جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای دسپ
حسینعلی قبادی، فردوس آقاگلزاده، سیدعلی دسپ،
دوره ۲، شماره ۶ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده
تحلیل گفتمان از اندیشه¬های زبان شناسان، نشانه شناسان، محققان هرمنوتیک و آرای میشل فوکو۱ (۱۹۲۶- ۱۹۹۲م) سرچشمه گرفته است. با اینکه این شیوه از تحلیل در رویکردهای نقد ادبی با ساختارگرایی، فرمالیسم و هرمنوتیک بیشتر پیوند دارد، برخلاف رویکردهای یادشده بر هر دو جنبه صورت و معنای متن توجه می¬کند؛ از این رو، رویکردی جامع در تحلیل متن است. صاحب نظرانی چون نورمن فرکلاف۲، روث وداک۳، تئون ون دایک۴، راجر فاولر۵ و گونتر کرس۶ در معرفی و رشد تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان گرایشی نو در تحلیل متن نقش داشته اند. در این پژوهش از میان رویکردهای یادشده، رویکرد نورمن فرکلاف به عنوان روش خاص این تحقیق انتخاب شده است. در پژوهش حاضر سعی بر این است که رمان سووشون (۱۳۴۸) با استفاده از این رهیافت تحلیل و تبیین گردد و چگونگی نگرش نویسنده در پردازش رمان بررسی شود. همچنین با عرضه روشی تازه لایه های مختلف معنا و درون مایه، که معنای نزدیک تر به رمان دارد، کشف شود. نتیجه پژوهش این است که دانشور با نگاه و رویکردی ویژه که به تحولات سیاسی و اجتماعی دوره معاصر داشته، میان عناصر اجتماعی، سیاسی و اسطوره¬ای پیوند برقرار کرده است. این رویکرد و نگرش ویژه با دیدگاه های دیگران متمایز بوده است که می توان از آن به جهان¬نگری و ایدئولوژی ویژه وی نام برد. از دیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی، سیمین دانشور در این اثر با انتخاب واژگان خاص، استفاده از جنبه¬های حماسی و اساطیری و پیوند آن با مذهب و تعمیم دادن این عنصر به دوره معاصر، هویت مستقل انسان ایرانی را جست وجو کرده است. وی موفق شده است از طبقه متوسط جامعه قهرمان ضداستعماری بسازد و نیز تحول طبیعی و تدریجی نقش پذیر زن را از همسری خانه¬دار تا مصلحی اجتماعی ارتقا دهد.
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
نویسندگانِ زن بر این باورند که در ادبیات مردان، نقشی که به زنان داده میشود، نقشی فرعی است و زن در بیشتر آثار ادبی، عبارت از «دیگری» مرد است و به همین دلیل در ادبیات مردمحور، موضوع تجربۀ زنان مورد توجه قرار نمیگیرد. این موضوع باعث شد که نویسندگان زن بر این نکته تأکید کنند که زنان به دلیل برخورداری از امتیازات خاص بیولوژیکی، معنی خاصی از تجربۀ زنانه به خواننده نشان میدهند که ادبیات مردانه قادر به توصیف و بیان آن نیست. زنان داستان نویس در ایران توانستند موقعیت خود را در نوشتن آثار داستانی ابراز کنند و مورد استقبال مخاطبان قرار گیرند. این پژوهش به شیوه توصیفی– تحلیلی مبتنی بر چارچوب نظری زبان به مثابۀ نظامی نشانه شناختی- اجتماعی، به تحلیل دو رمان سووشون سیمین دانشور و عادت میکنیم زویا پیرزاد پرداخته است. مهم ترین نتیجه حاصل از کاربست این نظریه در تحلیل رمان های مذکور، تلاش نویسندگان آن ها برای نمایش روایتی زنانه و بازنمود هویتی زنان به شیوههای مختلف در سطوح مختلف متن (نحوی، معنایی و اندیشگانی) است. در دو رمان مذکور تحول در نقش زن از همسری خانهدار تا نیروی کنشگر و فعال در عرصۀ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سوق داده شده است.
