جستجو در مقالات منتشر شده


۳۶ نتیجه برای روشنفکر


دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

بررسی معنای واژه با رویکرد معنا­شناسی شناختی، از رهگذر شبکه شعاعی، تغییر معنای واژه در بافت­های مختلف را در قالب الگویی نظام­مند تحلیل می­کند. در این نگرش، واژه معنای مرکزی دارد که این معنای مرکزی در مفاهیم فرعی نیز مشاهده می­شود. بر این اساس معانی فرعی که برای واژه مطرح می­شود به گونه­ای با معنای مرکزی گره می­خورد و شبکه معنایی شکل می­گیرد.  با توجه به اینکه این نظریه می­تواند توسعه های معنایی واژه را تبیین کند و چگونگی به وجود آمدن آنها را روشن سازد لذا بر آن شدیم تا با روش توصیفی تحلیلی برای تبیین شبکه معنایی ذکر در قرآن از آن بهره ببریم. پرداختن به واژه ذکر در ذیل این نظریه، ما را به نتایجی می­رساند که به قرار زیر است: یاد­آوری ارادی زبانی الله به همراه حضور قلب معنای مرکزی واژه ذکر است. این معنا هسته مرکزی شبکه معنایی منسجمی به شمار می­رود که از شش معنای شعاعی مبتنی بر معنای نخست تشکیل شده است. نسبت دوری و نزدیکی این معانی به معنای مرکزی با توجه به میزان فراوانی داده، مورد بازخوانی­شده، و میزان ایمانی که به سبب آن بازخوانی صورت می­گیرد، متفاوت است.

دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

اقبال روزافزون مراکز آموزشی به آموزش مجازی و کلاس‏های برخط ضرورت توجه به کیفیت این نوع آموزش را به منظور یادگیری عمیق و معنادار با استفاده از روش‏ها و راهبردهای نوین آموزشی هرچه بیشتر نمایان می‏کند. این پژوهش در نظر دارد تاثیر راهبرد k.w.l که یکی از راهبردهای فراشناختی آموزشی است و بر اساس نظریه سازاگرایی به منظور یادگیری معنادار توسط اوگل مطرح گردید را در کلاس برخط آموزش قواعد زبان عربی بررسی نماید تا میزان اثربخشی آن را در یادگیری بر خط معنادار قواعد عربی بسنجد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش‏آزمون و پس‏آزمون و دو گروه کنترل و آزمایش انتخاب شد که به صورت مجازی آموزش دیدند. جامعه آماری شامل ۳۴ نفر از دانشجویان نیم­سال اول کارشناسی دانشگاه دولتی خوارزمی (۱۴۰۰ش) بود. تجزیه ‌و تحلیل داده‌ها باSPSS  انجام ‏شد. آزمون‏ها به صورت شفاهی و تصویری وتک تک با پلتفرم گوگل میت و بیگ بلوباتن انجام شد. جهت تعیین وجود یا عدم وجود تأثیر بین متغیرها و برآورد و تعمیم نتایج به‌دست‌آمده از حجم نمونه به جامعه آماری از آزمون تحلیل کوواریانس ترکیبی با اندازه‌های مکرر(GLMRM) برای بررسی و ارزیابی داده‌های پژوهش استفاده شد. با توجه به نتایج، میانگین نمرات پیش‌آزمون متغیر‌ قواعد عربی در گرو‌ه‏های کنترل و آزمایش به ترتیب برابر با ۲,۴۰ و ۲.۰۴ می‌باشد که این میانگین‌ها در پس‌آزمون این گروه‌ها به ترتیب برابر با ۲.۵۵ و ۳.۰۱ گزارش شده‌اند و دارای تفاوت قابل توجهی در پیش‌آزمون و پس‌آزمون بوده و شاهد افزایش چشمگیر میانگین متغیر ‌قواعد عربی در پس‌آزمون گروه آزمایش می‌باشیم.


دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده

منظومه عاشقانه ورقه و گلشاه از نخستین منظومه های داستانی فارسی در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است که موضوع آن داستان، دلدادگی عاشق و معشوق، با زبانی ساده است. مضامین گیرا و جذاب عاشقانه این داستان، حاکی از قوت جنبه عاطفی آن است. هرچند عیوقی اصل این داستان را از اخبار و کتب عربی گرفته و به نظم درآورده است، اما با افزودن جنبه های حماسی و مضامین و تصاویر جدید، آن را از اصل متمایز کرده است. موضوع این مقاله استخراج و بررسی تطبیقی مضامین عاشقانه این داستان و اصل روایت عربی (عروه و عفرا)، بر مبنای مهم ترین ویژگی های عشق عذری (عفیف) است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که حضور اندیشه و تفکر خردگرا - که ریشه در فرهنگ و تمدن دیرینه ایران دارد - در انتخاب شخصیت ها و جایگاه آنان و همچنین شیوه پردازش ماجراها بر تمایز متن فارسی نسبت به عربی تأثیر آشکار گذاشته است. به عنوان نمونه، در روایت فارسی، عشق دو عاشق از مکتب آغاز می شود که نشانگر فرهنگ و تمدن است، درحالی که در اصل روایت عربی، این عنصر وجود ندارد؛ به بیان دیگر، «آشنایی در مکتب» را راوی ایرانی افزوده است. بر همین اساس، سایر مضامین این دو روایت، بررسی شده و ضمن ترسیم جدول تطبیقی مضامین عاشقانه، به مقایسه و تحلیل نقش مایه های هر دو روایت، در حوزه شخصیت، زمان، مکان و پیرنگ پرداخته شده است.

دوره ۲، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۳)- ۱۳۹۳ )
چکیده

عبدالوهاب بیاتی، شاعر پیشتاز عرب و محمد رضا شفیعی کدکنی، ادیب، ناقد، شاعر و نویسنده توانمند فارسی در این عرصه جلوه ای از تطبیق و داوری را می نمایانند؛ چنانکه بین اشعار شفیعی کدکنی و البیاتی وجوه مشترک بسیاری در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و به ویژه ادبی وجود دارد. آشنایی دیرینه شفیعی کدکنی با آرا و دیدگاه های البیاتی از رهگذر مطالعه، ترجمه آثار او و نیز شیفتگی اش نسبت به البیاتی سبب شد تا اشعار وی را به عنوان نمونه برتر و شخصیت او را به مثابه الگو قرار دهد و حتی در برخی موارد از وی تأثیر پذیرد و در مواردی دیگر، مشابه او بسراید. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و عمدتاً براساس نظریه بینامتنیت و با بررسی شواهد، به دنبال اثبات این فرضیه است که وجوه اشتراک در اشعار این دو ادیب، اتفاقی نبوده و حاکی از اثر پذیری شاعر معاصر فارسی از ادیب توانمند عرب است.  

دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

اشغال فلسطین و حمله عراق به ایران، به عنوان دو رخداد بزرگ قرن بیستم، زندگی مردم دو سرزمین را تحت‌الشعاع خود قرار دادند. در این میان ادبیات – به‌ویژه شعر - به عنوان یکی از حوزه‌های اندیشه فلسطینی و ایرانی، شاهد تحولی بنیادین بود. شاعران دو سرزمین به موازات حمله دشمن، همدوش رزمندگان در برابر تهاجم به‌پا خاستند. از جمله این شاعران، سمیح‌القاسم و حسن حسینی بودند که با آفرینش اشعاری گونه‌گون میراثی ارزشمند در عرصه شعر پایداری به جای گذاشتند. یکی از شاخص‌های این نوع ادبی استفاده چشمگیر شاعر از مضامین نمادین و اسطوره‌ای است. این پژوهش بر آن است تا میزان به‌کارگیری مفاهیم نمادین و اسطوره‌ای را در شعر پایداری سمیح‌القاسم و حسن حسینی بررسی کند و همسانی‌ها، تفاوت‌ها، تحولات و دگرگونی‌های معنایی این مضامین را در قالب نمودارها و جدول‌ها به صورت مستند ارائه دهد. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که سمیح‌القاسم و حسینی از نمادها و اسطوره‌ها‌ی طبیعی، انسانی، حیوانی و مکانی استفاده کرده‌اند، اما مضامین نمادین و اسطوره‌ای اشعار سمیح در مقایسه با اشعار حسینی ابتکار، تنوع و گسترش بیشتری دارد.

