جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای حسن لی
کاووس حسن لی،
دوره ۱، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۷ )
چکیده
هنگامی که عناصر و اجزای اثر ادبی بررسی، و چگونگی پیوند آنها با یکدیگر و ارتباط آنها با ساختمانِ کلی اثر بازیابی میشود، خوانشی شکلمبنایانه (فرمالیستی) صورت گرفته است. با چنین خوانشی است که میتوان درباره میزان پیوند اجزای اثر (پیوندهای افقی و عمودی) سخن گفت.
در این مقاله، شکل و ساختار غزلی از بیدل دهلوی، با مطلع زیر(به یاریِ نشانههای درونمتنی) بازخوانی شده است:
یک تار مو گر از سر دنیا گذشتهای
صد کهکشان ز اوج ثریا گذشتهای
بنمایه این غزل در همه بیتها «سفارشِ مکرّر به بازگشت به خویشتن و توجه به درون خود در بستر زمانِ شتابان و گذرا» ست. مضمونِ حرکت، عبور، گذر و دگرگونی در همه بیتهای غزل گسترش یافته و جریان پیدا کرده است؛ امّا پیوندی که میان بیتهای این غزل دیده میشود، «ساختاری انداموار» را پدید نیاورده، بلکه هر سطرِ این غزل همچون مهرهای جداگانه است که با رشتهای (مضمونِ حرکت و گذر زمان) به هم پیوند یافته و گردنبندی (غزلی) را پدید آورده است.
دوره ۲، شماره ۷ - ( بهار ۱۳۸۴ )
چکیده
خیام نیشابوری از اندیشمندان و سخنسرایان نامدار ایرانی است که با سروده هایی اندک، ولی پرمایه، آوازه جهانگیر یافته و نام خود را در همه زبانهای زنده دنیا در گسترده است.
درباره خیام، تاکنون نوشتههای فراوان پدیدآمدهاست. امادرنگ اندیشمندانه او در راز و رمز هستی و پرسشهای حیرتآلود او در پیوند با وجود آدمی و آغاز و انجام او،توجه خیام پژوهان را آن قدر به سوی خود درکشیدهاست که آنها را به یکباره از بررسیزیباییشناسانه رباعیات خیام بازداشتهاست. این بیتوجهی تا آنجاست که بسیاری به اشتباه میپندارند، سرودههای خیام از ارزشهای زیباییشناسی بیبهره یا از آن دید، کم مایه است.
در این جستار، کوشششده تا پیوندهنری واژگان و تصاویررباعیاتخیام برای هماهنگی صورت و معنادرآنها بازنموده، وعناصرزیباییشناسیسرودههای اودراینسهقسمتواکاویشود: الف. پیوند هنری واژگان ب. تصویرسازی ج. تأکید، تکرار
کاووس حسن لی، شهین حقیقی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( زمستان ۱۳۹۰ )
چکیده
اکبر رادی از نمایشنامه¬نویسان نام¬آشنای ایرانی ا ست که در پردازش آثار هنری خود از سبک، زبان و بیان ویژه ای برخوردار است. از دیرباز، او به واقع¬گرایی در ادب نمایشی نام بردار بوده؛ اما گاهی نیز در طرح دیدگاه¬های اجتماعی خود، از زبان و بیان نمادین بهره برده که برایند آن، خلق تیپ¬ها و فضاهای نمادینی است که با وجود ملموس و واقعی بودن، می¬توانند نمونه ای برای تیپ¬های مشابه و شرایط همسان باشند. ازاین رو، برخی آثار رادی تن به تأویل های گوناگون می¬دهند و می توان از رویکردهای مختلف به آن¬ها نگریست. ازجمله آثار رادی که از چنین قابلیتی برخوردار است، نمایشنامه «از پشت شیشه¬ها»ست. در این اثر، رادی با به کارگیری صنعت های مدرن، کوشیده است تا چالش بی¬امان و آشتی¬ناپذیر روشن-فکر امروز را با جریانِ نوگراییِ بی¬ریشه به نمایش درآورد. در این پژوهش، تلاش شده است تا شگرد رادی برای بیان نمادین دیدگاه¬هایش در نمایشنامه یادشده واکاوی شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد، نویسنده این بیان نمادین را با پردازش شخصیت زن و وانهادن نقش اساسی روایت بر دوش او خلق کرده است. در این روایت، نویسنده با به کارگرفتن شگرد قرینه¬سازی، دو تیپ زن را در کنار و دراصل، در برابر هم قرار داده است؛ یکی، زنی است متجددمآب با تجددی بی اصالت و دیگری، زنی معمولی از نوع امروزیِ آن با همان دغدغه¬های فکری و روانی. از این دیدگاه، هریک از شخصیت ها، به ویژه زنان نمایشنامه، می¬توانند نماینده یک تیپ یا مرام فکری و فرهنگی خاصی باشند که در فضای اثر، در کنار هم نقش¬آفرینی و دراصل، طرح دیدگاه می کنند.