سید علی دسپ، ناصر نیکوبخت، سعید بزرگ بیگدلی، مجتبی منشی زاده،
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( تابستان ۱۳۹۱ )
چکیده
دربارۀ ویژگیهای زبانی آثار ادبی زنان دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. در پژوهش حاضر بر ضرورت تحلیل سبکی آثار داستانی زنان به عنوان روشی برگزیده در تحلیل ویژگی های زبانی، ادبی و اندیشگانی این آثار تأکید شده است. در ادامه، برجسته ترین وجوه سبکی آثار زویا پیرزاد، با رهیافت سبکشناسی فمنیستی، بررسی و تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد از نخستین اثر نویسنده یعنی مجموعه داستان مثل همۀ عصرها تا رمان عادت می کنیم، در سطوح مختلف متن (واژگان، جملات و سطح گفتمان) دیدگاه زنانه نمود یافته است. سیر تحول اندیشه که به تحول زبان منجر میشود، در آثار پیرزاد اینگونه است: در مجموعه داستانهای مثل همۀ عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک زنان اسیر روزمرگیاند و از خود ارادهای ندارند؛ در رمان چراغها را من خاموش میکنم جایگاه زن مورد پرسش قرار میگیرد و در رمان عادت میکنیم با تحول نقش زن به عرصۀ کنشگری و فعالیت اجتماعی، توصیفی دیگرگون از هویت زنانه در نقش فاعلی ارائه شده است.
دوره ۹، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده
اهداف: علوم و فناوریهای نوظهور و جدید، پتانسیل عظیمی در حوزه نوآوری دارند. بنابراین باید در برابر عدم قطعیتهای بزرگی که بهوسیله مجهولات ایجاد میشوند، حفاظت شوند. هدف پژوهش حاضر ارزیابی آینده مسیرهای نوآوری زیستفناوری براساس همگرایی آن با سایر فناوریها بود.
اطلاعات و روشها: در این پژوهش مروری سیستماتیک با ارزیابی آیندهنگرانه مسیرهای نوآوری زیستفناوری، راهبردهای آینده این فناوری در سطح ملی تعیین شد. تمام کاربردهای بالقوه نشاندهنده مسیرهای نوآوری آینده این فناوری، در ترکیب و همگرایی با فناوریهای نانو، اطلاعات و علوم و فناوریهای شناختی مشخص شد. میزان شدت و ضعف اثرات و موانع در تمام بخشهای فناوری زیستی در سه دوره زمانی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت و نمودار اثرات- موانع فناوریهای زیستی بهصورت دوتایی ترکیبی و برای خود زیستفناوری، تعیین و در قالب راهبردهای چشمپوشی، سرمایهگذاری، بهرهبرداری و فرصتطلبی پیشنهاد شد.
یافتهها: در حوزه زیستفناوری- فناوری اطلاعات در میانمدت بیشترین تاثیر بهترتیب روی شاخصهای بهبود کیفیت مطلوب زندگی انسانی، بهبود پیامدهای مثبت اجتماعی و افزایش رتبه نوآوری و در حوزه زیستفناوری- فناوری نانو و زیستفناوری- علوم شناختی روی شاخصهای بهبود کیفیت مطلوب زندگی انسانی، افزایش قدرت امنیتی و دفاعی و بهبود پیامدهای مثبت اجتماعی بود.
نتیجهگیری: بیشترین تعداد کاربرد شامل بازه زمانی میانمدت است. راهبرد "بهرهبرداری" بهترتیب باید در حوزههای زیستفناوری- علوم شناختی و زیستفناوری- فناوری نانو استفاده شود. از راهبرد "سرمایهگذاری" باید بیشترین استفاده در حوزههای زیستی مشترک با فناوری اطلاعات صورت پذیرد. در حوزههای مشترک زیستفناوری با فناوری نانو و علوم شناختی نیز بیشترین استفاده از راهبرد "فرصتطلبی" است.