دوره ۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۳ )
چکیده

نوستالژی یا دلتنگی برای گذشته، حالتی است روانی که به صورت ناخودآگاه در فرد ظاهر و تبدیل به یک اندیشه می­شود. در عرصه ادبیات، این حالت برای شاعر یا نویسنده­ای رخ می­دهد که پیرو انگیزش­های فردی یا اوضاع اجتماعی- سیاسی پیرامون خود، به نوعی احساس دلزدگی از زمان حاضر دچار می­شود و اندیشه بازگشت به گذشته و خاطرات شیرینش را در سر می­پروراند. عبدالوهاب بیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی، به‌عنوان دو شاعر پرآوازه ادبیات معاصر عربی و فارسی و پرچمدار مکتب ادبی رمانتیسم، با توجه به شرایط فردی و اجتماعی عصر خویش به بازآوری خاطرات گذشته پرداخته­اند و فضایی سرشار از دلتنگی و نوستالژی را به تصویر کشیده­اند. نگارندگان در این پژوهش، با تأکید بر روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد هرمنوتیک، به بررسی و تطبیق چگونگی نمود نوستالژی در شعر این دو شاعر پرداخته­اند. برخی از یافته­های پژوهش نشان داد که دو شاعر با توجه به مکتب رمانتیسم، در جلوه­های نوستالژیکی مانند دوری از سرزمین، معشوق، کودکی، از دست رفتن ارزش‌ها و اسطوره­ها اشتراک داشتند.    

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

چکیده ادبیات به عنوان یکی از مهم ترین عوامل انتقال فرهنگ هر ملت، به قدر پیچیدگی زندگی و فرهنگ، دارای اجزا و عناصر پیچیده ای است. اگر نقد را ابزاری برای سوق دادن ادبیات به سمت خلاقیت بدانیم، آن گاه جایگاه ضروری و درعین حال حساس آن را در میان جوامع درک خواهیم کرد. نقد به مثابه وجدان بیدار ادبیات، آن را از خود فریبی می رهاند و دریچه های تازه ای را به سوی خلاقیت و تکامل هرچه بیشتر به روی آن می گشاید. ناقدان در این زمینه می توانند به فراخور علاقه و تخصص خود، شیوه های مختلفی را برگزینند. نقد اخلاقی، نقد اجتماعی، نقد روان شناختی، نقد تاریخی، نقد زیبایی شناسانه و نقد تطبیقی از مهم ترین شاخه های نقد ادبی است که ضمن تلفیق با علوم دیگر و استفاده از دستاوردهای آن، وابستگی ادبیات را به علم از یک سو و به فرهنگ جامعه از سوی دیگر اثبات می کند. این پژوهش با نگاهی تحلیلی به نقد اجتماعی توانسته است ضمن تبیین مبانی نقد اجتماعی در ادبیات، از ورای آرای گوناگون و گه گاه متناقض موجود در این زمینه به نوعی همگرایی و همسویی دست یابد. براساس این، با تلقی جامعه به عنوان موضوع تفکر ادیب نه منبع آن، تعریف فردیت هنرمند یا ادیب به تمایز دیدگاه وی از دیگران و نیز پذیرش جنبه های هنری آثار ادبی به عنوان وجه تمایز هنر از علم، بسیاری از چالش های موجود در این زمینه برطرف خواهد شد.

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

ادبیات مقاومت چهره‌ای انسانی و جهانی دارد و تلاش های یک نسل مبارز را که برای رهایی سرزمین، دین، فرهنگ و سنت های خود از چنگال تجاوزگران به حریم ارزش های ملی و انسانی به‌پا خاسته است، برای همگان در بیان فخیم شعری و ادبی ترسیم می کند. حوادثی مانند اشغال فلسطین و حمله عراق به ایران، باعث آفرینش آثاری یگانه در حوزه ادبیات مقاومت ملل شد. آثار شاعر مقاومت فلسطین، «سمیح‌القاسم» و شاعران دفاع مقدّس ایران، «حسن حسینی» و «قیصر امین‌پور» میراثی ارزشمند در عرصه شعر مقاومت دو سرزمین است. پژوهش حاضر بر آن است به بررسی همسانی ها و تفاوت های شعر مقاومت دو سرزمین با اتکاء بر آثار شاعران مورد‌نظر بپردازد. یافته های پژوهش نشان می‌دهد که احساس تعلق به سرزمین، دفع تجاوز و اشغال خارجی از عوامل اصلی بروز عناصر مقاومت در شعر سمیح، حسینی و امین‌پور هستند. سرزمین، جنگ‌زدگان، قیام علیه متجاوز، انگیزه های دینی و قومی مبارزه، شهادت، دشمن، آرمان گرایی و اعتراض به نادیده گرفتنِ ارزش های جریان مقاومت از مهم‌ترین درونمایه‌های اشعار شاعران مورد‌نظر به‌شمار می‌روند. واژگان کلیدی: درونمایه‌، شعر پایداری، سمیح‌القاسم، حسن حسینی و قیصر امین‌پور.

