۱۱ نتیجه برای سارلی
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
چکیده
نویسندگان مقاله ی حاضر پس از بررسی مساله ی زمان در افعال فارسی ، به بازنگری کارکرد افعال معین و افعال وجهی می پردازند و با طرح و نقد اقوال نویسندگان دستور زبان در این باره ، تمایز این دو نوع فعل را رد و شباهت های آنها را در زبان بیان می کنند و نشان می دهند که افعال وجهی و معین کارکرد همسانی دارند ؛ سپس با معرفی فعل "خواست" به عنوان فعل معین ( و نه فعل وجهی ) در افعالی نظیر " خواست برود و می خواست برود و ... " ، وجود زمان «آینده در گذشته» را در زبان فارسی مطرح می سازند و آن را با زمانی به همین نام در زبان انگلیسی مورد مقایسه قرار می دهند . نویسندگان اعتقاد دارند که زمان " آینده در گذشته " تنها یک زمان نیست بلکه در ترکیب با زمانهای دیگر نیز می تواند زمانهای جدیدی را در زیر مجموعه ی خود به وجود آورد .
دوره ۲، شماره ۶ - ( ۹-۱۳۸۳ )
چکیده
این نوشته که با طرح پرسشی بنیادین درباره امکان سنجش درجه سختگی و معیاری زبان و نیز مقایسه زبانها از حیث درجه معیاری آغاز می شود،در پی روشن ساختن مفهوم درجه معیاری و نیز به دست آوردن ملاکها و ضوابطی معتبر و عینی برای این امر است. این ملاکها با در نظر داشتن چارچوب نظری پیشنهادی فرگوسن و نیز ویژگیهای آرمانی زبان معیار تعیین شده، و با توجه به آن ، چارچوبی نظری به دست داده شده و گونه معیار فارسی در این چارچوب از دید کلان بررسی گردیده است. ملاکهای پیشنهادی در این چارچوب نظری چهار دسته است: الف) ملاکهای مربوط به نحوه کاربرد زبان و گستره آن ب) ملاکهای مربوط به میزان انعطاف و سختگیری در تدوین و تثبیت زبان ج) ملاکهای مربوط به موقعیت زبان معیار در جامعه زبانی د) ملاکهای مرتبط با پذیرش زبان معیار از سوی مردم. نتیجه پژوهش این است که زبان فارسی از حیث درجه معیاری با توجه به دسته الف و ب وضعیتی نه چندان مطلوب اما رو به رشد و با توجه به دسته ج و د وضعیتی مطلوب دارد.
ناصرقلی سارلی، فاطمه سعادت رخشان،
دوره ۳، شماره ۱۰ - ( تابستان ۱۳۸۹ )
چکیده
«دوره» در مطالعات تاریخی مفهومی نظام بخش است و مورّخان علوم و هنرها را در طبقه بندی اطّلاعات تاریخی یاری می کند. در اغلب کتب تاریخ ادبیات، «دوره بندی» اساسی ترین پایۀ بخش بندی و فصل بندی است. دوره بندی در علوم ادبی مانند بلاغت نیز روایی و کاربرد یافته است. ازجمله شوقی ضیف، تاریخ بلاغت عربی- اسلامی را به ادواری تقسیم کرده است. در این مقاله طرحی برای دوره بندی تاریخ بلاغت فارسی پیشنهاد شده است. نظام بلاغت نظری فارسی دراصل از زبان عربی گرفته شده اما کیفیّت و کمیّت اقتباس در ادوار زمانی مختلف یکسان نبوده است. بلاغیون فارسی نویس خود نیز گاه نوآوری هایی داشته اند و گاه از نظام بلاغت نظری سایر تمدّن های مجاور ازجمله بلاغت هندی در بررسی زیبایی های سخن فارسی بهره گرفته اند. برمبنای عصر زندگی نویسندگان کتب بلاغت فارسی و شباهت و یکسانی رویکرد هایی که در نگارش کتب و رسالات بلاغی در پیش گرفته اند در این نوشته چهار دوره متفاوت را بازشناخته ایم: ۱. دورۀ بومی سازی (از قرن پنجم تا هفتم ) که دورۀ آغازین بلاغت فارسی است و سه کتاب مهمّ ترجمان البلاغه، حدائق السحر فی دقایق الشعر و المعجم فی معاییر اشعار العجم را دربرمی گیرد. ۲. دورۀ شرح و تقلید (از قرن هشتم تا پیش از دورۀ معاصر) که عصر شرح نویسی بر کتب دوره بومی سازی است. ۳. دورۀ هندی مآبی (مقارن با رواج سبک هندی) که در آن فارسی نویسان هند و سبک هندی می کوشند سخن فارسی را به میزان نظام بلاغیِ برگرفته از هندی برسنجند. ۴. دورۀ بلاغت مدرسی (دورۀ معاصر) که دوره متأخّرتر محسوب می شود و کتب درسی بلاغت فارسی را شامل است. کلیدواژه ها: بلاغت فارسی، دوره بندی، تاریخ بلاغت، بیان، بدیع.
