۱۲ نتیجه برای رسمی
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
رستم و کوراوغلو دو قهرمان ملی و حماسی- که سرنوشت آنها با سرنوشت ملتشان گره خورده است- نماد تخاصم قدرتها، مبارزه نور و تاریکی، خیر و شر، راستی و کاستیاند. اگرچه طبقه اجتماعی این دو قهرمان از هم متفاوت است؛ اما داشتن روح حماسی و جنبه اسطورهای، دلاوری و فداکاری، شرافت، گذشت و جوانمردی، عشق، کینخواهی از دشمنان، عدم تسلیم در برابر ظلم و ستم و خودکامگی و ناجوانمردی، و برخورداری از عنایت ایزدی از خصوصیات مشترک آندو است. صفات و خصوصیات پهلوانان، عناصر و موجودات افسانهای همچون اسبهای فهیم که منشأ اسطورهای دارند، چگونگی حضور زنان در داستان و مضمون پسرکشی در داستان رستم و کوراوغلو آنچنان شبیه هم است که گویی منشأ واحدی دارند.
دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
یکی از راههای شناخت فرهنگ، اندیشه، ذوق، عاطفه، آرزوها، باورها و عقاید ملتها تطبیق آثار ادبی زبانهای مختلف است. در بررسی اساطیر جهان به افسانههایی برمیخوریم که مضمون آنها نبرد پدر و پسر است. بعضی از این اسطورهها به پدرکشی و بعضی دیگر به پسرکشی میانجامند؛ اما بخشی از آنها مطابق با خواست مخاطبان داستان- که دوست دارند فرجامی نیکو برای قهرمان داستان رقم بخورد- طرحریزی شدهاند. وجود شباهتهای زیاد بین این قبیل داستانها سؤالی را مطرح میکند که آیا این مضمون، خاستگاه واحدی داشته یا داستان بومی هر کشور است. این مقاله به بررسی اسطورۀ «رستم و سهراب» و «کوراوغلو و کرداوغلو» - از حماسه ملل ترک زبان- میپردازد. صرفنظر از اختلافات جزئی که در آغاز و پایان داستانها وجود دارد، درصد بالای تشابهات آنها این ذهنیت را القا میکند که داستان «کوراوغلو و کرداوغلو» براساس شاهنامۀ فردوسی پرداخته شده است. نتایج حاصل از بررسی اشتراکات و تفاوتهای موجود از نظر پیرنگ، تناظر شخصیتها، انگیزهها و کشمکشهای موجود در دو داستان مؤید این ادعاست.
دوره ۵، شماره ۱۲ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
افسانههای عامه بخشی از گنجینه ارزشمند فرهنگ هر ملت هستند. در آذربایجان ایران افسانهها با نام «عاشیق» پیوندی ناگسستنی دارند؛ زیرا عاشیق ها پردازنده تمامی داستانهای آذربایجان اعم از رزمی و بزمی و یا حماسی و عشقی بودهاند. یکی از این داستانها، داستان اصلی و کرم است که قهرمان داستان به ققنوس مانند شده است، سراسر داستان با نغمههای قهرمان جان میگیرد، اما سرانجامِ او، همانند ققنوس سوختن است و خاکستر شدن. این داستان با بنمایه کرامتِ «ولادت قهرمان داستان با سیب» آغاز میشود و با بنمایه شگفتانگیز لباس سحرآمیز پایان میپذیرد. متن داستان نیز از بنمایههای عاشقانه و کرامت مشحون است؛ ولی چون قهرمان داستان شخصیت منفعلی است و تنها ویژگی او رنجکشیدن، تحمل و صبرکردن است؛ از اینرو بنمایههای حماسی و عیاری در آن چندان نمودی ندارد. این مقاله به بررسی بنمایههای داستان اصلی و کرم میپردازد.
دوره ۵، شماره ۱۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
اساطیر مکتوم در داستانهای ملل، بیانگر هویت تاریخی اقوام میباشند. یکی از داستانهای اسطورهای که در ایران، بالکان، قبرس، ترکیه، آذربایجان، ارّان و... رواج زیادی داشته است و هنوز هم در مراسم عروسی توسط «عاشیق ها» نقل میشود، داستان «طاهر و زهره» است. تصویر صفکشی عشق در برابر کینه، وفا در برابر پیمانشکنی و توطئه، تجدّد در برابر سنّتگرایی و خواستن و تلاش در برابر عناد و ممانعت. این داستان که چون دیگر داستانهای «عاشیقلار» ترکیبی از نظم و نثر است از نظر تنوّع بنمایهها بسیار غنی است. در روایتهای مختلف این داستان همانند دیگر داستانهای شفاهی، تفاوتهایی وجود دارد که این تفاوتها زاییده تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سبک زندگی قوم راوی داستان است که در این میان روایت ترکمن با اپیزود «ماهیم جان» و روایت آذربایجان با اپیزود «آنالار قوشونی» (قشون زنان) از دیگر روایتها متفاوتتر است. با توجه به اینکه در ایران هیچگونه تحقیقی در این زمینه صورت نگرفته است، این مقاله با بررسی توصیفی وتطبیقی بنمایههای داستان رادر روایتهای ترکمن و آذربایجان-با نیم نگاهی به روایتهای قبرس وکوموک-مورد توجه قرار داده و آنها را در پنج بخش ۱) بنمایههای دینی، ۲) بنمایههای کرامت، ۳) بنمایههای شگفتانگیز، ۴) بنمایههای عاشقانه و ۵) بنمایههای حماسی و عیاری ارائه کرده وجوه اشتراک و افتراق آنها را نیز مدنظر قرار میدهد.
