جستجو در مقالات منتشر شده


۷ نتیجه برای حُرّی


دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

این مقاله، مناسبات و/ یا زنجیرمندی مفهومی و متنی را در سطوح خرد و کلان در قصص قرآنی با نگاهی به داستان یونس (ع) بررسی می کند. ابتدا این مسئله مطرح می شود که میان آیات یک سوره با یکدیگر و با سایر سوره ها، از جمله قصص قرآنی، چه تناسبی برقرار است. سپس، ضمن اشاره به پیشینه علم المناسبه در سنت تفسیر قرآنی، از دیدگاه زبان شناسی، بحث زنجیرمندی مفهومی و متنی در سطوح خرد و کلان مطرح می شود: «ساز و کاری زبان شناختی که به برساخت متون، متنیّت آن ها و شبکه روابط معنایی میان متون می پردازد». آن گاه این زنجیرمندی در سطوح بینا آیه ای و بینا سوره ای در آیات مربوط به داستان یونس (ع) بررسی می شود داستان یونس که به صورت روایت میان افزود در شش سوره و هجده آیه آمده، از حیث مفهومی و متنی با سایر قصص و از جمله سیره پیامبر متناظر به نظر می آید. در نهایت، داستان یونس به واسطه برخی آیتم ها مثل جناس سازی و تکرار برخی مضامین مانند صبر، دعا و عدم پذیرش حق، از حیث مفهومی و متنی به داستان سایر پیامبران و از جمله شخص پیامبر (ص) زنجیرسازی می شود.

دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

در این مقاله، عدم‌تجانس به منزله یکی از سازکار‌های زبانی شوخ‌طبعی بررسی می‌شود. پرسش اصلی این است که عوامل سرگرم‌کنندگی و خنده در شوخ‌طبعی کدامند؟ به نظر می‌آید عوامل بسیاری، مانند رویکردهای روانی، ادبی و زبانی در ایجاد خنده مؤثرند. در این مقاله، عدم‌تجانس در سطوح ساختاری و کارکردی از جمله عوامل سرگرم‌کنندگی معرفی می‌شود. پس از اشاره به پیشینه مرتبط با بحث و واژگان مرتبط با شوخ‌طبعی، نظریه عدم‌تجانس زبانی در دو سطح ساختاری و کارکردی را با نگاهی به برخی از لطایف رساله دلگشای عبید زاکانی مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهیم. در سطح ساختاری به جناس و بازی‌های کلامی از جمله همنامی، هم‌آوایی، همجنسی و همشکلی و نیز انواع تجنیس در زبان فارسی اشاره می‌شود. در سطح کارکردی به ابهام/ ایهام و کارکرد آن در سطح معنایی اشاره می‌شود. نتایج بررسی نشان می‌دهند که عدم‌تجانس زبانی از رهگذر برخی مؤلفه‌های سطوح ساختاری مانند تجنیس و سطوح کارکردی مانند ابهام/ ایهام، از جمله علل اصلی سرگرم‌کنندگی متون مطایبه‌آمیز به شمار می‌آیند. البته این مقاله زمینه را برای پرداختن به سایر نظریه‌های شوخ‌طبعی نیز هموار می‌کند.