دوره ۴، شماره ۱۴ - ( زمستان ۱۳۸۵ )
چکیده
در این نوشته به ماهیت و کارکردهای زیباییشناختی تشبیه مقلوب پرداختهایم. ابتدا سه نوع متفاوت تشبیه مقلوب را از یکدیگر بازشناختهایم و سپس هر یک را به تفصیل بررسی کردهایم. اما مسأله اصلی این تحقیق، بررسی نوع سوم یعنی تنها تلقّی و مفهومی است که در کتب بلاغت عربی بدین نام موسوم گردیده است. شهرت و شناختگی رابطه مشبّه و مشبّهبه آشکاری وجهشبه در طرفین، زیاد نبودن تفاوت طرفین در اتّصاف به وجهشبه و داشتن سابقه کاربرد فراوان انتساب وجهشبه به طرفین از شروط درستی و زیبایی تشبیه مقلوب است. تشبیه مقلوب اگر به درستی و با رعایت شرایط به کار رود، میتواند کارکردهایی چون مبالغه در دعوی شاعرانه، اجتناب از ابتذال شعری و موضوعیت یافتن مشبّهبه را به همراه داشته باشد.
ناصرقلی سارلی،
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( پاییز ۱۳۹۱ )
چکیده
منتقدان ادبی، دورۀ ادبی را در روایت تاریخ ادبیّات ایده ای سامان بخش یافته اند. دورۀ ادبی در اصل برشی از زمان است امّا در تاریخ های ادبی و مباحث انتقادی، معانی ضمنی و متداعی دیگری نیز دارد. این معانی ثانوی را می توان مؤلّفه های دورۀ ادبی خواند. مهم ترین این مؤلّفه ها که به تنهایی یا در ترکیب های گوناگون به مفهوم برش زمانی افزوده می شوند، عبارتند از: روح زمانه، شرایط تولید ادبی، هنجارهای غالب، تغییر و تحوّل/ تکامل، تقابل های دوگانی، روایت ایدئالیستی فردی یا جمعی و مفهوم فضا/ مکان مندی. روح زمانه و شرایط تولید ادبی، نظریّه های عرضه می کنند دربارۀ عواملی بیرون از ادبیات که شکل گیری و تغییر دوره های عمومی و ادبی را مدیریت می کنند. تلقّی دوره به عنوان برهه ای از زمان که مجموعه ای از هنجارهای ادبی بر آن حکم فرماست، نوعی وحدت و انسجام درونی به دوره ها نسبت می دهد. دوره بندی برمبنای ایدۀ تکامل زیستی/ اندام وار، هر دورۀ ادبی را با مرحله ای از حیات ارگانیسم زنده برابر می نهد. برخی منتقدان نیز دوره های ادبی را در چارچوب تقابل هایی دوگانی مانند کلاسیک و مدرن یا کهنه و نو درک می کنند. برخی نیز با کنار گذاشتن نگاه محدود سنّتی به دوره ها، جنبه ای مکانی برای دورۀ ادبی قائل می شوند. در هر حال، دورۀ ادبی حاصل روایت ایدئالیستی فردی یا جمعی است و بیش از آن که یک مفهوم باشد یک ایده است، بیش از آن که به دانش مربوط باشد با اندیشه مرتبط است. کلیدواژه ها: دورۀ ادبی، دوره بندی، نظریّۀ تاریخ ادبی، نظریّۀ ادبی.