دوره ۶، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده
روان شناسی مثبت گرا، جنبش جدیدی در روان شناسی است که بر بنا نهادن و گسترش هیجان های مثبت، به منظور ایجاد سپر و مانع در برابر اختلالات روانی و افزایش شادکامی تاکید می کند.این رویکرد بر شناسایی سازه ها و پرورش توانمندی هایی تأکید دارد که ارتقاء سلامت و شادکامی انسان را فراهم می آورد.زیر بنای نظری روان شناسی مثبت گرا متعلق به مارتین است.او معتقد است که شادی شامل زندگی لذتمند،متعهدانه و معنادار است.هیجان های مثبتی که روان شناسی مثبت گرا بر آن تأکید دارد،اغلب توانایی بهتری برای سازگاری و تاب آوری در مواجهه با مشکلات زندگی ایجاد می کند.آراءجلالدین محمد بلخی ،به عنوان یکی از بزرگترین عارفان و شاعران ادب فارسی،حاوی برجسته ترین آموزه های روان شناختی است این شاعر عارف در مثنوی معنوی خویش،به طور عملیاتی، متنوع ترین روش های روان درمانی را ارائه کرده است در پژوهش پیش رو سعی برآن است تا در یکی از داستان های مندرج در این اثر شگرف با عنوان "اعرابی و همسر درویش او"،روش روان درمانی توانمند-مدار که یکی از شیوه های روان درمانی مثبت گراست تحلیل و بررسی شود تا در نهایت مشخص گردد که آراء و اندیشه های مولوی علاوه بر ظرفیت های ادبی و زیبایی شناختی حائز ظرفیت های روان شناختی بسیاری ست.
دوره ۹، شماره ۳۹ - ( مرداد و شهریور ۱۴۰۰ )
چکیده
تأثیر و تأثّر زبانها از همدیگر و ارتباطات فرهنگی اقوام، امری اجتنابناپذیر است، در این میان قصهها نیز از سرزمینی به سرزمینی دیگر مهاجرت کرده و رنگ و بوی قوم مقصد را گرفتهاند، اما گاه شباهت قصهها نه از تأثیر و تأثّر بلکه در نتیجۀ وجوه مشترک ادراک هستند که در زمانهای مختلف و حوزۀ جغرافیایی متفاوت ظهور یافتهاند. بررسی شباهت بنمایههای اساطیری پارهای از این داستانها در بین اقوام مختلف، گاه نشان از وحدت فطرت و وجوه مشترک ادراک دارد که اسطورۀ قهرمان یکی از آنهاست، اگرچه گاه این کهنالگوها دارای تفاوتهایی هستند که این تفاوتها به فرهنگ و دین و مذهب قوم راوی ارتباط دارد. این مقاله با بررسی ۲۴ داستان از داستانهای «عاشیقلار» به الگوی «قهرمان» داستانهای «عاشیقلار» و تفاوتهای آن با الگوهای غربی و داستانهای کلاسیک فارسی پرداخته و وجوه تمایز آنها را از دیگر داستانها بیان کرده است. در این داستانها دو عنصر متفاوت نمود مییابد که وجه ممیّزۀ داستانهای «عاشیقلار» از دیگر داستانهای غنایی است: یکی درویش یاریگر و سیب اکرامی اوست که تولد قهرمان را رقم میزند و دیگری نمود پیر خرد بههمراه جام بوتا (باده) در رؤیای قهرمان که او را به فردانیّت فرا میخواند و قهرمانی که به او بوتا داده شده است بعد از بیدار شدن از رؤیا به «عاشیق» عارف (حق عاشیقی) تبدیل میشود.
