۷ نتیجه برای حدائق
دوره ۶، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۲۲)- ۱۳۹۴ )
چکیده
مطالعه حاضر بررسی نقشهای ارتباط سکوت بلیغ در زبان فارسی را هدف خود قرار داده است. بر این اساس و به کمک چارچوب افرات (۲۰۰۸) که سکوت بلیغ را ابزاری فعال در انتقال پیام و برآوردن نقشهای ارجاعی عاطفی، ترغیبی، شعری، همدلی و فرازبانی میداند، فیلم «جدایی نادر از سیمین»، بهعنوان اولین فیلم ایرانی برنده جایزه اسکار، به دلیل برخورداری از روایتهای پنهانی که به واسطه سکوت شکل میگیرند، در چارچوب پیشنهادی افرات (۲۰۰۸) مورد بررسی قرار گرفت تا مشخص گردد که اولاً این موارد، منتقلکننده کدام معانی و نقشهای ارتباطی هستند و ثانیاً عوامل بافتی، اعم از زبانی و موقعیتی و کاربردشناختی، چه نقشی در انتقال معنا و نقشآفرینی سکوت بلیغ در ارتباطی موفق بر عهده دارند. نتایج مطالعه حاکی از آن است که سکوت بلیغ به شکل تأثیرگذاری در این فیلم در خلق و انتقال انواع مختلف نقشها و معانی، مورد استفاده قرار گرفته است که این خود میتواند از عوامل زبانی برای موفقیت فیلم یادشده باشد. از طرفی مشاهده گردید که هدف ارتباط، بافت موقعیتی، نوع مخاطب، روابط قدرت بین مشارکان و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی، از جمله عوامل بافتی و کاربردشناختی بودند که در ترجیح استفاده از سکوت بلیغ بر کلام صریح برای برآوردن یک نقش ارتباطی، سهم بهسزایی دارند.
دوره ۷، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۳۴)، ویژه نامه پاییز- ۱۳۹۵ )
چکیده
این مقاله از منظر مدل چندمعنایی قاعدهمند به بررسی ابعاد معنایی واژه «زیر» به عنوان یکی از واژههای مکانی پرکاربرد در فارسی میپردازد. دادهها شامل نمونههای وقوع «زیر» در بافتهای متنوع فارسی است و ابزار تحلیلی مدل چندمعنایی قاعدهمند است. هدف این است که ضمن مطالعه تنوع و انعطاف معنایی این مکانواژه، نحوه عملکرد این ابزار تحلیلی در تعیین معنای اولیه و سایر معانی متمایز بررسی گردد. در واقع، تلاش میشود تا جنبههای قوت و ضعف این مدل شناختی، بهویژه جایگاه نظری آن به چندمعنایی حروف مکان بیشتر مورد توجه قرار گیرد. پس از تحلیل نمونههای کاربرد مکانواژه «زیر» ابتدا معنای مکانی اولیه آن تعیین شد و سپس چهار معنای متمایز دیگر مشخص گردید که شامل معنای کمتر، تحت تأثیر/کنترل، درخفا و پنهانی، و معنای پوشیده شده هستند. نتایج تحلیل معنایی «زیر» حاکی از آن است که مدل چندمعنایی قاعدهمند از دو جنبه دارای وجه امتیاز نسبت به آثار پیشین از جمله لیکاف (۱۹۸۷) است؛ یکی در تعیین معنای اولیه بخاطر ارائه ملاکهای مدون زبانی، و دیگری در محدودسازی تعدد معانی به سبب برقراری نوعی اعتدالگرایی در چندمعنایی. بررسی ابعاد معنایی «زیر» نشانگر برخی چالشها نیز هست که تحلیل حاضر تحت این مدل با آن روبروست. اهم این چالشها یکی ابهامات شناختیِ معانی متمایز بدست آمده و دیگری ماهیت وابسته به بافت آنها است که با ملاک استقلال بافتی معنا ناهمسو است. به عبارتی، نتایج این پژوهش بیان میکند مدل چندمعنایی قاعدهمند که از نظر روش شناسانه حائز برخی مزیتها است، از لحاظ نظری بویژه از جنبه هویت معنایی غیرمستقل و ساختیِ حروف مکان و نیز واقعیت روانشناختی معناهای متمایز ارائه شده با ابهامات و مسائلی روبروست.
