جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای بنی اردلان
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده
اورهان پاموک نویسنده اهل ترکیه در رمان خود باعنوان نام من سرخ ضمن روایت داستانی شبهتاریخی از برههای از تاریخ تحولات فرهنگی و هنری کشورش، تقابل هنر سنتی و هنر غربی را در قالب روایتی بلند از نقاشان دربار عثمانی در مواجهه با نقاشی ونیزی (غربی) نمایانده است. او با رجوع به گذشتهای دور و نقل داستان و داستانکهایی که در تاریخ، افسانه و رؤیا ریشه دارند، بهگونهای مسائل امروز جامعه خود و در نگاهی وسیعتر، یکی از معضلات جهان امروز را بازسازی میکند. این بازسازی هوشمندانه که با نوعی بینامتنیت در نقاشی و ادبیات همراه است، در برخورد با مخاطب خود این پرسش را در ذهن او تداعی میکند که نویسنده از پس این متن، درپی بیان چه چیزی است و مقصود خود را چگونه بازنمایی میکند. از یافتههای پژوهش به این شرح است که این داستان درنهایت تفسیرِ تضاد یا پارادوکس تاریخی- فرهنگی سنت و تجدد در ترکیهای است که دستکم از پنج قرن پیش تاکنون همچنان درگیر این ماجراست. به همین منظور، در این پژوهش وجوه هنری و ادبی رمان نام من سرخ را بررسی و تحلیل میکنیم. روش این مقاله توصیفی- تحلیلی، و شیوه گردآوری اطلاعات اسنادی/ کتابخانهای است.
فرزانه قاسمی، اسماعیل بنی اردلان،
دوره ۱۴، شماره ۵۴ - ( تابستان ۱۴۰۰ )
چکیده
شکلگیری زبان روایت خیرالنساء مبتنی بر ویژگی یکّۀ زبان فارسی، یعنی ذات روایی آن، از طریق قابلیت ترکیبی و ترکیبپذیری و همچنین سازوکار مؤلفههایی است که در این زمینۀ زبانی، منطق حاکم بر رویدادهای آن را میسازند. این نوشتار بر این اساس و با توجه به پرسش از چگونگی شکلگیری زبان خیرالنساء با توجه به منطق روایی آن و با هدف دستیابی به درکی از سازوکار مؤلفههای سازندۀ زبان روایت و اهمیت و جایگاه این زبان در ادبیات و فرهنگ معاصر شکل گرفته است. در این مسیر، با توجه به جوهرۀ مکاشفهای اثر، مؤلفههای سازندۀ زبان آن بهعنوان چارچوب نظری تعیین و سپس به بررسی سازوکار آنها در شکلگیری زبان روایت پرداخته شده است. ساختار بحث در این پژوهش که از نوع کیفی و به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده، در چهار بخش به جنبههای چهارگانۀ کیفیت ترکیبی، زمانمندی، مکانمندی و شخصیت در زبان اثر و با بررسی بخشهایی از آن تنظیم شده است. ماحصل تحقیق بیان میکند توجه به اصل ترکیبپذیری زبان فارسی و قابلیت آن در مادی و ملموس کردن داستان، زمینۀ اصلی موجودیتبخش به زبان روایی خیرالنساء بوده که باورپذیری روایت و تسهیل فرایند منطقیسازی را موجب شده است. علاوهبر این، تحقق اثر در این زمینه مستلزم برقراری روابط منطقی میان رویدادهای متوالی از طریق مؤلفههای زمان، مکان و شخصیت خیرالنساء در هماهنگی و انسجام است که در خیرالنساء با توجه به ذات مکاشفهای و سنت داستاننویسی ایرانی انجام یافته است. همچنین زبان روایت از این طریق آشکارکنندۀ فرهنگ ایرانی و نشان از روایت مکتوب معاصری است که ریشه در سنت خود دارد و بنابراین موجب وحدت حسی میان اهالی آن است.