جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای ذاکری کیش


دوره ۵، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۸)- ۱۳۹۳ )
چکیده

نفثة المصدور، اثر شهاب الدین محمد زیدری نسوی از شاهکارهای نثر فنی و مصنوع و مزیّن فارسی است. با بررسی ساختار متن از منظر زبان، این گونه به نظر می رسد که کارکرد ادبی و عاطفی متن بسیار بیشتر از اطلاعات تاریخی آن نمود دارد. از منظر زبانی، اغلب، جهت گیری پیام یا به سوی گوینده است یا به سوی خود پیام، بنابراین مخاطب معمولاً با متنی ادبی مواجه است که زبان آن اغلب کارکردی عاطفی دارد؛ از همین رو است که مخاطب همواره حدیث نفس گوینده را می شنود. از سوی دیگر، نویسنده با قاعده افزایی های متعدد در متن خود، توازن های گوناگون موسیقایی ایجاد می کند و موسیقی درونی متن را که لازمۀ یک متن غنایی است، تقویت می کند. اوج زبان غنایی در متن نفثة المصدور، زمانی است که نویسنده، همزمان به متن خود کارکرد شعری و عاطفی می دهد و از توازن های گوناگون استفاده می کند. در این مواقع که نویسنده غلیان احساسات خود را در متنی شاعرانه و آهنگین بیان می کند، نثر کتاب بسیار ساده و روان است. هدف این پژوهش، تحلیل ویژگی های زبان غنایی با تکیه بر ساختار متن نفثة المصدور است.  

دوره ۹، شماره ۴۰ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده

یکی از مهم‌ترین تحولاتی که با گسترش عرفان و تصوف در ادبیات فارسی به‌ویژه در منظومه‌های بلند عرفانی، ایجاد شد این بود که فرهنگ و ادبیات عامه مورد توجه قرار گرفت. مثنوی مولانا از این نظر آینۀ تمام‌نمای فرهنگ، زبان و آداب و رسوم عامه است. علی‌رغم این ویژگی برجسته، اصطلاح «عام» و «عامه» در مثنوی همواره با بار معنایی منفی به‌کار رفته است. پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا مولانا در به‌کار بردن این اصطلاح، طبقۀ اجتماعی خاصی را درنظر دارد یا منش و رفتار و نگرش مشخصی باعث می‌شود که وی این کلمه را دربارۀ فرد یا گروه خاصی به‌کار ببرد. در این مقاله که به روش توصیفی ـ تحلیلی نوشته شده، جایگاه این اصطلاح در مثنوی بررسی شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که منظور از عام و عامه در مثنوی لزوماً مردم کوچه و بازار نیست؛ نگرش‌های خاصی که با توجه به ظواهر مادی و براساس حس ظاهربینی قضاوت می‌کنند مصداق اصلی عام و عامه در مثنوی هستند. احوال متعالی معنوی، ای بسا در بین عام­ترین مردمان وجود داشته باشد و برعکس نگرش ظاهربینی ممکن است در بین طبقۀ فرزانگان و فیلسوفان و حتی عارفانی که به مرحلۀ مقام نرسیده‌اند نیز باشد.
مرجان حسین پور جیرهنده، امید ذاکری کیش، مسعود آلگونه جونقانی،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده

فرای متأثر از نگرش‌های تفسیری قرون وسطی و متعهد به آموزه‏های اصحاب نقد نو و تکیه بر روش‏شناختی ساختارگرا، نظریات بدیعی دربارۀ چگونگی تحلیل ساختار اثر ادبی به‌دست داده است. او در بوطیقای ادبی خود، معنای اثر ادبی را برساخته‏ای از عناصر و مؤلفه‏هایی می‏داند که از زوایای چهارگانه وجه، سمبول، آرکی‌تایپ و ژانر می‏توان به آن دست یافت. در چنین چارچوبی، او مؤلفه‏های ایتوس، میتوس و دایانویا را عناصر اساسی برسازندۀ معنا بر می‏شمارد. اما در این میان، به نظر می‏رسد به شکلی درخور به ایتوس پرداخته نشده است. در این جستار ابتدا با واکاوی لوازم و عواقب نظری آنچه فرای بدان پای‌بند است، می‏کوشیم پاسخی برای این مسئله به دست دهیم که اولاً، چرا در نقد اتیکال، که الزاماً مبتنی بر ایتوس است، ایتوس کنار گذاشته می‏شود. در ادامه، ضمن تبیین روش‏شناختیِ تحلیل فرای، ایتوسِ وانهاده‌شده به چه شکلی در چارچوب نظری فرای نمایان می‏شود. در پایان مشخص می‏شود که ایتوس نه به‌واسطۀ ملاحظات روش‏شناختی، بلکه به‌سبب ملاحظات غایت‏شناختی بخشی از چارچوب نظری فرای را تشکیل می‏دهد.


صفحه ۱ از ۱