جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای بدخشان
دوره ۵، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۱۷)- ۱۳۹۳ )
چکیده
بهگویی ابزار گفتمانی قدرتمندی است که برای تقویت و افزایش نزاکت اجتماعی و حفظ خود انگاره اجتماعی طرفین گفت و گو به کار می رود و سازگاری روابط بینفردی را آسان میکند. بیشتر واژههای بهگویانه در زبان فارسی در حوزه مسائل مربوط به مرگ، مسائل جنسی، مواد زاید بدن، تبلیغات، ناتواناییهای جسمی، اعضای بدن، بیماریهای روانی، مواد مخدر، ناسزاها و تجارت به کار میروند. هدف پژوهش حاضر بررسی شیوههای ساخت بهگوییها و طبقهبندی آن ها در زبان فارسی است. در این مقاله می کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که بهگوییها در زبان فارسی از چه ابزار و سازوکارهای زبانی و شناختی بهره می برند؟ با توجه به تحلیلهای صورت گرفته در این مقاله، در زبان فارسی، سه شیوه اصلی تغییر واجی، وام گیری واژگانی و ساختهای معنایی در جهت ساخت به گویی ها به کار میروند. در این پژوهش نشان می دهیم که ابزارهای زبانی به کار رفته در ساخت به گوییها در زبان فارسی عبارت اند از تکرار شوندگی، حذف، وامگیری واژگانی، استلزام معنایی، استعاره، مجاز، تضاد معنایی، کمگفت، مبالغه، اطناب، رَدّ خُلف، واژههای مبهم، گسترش معنایی و عبارات اشارهای.
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۹ )
چکیده
طرحوارههای تصوری بهدلیل اهمیتی که در درک مفاهیم انتزاعی انسان دارد، مقولهای مهم در مطالعات زبانی است. پژوهش حاضر به بررسی الگوی بدنمندی طرحوارههای تصوری در نابینایان مطلق مادرزاد در مقایسه با همتایان بینایشان بر مبنای نظریۀ بدنمندی شناخت در معنیشناسی شناختی از دیدگاه جانسون (۱۹۸۷) پرداخته است. روش انجام این پژوهشِ کمّی بهصورت مقایسهای بین دو گروه از افراد نابینا و همتایان بینا انجام شده است. بدین ترتیب ۴۸ آزمودنی بینا و نابینای مطلق مادرزاد زن و مرد با تحصیلات دیپلم و لیسانس در سن ۱۸ تا ۲۸ سال، بهمنظور بررسی متغیرهای اثرگذار جنسیت، سطح تحصیلات و سن، ارزیابی شدند و از آنها خواسته شد ۳۰ واژۀ منتخب بر مبنای راهکارهای ریسی بیتی و پگی (۱۹۹۱) را توصیف کنند و بر این اساس طرحوارههای تصوری استفادهشدۀ آنها بررسی شد. بررسیهای صورتگرفته نشان داد که نابینایان با توجه به فقدان حس بینایی، از توصیفات واژگانی بیشتر و بهمراتب طرحوارههای تصوری بیشتری نسبتبه همتایان بینایشان استفاده میکنند، بهطوری که آزمودنیهای نابینای زن لیسانس با بیشترین استفاده از طرحوارههای تصوری گزارش شدند. آمارها نشان داد که از انواع طرحوارههای مطرحشدۀ جانسون (۱۹۸۷) بهترتیب طرحوارههای حرکت و چرخه بیشترین و کمترین میزان کاربرد در هر دو گروه منتخب را دارند. همچنین بررسیها نشان داد که متغیرهای سن، جنسیت و سطح تحصیلات بهمثابۀ عوامل اثرگذار هیچ تأثیری در درک طرحوارههای تصوری توسط افراد نابینا و همتای بینایشان نداشتهاند.