دوره ۳، شماره ۵ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده

باهم‎آیی ‎، کاربرد معمول دو یا چند واژه در کنار هم، با بسامد بالا و به گونه‎ای است که نتوان آن را تصادفی دانست. این پدیده زبانی در دوران معاصر، نظر بسیاری از ترجمه‎پژوهان را به خود جلب کرده و آنها را بر آن داشته است به رصد ترجمه باهم‎آیی‎ها در متون مختلف بپردازند. پژوهش حاضر با روشی توصیفی و تحلیلی، نخست به استخراج ۵۵ باهم‎آیی‎ وصفی و اضافی در قرآن و ترجمه آن در ده ترجمه معاصر قرآن کریم پرداخته و سپس به نقد و تحلیل این ترجمه‎ها همت گماشته است. نتایج تحقیق نشان می‎دهد عدم توجه مترجمان قرآن به این پدیده به عنوان یک واحد ترجمه، در موارد بسیاری، ترجمه‎هایی مختلف از یک باهم‎آیی یکسان قرآنی به دنبال داشته است و از طرفی مترجمان از باهم‎آیی‎های مختلف قرآنی، ترجمه‎هایی یکسان ارائه داده‎اند. در پایان، راه‎حل‎هایی برای این چالش‎ها پیشنهاد شده است مترجمان از پیش معادل‌هایی برای ترکیبات هم‌آیند قرآنی تعیین نموده و بر اساس آن، در سراسر ترجمه، یکسان‌سازی شود.

دوره ۴، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۴)- ۱۳۹۲ )
چکیده

در این پژوهش شرایط تولید و دریافت معنا در«لقاءٌ فی لحظه رحیل»، از نسرین ادریس، نویسنده معاصر لبنانی را بررسی می کنیم. این داستان به دلیل منطق روایی حاکم بر آن، قابلیت مطالعه از دیدگاه نشانه- ­معناشناسی نوین را دارد و شامل دو گفتمان کنشی عکاس و مبارزان است. کنشگر گفتمان عکاس، حمزه، تابع برنامه است و توانش مهارتی او در هنر عکاسی، موتور اصلی کنش او را به وجود می­آورد. البته فرمانده، به عنوان شَوِش­گزار، نقش مهمی در کسب توانش عاطفی حمزه دارد. در گفتمان دوم، مبارزان هم بعد از قرارداد و کسب توانش وارد کنش می­شوند. از آنجا که دو گفتمان درهم تنیده اند، کنش­های اصلی همزمان انجام می­شود؛ مبارزان عملیات را شکل می­دهند و حمزه به ثبت تصویری لحظات می­پردازد. به ترتیب مراحل فرایند تحولی و روایی به انجام می­رسد. هرچند گفتمان غالب هوشمند است، فرایند عاطفی گفتمان، نقش مهمی در شکل­گیری ساختار معنایی و روایی داستان، به ویژه در گفتمان عکاس دارد. بدین ترتیب هدف مقاله، مطالعه فرایند معناشناسی داستان و ویژگی­های روایی آن است تا سازکارهای تولید معنا و عناصر اصلی شکل­گیری معنا را به دست آوریم. همچنین چگونگی تأثیرگذاری فرایند عاطفی بر فرایند معناسازی را بررسی می کنیم.

