جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای امین یزدی
دوره ۸، شماره ۶ - ( شماره ۶ (پیاپی ۴۱)- ۱۳۹۶ )
چکیده
آسیب مغزی تروماتیک یکی از انواع آسیبهای مغزی اکتسابی است. افراد مبتلا به این نوع آسیب مغزی اغلب در مهارتهای ارتباط اجتماعی آسیب دیده هستند. یکی از نمودهای شکست در ارتباط اجتماعی، وجود نقص یا آسیب در سطح رفتارهای پیرازبانی است که آسیبدیدگی فرد در این سطح بر ارتباط وی با همکاران تأثیر سوء برجای میگذارد. با توجه به اهمیت بررسی رفتارهای پیرازبانی و وجود خلأ پژوهشی در این زمینه، هدف از انجام این پژوهش توصیفی- تحلیلی بررسی رفتارهای پیرازبانی در تعامل خودانگیخته با ۴ مرد بزرگسال مبتلا به آسیب مغزی تروماتیک و ۴ مرد بزرگسال سالم بود. هر دو گروه براساس سن و تعداد سالهای تحصیلات همگن شدند. این پژوهش به لحاظ زمانی، مقطعی و به لحاظ ماهیت کاربردی است و رفتارهای پیرازبانی موردبررسی عبارت بودند از: وضوح گفتار، نوای گفتار، شدت صوت، زیر و بمی صوت و روانی گفتار. تحلیل دادهها براساس آزمون ناپارامتری یومن ویتنی نشان داد بین افراد بیمار و سالم در همه رفتارهای پیرازبانی بررسیشده صرف نظر از نوع رفتار، تفاوت معنادار وجود داشت. با درنظر داشتن یک یک متغیرهای پیرازبانی یافتهها نشان داد بین عملکرد گروه بیمار و سالم در شدت صوت، زیر و بمی و نوای گفتار تفاوت معنادار وجود داشت و در وضوح گفتار و روانی گفتار تفاوت معناداری بین عملکرد گروه بیمار و سالم مشاهده نشد. باوجود نبود تفاوت معنادار بین دو گروه در دو رفتار یادشده، میانگین عملکرد افراد سالم در این رفتارها بیشتر از میانگین عملکرد افراد بیمار بود. نتیجه کلی حاصل از انجام پژوهش این بود که رفتارهای پیرازبانی در افراد مبتلا به آسیب مغزی تروماتیک آسیب دیده بودند و در کنار توجه به سایر اختلالات رفتاری، هیجانی، و زبانی، باید به ابعاد پیرازبانی ارتباط در این افراد به ویژه در سطح آسیب مغزی شدید توجه داشت و ابتدا، این رفتارها را در آنها آسیبشناسی کرد وسپس نسبت به درمان آسیبهای پیرازبانی اقدام کرد.
دوره ۹، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۷ )
چکیده
برای اجرای فرآیند زبانآموزی مطلوب، توجه به نقش هیجانات و حواس اهمیت ویژهای دارد و مدرسان با ایجاد هیجان مطلوب و تأثیرگذاری بر حواس، توان یادگیری زبانآموزان را ارتقا میدهند. مفهوم «هَیَجامَد» تلفیقی از دو واژۀ (هیجان+ بسامد) است که به تأثیر هیجانات ناشی از استفادۀ حواس در یادگیری مفاهیم گوناگون اشاره میکند و از سه مرحلۀ هیچآگاهی (تهی)، برونآگاهی (شنیداری، دیداری، لمسی- حرکتی) و درونآگاهی (درونی و جامع) تشکیل شده است. در پژوهش حاضر، بهمنظور کیفیتبخشی روش تدریس زبان فارسی به غیرفارسیزبانان، با درنظر گرفتن این مفهوم و مؤلفههای سهگانۀ آن (هیجان، حواس و بسامد) و باتوجه به تأثیر هیجانهای آموزشی بر یادگیری و پیشرفت زبانآموز، الگوی هَیَجامَد را در تدریس زبان فارسی به غیرفارسیزبانان پیشنهاد میدهیم و تأثیر تدریس مبتنیبر این الگو را بر هیجانات زبانآموزان غیرفارسیزبان زن در ایران با استفاده از پرسشنامههای هَیَجامَد و هیجان میسنجیم. بدینمنظور، ۶۰ زبانآموز زن غیرفارسیزبان از ۱۶ کشور را با سطح زبان فارسی یکسان (سطح زبان فارسی کتاب هفتم) به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب کردیم و آنها را پس از طی ۲۲ جلسه تدریس برای چهار گروه (هر گروه شامل ۱۵ نفر) و در مدت شش هفته براساس الگوی هَیَجامَد ارزیابی نمودیم. نتایج پژوهش نشان داد که تدریس مبتنیبر الگوی هَیَجامَد بر ارتقای میزان هیجانات زبانآموزان غیرفارسیزبان زن تأثیر معنادار مثبت داشته است. به سخن دیگر، با درگیر کردن تعداد حواس بیشتر در فرآیند آموزش، میزان هَیَجامَد زبانآموز افزایش مییابد و هیجان مثبت تولید میشود. درنتیجه، با کاهش هیجانات منفی، زمینۀ تعامل بیشتر با مدرس فراهم میشود و یادگیری کارآمد رخ میدهد. با برجسته کردن نقش عوامل هیجانی و تعدد حواس در امر یادگیری، بهنظر میرسد که امکان استفاده از این الگو درجهت بالا بردن و ارتقای هیجانات مثبت زبانآموزان در تدریس زبان فارسی وجود دارد و زمینۀ یادگیری موفق زبانآموز فراهم میشود.
رویا یدالهی شاهراه، محمد جواد مهدوی، مریم صالحی نیا، امیر امین یزدی،
دوره ۱۰، شماره ۳۷ - ( بهار ۱۳۹۶ )
چکیده
در این مقاله، ابتدا کوشیدهایم زمینههای موجود در نظریه پردازی ادبیات کودک را بر مبنایی عینی و منطقی در سه حوزه طبقهبندی کنیم. این حوزهها عبارتند از: نظریات مربوط به وجود ادبیات کودک، نظریات مربوط به ماهیت و مسائل خاص ادبیات کودک و بازنگری در مفاهیم و مقولات نظریههای ادبی و روابط آنها بر مبنای ماهیت و مسائل خاص ادبیات کودک و از هر مورد، نمونههایی ارائه کردهایم. سپس بر مبنای نمودار نقاط کانونی نظریات ادبی واندرگریفت، وضعیت نظریات ادبیات کودک را در این نمودار معین کردهایم. با مشخص کردن رابطۀ دیالکتیکی نظریه و نقد ادبی نشان دادهایم که تولید نظریۀ ادبی متکی بر نقد ادبی نیز هست و در انتها با طرح ضرورت اندیشۀ پیچیده، به امکانهای پیش روی نظریهپردازان آینده نیز اشاره کردهایم. به این ترتیب، فرانظریۀ توصیفی نظریات ادبیات کودک را ترسیم کردهایم که نمایی کلی از مسیرها و زمینههای پژوهشی حوزه ادبیات کودک را نشان میدهد.