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( بهار ۱۳۸۷ )
چکیده
استعاره از مهمترین صورخیال در بلاغت اسلامی و در عین حال یکی از مناقشه برانگیزترین مباحث آن است. امروز به دلایلی نیازمند بازخوانی بلاغت اسلامی و بویژه سیر تکامل نظریه استعاره هستیم. در این راه با مشکلاتی از قبیل ترکیبیبودن مفهوم استعاره، تعدّد و گوناگونی تعاریف آن در تاریخ بلاغت، مشخّص نبودن مرزبندی دقیق آن با برخی صور خیال در ادواری از تکامل نظریّه استعاره و تطوّر غیرخطی مفهوم آن در تاریخ روبهروییم. در این نوشته کوشیدهایم با در نظرداشتن مشکلات یادشده، انگارهای نو برای تکامل نظریه استعاره پیشنهاد کنیم و مبنایی نظری برای نگارش تاریخ استعاره بیابیم. در انگاره پیشنهادی، مفهوم ترکیبی استعاره به سه تلقّی «عربی»، «یونانی» و «جرجانی» تفکیک میشود و هریک از این تلقّیها در روایتی مستقل از منظر تاریخی بررسی میشود. سپس در گزارشی نهایی، تکامل «استعاره اسلامی» را که حاصل سنتز و تعامل این سه تلقّی است، روایت میکنیم. این نوشته در حکم طرحی نظری برای نگارش تاریخ استعاره در بلاغت اسلامی است.
ناصرقلی سارلی،
دوره ۶، شماره ۲۳ - ( پاییز ۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده در مطالعات تاریخی و ادبی، دوره بندی ایده ای سامان بخش به شمار می رود که اطّلاعات تاریخی- ادبی را در محور درزمانی طبقه بندی می کند امّا کاربست آن در تاریخ ادبی، انتقادهایی نیز برانگیخته است. این نوشته، به طرح و بررسی نقدهای وارد بر دوره بندی در تاریخ ادبی و بازاندیشی آن می پردازد. مباحث انتقادی مربوط به دوره بندی در دو دسته جای می گیرند: گروهی اصل عمل دوره بندی را زیر سؤال می برند و آن را فاقد روایی در مطالعات ادبی می شمارند. دسته ای دیگر از منتقدان، بیش از آن که اعتبار اصل دوره بندی را زیر سؤال ببرند، به بازاندیشی و اصلاح کاربرد آن نظر دارند. تحمیل چارچوبی ایستا بر پویایی فرهنگی و ادبی، اثر یکسان ساز و تضاد با یگانگی آثار ادبی، آمیختن تاریخ انواع مختلف ادبی، عدم انطباق با واقعیّت، یکدستی و انسجام ساختگی انگاره های تغییر و تکامل، مسائل اصطلاحات دوره بندی و توصیف گرهای آن، زمان پریشی، سال ها و قرن های گمشده، نادیده گرفتن فاصلۀ تولید و خوانش ادبی، دور منطقی، نادیده گرفتن گروه های قومی و جنسیّتی و تسلّط مفاهیم دوره ای بر اندیشۀ منتقدان ادبی از مهم ترین نقدهایی است که بر ایدۀ دوره بندی و کاربست آن در تاریخ ادبی وارد شده است. بازاندیشی دوره بندی نیز علاوه بر این که مبتنی بر یافته های جدید تاریخی و ادبی است و گاه به بازتعریف حدود زمانی دوره ها تمرکز دارد، در چارچوب های مختلفی در جریان است: رویکردهای فمنیستی، توجّه به گروه های قومی و نژادی و بازتعریف دورۀ ادبی بر بنیاد مفاهیم جدید انتقادی. کلیدواژه ها: تاریخ ادبی، نظریّۀ تاریخ ادبی، دوره بندی، نقد ادبی، نظریّۀ ادبی.