دوره ۴، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۱۶)- ۱۳۹۲ )
چکیده

بحث و بررسی دربارۀ موضوع تجربۀ زنان و تفاوت آن با تجربۀ مردان، زمینه­ساز شکل­گیری رویکردهای مختلفی در زمینۀ پیوند زبان و جنسیت شده است. زنان و مردان در کاربرد برخی از ویژگی­های زبانی (به ویژه آوایی) گرایش­های متفاوتی دارند و همین امر سبب تفاوت زبان آنان با یکدیگر می شود. تفاوت­های زبانی چندان آشکار و شناخته شده نیستند و گویندگان زبان نسبت به آن ها حساسیت و آگاهی زیادی ندارند؛ امّا از طریق بررسی­ آثار و نوشته­های زنان، می­توان به ویژگی­های یاد شده دست یافت. از میان انواع شعر، به دلیل پیوند عمیق رثا با عواطف و احساسات شاعر، این نوع ادبی بیش از سایر گونه­های ادبی، زمینۀ انعکاس ذهنیات و افکار شاعر را فراهم می آورد و به همین دلیل ظرفیت تحلیل و بررسی از نظر بازتاب جنسیت زبانی را دارد. فن شعری رثا از مصیبت نشئت گرفته و احساسات و عواطف شاعر را بر می انگیزد تا اشعاری حزن انگیز بسراید و از این طریق مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهد. در این پژوهش با روش توصیفی– تحلیلی و با استفاده از آرای محققان جامعه­شناسی زبان، شعر «سعاد صباح»، از پیشتازان شعر رثای عربی در دورۀ معاصر را در سه سطح واژگانی، نحوی و بلاغی بررسی می کنیم و از این طریق، به تحلیل پیوند زبان و جنسیت در اشعار این شاعر می پردازیم. مهم ترین نتیجۀ حاصل از کاربست این نظریه در تحلیل مرثیه سعاد صباح، این است که رابطه تنگاتنگی بین عاطفه رثاء و جنسیت شاعر وجود دارد و عاطفه حزن  بر اشعار سعاد صباح تأثیر مستقیم گذاشته است.

دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

فرهنگ عامه به شناخت عادات، رسوم، حکایت­ها، باورها، سرودها، مثل­ها و گفتار شفاهی مردم می­پردازد و امروزه در حوزه­های مختلف علوم انسانی، ازجمله جامعه­شناسی و
شاخه­های آن، تاریخ، روان­شناسی، ادبیات، هنر و حتی ادیان بررسی می­شود. ادبیات در مفهوم خاص و در شاخه­های مختلف، سرشار از عناصر فولکلور است و توجه ویژه به آن در حوزه مطالعات میان­رشته­ای، نگرشی نو است.
سفرنامه نوعی گزارش است که سفرنامه­نویس در آن اوضاع شهرها و سرزمین­هایی را که بدان­جا سفر کرده است، از زاویه دید خود و در نتیجه ارتباط مستقیم به تصویر می‌کشد. سفرنامه­ها دربردارندۀ اطلاعات مفیدی هستند که از طریق آن می­توان به واقعیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دوره­های مختلف تاریخ ملت­ها پی برد. همچنین یکی از
راه­های مهم شناخت ملت­ها و مقایسه آن­ها با یکدیگر و بهترین روش برای شناخت پدیده­های گوناگون مرتبط با فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی است که حتی منابع تاریخی دربارۀ آن­ها سکوت کرده­اند.
این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی سفرنامة ابن­بطوطه عناصر فرهنگ عامه و فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی ایرانیان (ادبیات فولکلور ایران) را بررسی می‌کند و به معرفی رفتارهای مبتنی بر فرهنگ عمومی از نگاه سفرنامه­نویس مغربی- که در دوره مغول به نقاط و شهرهای مختلف ایران سفر کرده است- می­پردازد. یافته­های پژوهش نشان می­دهد که عناصر فولکلور در سفرنامة ابن­بطوطه در بخش ایران جایگاه خوبی دارد و نمود این عناصر، بیشتر در زمینه عادات غذایی و وصف خوردنی­هاست.