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( پاییز ۱۴۰۱ )
چکیده
اسطورۀ قهرمان که با خرد و الهام فراوان همراه است، بیانگر شوق بشر به رشد تحولگراست. مخاطبان این اسطوره با قهرمان همذات پنداری میکنند و در واقع اساطیر، زمینهای پدید میآورند که فرد بتواند با خواندن و شنیدن آن دگرگون شود و به کمال برسد. یکی از داستانهای معروف اسطورهای که روایتهای مختلف آن در ایران، آذربایجان، تاتار، ترکمن، ازبک، قبرس، آناتولی، کوموک و ... شهرتی دارد، داستان «طاهر و زهره» است. این داستان که مانند دیگر ادبیات «عاشیقلار» تلفیقی از نثر و نظم است، نمود مرگ و تولد دوبارۀ قهرمان است که در طی داستان بارها اتفاق میافتد. این مقاله مرگ و بازتولّد تکراری قهرمان را در روایتهای مختلف داستان «طاهر و زهره» بر مبنای کهن الگوی بازتولد یونگ به روش توصیفی و تحلیلی بررسی میکند. قهرمان داستان در سیر داستان بجز تناسخ چهار نوع از بازتولد: ۱- تولد مجدد ۲- مشارکت در فرآیند تحول، ۳- تجسد و ۴- رستاخیز را تجربه میکند. در این داستان آنچه میمیرد، معمولاً «خود» سابق قهرمان است که با مرگ و بازتولد خود، بیداری جامعه را رقم میزند. این مرگ میتواند مرگ تردید، پیمانشکنی، خیانت، دروغ و مکر و نیرنگ باشد که به یاری عشق ممکن میگردد، عشقی که تجلی آن همواره در زندگی بشر دیده میشود.
دوره ۱۰، شماره ۴۸ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۱ )
چکیده
بررسی تاریخ عاشیقها مؤید این نکته است که اوج خلاقیتهای ادبی عاشیقها با دورۀ اقتدار صفویه، گره خورده و تکامل هنر عاشیقی بعد از آن دوره صورت گرفته است. یکی از عاشیقهای معروف آذربایجان «عاشیق قربانی» است. عاشیق قربانی از عاشیقهای متعهد به دربار شاه اسماعیل صفوی است که در زمان حیات خود نیز شهرت و قبولی داشت. از شرح حال قربانی در منابع تاریخی خبری نیست، بلکه شرح حال او براساس اشعار او و داستانی که به نام او و معشوقش پری یا پریزاد بر سر زبانهاست، ساخته شده است، داستانی که همانند دیگر داستانهای «عاشیقلار» با اسطوره پیوند خورده است. این داستان علاوهبر ایران در جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز با اختلافاتی در حوادث فرعی دارای شهرتی است. این مقاله به بررسی تطبیقی داستان «عاشیق قربانی و پری (پریزاد)» در روایتهای ایران و ترکیه میپردازد.
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( پاییز ۱۴۰۲ )
چکیده
قصههای سیندرلا یکی از محبوبترین انواع قصههای پریان است که تا به امروز شناخته شده است. این قصّهها نه تنها در فرهنگ غربی بلکه در سطح جهانی به داستانهای سنتی تبدیل شدهاند که دائماً حفظ و تکرار میشوند، در حالی که به طور مداوم تغییرات و بازخوانیهای جدید بر روی آنها انجام میشود. نظریههای متعددی در مورد منشأ افسانهها وجود دارد، هرچند که هیچ یک از آنها به صورت قاطع قابل ردّ یا پذیرش نیست. اولین قصۀ سیندرلا که برای ما شناخته شده است، سیندرلای چینی «یه شین» (Yeh-hsien) است که قدمت آن در اروپا به قرن نهم میلادی میرسد. قصۀ «گویچک فاطما» نیز یکی دیگر از معروفترین قصههای سیندرلا است که در آذربایجان ایران شهرتی تام دارد. با توجه به اینکه بنمایههای این دو قصه تقریباً همسان هستند، این مقاله به شیوۀ توصیفی و تحلیلی بدین سؤال که نمادها و نمودهای «مادر مثالی» در قصههای «گویچک فاطما» و «یهشین» چیست، پاسخ میگوید. در این قصهها، کهنالگوی مادر مثالی در دو چهرۀ سازنده و مخرب دیده میشود. نمادهای این کهنالگو که در قصۀ «گویچک فاطما»متنوعتر از قصۀ «یهشین» است، در سیمای مادر واقعی، نامادری، پیرزن جادوگر و دیگر عناصر طبیعت چون گاو، چشمه، باد، زمین،و عناصر دستساز بشری چون تنور دیده میشود و در قصۀ «یهشین» تنها در سیمای مادر واقعی، نامادری، ماهی و زمین نمود دارد
عاتکه رسمی، سکینه رسمی،
دوره ۱۱، شماره ۴۴ - ( زمستان ۱۳۹۷ )
چکیده
منظومه مهر و ماه، داستان غنایی جمالی دهلوی، مربوط به قرن دهم است که کهنالگوی سفر قهرمان با بیشتر مراحلش در آن نمود مییابد. ماه، شاهزاده بدخشان که بهصورت غیرمعمول تولد یافته است، با دیدن رؤیای مهر، شاهزاده مینا، سفر میآغازد و با گذر از آزمونهای پرخطر به معشوق میرسد و فنا را نیز تجربه میکند. این سفر که از شرق به غرب (غرب نماد فناست) صورت میگیرد، سیر و سلوکی است عرفانی که با کهنالگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل قابل تطبیق است. در این منظومه، مانند بیشتر داستانهایی که کهنالگوی سفر قهرمان در آنها دیده میشود، یاریگران و نیروهای ماورای طبیعی قهرمان را در گذر از آزمونهای سخت یاری میدهند و تولد دوباره و فنای وی را میسر میکنند. این سفر، همچون اغلب سفرهای قهرمان اسطورهای، در یک رفتوبازگشت حرکت دایرهواری نمود مییابد.