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله، شگرد قرآنی التفات را در پرتو ساختار اطلاعات گفتمان بررسی می‌کند. پرسش اصلی این است که به چه ترتیب می‌توان شگرد التفات را در پرتو ساختار اطلاعات گفتمان تبیین کرد؟ از این رو، ابتدا به پیشینه مطالعاتی و تعریف التفات اشاره می‌شود، سپس ساختار اطلاعات گفتمان و مؤلفه‌های آن یعنی ساخت مبتدایی و قاعده حفظ موضوع بررسی می‌شود، از زوایای دوربین/ کانونی‌شدگی سخن به میان می‌آید و پس از آن انواع التفات از جمله التفات در پرتو ساخت مبتدایی، قاعده حفظ موضوع و زوایای دید بررسی و تحلیل می‌شوند، به نظر می‌آید در عمده آیات قرآنی، خداوند با تغییر موقعیت که به‌‌واسطه انواع التفات انجام می‌شود، نحوه ارائه اطلاعات به خواننده را تغییر می‌دهد و خواننده نیز پیام را با چینشی تازه دریافت می‌کند و همین امر میزان همدلی او را با صحنه تغییر می‌دهد. یافته‌های این پژوهش عبارت‌اند از: ۱) در شگرد التفات، اطلاعات با بسته‌بندی جدید در اختیار خواننده قرار می‌گیرند؛ ۲) مبتداسازی و قاعده حفظ موضوع، دلایلی زبان‌شناختی برای التفات ارائه می‌دهند؛ ۳) التفات نه خطایی دستور زبانی، بلکه کاربرد خلاقانه زبان است؛ ۴) انواع التفات بر اینجا و اکنون بودن گفتمان شفاهی قرآن و نقش فعالانه خواننده در مقام مخاطب حی و حاضر کلام خداوند، تأکید می‌گذارند.
ابوالفضل حُرّی،
دوره ۴، شماره ۱۳ - ( بهار ۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله، کتاب ساختار داستانی حکایت‌های عرفانی را از دیدگاه رهیافت روایت‌شناختی بررسی و نقد می‌کند. ابتدا به سنت تبدیل رساله‌های دانشگاهی به کتاب اشاره می‌شود که در سالیان گذشته رشد فزاینده و البته پذیرفتنی داشته است. سپس، از سازگان کتاب که در نه فصل تنظیم شده، ذکر به میان می‌آید و آنگاه، هر فصل و به ویژه مباحث مربوط به دستور زبان روایت، به تفصیل مرور و بررسی می‌شود. از آن جمله است مباحث مربوط به روایت، پی‌رنگ، زاویه دید، شخصیت‌پردازی، زمان و الخ. البته، نقطه ضعف کتاب این است که این مباحث را از دیدگاه نظریه‌های سنتی روایت‌پردازی بحث کرده و از منابه جدید کمک نگرفته است. این مفاهیم همگی در فصل دوم کتاب بحث شده‌اند. بخشی دیگر از مقاله، مسایل مربوط به بینامتنیت را بررسی می‌کند که اساس فصل سوم کتاب است. از جمله مهم‌ترین نتایج، یکی این است که گرچه کتاب نثری روان و سلیس دارد، به مسایل فنی روایت‌شناسی و بینامتنیت کم‌تر توجه کرده و عمده دلیل این امر نیز فقدان منابع کارآمد و روزآمد است.
ابوالفضل حُرّی،
دوره ۴، شماره ۱۴ - ( تابستان ۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله، کتاب از اشارت‌های دریا: بوطیقای روایت در مثنوی معنوی اثر حمید رضا توکلی را مرور انتقادی می‌کند. ابتدا به جایگاه کتاب در سنت روایت‌شناسی ایرانی اشاره می‌شود. سپس، سازگان صوری کتاب که مشتمل بر نه فصل است، مرور و بررسی انتقادی می‌شود. در بررسی هر فصل، ابتدا طرحی کلی از فصل ارائه شده و سپس محاسن و معایب مطالب فصل ارزیابی می‌شوند. در پایان، ویژگی‌های کتاب در هفت مورد خلاصه می‌شوند. از جمله ویژگی‌های کتاب یکی، این است که نویسنده با بهره‌گیری از مباحث نظری روایت و اندیشه‌های مثنوی توانسته گامی در نظریه‌پردازی مبتنی بر آثار نظم و نثر فارسی بردارد. اما از آنجا که کتاب چارچوبی مشخص را پی نمی‌گیرد، این نظریه‌پردازی در کتاب ابتر می‌ماند. نویسنده می‌توانست در فصلی جداگانه ضمن جمعبندی مطالب، نظریه‌پردازی در کتاب خود را در قالب نظریه روایت شناسی عرفانی و/ یا معنوی طرح‌بندی کند که متاسفانه این مهم به سرانجام نرسیده است.

