقعیتهای زندگی معاصر بهدست دهد. استفاده از راوی غیرشخصی و بیطرف سهم ویژهای در عینیت رمان رئالیستی دارد. در دیگر سو، حضور و مداخله راوی تصنعی بودنِ روایت را آشکار میکند و حقیقتمانندی آن را کاهش میدهد. هدف این مقاله بررسی انواع مداخله راوی در رمانهای نگاشتهشده در فاصله سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ و نسبت آن با واقعگرایی آثار داستانی است. به این منظور، در گام نخست، نشانههای مداخله راوی از رمانها استخراج و دستهبندی و سپس نسبت مداخله راوی با مؤلفههای رئالیستی بررسی و ارزیابی شده است. خوداظهاری راوی و توضیح کنش روایی، قضاوت درباب شخصیت و کنشهای داستانی، تعمیم حالات و کنش شخصیت و ایراد خطابههای اجتماعی و سیاسی راوی/ نویسنده عمدهترین گونههای مداخله راوی در رمانهای مورد بررسی این پژوهش بوده است. نتایج تحقیق نشان میدهد پارهای از مداخلههای راوی، بهویژه خوداظهاری راوی و تبیین و توضیح فرایند روایت، در نوپایگی ژانر رمان ریشه دارد و از الگوهای روایی مرسوم در ژانرهای سنتی، همچون نقالی، و دیگر آثار عامیانه تأثیر پذیرفته است. توضیح کنش روایی با برجستهسازی برساختگی اثر ادبی، توهم واقعیت را فرومیکاهد و حقیقتمانندی را تضعیف میکند. از دیگر سو، اعتقاد به کارکرد آموزشی ادبیات و ایراد خطابههای عقیدتی طولانی، تداخل رسالت ژورنالیستی با معیارهای روایت رمان رئالیستی را درپی دارد و اصل بیطرفی و غیاب راوی را نادیده میگیرد. راوی را نادیده میگیرد.
دوره ۲۰، شماره ۷۹ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی تخاصم گفتمانی در رمان جنگ است. به این منظور در گام نخست، گفتمانهای متخاصم شناسایی، و سپس فضای تخاصم و غیریتسازی میان گفتمانهای بازنماییشده در رمانهای شاخص جنگ بررسی شده است. پارهای از غیریتسازی در این رمانها به دشمن خارجی (عراق) معطوف است. در این فرایند در خوانشی مبتنی بر باورهای ایدئولوژیک گفتمان انقلاب اسلامی، دشمن عراقی بهعنوان گروه کافران غیریتسازی شده است. افزون بر این با تمرکز بر تجهیزات دشمن از نیروی انسانی آنها عاملیتزایی شده است. در دیگر سو، گفتمان لیبرال و گفتمان ناسیونالیسم قومیتگرا بهعنوان گفتمانهای متخاصم داخلی، غیریتسازی شده است. گفتمان لیبرال میکوشد با تکیه بر شعار تخصصگرایی، اندیشه بسیج عمومی را واسازی کند و با تضعیف نیروهای بسیجی و مردمی، هژمونی گفتمان غالب را بشکند. گفتمان ناسیونالیسم قومیتگرا نیز با طرح ارزشهای قومی در برابر منافع ملی، میکوشد ارزشهای قومی را جانشین نشانههای ملی کند و یا آنها را برتر بنشاند. در نهایت، گفتمان انقلاب اسلامی هژمونیک شده و توفیق یافته است که گفتمانهای متخاصم را به حاشیه براند و گاه نیز با مداخله هژمونیک گفتمانهایِ غیر را سرکوب کند.