دوره ۱۱، شماره ۵۳ - ( آذر و دی ۱۴۰۲ )
چکیده
یکی از شاخههای مهم ادبیات، «ادبیات تطبیقی» یا «ادب المقارنه» است. ادبیات تطبیقی درواقع روشی برای دستیابی به رویکردهای جدید ادبی است؛ روشی که از افقهای تنگ و محدود مرزهای ملی، قومی، سیاسی، زبانی، زمانی و مکانی فراتر میرود و به بررسی و مقایسه ادبیات ملل مختلف میپردازد، چراکه در ادبیات ملل مختلف، عناصر و اساطیر مشترکی وجود دارد که دلیل این عناصر و اساطیر علاوه بر داشتن فطرت مشترک انسانها ممکن است تأثیر و تأثّر باشد، ازاینرو گاه شخصیتهایی در میان ملل ظهور میکنند که گویی داستان زندگیشان از آبشخور واحدی سرچشمه گرفتهاند. کوراوغلی، جنگاور خنیاگر ملل ترک که زمان و مکان زندگیاش در هالهای از ابهام قرار دارد و عنتره بن شدّاد، شاعر سوارکار دورۀ جاهلیت عرب، از این دستهاند. این مقاله به روش توصیفی ـ تحلیلی بر مبنای مکتب آمریکایی به بررسی تطبیقی شخصیت این دو قهرمان میپردازد تا روشن کند که تعاملات بیناانسانی و تبادلات میانفرهنگیِ متوازن، بیانگر وحدت اندیشۀ انسانی در عین تنوع است. عناصری چون داشتن معشوقی از ردۀ اجتماعی بالاتر، جنگاوری، شاعری و خنیاگری، رادمردی و فتوت، اسب و شمشیر اسطورهای، مقایسه شخصیت این دو قهرمان را از دو ملیت متفاوت میسّر ساخته است.
دوره ۱۹، شماره ۷۸ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
اسب نزد ایرانیان اولیّه از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. در داستانهای حماسی ایران، اسب، همراه راستین قهرمان است. از مطالعۀ حماسۀ کوراوغلی و شاهنامۀ فردوسی چنین برمیآید که اسبهای اسطورهای در هر دو اثر ویژگیهای مشترکی دارند. آنها از لحاظ ظاهری افسونگرند و از لحاظ قدرت فراتر از حد تصور. در هر دو مورد اسبها ویژگیهای انسانی دارند؛ همراه صادق قهرمان و چونان برادر او هستند ؛ در برابر قهرمان احساس مسئولیت میکنند؛ همراه قهرمان میجنگند و با او میمیرند. اگرچه این ویژگیها در قیرات کوراوغلی و بیشتر اسبهای شاهنامه بویژه رخش مشترک است دو ویژگی تولّد اسطورهای قیرات و نیز جاودانگی او، وی را از دیگر اسبها ممتاز ساخته است. تولد قیرات از اصل دریایی که گاهی ویژگی بالداری در بعضی روایتها نیز بدان افزوده شده او را به دنیای سه گانۀ آب، زمین و هوا منسوب کرده است تا قدرتی فراتر از حد تصوّر از آنِ او کند. مضمون نوشیدن ازآب حیات و جاودانگی او نیز از دیگر شاخصه ای مهم دستان کوراوغلی است که البته ویژگی اول یعنی تولد اسطورهای اسب از اصل دریایی در افسانههای شفاهی به رخش اسب رستم نیز نسبت داده شده است. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی به بررسی تطبیقی ویژگیهای قیرات، مهمترین عنصر اسطورهای داستان کوراوغلی در روایتهای مختلف با اسبهای اسطورهای شاهنامه میپردازد.