جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای دادخواه تهرانی
نعمت الله ایرانزاده، مهدی دادخواه تهرانی،
دوره ۹، شماره ۳۳ - ( بهار ۱۳۹۵ )
چکیده
مجموعه داستان کوتاه «یکی بود یکی نبود» نوشته محمد علی جمالزاده را سرآغاز داستان کوتاه مدرن فارسی دانستهاند. گذشته از داستانها و طرحهای این مجموعه که از نخستین کوششها در عرصه داستان کوتاه نویسی فارسی به حساب میآید، «دیباچه» این کتاب در مطالعات ادبی فارسی و در نظریه انتقادی، از اهمیت ویژهای برخوردار است. جمالزاده، به عنوان پدر داستان کوتاه فارسی، در این دیباچه به دنبال نوعی قانونگذاری ادبی بوده و کوشیده است با نگاهی تطبیقی و آینده نگر مهمترین مسائل ادبی عصر خود را به بحث بگذارد. یکی از مفاهیم مرکزی مطرح شده در این دیباچه، مفهوم بنیادی «دموکراسی ادبی» است. با بررسی ریزمفهومها و استعارههای مطرح شده در این دیباچه، میتوان این مفهوم مرکزی را تحلیل و صورتبندی و مولفههای پشتیبان و برسازنده آن را بررسی کرد و نشان داد تا چه اندازه طرح این مفهوم مرکزی برای بررسی تاریخنگاری ادبیات معاصر فارسی ضرور است.
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۱ )
چکیده
موتورهای الکترواستاتیکی نسبت به موتورهای الکترومغناطیسی ساده تر و سبک تر هستند و پیچیدگی کمتری دارند، به همین علت برای ساخت در ابعاد کوچک و کاربرد در میکروماشین ها بسیار مناسب ترند. اما بعضی از ویژگی های منفی به خصوص گشتاور پایین، مانع گسترش آن ها شده است. به همین علت برای کاربردی شدن آن ها در صنایع، پژوهش های زیادی در حال انجام است. در این مقاله یک طرح جدید برای افزایش گشتاور این موتورها ارائه و از نظر تئوری و آزمایشگاهی بررسی شده است. در این طرح، الکترودهای روتور از طریق القایی باردار شده و گشتاور موتور افزایش می یابد. برای شناخت پارامترهای موثر بر عملکرد موتور، ابتدا مدلسازی انجام شده و سپس با استفاده از نتایج مدلسازی و با کمک روش های عددی، مشخصات موتور برای دستیابی به قابلیت های بالاتر بهینه سازی شده است. پارامترهای مورد نظر "نسبت پهنا به فاصله بین الکترودهای محرک" و "نسبت سطح الکترودهای القایی به سطح کل" هستند که بهینه سازی آن ها باعث افزایش گشتاور خروجی و کاهش ریپل می شود. در نهایت با ساخت یک نمونه آزمایشگاهی و انجام تست بر روی آن، کاربردی بودن، افزایش گشتاور و نتایج بهینه سازی مورد تایید قرار گرفته است.
مهدی دادخواه تهرانی،
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( تابستان ۱۳۹۹ )
چکیده
«خواندیدنی» شعری است که با هنرهای تجسمی و گرافیک پیوندی جدانشدنی دارد. مهرداد فلاح، شاعر معاصر، بهجای وجه بیانی/ گفتاری در این شعر، برآن بوده است وجه نوشتاری/ اجراییِ شعر را کانون توجه خود قرار دهد. این توجه ویژه که از نوعی هدفمندی یا نیتمندی بیرون میآید، درنهایت در خود شعر و فرم اجرامحورِ آن تجلی و بروز بیرونی مییابد. فلاح «خواندیدنی» را «کشف مجدد نوشتار و علائم نوشتاری» در شعر دانسته است که در فرایند خواندن و دیدن شعر، به شعر «صحنهای» تبدیل میشود. به عبارت دیگر، برهمکنش زبان و تصویر طی مناسباتی پیشاندیشیده، اجرای نهایی شعر را بر کاغذ یا صفحۀ نوری رقم میزند. فرض بنیادین مقالۀ حاضر این است که ایدۀ اولیۀ شعر «خواندیدنی» تحت تأثیر شعر جهانی و بهویژه شاعری همچون گیوم آپولینر بوده که به شکل نوشتاری شعر و هنرهایی همچون نقاشی و سبک کوبیسم توجهی ویژه داشته است. گذشته از این، اگر در شعر کلاسیک فارسی بنگریم، برخی از شگردهای شعر «خواندیدنی» در صنعت توشیح مسبوق به سابقه است. در این مقاله، نسبتهای هنری، بینامتونیِ تأثیری و تطبیقیای که منجر به شکلگیری ایدۀ شعر «خواندیدنی» در ذهن مهرداد فلاح گردیده، تحلیل و روشن شده است که فرایند خواندن و دیدن در هر دو قطب شاعر/ خواننده چگونه است و شعر در چه فرایندی خوانده و دیده (خواندیده) میشود.
مهدی دادخواه تهرانی،
دوره ۱۵، شماره ۵۷ - ( بهار ۱۴۰۱ )
چکیده
رضا قلیخان هدایت، ملقب به للهباشی، ادیب، شاعر و تذکرهنویس سده سیزدهم در دوران حکومت محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار بود. گذشته از کتابهای ریاضالعارفین، مجمعالفصحا و اصولالفصول، سه مجلد کتاب روضهالصفای ناصری او در تاریخ قاجار مشهور است. این کتاب درواقع ملحقات روضهالصفا خوانده میشود که بهدنبال کتاب روضهالصفای خواندمیر نگاشته شد. رساله ایراد، نوشته میرزا فتحعلی آخوندزاده، گفتوگویی انتقادی است میان رضاقلیخان هدایت و آخوندزاده درباره متن تاریخی روضهالصفای ناصری و بعضی مسائل تاریخنگارانه آن. عمده انتقادهای آخوندزاده به هدایت متوجه رویکرد و روشِ تاریخنگاری اوست. در این گفتوگوی جدلی، بهسبب شاعر بودن رضاقلیخان هدایت و استفاده از شعرهای خود در روضهالصفای ناصری، از نوع ادبی پوئزی (شعر) سخن بهمیان میآید. تنش جدلی شکلگرفته میان آخوندزاده و هدایت در رساله ایراد، از حیث در بر گرفتن بعضی گزارههای بنیادین، از مهمترین تنشهای جدلی در تاریخ نقد ادبی و نقد تاریخنگاری در ایران است. از طرف دیگر رساله ایراد ارتباط شگفتانگیزی با دیگر آثار آخوندزاده دارد که بنا به ضرورت به آنها پرداختهایم. مقاله حاضر ضمن تحلیل چگونگی رویارویی ژنریک شعر و تاریخ در ساحتی نظری و عملیِ، نشان داده امکانات درونی این جدل ژنریک تا چه اندازه در شناخت بنیادهای نقد ادبی و نقد تاریخنگاری فارسی راهگشا و سودمند است.