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۱ )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تحلیل گفتمان شیوههای اقناع قاضی توسط وکلا در دادگاههای کیفری و حقوقی ایران براساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی انجام شده است. ماهیت روششناسی انجام این پژوهش بهصورت توصیفی ـ تحلیلی بوده و نگارندگان برای گردآوری دادهها با مراجعه به دادسراها، دادگاههای شهر تهران و دفاتر وکلا با مطالعۀ صدها پرونده و مشاهدۀ دهها بازجویی در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ به روش فیشبرداری متن پنجاه پارهگفت از مکالمات مشارکان گفتمان (۱۰ پرونده) را در چارچوب رویکرد لاکلا و موفه (۱۹۸۵, ۲۰۰۱, ۲۰۰۲) موردبررسی قرار دادهاند. مؤلفههای اصلی این رویکرد عبارتاند از: دال و مدلول، ضدیت و غیریت، هژمونی و تثبیت معنا، قدرت، اسطوره، تصور اجتماعی، موقعیت سوژهای و سوژگی سیاسی. با توجه به گفتمان وکلا میتوان گفت که وکلا از تثبیت نظام معنایی گفتمان شامل واژههایی چون آزادی موکل، تخفیف در مجازات، اثبات جرم متهم و تقاضای مجازات برای متهم که هر کدام از این نظامهای معنایی با مفاهیمی خاص به تثبیت دالهای خود میپردازند، بهمثابۀ عوامل شناختی و رفتاری اثرگذار برای اقناعسازی استفاده میکنند. پرسش اساسی پژوهش حاضر آن است که مفهوم اقناع چگونه در گفتوگوهای وکلا در گفتمان دادگاه نمود پیدا میکند. نتایج نشان داد که وکلا با استفاده از برجستهسازی و حاشیهرانی به بیانِ نقاط قوت موکل خود و نقاط ضعف رقیب میپردازند. یافتهها حاکی از آن است که وکلا بهمنظور اقناعسازی قضات جهت دفاع از موکل خود، با سوگیری منفی از حاشیهرانی و بیان نقاط ضعف رقیب و با سوگیری مثبت از برجستهسازی و ارائۀ نقاط قوت موکل خود استفاده میکنند.
بهناز وهابیان، مسعود دهقان، ابراهیم بدخشان،
دوره ۱۴، شماره ۵۵ - ( پاییز ۱۴۰۰ )
چکیده
بازنمایی جهانهای زیرشمول در انگارۀ جهانهای متن موردنظر وِرث (۱۹۹۹) براساس رویکرد شعرشناسی شناختی، هدف اساسی پژوهش حاضر بوده است. نگارندگان در نوشتار پیشرو، با بررسی داستان بوف کور براساس جهانهای زیرشمول نشان دادند که نویسندۀ داستان به چه میزان از عناصر سازندۀ جهانهای زیرشمول شامل اشارهای، نگرشی و معرفتشناختی استفاده کرده است. ماهیت روششناسی این پژوهشِ کیفی، توصیفی ـ تحلیلی بوده و دادهها از داستان بوف کور انتخاب شدهاند. گفتنی است که تمامی بندهای موجود در این داستان موردبررسی قرار گرفتهاند، اما بهدلیل محدودیت در حجم مقاله، صرفاً در بیست بند از داستان مذکور، لایههای سهگانۀ جهانهای زیرشمول، بهمثابۀ یکی از لایههای معنایی در انگارۀ جهانهای متن در رویکرد شناختی تحلیل شدهاند. نگارندگان در صددند تا نشان دهند که بازنمایی جهانهای زیرشمول سهگانه در داستان بوفکور چگونه بوده و اینکه نویسنده چگونه از این لایهها در داستان استفاده کرده است. یافتهها حاکی از آن است که داستان بوف کور به وجه معرفتشناختی، به مراتب بیشتر از دیگر وجوه جهانهای زیرشمولِ اشارهای و نگرشی توجه داشته است. همچنین، نتایج نشان داد که اکثر بندها روایی و گفتمانی بوده و جهان زیرشمول معرفتشناختی در این داستان بازتاب گستردهای داشته است.