دوره ۵، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۸)- ۱۳۹۳ )
چکیده

«گفته های داستانی» ابزار بیان سخنان و اندیشه ها و بستری مناسب برای پیشبرد حوادث داستان است که بخش گسترده هر داستان را تشکیل می­دهد؛ «راویت­گر» باید به­گونه­ای آن­ها را در داستان بازنمایی کند که خواننده عمیقاٌ با داستان آشنا شود؛ از این­رو سبک­شناسی بازنمایی گفته­های داستانی برای درک بهتر داستان ضروری می­نماید. شیوه­های بازنمایی گفته­های داستانی که از رابطه راویت گر با شخصیت­های داستانی به دست می­آید، به پنج گونه مستقیم، غیر مستقیم، مستقیم‎آزاد، غیر مستقیم‎آزاد و گزارش روایتی تقسیم می­شود. مقاله پیش­رو، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی و ضمن ارائه جامعه کامل آماری از گفته­های داستانی، به تحلیل رمان الصبار (۱۹۷۶) می­پردازد. یافته­ها، نشان می­دهد که شیوه­های بازنمایی گفته مستقیم، گزارش روایتی و گفته مستقیم آزاد، به ترتیب بیش­ترین بسامد کاربرد را در رمان دارند؛ روایت‎گر، با استفاده از شیوه­های گفتة‎ مستقیم و مستقیم آزاد به شخصیت­ها اجازه داده تا به طور مستقیم با خوانندگان ارتباط برقرار کرده و آن­ها را با دغدغه­های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود آشنا نمایند؛ گاهی نیز خود زمام حوادث داستان را به دست گرفته و با شیوه گزارش روایتی، حوادث داستان را به پیش می­برد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوه­های بازنمایی سخنان در رمان الصبار و تعیین بسامد کاربرد هر یک از شیوه­ها می­باشد.

دوره ۶، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲۳)- ۱۳۹۴ )
چکیده

برپایۀ نظریۀ «منطق گفت‌وگویی» میخائیل باختین، رمان بیش از هر چیز، یک پدیدۀ زبانی است که اصالت آن با ویژگی «چندزبانی»­اش پیوند دارد. زبان در چارچوب علم فرازبان­شناسی، از رویکردهای اجتماعی و ایدئولوژیکی مختلف سخنگویان حکایت دارد. رمان­نویس دنیای متکثر از لحن‌ها، صداها و جهان­بینی­های متنوع را در ساختار زبان رمان، در سخن شخصیت‌ها، سخن راوی و زبان انواع ادبی و غیر­ادبی به‌کار می­گیرد و نظام می­بخشد. در این جستار، با دقت در مؤلفۀ «چندزبانی» موردنظر باختین، کاربست آن را از دریچه نقد فمنیستی (بررسی ویژگی‌های آثار نویسندگان زن) مورد توجه قرار می‌دهیم و با شیوۀ توصیفی- تحلیلی، ویژگی «چندزبانی» در رمان «چراغ­ها را من خاموش می‌کنم» پیرزاد را بررسی می­کنیم. پیرزاد در این رمان، تفاوت­های اجتماعی و فرهنگی را در لایه­های زبانی رمان به­کار بسته­است تا از خلال زبان­های متنوع اجتماعی و در نظام زبانی چندگانه، دیدگاه زنانه را مطرح کند. دیدگاه زنانۀ مورد­نظر نویسنده، در گفتمان دوصدایی متشکل از زبان رمان (نویسنده) و گسترۀ زبان راوی، زبان انواع ادبی و غیر­ادبی و زبان شخصیت­ها متجلی می‌شود و در این دوصدایی، ویژگی زنانه­نویسی رمان متمایز می­ گردد.

دوره ۷، شماره ۱۲ - ( ۱-۱۴۲۰ )
چکیده

-

دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱ (بهار و تابستان)- ۱۳۹۵ )
چکیده