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۸ )
چکیده
از میان انواع مختلف ادبیات شفاهی، قصه و افسانه بهدلیل داشتن درونمایۀ غنی قابلیت بررسی خاستگاه و جلوههای مردمشناختی، جامعهشناسی، روانشناسی و ... را دارد. برخی جامعهشناسان بر این باورند که دانستههایشان دربارۀ نهاد خانواده در گذشتۀ ایران بسیار ناچیز است؛ بنابراین داستان بهویژه داستانهای عامیانه میتواند روشنگر بخشهایی از زندگی اجتماعی گذشته باشد که از چشم جامعهشناسان دور مانده است. یکی از موضوعات مورد توجه در مطالعات جامعهشناسی در نهاد خانواده، موضوع قدرت است. شناخت شیوههای توزیع قدرت در خانواده در دورههای گذشته نشاندهندۀ بسیاری از تحولات اجتماعی است. در این مقاله ساختار قدرت، شیوههای اعمال آن و نوع مقاومت در برابر قدرت و همچنین منابع تولید قدرت در روابط خانوادگی در ۹۳ قصۀ عامیانه به روایت فارس به شیوۀ تحلیل محتوا بررسی شده است با این هدف که روشن شود ساختار قدرت در خانواده در قصههای عامیانه چگونه است. نتیجۀ این پژوهش نشان میدهد ساختار قدرت در خانواده سلطهگرایانه و بیشتر از نوع سلطۀ پدر در ارتباط با فرزند است. در روابط زن و مرد علاوه بر تسلط، ارتباط صمیمی و مشروع دیده میشود که زنان بر اساس ایدئولوژیهای سنتی، قدرت مرد را حتی در روابط صمیمی میپذیرند. شیوههای اعمال قدرت بیشتر مجبورسازی، اما نوع مقاومت بهویژه مقاومت دختران در برابر سلطه، فعالانه و مقاومت پسران در ارتباط با پدر به دلایلی منفعلانه است. در میان منابع تولید قدرت در خانواده باورهای جنسیتی، منابع اقتصادی- اجتماعی، درایت بهویژه درایت فرزند و حیله بیشترین سهم را دارند.
دوره ۹، شماره ۴۰ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده
بسیاری از داستانهای ادب عامه افزونبر کارکرد سرگرمی و لذتبخشی، چونان رسانهای فراگیر در جهان گذشته نقشی مهم در آموزش نیز داشتهاند. آموزش مبنای آگاهی و تغییر است و برخی از این داستانها با هدف تغییر ساختار فکری و رفتار عملی شخصیتهای داستانی پرداخته میشدهاند. بهسخنی دیگر، اینگونه از داستانها کارکردی درمانی داشتهاند. سندبادنامه یکی از داستانهای بازمانده از گذشتههای دور است که در آن از امکانات روایی برای تغییر شرایط موجود، بهره گرفته شده است. در این مقاله بهگونهای توصیفی و با روشِ تحلیل محتوا این متن بازخوانی شده است تا به این پرسش بنیادی پاسخ داده شود که داستانهای درونهای سندبادنامه چگونه در فرایند معناسازی شخصیت داستان را متحول میکنند؟ و چرا بعضی از روایتها در این امر، ناموفقاند؟
مجموع شگردهای روایی در این اثر فرایند پیشرونده تغییر کنش شخصیت را نشان میدهند و ذهن پادشاه را تا مرحله خودآگاهی و خودکنترلی هدایت میکنند و او را از تصمیم شتابزده خود بازمیدارند. گروه ساختارمندِ روایتهای درونهای که از سوی هفت وزیر بیان میشود، بهدلیل تعلیقهای معناساز، امکان فرایند تغییر ذهن و کنش روایتشنو را فراهم میآورند. قصههای وزیران همچون حلقههای پیوستۀ زنجیر، یکدیگر را حمایت میکنند و از وحدت مضمون و ساختار برخوردارند. میتوان دلیل آن را در هدفی بلندمدت و برنامهای مدون دانست که وزیران درپی آنند؛ درصورتی که قصههای کنیزک بهدلیل گسیختگی ساختاری و مفهومی و نداشتن انسجام فکری نمیتوانند او را نجات دهند. این گسیختگیهای موضوعی را میتوان به پریشانی و اضطراب روحی او نیز نسبت داد. یکی از عناصر تکرارشونده در بخشی از قصههای عامه نیرنگ و خیانت زنان است که در سندبادنامه نیز بهدلیل ماهیت موضوع، این بنمایه تکراری برجسته شده است.
کاووس حسن لی، نسرین زاده حسن،
دوره ۱۱، شماره ۴۴ - ( زمستان ۱۳۹۷ )
چکیده
بازخوانی کارنامه نقد منتقدان با هدف ارزیابی کیفی و شناسایی فرازوفرودهای آن، یکی از اقدامات مهم در شناسایی سیر تحول نقد ادبی است. محمد حقوقی از شاعران نوگرا و از منتقدان تأثیرگذار در جریانهای شعر معاصر ایران است و کارنامهای پربرگوبار دارد. نگارندگان این مقاله با توجه به لزوم بررسی کارنامه نقد حقوقی که از پیشگامان نامدار نقد نو در ایران است، آثار انتقادی او را بهشیوه تحلیل محتوا و با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی بررسی کرده و به تبیین ویژگیهای نقد او پرداختهاند. حقوقی در نقدهای خود بیش از هرچیز به ویژگیهای صوری و شکلشناختی اثر توجه کرده و عمده نقدهای او بر سه رأس «زبان و بیان»، «فضا و اندیشه» و «شکل و ساخت» استوارند که از آنها میتوان با عنوان «مثلث نقد محمد حقوقی» یاد کرد. این گرایشهای صورتگرایانه و دلبستگی به تشکل و ساخت، باآنکه معمولاً بر عناصر هنری اثر پرتو میافکند، گاهی نیز برخی از تحلیلهای او را در تأویلهای ظاهرگرا محدود میکند و باوجود نزدیک شدن به مرز نقد نو و علمی، در مواردی هم دچار کاستیهایی میشود که ارزش واقعی اثر ادبی را نشان نمیدهد.