دوره ۱۵، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۳ )
چکیده
هدف جستار حاضر بررسی رابطۀ بین ساختهای امری و نظام زمان، نمود و وجه در کردی است. روش تحقیق حاضر مبتنی بر رویکرد آیخنوالد و دیکسون (۲۰۱۷) و الگوی ردهشناختی وندرآئورا و همکاران (۲۰۰۵) است. دادههای تحقیق نیز عمدتاً از طریق مصاحبه با گویشوران جمعآوری شده است. نتایج تحقیق نشان داد که صیغگان امری در کردی مبتنی بر سه ساخت امری بوده، و چهار راهبرد امری نیز در کنار این ساختها برای بیان معانی امری بکار میروند. همچنین نتایج نشان داد که ساختهای امری روی محور زمان دارای نوعی توزیع نامتقارن بوده، و همچنین رفتارهای متفاوتی در رابطه با پدیدار زمان دستوری دارند. همچنین روشن شد که ساخت امری عمدتاً میل به ترکیب با افعالی دارد که خصلت پویایی (نمود) آنها مثبت است. اما ساخت امری در فرایند تحمیل خصیصۀ پویایی افعال را خنثی ساخته و ساخت نهایی تنها مراحل مقدماتی رخداد را بازنمایی میکند. به همین دلیل ساخت امری با عملگرهای ناقص آغازی به راحتی ترکیب میشود چراکه این عملگرها تنها مراحل آغازی رخداد را بازنمایی میکنند، و همچنین تمایلی به ترکیب با عملگر استمراری ناقص ندارد، چراکه این عملگر عمدتاً مراحل میانی و پویای رخداد را بازنمایی میکند. از سوی دیگر ساخت امری بهدلیل ویژگیهای نمودی و زمانی هرگز نمود کامل را به خود نمیپذیرد، چراکه این نمود تجانس معنایی با ساخت امری ندارد. درنهایت نتایج نشان داد که در صورت هر گونه جایگشت ساخت امری در محور نامتقارن زمان، عملگرهای وجهی بهعنوان اولین جایگزین برای آنها ظاهر میشوند. نتایج بیانگر این است که عبارات امری و رهنمودی عمدتاً دچار فقر معنایی در لایههای رخدادی بوده، و صرفاً چون یک کنش گفتار بیانی عمل میکنند.
دوره ۱۸، شماره ۱۱۵ - ( شهریور ۱۴۰۰ )
چکیده
به منظور بررسی اثر غلظت عصاره مرزه و پوششهای زیستمرکب فعال پلیساکاریدی بر ماندگاری فیله مرغ، ۲ آزمایش جداگانه هر کدام با ۶ تیمار و ۳ تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی طراحی و بهطور همزمان اجرا شد. تیمارها در آزمایش ۱ شامل فیلههای مرغ دارای پوشش صفر (شاهد)، ۷۵/۰ % یا ۵/۱ % عصاره مرزه بهتنهایی یا در ترکیب پوشش آلژینات سدیم ۳ % و در آزمایش ۲ شامل فیلههای فاقد پوشش (شاهد)، دارای پوشش ۵/۱ % عصاره مرزه، پوشش گوار ۵/۰ % - عصاره، پوشش کربوکسی متیلسلولز ۱ % - عصاره، پوشش گوار – کربوکسی متیلسلولز و پوشش گوار – کربوکسی متیلسلولز - عصاره مرزه بودند. به فاصله هر ۳ روز طی یک دوره ۱۲ روزه نگهداری فیلهها در دمای oC ۱±۴ ، شاخصهای فساد شیمیایی و فساد باکتریایی شامل PV، TBARS و TVB_N ارزیابی شد. نتایج آزمایش ۱ نشان داد با افزایش غلظت عصاره مرزه تا ۵/۱ % کارایی پوشش مرکب آلژینات سدیم – عصاره در کاهش مقدار عددی PV، TBARS و TVB_N فیلهها بهبود یافت (P<۰,۰۵). کمترین مقدار PV (meq/Kg ۳۰/۰±۴۰/۵)، TBARS (mg MDA/Kg ۰۰/۰±۲۲/۱) و TVB_N (mg/۱۰۰g ۳۵/۱±۵۰/۲۶) در فیلههای حاوی پوشش مرکب آلژینات – عصاره ۵/۱ % مرزه دیده شد (P<۰,۰۵). همچنین در آزمایش ۲ ، فیلههای حاوی پوشش زیست مرکب صمغ گوار - کربوکسی متیلسلولز - عصاره مرزه کمترین مقادیر عددی PV (meq/Kg ۳۳/۰±۱۰/۵)، TBARS (mg MDA/Kg ۰۵/۰±۱۰/۱) و TVB_N (mg/۱۰۰g ۹۰/۱±۳۰/۲۵) را در پایان دوره نگهداری نشان دادند (P<۰,۰۵). لذا میتوان از پوشش زیست مرکب صمغ گوار - کربوکسی متیلسلولز - عصاره ۵/۱ % مرزه بهعنوان یک بستهبندی جدید جهت افزایش زمان ماندگاری فیلههای مرغ طی دوره نگهداری در دمای یخچال(oC ۱±۴) استفاده کرد.