دوره ۸، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پیاپی ۳۸)- ۱۳۹۶ )
چکیده
در این مقاله، کوشش میشود به چگونگی تولید و درک معانی پیدایشی از سوی نویسنده و خواننده در شعر سپید از منظر بوطیقای شناختی نگریسته شود. نظریهای که چارچوب لازم را برای این کار فراهم میآورد، «همآمیزی مفهومی» است که ژیل فوکونیه و مارک ترنر (۱۹۹۸ و ۲۰۰۲) پیش نهادهاند. برخلاف رویکردهای فرمالیستی که صورت اثر را در کانون توجه قرار میدهند، در نظریههای شناختی، معنا و فرایندهای مفهومیِ در پسِ پشتِ صورت آثار در مرکز توجه قرار میگیرند؛ فرایندهایی همچون انطباق، نگاشت و فرافکنی. کاربست نظریۀ همآمیزی مفهومی در بررسی تحلیلی و توصیفی شعری از گروس عبدالملکیان نشان میدهد نظریۀ مزبور بهخوبی از عهدۀ توصیف و تبیین شناختیِ چگونگی آفرینش و خوانش آثار شعری برمیآید؛ بدین ترتیب که برپایۀ نظریۀ نامبرده میتوان هر شعر را آمیزه یا مجموعهای از آمیزههای مفهومی بهشمار آورد که نویسنده آن ساخت و پرداخت کرده است و خواننده نیز جهت درک و تفسیر معنای پیدایشی حاصل از این آمیزه یا آمیزهها باید به بازسازی شبکه ادغامی نهفته در پسِ پشتِ آنها بپردازد.
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۸ )
چکیده
چندمعنایی موجود در پسوند «-گر»، چگونگی شکلگیری آن و نیز توجیه برخی جنبههای معنایی در اسامی مشتق از این وند که نمیتوان آنها را حاصل تجمیع معانی اجزا دانست، مسائلی هستند که در مقاله حاضر بدانها پرداخته میشود. پژوهش حاضر در چارچوب صرف ساختی و بر اساس بررسی ۱۲۴ واژه مشتق از پسوند «-گر» صورت گرفته است. ابتدا واژههای جمعآوری شده در مقولههای معنایی مختلف قرار گرفتند. سپس با بررسی واژههای مستخرج مفهوم «عامل انسانی انجام مداوم و متمایز عمل مرتبط با مفهوم پایه» به عنوان مفهوم آغازین ساخت [x-گر] تشخیص داده شد. سپس نحوه شکلگیری مفاهیم «عامل غیرانسانی (ابزار) انجام مداوم و متمایز عمل مرتبط با مفهوم پایه» و «عامل انسانی انجام شغل مرتبط با معنی پایه» از طریق به کارگیری ساز و کارهای مفهومی به دست داده شدند. دادههای درزمانی پژوهش حاضر نشان میدهد که شکلگیری زیرطرحواره اسم ابزار تحتتاثیر وامواژههای انگلیسی مشتق از پسوند «-er» و از رهگذر عملکرد فرایند تقریب شکل گرفته است. از سوی دیگر بررسی دادههای استخراج شده مشخص میسازد که واژههای دارای مفاهیم اسم عامل (غیرشغل) و اسم شغل از دو زیرطرحواره مستقل حاصل میشوند.
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۹ )
چکیده
در تعدادی از پژوهشهای زبانشناختیِ متمرکز بر واژههای مرکب این مسئله اذعان شده است که واژههای مرکب درونمرکز بهدلیل وجود عنصر هسته ترکیبپذیرند و شفافیت معنایی دارند. با مفروض قرار دادن ادعای فوق، پژوهش حاضر بر آن است تا با تمرکز بر بُعد معنایی واژههای مرکب درونمرکز زبان فارسی نشان دهد که چگونه در برخی از واژههای مرکب درونمرکز وجود عنصر هسته الزاماً به معنی ترکیبپذیری معنایی و سادگی ساختار مفهومی این واژهها نیست و واژههای مرکبی که طبق تعریف درونمرکز تلقی میشود، بهلحاظ پیچیدگی ساختار مفهومی تفاوتهایی با یکدیگر دارند. به این منظور، با استناد به ادعای برخی زبانشناسان شناختی مبنی بر قابلیت نظریۀ آمیختگی مفهومی در تبیین ساخت معنای واژههای مرکب، از ابزارها و مفاهیم این نظریه بهره گرفته شد و فرایند مفهومپروری در تعدادی اسم مرکب درونمرکزِ اسم ـ اسم زبان فارسی تحلیل گردید. تحلیلها نشان میدهد که هرچند برخی واژههای مرکب درونمرکز نمونههای بارز ترکیبپذیری معنایی هستند و شبکههای انضمامی ساده را فعال میسازند، واژههای مرکب درونمرکزی نیز وجود دارند که به لحاظ معنایی شفاف و ترکیبپذیر نیستند. در این واژهها علیرغم وجود عنصر هسته، متأثر از عملکرد مجاز یا استعاره تصویری بر روی جزء توصیفکننده، فرایند ساخت معنا شبکهای تکساحتی را برمیانگیزاند که هرچند به پیچیدگی شبکههای انضمامی دوساحتی نیست، سادگی و ترکیبپذیری معنایی شبکههای ساده را نیز نشان نمیدهد. این نتیجه تلویحاً مؤید آن است که تمام واژههایی که بر مبنای تعریف، درونمرکز تشخیص داده میشوند، ساختار مفهومی یکسانی ندارند.
