جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای اکبری بیرق


دوره ۲، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۳)- ۱۳۹۳ )
چکیده

تأثیر ادبیاتی بر ادبیات دیگر از پیامدهای تعامل فرهنگی ملل مختلف است. هیچ ادبیات پویایی نمی تواند خود را از تأثیر ادبیات ملل دیگر دور نگاه دارد و وقتی در دو سوی این معادله تعامل فرهنگی و ادبی، دو ملت همزبان قرار گرفته باشند، مسئله ضرورتی دیگرگونه می یابد. در این میان ادبیات ایران و تاجیکستان که از یک آبشخور زبانی سیراب می شوند، می تواند محلی برای یک مطالعه تطبیقی باشد. در این مقاله، به بررسی وجوه اشتراک و اختلاف طرز به کارگیری اسطوره، کارکردهای آن و کمیت و کیفیت کاربرد آن در زبان شعری دو شاعر زن معاصر ایرانی و تاجیکی، یکی فروغ فرخزاد و دیگری گلرخسار صفی آوا می پردازیم و نشان خواهیم داد که هریک از این سرایندگان، با توجه به ملیت و موقعیت زمانی و مکانی و شرایط فکری و درونی خود چه نگرشی به اسطوره، مضامین و بن مایه های اصیل اساطیری داشته و تا چه اندازه از این مصادیق در شعر خود بهره جسته اند. برای این کار، مضمون ها و مفردات اساطیری که در پژوهش حاضر بررسی خواهند شد عبارت اند از: خدایان، الهه ها، ایزدان؛ پیامبران و آیین گذاران؛ شخصیت های اسطوره ای، تاریخی و حماسی؛ موجودات، گیاهان و جانوران اساطیری و همچنین مکان های خاص و اسطوره ای.  

دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

ادبیات تطبیقی از مهم ترین گونه های ادبی است که ما را در یافتن وجوه مشترک اندیشه های بزرگان جهان- که از نظر زمانی و مکانی از یکدیگر فاصله دارند- یاری می رساند و به نقاط وحدت اندیشه بشری پی می­برد که چگونه اندیشه­ای در نقطه­ای از جهان توسط اندیشمندی، ادیبی و یا شاعری مطرح می شود و در نقطه دیگر همان اندیشه به گونه­ای دیگر مجال بروز می­یابد. مقاله حاضر نگاهی است تطبیقی به شعر، اندیشه، زمینه و زمانه دو شاعر بلندآوازه از دو فرهنگ و تمدن متفاوت: تی. اس. الیوت (۱۸۸۸- ۱۹۶۵م) انگلیسی و احمد شاملو (۱۳۰۵-۱۳۷۹ش) ایرانی. زمانه زندگی این دو شاعر از دیدگاه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همسانی هایی داشته که در نهایت، به تولید آثار و اندیشه های مشابهی منجر شده است. شاملو در ایران به عنوان شاعری اجتماعی شناخته شده که مانند الیوت در برهه ای حساس و پرآشوب زیسته است. الیوت تحت تأثیر جنگ جهانی و دوران مدرنیسم بوده و شاعر ایرانی هم کودتای ۲۸ مرداد و جنگ جهانی دوم و دوران گذار از جامعه سنتی به مدرن را تجربه کرده است. در این مقاله، ابتدا مختصری درباره واژه مدرن و مدرنیته در اروپا و ایران بحث می­شود، سپس با بهره­گیری از شیوه نقد تطبیقی و با تکیه بر مؤلفه های مدرنیته و مدرنیسم ادبی، بین مضامین مشترک در آثار الیوت و شاملو مقایسه ای صورت می گیرد. همانندی های زیادی بین شاملو و الیوت برای مطالعه تطبیقی می توان یافت و با توجه به همسانی­های فراوان ذهنی و زبانی بین دو شاعر و با عنایت به همانندی­های بسیار در تجربه­های زیسته مشترک بین ایشان، می­توان نتیجه گرفت شرایط زیستی مشابه همواره می­تواند آثار ادبی همگونی پدید آورد.  
مریم قربانیان، حسن اکبری بیرق،
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( تابستان ۱۳۹۱ )
چکیده