دوره ۸، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۴۰)- ۱۳۹۶ )
چکیده
معیارسازی زبان از دو شکل کلّی پیروی میکند؛ گاهی زبانی بدون دخالت مستقیم زبانی و تحت تأثیر عوامل گوناگون فرهنگی، سیاسی و اجتماعی معیار میشود و پایگاه معیاری خود را حفظ میکند و گاه این روند با نوعی برنامهریزی و تدابیر ازپیشاندیشیده همراه است. معمولاً این دو شکل در روندهای معیارسازی زبانها با هم در کارند و ازاینرو، این دو شکل را نه انواع معیارسازی که وجههای مختلف آن مینامیم. در این مقاله با مقایسۀ معیارسازی زبان فارسی در دورههای پیش و پس از مشروطه میکوشیم جنبههای مختلف معیارسازی برنامهریزیشده در دورۀ معاصر را تبیین کنیم. هدف اصلی، روشن شدن جنبههای آگاهانه معیارسازی زبان فارسی در دورۀ معاصر در پرتو مقایسۀ آن با دورۀ پیش از مشروطه و فراهم کردن زمینۀ نقد برنامهریزی برای معیارسازی زبان در دورۀ معاصر است. مقایسۀ این دو دوره با مروری بر زمینههای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر زبان همراه است و بر بنیاد دیدگاه هاگن دربارۀ مراحل معیارسازی صورت پذیرفته است. معیارسازی در دورۀ پیش از مشروطه گرچه گاه با برنامهریزیهایی همراه است و برخی فعالیتهای معیارسازی پشتوانهای از بصیرت زبانی، اجتماعی و فرهنگی دارد، در مجموع نوعی معیارسازی طبیعی به شمار میرود؛ بدین معنا که وجه برنامهریزیشده معیارسازی بر آن حاکم نیست. دورۀ پس از مشروطه، دورۀ معیارسازی برنامهریزی شده است؛ هرچند برخی فعالیتهای برنامهریزیشده در این زمینه با توفیق همراه نیست و درمقابل، برخی روندهای طبیعی زبان فارسی را در پایگاه معیار حفظ میکند. این مقاله در بررسی خود دیدگاهی کلان برگزیده است و بر بنیاد نظریههای «زبانشناسی اجتماعی» و «جامعهشناسی زبان» استوار است.
دوره ۱۴، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۲ )
چکیده
تهیه و تدوین برنامۀ آموزشی کلان بهنحوی بنیادین با نگارش درسنامه و کتاب آموزشی مرتبط است. بخشبندی ادواری تاریخ ادبیات فارسی، متناسب با اهداف آموزشی، میتواند بنیاد نظری برنامۀ آموزشی زبان فارسی به غیرفارسیزبانان را فراهم آورد. مسئلۀ اصلی این پژوهش آن است که چگونه میتوان از انگارۀ خاص و متفاوتی از دورهبندی در تاریخ ادبیات فارسی برای آموزش ادبیات فارسی به غیرفارسیزبانان بهره برد، به گونهای که رضایت و یادگیری زبانآموزان را درپی داشته باشد. هدف آن است که با توجه به برنامۀ آموزشی کلان و درنظر داشتن وضعیت دانش زبانی فارسیآموزان و دورههای ادبیات فارسی، طرحی نو برای آموزش ادبیات فارسی به غیرفارسیزبانان به دست داده شود و روایی و اعتبار این طرح، با کاربست آن در میان گروهی از غیرفارسیزبانان آزموده شود. برای این منظور، از میان رویکردها و شیوههای مختلف دورهبندی تاریخ ادبیات، نوعی دورهبندی براساس ترتیب تاریخی معکوس، نوع ادبی، فرم (قالب ادبی) و افراد شاخص پیشنهاد کردهایم. این ملاکها در ترکیبی که ازلحاظ ترتیب تاریخی از دورۀ معاصر به گذشتههای دورتر پیش میرود سیر تاریخی معکوس انواع و قالبهای ادبی گوناگون را با درنظر داشتن شاعران و نویسندگان برجستۀ هر دوره روایت میکند. برای آزمودن کارکرد این شیوه، محتوای تهیهشده (کتاب درخت زنده) را به فارسیآموزان سطح میانی و فوقمیانی تدریس کرده و نتایج نظرسنجی دربارۀ یادگیری آنها را تحلیل کردیم. تحلیلها نشان میدهد که هر دو سطح، نسبت به تدریس این محتوا، رضایت زیادی دارند.
