جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای جلیلی تقویان
مصطفی جلیلی تقویان،
دوره ۶، شماره ۲۱ - ( بهار ۱۳۹۲ )
چکیده
نزدیک به دو دهه از رواج جدی نظریه ادبی در ایران می گذرد. در این مدت چندین بار این پرسش مطرح شده است که آیا نظریه ادبی برای ادبیات فارسی مفید بوده است؟ آیا کاربران این نظریات توانسته اند آن ها را بومی کنند و به صورتی طبیعی با ادبیات ما پیوند دهند؟ این پرسش ها همچنان مطرح هستند. این امر نشان از آن دارد که نظریه ادبی نتوانسته است به اهداف خود دست یابد. پیش از هر چیز باید میان طرح نظریه ادبی در غرب و در ایران تفاوت گذاشت چرا که نحوه برخورد ما با این نظریات، متفاوت است با نحوه برخورد غرب که در واقع صاحبِ نظر هستند. برای یک غربی تفاوت چندانی میان آموزش ادبیات و آموزش نظریه ادبی وجود ندارد. از آنجا که این نظریات از یک سو ریشه در متون ادبی خود آن ها دارد و از سوی دیگر زاده تحولات علمی و فلسفی جوامع آن هاست بنابراین کسی که می خواهد در آنجا در حوزه ادبیات فعالیت کند به صورتی طبیعی با این گونه نظریات آشنا می شود و شاید با اندکی اغراق بتوان گفت در آن ها نفس می کشد. اما درست به سبب نبود این دو علت در ایران و بنابراین وارداتی بودن نظریه، کاربر ادبیات نظریه ادبی را به چشمی بیگانه می نگرد. از آشنایی تا بیگانگی فاصله ای است که توسط اشتباهات پر می شود. بنابراین نحوه برخورد با این موجود بیگانه دشواری ها و ظرافت های زیادی می طلبد
مصطفی جلیلی تقویان،
دوره ۶، شماره ۲۳ - ( پاییز ۱۳۹۲ )
چکیده
جستجو در آراء معرفت شناسیک متفکرین اسلامی حکایت از آن دارد که شناخت آدمی از سه راه امکان پذیر است: ۱- معرفت حسی ۲- معرفت عقلی ۳- معرفت شهودی. صوفیه معرفت شهودی را بالاتر از دو سطح دیگر می دانند. متکلمین اسلامی از واژه ای مشابه سود می جویند که به، اصطلاح معرفت در نزد صوفیه بسیار نزدیک است. این اصطلاح، «الهام» نام دارد. آیا می توان ادعا کرد عطار نیشابوری به عنوان یک صوفی، صاحب نظریه معرفت شناختی بدیعی باشد که قدما از آن بی بهره بوده اند؟ شفیعی کدکنی بر اساس تفسیر بیتی از عطار چنین باوری دارد. عطار در کتاب الهی نامه چنین می گوید: زبان علم می جوشد چو خورشید زبان مکعرفت گنگ است جاوید شفیعی کدکنی معتقد است در این بیت «زبان علم» یعنی زبانی که روشن و بی ابهام است در حالیکه «زبان معرفت» واجد ابهام است. بر این اساس این دو اصطلاح عطار با دو اصطلاح «زبان ارجاعی» و «زبان عاطفی» ریچاردز، منتقد انگلیسی قابل مقایسه است. در این مقاله نشان داده خواهد شد که: ۱- شارح محترم بیت عطار را اشتباه معنا کرده اند. ۲- این اشتباه مبنای مقایسه ای نامتناسب با آراء ریچاردز شده است ۳- اگر بیت عطار مطابق با نظر شارح محترم تفسیر شود ادعای دست یابی عطار به نظریه ای بدیع در حوزه معرفت شناسی منتفی خواهد بود چرا که پیش از او این حوزه شناخته شده بوده است. شرح هر کدام از این موضوعات در مقاله آمده است.
مصطفی جلیلی تقویان،
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( زمستان ۱۳۹۳ )
چکیده
توصیف مقاله در مقاله ای با عنوان « بررسی خلاقیت های شعری حافظ در مفهوم سازی عشق »(فصلنامه نقد ادبی، س۶، ش ۲۳، پاییز ۱۳۹۲، صص (۸۲-۵۹)) تلاش شده است تا با استفاده از نظریه استعاره مفهومی نوآوریها و خلاقیتهای حافظ در مفهومسازی عشق بررسی شود. نویسندگان مقاله بر آن هستند که:« خلاقیت استعاری در مفهوم سازی عشق با دو دسته از استعاره های مفهومی عشق پیوند دارد:الف. استعاره های قراردادی و رایجی که با کمک شاخصهای چهارگانه ترکیب، گسترش، پیچیده سازی و پرسش از یک سوی پیوستار قراردادی بودن به سوی دیگر آن حرکت میکنند و بدیعتر و تخیلیتر از گونه عامیانه خود میشوند. ب. دسته دیگری از استعارهها که در بدو امر خلاقانه و بدیع هستند »(همان: ۷۸)
نیلوفر جعفرزاده، مصطفی جلیلی تقویان،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده
در بلاغت مسلمانان دربارۀ شیوههای سرودن قصیده مباحثی وجود دارد. یکی از این بحثها در میان شاعران و ناقدان، روایی داشته و دربردارندۀ دستورهایی خاص برای سرودن قصیده است؛ بدین معنا که شاعر باید مراحلی را طی کند تا بتواند قصیدهای زیبا بسراید. او باید نخست معانی را در ذهن خود حاضر گرداند، سپس وزن و قافیهای متناسب با آن معنی انتخاب کند و سرانجام به حک و اصلاح شعرش بپردازد. پرسش مقالۀ حاضر این است که بنیاد فلسفیِ این شیوۀ سرودن چیست؟ بهنظر میآید این بنیاد، در نظریۀ زبانی ارسطو، که در کتاب ارگانون و مبحث باری ارمنیاس آمده است، ریشه دارد.