یکی از عوامل مهم در نحوه شکل گیری ساختار داستانی، ترتیب رخدادهای آن داستان است که ذیل عنوان عنصر زمان بررسی می شود. رمان پیکر فرهاد اثر عباس معروفی نیز اثری است که زمان حقیقی و ذهنی را مبنای اصلی روایت خود قرار می دهد. نویسنده در روساخت رمان، داستانی واحد را با سه زمان متفاوت بیان می کند؛ اما سیر خطی روایت را درهم می شکند؛ به گونه ای که اغلب، روابط و نظم زمانی رویدادها مبهم می ماند و به این ترتیب، زمان ارزش کمّی خود را از دست داده، به تدریج از روایت محو می شود. در این مقاله سعی شده ترتیب رویدادها و زمان روایی در این رمان بررسی شود و اینکه نویسنده چگونه با به کارگیری مشخصه هایی از جریان سیّال، ساختار ذهن و آشفتگی شخصیت زن قصه را روایت کرده است؛ ویژگی هایی مانند اغتشاش زمانی و مکانی، تداعی آزاد، حذف نویسنده از متن و درنظر گرفتن نقشی برای خواننده در روایت به دلیل نمایش مستقیم ذهنیاتی مشوّش و خاطرات سیّال بدون سانسور- که همان لایه های پیش گفتار ذهنی است- و بهره گیری از تک گویی درونی و حدیث نفس در بخش هایی از داستان، شعرگونگی، ابهام ذهنی و دشواری یافتن معنایی قطعی برای رمان که نویسنده برای ایجاد شگرد روایی خاص به کار گرفته است.
عبدالله حسن زاده میرعلی، حسن اکبری بیرق، هادی یاوری، محمد صادقی،
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( زمستان ۱۳۹۳ )
چکیده

«نظریه عام کلیشه‌ها» یکی از نگاه‌های صورت‌گرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارت‌شناسی و واژگان‌شناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبان‌شناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصه‌های عامیانه (۱۹۶۸) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثل‌ها، چیستان، کنایات، قصه‌ها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشه‌ها را معرفی نمود. پرمیاکوف و برخی هم‌نظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینش‌های ادبی باید از عناصر کلیشه‌ای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی به‌این‌گونه عبارات نداشتند، تلاش کردند که علت وجودی کلیشه‌ها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشه‌ها صرفاً مشتی عبارات دست‌دوم، کهنه و پیش‌پا افتاده نیست. پرمیاکوف از منظر زبان‌شناسی، نظریه عام کلیشه‌ها را ارائه می‌کند و حدود طرح کلی نظریه‌اش از ضرب‌المثل‌ها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانه‌ها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل می‌شود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحد‌های ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: «یادداشت‌هایی درباره نظریه عام کلیشه‌ها» می‌توان ادعا نمود که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر به دنبال طرح مقدماتی این نظریه بوده‌‌است. هدف ما از ارائه این نوشته، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبان‌شناسان و منتقدان ادبی را از منظر محققان شعر شفاهی و نیز صورتگرایان درباره ادبیات عامیانه جستجو نموده‌ا‌یم.

دوره ۲۰، شماره ۸۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

این جستار با اتکا بر نظریۀ برساختگرایی اجتماعی و تأکید بر نظریۀ قدرت فوکو تلاش کرده است به بررسی نمودهای برساخت اجتماعی جنسیت و ارتباط آن با بدنمندی در دو رمان از دهۀ هشتاد شمسی با عناوین سرخی تو از من از سپیده شاملو و از شیطان آموخت و سوزاند از فرخندۀ آقایی بپردازد. این پژوهش فضای رمان را به عنوان نوعی امکان زیستن در نظر دارد؛ ازاین‌رو در این تحقیق پراتیک رمان توأمان در مقام محصول و نیز ابزار کشف موجودیت انسان در جلوه‌های گوناگون برساخت جنسیت در نظر گرفته ‌شده است. یافته‌های پژوهش به نمونه‌هایی از برساخت جنسیت اشاره می‌کند که ذیل عناوینی چون زن شدگی و خفه شدگی با تأکید بر مفهوم فرودست بودگی زنان و تقابل با امر بهنجار به‌مثابه نشانه‌ای از جنسیتِ در حال تحول، دسته‌بندی ‌شده‌ است. این پژوهش نشان می‌دهد در رمان سرخی تو از من بر اساس فضای گفتمانی حاکم بر داستان، جنسیت زنانه در جایگاه پایین‌تر یا مادونِ جنسیت مردانه قرارگرفته است. از سویی دیگر، راوی در رمان از شیطان آموخت و سوزاند در تقابل با گفتمان مسلط جامعۀ جنسیت زده از سوژه‌مندی تحمیلی جنسیت فرودست زنانه فاصله می‌گیرد و ابتکار ساخت جنسیت خویش را در دست می‌گیرد و برداشتی آزادانه‌تر از هویت و جنسیت زن ارائه می‌کند.

صفحه ۱ از ۱