دوره ۱۵، شماره ۶۰ - ( ۸-۱۳۹۷ )
چکیده
در این مقاله مضمونهای تعلیمی کتاب گلستان سعدی بر بنیاد نظریۀ کنش گفتار سرل و با استفاده از روش آماری و تحلیل محتوا و دلایل زبانشناختی برای اثبات کارایی این مضمونها کاویده میشود. برای تحلیل، ابتدا مضمونهای باب پنجم و هفتم استخراج و در دامنۀ تحت پوشش هر مضمون، نوع نقشهای معنایی زبانی، واژگان (افعال کنشی)، وجه، ساختار جمله و بافت آن مورد بررسی قرار گرفت تا بدین ترتیب، کنشهای گفتاری مستقیم گزارهها از کنشهای غیرمستقیم بازشناخته شود. تحلیل دادهها مبتنی بر نظریۀ کنش گفتار سرل صورت گرفته است و در آن از سویی روابط متقابل کنشها با ویژگیهای زبانی و معنایی و نیز بافت هر مضمون و از سوی دیگر، شیوۀ سخنپردازی سعدی در بهرهگیری متناسب از کنشها در نوع تعلیمی مطابق با موضوع سخن مورد توجه خاص بوده است. مطابق یافتههای پژوهش، هرگاه کنشهای گفتاری غیرمستقیم، یعنی کنشهایی که از طریق کارکرد بافت، استنباط میشود نیز محاسبه شود، در باب هفتم بهترتیب کنشهای ترغیبی، اظهاری و عاطفی بیشترین کاربرد را در گزارههای زبانی دارد که با توجه به تعلیمی بودن کتاب، نتیجهای قابلانتظار است. در باب پنجم، بیشترین نقشهای گزارههای زبانی بهترتیب اظهاری، عاطفی و سپس ترغیبی است و در صورت عدم محاسبۀ کنشهای غیرمستقیم ترغیبی نیز ترتیب فراوانیها تغییر نمیکند. با توجه به عنوان و موضوع این باب (در عشق و جوانی)، طبیعی است که فراوانی کارکردها بیشتر به کنشهای عاطفی و اظهاری مربوط باشد. کنشهای غیرمستقیم این باب نیز بیشتر عاطفی است تا ترغیبی.
دوره ۱۶، شماره ۶۶ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده
نگارندگان این مقاله کوشیدهاند تا با روش تحلیل محتوا (رویکرد تحلیلی– توصیفی) و با رویکردی انتقادی، ظرفیتهای شعری خاقانی را از دیدگاه بلاغت سیاسی و با تاکید بر نظریه قدرت نرم (بهعنوان وجه دوم قدرت در مقابل قدرت سخت) جوزف نای مورد بررسی دقیق قرار دهند و از این رهگذر بهتبیین نقش و کارکرد فرهنگ و زبان در حوزه معادلات قدرت بپردازند. بر این اساس بهرهگیری هوشمندانه خاقانی از برخی شگردها و شیوههای بلاغی؛ همچون «ماساژ پیام»، «برچسبزدن»، «طنز»، «خشونت نمادین»، «مبالغه و اغراق»، «حذف»، «تکرار و تأکید»، بهاندازه وجه سختتر قدرت و چه بسا تأثیرگذارتر از آن، کارکرد خود را در تعامل و تقابل با نهاد قدرت بخوبی آشکار میسازد.