جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای حسنلی


دوره ۶، شماره ۲۲ - ( مهر و آبان ۱۳۹۷ )
چکیده

اسکندر مقدونی شخصیتی‌ست که در تاریخ و ادب فارسی نقش‌آفرینی پررنگی داشته است. او را هم گجستک و ویرانکار می‌خوانند و هم پادشاهی آرمانی و پیامبری برگزیده. درادبیات عامه نیز اسکندر درقالب قهرمان و پادشاهی کشورگشا و ماجراجو با فر ایزدی و پیامبری با هدف ترویج دین الهی نمود پیدا کرده است. یکی از متون عامیانه‌ای که بخشی از آن به زندگانی اسکندر اختصاص دارد، داراب‌نامه‌ی طرسوسی‌ست. نکته‌ی جالب توجه این است که اسکندر در داراب‌نامه‌ی طرسوسی، با اسکندر دیگر اسکندرنامه‌های ادب پارسی، از جمله شاهنامه، شرف‌نامه، اقبال‌نامه و اسکندرنامه‌ی کالیستنس دروغین و ... تفاوتی اساسی دارد. یعنی خبری از آن شاه مقتدر و فرهمند ادب پارسی در داراب‌نامه‌ی طرسوسی نیست. پردازنده‌ی داراب‌نامه با شگردهای گوناگون تقدس و قدرت را از این پادشاه افسانه‌ای زدوده است. هدف از این پژوهش نیز بازیابی همین شگردهاست که برای اقتدارزدایی از اسکندر در داراب‌نامه‌ی طرسوسی به کار گرفته شده است. در این جستار بازشناسی شخصیت اسکندر در داراب‌نامه‌ی طرسوسی در کانون توجه قرار گرفته است تا با روشن شدن تفاوت‌های شخصیت‌پردازی طرسوسی، شیوه‌های اقتدارزدایی از اسکندر بازنمایی شود. نتایج به دست آمده نشان می‌دهد، طرسوسی ماجراها و حوادث فراوانی را درداستان خود جای داده تا رفته رفته و بر پایه‌ی پیرنگی پذیرفتنی، اقتدار و فره از اسکندر دور شود. وی همچنین با شخصیت ضعیفی که از اسکندر به نمایش درآورده است و آفرینش شخصیت‌های مقتدر دیگر از جمله پوران‌دخت که بر اقتدار اسکندر سایه انداخته‌اند، تاج و تخت پادشاهی ایران را درجهان داستانی آفریده‌ی خود، از این غاصب یونانی باز پس گرفته است.
کاووس حسنلی، سیامک نادری،
دوره ۱۰، شماره ۳۷ - ( بهار ۱۳۹۶ )
چکیده

در بخش‎هایی از رمان بوف کورِ صادق هدایت، آشکارا به برخی مکان‎ها اشاره شده؛ اما واقعیت‌های مکانی آن‌گونه با تمهیدات داستانی درآمیخته و نگارش تأویل‎پذیرانها‎ی پدید آورده که ماهیت مکان واقعی رویدادها را در هاله‎ای از ابهام پیچیده است و بسیاری را برآن داشته تا گمان کنند «رمان بوف کور فاقد زمان و مکان است»؛ درحالی که بخش گسترده‎ای از فضاهای شبه‎خیالی بوف کور را می‎توان با تکیه بر جغرافیای تاریخی «ری و تهران» بازیافت که گستره تاریخی عهود باستان، سده‎های میانه و دوره صفوی تا قاجار را دربرمی‎گیرد. در این مقاله، با تکیه بر نشانه‎های درون‎متنی اثر و انطباق آنها با جزئیات جغرافیای تاریخی «ری و تهران» نقشه مسیر راوی در مکانی واقعی و عینی بازشناسی شده است. براساس یافته‎های این پژوهش، اجزای مکان در بوف کور را می‎توان در سه مؤلفه مبدأ، مقصد و مسیر حرکت قهرمان به‌سوی گورستان و قلعه بیرون شهر بازیابی کرد که با بازنمایی عناصری تازه درپی ابهام‎زدایی از عنصر مکان در بوف کور صادق هدایت است.
 
رضا نکوئی، کاووس حسنلی، سعید حسام پور،
دوره ۱۲، شماره ۴۶ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده

کانونی­سازی­ها با امکانات و محدودیت­های روایی خود از مهم­ترین عناصر در ایجاد تعلیق و غافل‌گیری به­شمار می­­روند. نویسندگان مقاله با رویکردی مبتنی ‌بر سنت­های صوری و محتوایی در تحلیل گفتمان روایی، به‌دنبال بررسی و یافتن امکانات و محدودیت­های روایی انواع کانونی­سازی در ایجاد تعلیق و غافل‌گیری و بیان دلیل زیبایی­شناسی استفاده از یک کانونی­سازی غالب در رمان بامداد خمار هستند. نتایج پژوهش نشان می­دهد کانونی­سازی­های بیرونی و درونی به‌صورت متناوب از امکانات و محدودیت­های روایی خاص و مشترکی در توزیع اطلاعات روایی استفاده می­کنند که تعلیق و غافل‌گیری را در این رمان به‌وجود می‌آورد. بر این ‌اساس، امکانات روایی آغاز از میانه، تعلیق اشیا، روایت درونه­ای و پی‌رنگ باز مختص کانونی­سازی بیرونی، و امکانات و محدودیت­های روایی روایت رمان به‌شیوه داستان­های موازی، نقض نهی، کشمکش درونی، کانونی­سازی درونی چندگانه، تک­گویی نمایشی، محدودیت مکانی کانونی­ساز و تعلیق پس از غافل‌گیری مختص کانونی­سازی درونی هستند. همچنین طرح پرسش‌های تلویحی در صحنه آغازین رمان و بخش­های دیگر آن، هم‌سازه‌اندیشی، پیشواز زمانی، بازگشت به گذشته، کشمکش بیرونی و کشمکش در مکالمه امکانات روایی مشترک کانونی­سازی­­های بیرونی و درونی در ایجاد تعلیق شمرده می‌شوند. در این رمان، غافل‌گیری فقط در حوزه کانونی­سازی درونی صورت می‌گیرد؛ زیرا فقط این کانونی­ساز با تغییر ناگهانی فرایند توزیع اطلاعات روایی به خواننده‌ یا هریک از کنشگرهای رمان اطلاعات اضافی می‌دهد. همچنین کمک به تسریع غلبه جهت­گیری ایدئولوژیکی کانونی­ساز درونی با همکاری شگردهایی مانند فرایند همدلی یکی از مهم‌ترین دلایل زیبایی‌شناسی استفاده بیشتر از کانونی­سازی درونی در رمان بامداد خمار است.
 

صفحه ۱ از ۱