رویکرد واقع‌گرایانه‌ی تاریخی در رمان «الزلزالِ» طاهر وطار علیرضا کاوه نوش‌آبادی *، د.کبری روشنفکر ، د.فرامرز میرزایی چکیده جامعه الجزایر طی تاریخ پرفراز و نشیبش، انقلاب‌های متعددی را تجربه کرده است، انقلاب تاریخی ۱۹۶۲م ضد استعمار فرانسه، انقلاب کشاورزی و پدیده‌ی اصلاحات ارضی ۱۹۷۱م از جمله مهم‌ترین رخدادهای واقعی به شمار می‌روند که تاریخ معاصر الجزایر آن را به خود دیده است. از این رو بدیهی می‌نماید ادبای برجسته و متعهد الجزایری، این رخدادها را زیر ذره-بین قرار داده و از منظر خود در این‌باره قلم زنی کنند. طاهر وطار (۲۰۱۰-۱۹۳۶م)، از جمله بزرگترین رمان‌نویسان الجزایر، در رمان «الزلزال» خود، با نگاهی واقع‌گرایانه به برخی از مهمترین مسائل تاریخی جامعه‌ی خود می‌پردازد. پرداختن به پدیده‌ی اصلاحات ارضی و یا انقلاب کشاورزی، استعمار، آزادی و مسائل ریز و درشت مرتبط با آنها، پدیده‌هایی واقعی به شمار می‌رود که نویسنده با خلاقیت ادبی خود، آن‌ها را بازآفرینی می‌کند. اندیشه‌ی سوسیالیستی حاکم بر رمان در مسائلی چون تبعیض های اجتماعی، عدم امنیت و آرامش، و ظلم و جور و ... نمود پیدا کرده و راه‌حل رهایی از همه‌ی این مشکلات و وقائع تاریخی- اجتماعی در انقلاب‌های سوسیالیستی خلاصه می‌شود. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در صدد واکاوی نوع رویکرد نویسنده، در پرداختن به موضوعات اساسی رمان است و با توجه به تطابق رمان «الزلزال» با بسیاری از ویژگی‌های رمان تاریخی- رئالیستی، به نظر می‌رسد می‌توان رویکرد نویسنده را در این رمان، واقعگرایانه‌ی‌ تاریخی توصیف کرده و آن ‌را یک رمان تاریخی- رئالیستی قلمداد کرد.
خلیل پروینی، علی احمدزاده، کبری روشنفکر، حسین محمد زاده،
دوره ۱۰، شماره ۳۸ - ( تابستان ۱۳۹۶ )
چکیده

برخی الگوهای رفتاریِ عاطفی و فکری که به‌‌طور ارثی در همه انسان‌ها به ودیعه گذاشته شده و یونگ با عنوان کهن‌الگو از آن‌ها یاد کرده است، در روند رشد شخصیتی انسان تأثیر بسزایی می‌گذارند. این تصاویر ازلی از «ناخودآگاه جمعی» سرچشمه می­گیرند و از آنجا که شعر عرفانی نیز دستاورد الهام شاعر از این لایه روان است، کهن­الگوهای زیادی در آن تجلی می‌یابند. انگاره «انسان کامل» ازجمله این کهن­الگوهاست که ظهور آن در شعر عرفانی بیانگر چالش شاعر برای خودشکوفایی و رسیدن به «خود» است. 
این جستار با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مکتب روان‌شناسی تحلیلیِ یونگ، بر آن است تا شخصیت عمادالدین نسیمی را با توجه به انگاره انسان کامل در اشعار عرفانی­اش، نقد روان‌شناختی کند. این کهن­الگو در نتیجه «فرافکنی»، در قالب شخصیت­های مختلفی مثل پیامبر- صلّی‌الله‌علیه‌وآله-، فضل­الله نعیمی و... در شعر این شاعر تجلی یافته است. ظهور این انگاره در شعر نسیمی کارکرد خاصی دارد و هدف آن رساندن شاعر به «خود»، پس از طی مراحل «همانند­سازی»، «تورم روانی»، «فرافکنی» و «فردیت» است.
 

دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۲۵ )
چکیده

تهدف المقاله ابراز دور و مکانه المرأه فی الأعمال الأدبیه الواقعیه لنجیب محفوظ، من خلال اعماله الناقده و ذلک بتصویرها فی شتى طبقات المجتمع؛ السفلى و الوسطی و العلیا. و ترى المقاله أن المرأه فی اعمال نجیب محفوظ من الناحیه الاقتصادیه تدور بدوران الحاله الاجتماعیه فی المجتمع بأسره و هی مرکز التنبه لنجیب محفوظ فى بمته عن تأثیر الإقتصاد فی المجتمع و ما یولده فی حاله ضعفه و قله موارده من تفشی الفساد و ذلک بتصویر المرأه الفقیره بأنها بائعه الجسد. من جهه أخرى ترى المرأه فی الرجل منقذاً لها من همومها و احزانها الناجمه عن الشعور بالوحده و انعدام العلاقه مع الجنس الآخر. هذه الحاله تصویر للمرأه فی الطبقه العلیا من المجتمع وکلا النوعین او الحالتین للمرأه (الفقیره، بائعه الجسد و البرجوازیه التی تبغی الخلاص علی ید الرجل) کانت هذه المرأه ضحیه للفساد الناجم عن الطبقیه غیر العادله. اما المرأه فی الطبقه الوسطى فی تصویر نجیب محفوظ لها، فاکثر حظَاً من مثیلاتها فی الطبقتین السفلى و العلیا فهی فی الغالب امرأه شریفه التزمت التقالید و لم تهم وراء الرجل فلم تقع ضحیه المؤثرات الاقتصادیه بشکل واضح. من جهه أخرى نجد أن اسلوب نجیب محفوظ الادبی قد صوّر المرأه فی الطبقه الوسطى تصویراً أعمق من غیرها فی الطبقتین الفقیره و البرجوازیه ذلک لأنه ینتمی إلى هذه الطبقه و قد عاش فی أوساطها لذلک نراه یستوفی حقّها من الوصف و بیان ما هو علیها.
نسرین کاظم زاده، کبری روشنفکر، فرامرز میرزایی، محمدجعفر یوسفیان کناری،
دوره ۱۲، شماره ۴۵ - ( بهار ۱۳۹۸ )
چکیده

تفسیر روان‌شناختی ادبی، به‌عنوان خوانشی معتبر، بیشتر به انگیزه‌های روانی خالق اثر می‌پردازد و در تحلیل روان‌شناختی داستان، غالباً به شخصیت و تفسیر جنبه‌های روانی وی توجه می‌کند. اما به دیگر عناصر داستان، همچون مکان که عنصری تأثیرگذار در سیر حوادث داستان و تکامل آن است، پرداخته نمی‌شود. موضوع اصلی این پژوهش ارائه الگویی برای خوانش روان‌شناختی مکان داستانی است؛ چراکه مکان هنری داستان عنصری پویا و زنده تلقی می‌شود که هم اثرگذار است و هم اثرپذیر و هنرمندانه مکان واقعی را بازنمایی می‌کند و می‌تواند همچون شخصیت مورد تحلیل روان‌شناختی قرار گیرد. این مقاله برآن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی و تکیه بر رویکرد روان‌شناسی محیطی که نگاه خاصی به مکان و انسان دارد و دارای مؤلفه‌هایی برای تحلیل روان‌شناختی مکان است، الگویی جهت تحلیل روان‌شناختی مکان داستانی به‌دست دهد. براساس نتایج، خوانش روان‌شناختی مکان داستانی با استفاده از مؤلفه‌های روان‌شناسی محیطی، آن را از عنصری ثابت، بی‌روح  و واقع‌نما به عنصری پویا، هنری و واقع‌گرا و اثربخش در داستان تغییر می‌دهد که از جایگاه ارزشمندی در شبکه روابط عناصر روایت برخوردار است.
 

دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۲۷ )
چکیده

کانت الطبیعه مذ قدیم الزمن موضع الإهتمام عند الإنسان ویلازم وصفها النفس البشریه خاصه فی طور البداوه. فقد عرف الأدباء والشعراء فی الأدب العربی وصف الطبیعه من قدیم الزمن واشتهر کثیرون منهم بوصفها کإمرئ القیس وذی الرمه واستمدوا من مظاهرها فی تشبیهاتهم وتعابیرهم الشعریه. أما الشاعر الذی اشتهر بوصف الطبیعه فی العصر العباسی فهو ابن الرومی فإن الطبیعه بالنسبه له تحقیقاً لأمانیه واحلامه الفاشله، إذ یصف المشاهد متوحده بین مظاهرها حتى غدا وصفه الوجدانی للطبیعه، بوحا واعترافا بخفایا ضمیره، فلهذا اشتهر ب«الفانی فی الطبیعه». القسم الأهم من شعره یرجع الى الطبیعه الحیه وقصدنا من الحیه هنا المتحرکه منها ففی هذا القسم قام بتصویر الطیور والحشرات والحیوانات الألیفه والوحشیه مستلهما بالتشابیه الرائعه والأستعارات البدیعه؛ کما رسم من هذه الطبیعه لوحات جمیله تعکس شخصیته وذاته المخذوله.

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