مهدی جاویدشاد، بهی حدائق،
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده
در اقدامی بحثبرانگیز، لویی آلتوسر ادبیات را در زمره ابزاری میداند که بهوسیله آن ایدئولوژی حاکم اشاعه پیدا میکند. با وجود این، آیا آثاری را که بهوضوح ابزارهای حکومتی را تبیین میکنند، میتوان در این دستهبندی جای داد؟ داستان کوتاه «گیلهمرد» نوشته بزرگ علوی به افشای اعمال قدرت نظام حاکم در قبال شخصیتی میپردازد که قواعد نظم طبقاتی را زیر پا گذاشته است. حضور پررنگ ابزارهای سرکوبگر حکومتی، و تاحدی ابزارهای ایدئولوژیک، در طول داستان نشاندهنده وقوف نویسنده به کارکردهای این اسباب و وسایل در تبدیل افراد به سوژه مورد نظر سیستم است که احتمالاً این تصویرگری حاکی از تمایل او به تشریح این کارکردها برای مخاطبان خود است. این ادعا از این جهت قابل طرح است که علوی در سیاست چپگرا بوده و در بیان نابسامانیهای اجتماعی، واقعگرایی از سبکهای نوشتار اوست. در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا داستان «گیلهمرد» علوی تولیدی فرهنگی است که پایههای ایدئولوژی حاکم را به لرزه درمیآورد یا اینکه درنهایت خودِ داستان به ابزاری ایدئولوژیک تبدیل میشود و در خدمت نظام حاکم درمیآید. درحالی که پژوهش حاضر از طریق ارجاع به کتاب لنین و فلسفه و مقاله «سخنی درباب هنر» پاسخی آلتوسری به این سؤال میدهد، از طریق دیدگاه «زیباییشناسی دریافت» کاستیهای رویکرد آلتوسری را نیز تبیین میکند.
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۱ )
چکیده
در سنت مطالعاتی نقشگرایانه برای زبان سه کارکرد گزارهای (مفهومی)، متنی و بینِفردی ملحوظ شد. در راستای این رویکرد، پژوهش حاضر بر آن است معانی مختلف «این» و «آن» را در فارسی توصیف کرده، و نشان دهد چگونه مبانی دستوریشدگی میتواند برای بررسی همزمانی تنوع معنایی این عناصر زبانی بهمنزلۀ نقشنمای گفتمانی بهکار بسته شود. به این منظور، با استناد به الگوی نظری برخی زبانشناسان (Traugott & Dasher, ۲۰۰۲) از ابزار و مفاهیم این نظریه بهره گرفته شد و انواع کاربرد این عناصر زبانی در سه بافت گزارهای (مفهومی)، انتقالی و گفتمانی تحلیل شد. تحلیل دادهها، نشان میدهد «این» و «آن» در معنای گزارهای ـ مفهومی بهصورت برونزبانی، مرجعداری و متنی و همچنین در بافتهای انتقالی برای بازیابی اطلاعات زبانی، فرافکن اشارهای، بیان عواطف و احساسات، اجتناب از بیان صریح مفاهیم ناخوشایند و تشخیص مدلول بهکار گرفته میشود. بررسی دادهها همچنین نشان میدهد، دستوریشدگی «این»، پس از بافتهای انتقالی ادامه یافته و بهمنزلۀ نقشنمای گفتمانی در تغییر روند موضوعی گفتمان و ایجاد وقفه برای صورتبندی بخش آتی گفتمان (متنی)، برجستهسازی و تأکید روی بخش آتی گفتمان و ایجاد تقابل و بیان ارزیابی (ذهنی) و در بیان درخواست، پرسش و توصیه (بینِذهنی) به ایفای نقش میپردازد. تنوع معنایی و دستوریشدگی و عناصر مذکور گرایش تغییرات معنایی تراگوت و داشِر را تأیید میکند. بااینحال، عناصر مذکور با توجه به اینکه در آغازِ فرایند دستوریشدگی از معنای ذهنی برخوردارند، طیفِ غیرذهنی > ذهنی > بینِذهنی تراگوت و داشر (۲۰۰۲) نمیتواند روند تغییرات معنایی عناصر مذکور را بهدرستی توصیف کند. لذا، طیفِ مذکور بهصورت ذهنیِ غیرشخصی> ذهنیِ شخصی > بینِذهنی پیشنهاد میشود. درمجموع، پژوهش نشان داد عبارات زبانی مذکور دارای تنوع معنایی و کاربردی بوده که اصول دستوریشدگی میتواند این پدیده را بهخوبی توضیح دهد.