دوره ۹، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۷ )
چکیده

این جستار منتخبی از حکایات رسالۀ دلگشا اثر عبید زاکانی را از منظر نظریۀ معنایی انگاره ـ بنیاد پیشنهادی راسکین (۱۹۸۵) تحلیل و بررسی میکند. راسکین تلاش می‌کند ساز و کارهای حاکم بر تولید و درک متون طنزآمیزِ کوتاه به­ویژه جوک‌های تک‌خطی و ساده را توصیف و تبیین کند. بر اساس این نظریه، هر متن مطایبه‌آمیز، ۱) دو انگاره دارد؛ ۲) متن با هر دو انگاره، هم­پوشانی دارد، و ۳) دو انگارۀ هم­پوشان متضاد یکدیگرند. راسکین متن واجد این شرایط را طنزآمیز و فاقد آن را غیرطنزآمیز معرفی می‌کند. پس از تبیین نظریۀ معنایی، از مجموع ۲۵۴ حکایتِ رسالۀ دلگشا به تصحیح محجوب (۱۹۹۹)، ۱۶ حکایت به­مثابۀ طنز اقلیمی و به طریق اولی، طنز اهالی قزوین در مقام پیکرۀ دادگانی انتخاب شد. سپس، پنج نمونه از این حکایات از منظر نظریۀ معنایی به تفصیل تبیین شد و باقی حکایات نیز به طور کلی بررسی شدند. آنگاه، به تبعییت از دستوریانِ روایت به­ویژه پراپ (۱۹۲۸) و برمون (۱۹۷۳)، طرز رفتار اهالی قزوین در این حکایات در سه کارکرد اصلی قرار گرفت و این الگوی کلی حاصل شد که نقش قزوینی می‌تواند معرف کنش‌های سفاهت و بلاهت، و کنش‌های سفاهت و بلاهت می‌تواند معرف نقش ابلهانه باشد. برخی یافته‌ها نشان می‌دهند که طنزهای اقلیمی در حکایات بسامد بالا دارند. این طنزهای اقلیمی ویشکاری قزوینیان را نشان می‌دهند. درمجموع، کاربست این نظریۀ در طنزهای اقلیمی رسالۀ دلگشا نشان می‌دهد که همۀ طنزها به تمامی از شروط نظریۀ معنایی تبعیت می‌کنند و با آن سازگاری دارند.
cript-based semantic theory


دوره ۲۳، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۲ )
چکیده

بیماری‏ های همه ‏گیر، بخش جدایی‏ ناپذیر تاریخ جوامع بشری هستند و همواره آثار بلندمدت آنها مورد توجه قرار گرفته است. شیوع ویروس کووید-۱۹ در اواخر سال ۲۰۱۹ باعث شد تا اقتصاددانان با استفاده از الگوهای مختلف که معمولاً بر پایه تعادل جزئی بودند، به بررسی آثار اقتصادی شیوع یک بیماری همه ‏گیر بپردازند. در این مطالعه، با انگیزه درک اثر شیوع یک بیماری همه‏ گیر و پاسخ ‏های سیاستی آن بر شرایط اقتصاد و سلامت، از الگوی تعادل عمومی تصادفی پویا و دیدگاه کینزی‏ جدید استفاده شده است. بررسی توابع عکس ‏العمل متغیرها به تکانه سلامت ناشی از شیوع یک بیماری همه ‏گیر، حاکی از کاهش ساعات اشتغال، تولید، مصرف، سرمایه‏ گذاری، وضعیت سلامت و افزایش تورم است. در پاسخ به این شرایط، افزایش مخارج سلامت عمومی به همگرایی سریع تر متغیرهای کلان اقتصادی به مقدار شرایط پایدار خود منجر می‏شود. با توجه به نتایج حاصل از شبیه ‏سازی، پیشنهاد می ‏گردد که دولت‌ ها از تجربیات مرتبط با موج اول شیوع بیماری استفاده و خود را به ابزارهای لازم مجهز کرده تا در زمان قرنطینه اجتماعی موقت نیز از آنها استفاده کنند (مانند توانایی انجام آزمایش‌ ها بر روی بخش بزرگی از جمعیت). توانایی شناسایی افراد آلوده و تحمیل قرنطینه ‏های شخصی به جای قرنطینه‏ های بی ‏رویه، رکود را کاهش می ‏دهد. راه حل دیگر برای کنترل یک بیماری همه ‏گیر، واکسینه کردن جمعیت انبوه برای دستیابی به ایمنی گله‏ ای است. یک برنامه موفق واکسیناسیون، می‏تواند نیاز به سیاست ‏های سخت ‏گیرانه قرنطینه و قرنطینه اجباری را کاهش دهد. همه این موارد، مستلزم افزایش مخارج سلامت عمومی است.


صفحه ۱ از ۱