جستجو در مقالات منتشر شده


۲۷ نتیجه برای ابوالحسنی


دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده

 این پژوهش به ضمایر بازیافتی در زبان فارسی می پردازد. هدف از این تحقیق، توصیف نحوی ضمایر بازیافتی زبان فارسی در چارچوب نظریه حاکمیت و مرجع گزینی است. جایگاه های حضور ضمیر بازیافتی، عامل «حرکت» در فرایند شکل گیری ضمایر بازیافتی و علت دستوری یا غیردستوری بودن حضور ضمایر بازیافتی، موضوعات عمده بررسی شده در این تحقیق هستند. در این تحقیق مشخص شد ضمایر بازیافتی در زبان فارسی مشتق در پایه هستند و حضورشان در جایگاه هایی خاص اجباری است.

دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

«تصویرشناسی» یک نظریه ادبی است که در حوزه ادبیات تطبیقی قرار دارد. ژان‌ماری کاره را باید نخستین تصویرگر در حوزه ادبیات تطبیقی دانست. بعد از او تصویرگرانی دیگر نظریه او را تکمیل کردند و مؤلفه­های تصویرشناسی را در شش مورد کلیشه، الگوی قالبی، پیش­داوری، تصویر، سمبل و افسانه معرفی کردند. در این مقاله تصویر بیگانگان در شاهنامة فردوسی از منظر کلیشه‌پردازی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. کلیشه (عقیده عمومی) مفهومی است که نخستین‌بار واتر لیپ‌من آمریکایی آن را برای بیان عقاید عمومی در میان یک قوم و یا فرهنگ به کار برد. با عنایت به این‌که شاهنامه اثری حماسی است و در دفاع از فرهنگ ملّی ایرانیان سروده شده است و همچنین در تعارض با فرهنگ بیگانگان است، به نظر می­رسد نظریه تصویرشناسی در درک بهتر چگونگی رفتار ایرانیان با بیگانگان کمک شایانی کند. دستاورد پژوهش، ناظر بر این است که بازتاب بیگانگان در شاهنامه به‌صورت کلیشه­پردازی شامل ۱۳/۵۸% از کل ۴۳ مورد شخصیت بیگانه‌ای که در این پژوهش بررسی شده ‌است را شامل می­شود. بر این اساس شخصیت­های بیگانه در شاهنامه با توجه به مبحث کلیشه در تصویرشناسی به سه دسته قابل تقسیم است: الف. شخصیت­های بیگانه­ای که با پیوند زناشویی با ایران ارتباط برقرارمی‌کنند؛ ب. شخصیت­هایی که به قصد تحمیل قدرت و یا گرفتن باژ و ساو به ایران حمله می‌کنند؛ ج. استفاده از قدرت پهلوان ایرانی در کشور بیگانه که باز در این مرحله، بیشترین ارتباط از طریق برقراری پیوند زناشویی صورت می­گیرد. فردوسی دلیل و پیامد این ارتباطات را به‌صورتی ناخوشایند تصویر می­کند.

دوره ۵، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۸)- ۱۳۹۳ )
چکیده

آنچه در پژوهش های انجام شده در حوزه آموزش زبان فارسی بیشتر دیده می شود، جدایی آموزش تلفظ از آموزش نگارش است. در این پژوهش، با تمرکز بر خطاهای زبانی زبان آموزان فارسی در حوزه آواها، به بررسی رابطه بین خطاهای تلفظی موجود در گفتار آنان با خطاهای موجود در نوشتار همان زبان آموزان پرداخته ایم. با این بررسی درصددیم تا نشان دهیم این دو حوزه اندرکنش های فراوانی داشته و تقویت یکی به معنی تقویت دیگری است. ابتدا داده های جمع آوری شده از گفتار شفاهی زبان آموزان را فهرست و موارد تکرار شونده در حوزه های واکه، همخوان و نیز فرایندها را استخراج کرده و برای هر مورد نمونه هایی را به دست داده ایم. سپس در مراحل بعدی از زبان آموزان درخواست کردیم تا انشاهایی در موضوعات مختلف تحریر کنند. خطاهای استخراج شده از این داده ها را با میزان فراوانی در نمودارها ارائه نموده ایم. مقایسه صوری این جداول با انواع خطاهای شفاهی و نیز تحلیل آماری نشان می دهد که خطاهای نوشتاری در حوزه تلفظ ناشی از خطاهای توانشی زبان بوده و تنها یک سهو کنشی در حوزه تولید محسوب نمی شود. اثبات فرضیه ارتباط معنادار بین خطاهای تلفظی و خطاهای نگارشی به این نتیجه رهنمون می شود که املا و تلفظ، دو روی یک سکه هستند. با این نتیجه و با بهره گیری از رویکرد ارتباطی، پیشنهاد می کنیم در آموزش و نگارش کتاب های درسی زبان فارسی به غیر فارسی زبانان، تدریس همزمان تلفظ و نگارش، مورد نظر قرار گرفته و به این دو حوزه به مثابه آیینه یکدیگر توجه شود.

دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده

بهره گیری از سیستم های خورشیدی پاسخ مناسبی برای کاهش مصرف انرژی و مشکلات زیست محیطی است. از آنجایی که تابش خورشید در کشور ما در حد مطلوبی وجود دارد، سیستم های خورشیدی را می توان با نمای ساختمان ترکیب و از بار گرمایش و سرمایش ساختمان کاست. در این پژوهش، به منظور کاهش بارهای گرمایش و سرمایش، به عنوان یکی از شاخصه های اصلی معماری پایدار و با استفاده از فناوری های نوین، پانلی جهت نصب در نمای ساختمان طراحی شد. این سیستم نما، ضمن کارایی حرارتی بالا، دارای خصوصیات زیبایی شناسانه و معمارانه بوده و جزئیات مدول های آن به گونه ای طراحی شده است که باعث ایجاد محدودیت در طراحی ساختمان نشود و امکان تعمیر، نگهداری و جایگزینی آن به سهولت ممکن باشد. پانل مدولار نمای ساختمان با قابلیت گرمایش و سرمایش، در زمستان از آب به عنوان جرم حرارتی استفاده کرده و عملکردی همچون دیوار ترومب دارد و در فصل تابستان با حذف جرم حرارتی و بهره گیری از سرمایش تبخیری، به خنک سازی فضای داخل کمک کرده و به این ترتیب، از پتانسیل های پوسته در تمام فصول استفاده می شود. در این سیستم به منظور افزایش کارایی از فن استفاده شده است. سنجش کارایی و ارزیابی عوامل موثر بر عملکرد این پانل، با استفاده از ابزارهای شبیه سازی نرم افزار انرژی پاس صورت گرفته است. نتایج حاصل از شبیه سازی، استفاده از شیشه کم گسیل، ضخامت ۱۲۵ میلیمتری لایه آب و دبی جریان مترمکعب برثانیه ) ۲۰۰ تا ۳۰۰ فوت مکعب دردقیقه( را در مدل نمونه توصیه می کند. مدولار بودن پانل / ۰ تا ۱۵ / هوای ۱ های نما با رویکرد تولید صنعتی و تسهیل استفاده، تعمیر و نگهداری سیستم پیشنهاد گردیده است.

دوره ۶، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۲۶)- ۱۳۹۴ )
چکیده

در این مقاله به بررسی گفتمانی ابیات تخلص در غزل‌های حافظ پرداخته شده است؛ چنان‌که با نگاه گفتمان‌شناختی باختینی به ابیات تخلص حافظ روشن شد که هرچند در همه آن‌ها حافظ خود را خطاب قرار می‌دهد و بیت آخر را به‌عنوان امضای اشعارش به‌گونه‌ای نتیجه‌گیرانه می‌سراید، اما در این خطاب‌قرار‌‌دادن خود، یک گوینده واحد وجود ندارد؛ به عبارت روشن‌تر، این «خود» که در‌واقع طرف مکالمه حافظ است، هر‌‌بار موضعی متفاوت و ‌نقطه‌نظری «دیگر» دارد. در این میان، این خطاب‌کننده حافظ گاه با حافظ هم‌موضع و موافق می‌شود، او را می‌ستاید، از او دفاع می‌کند و گاه در مقابل او می‌ایستد، او را سرزنش می‌کند، با او به مخالفت برمی‌خیزد و حتی علیه او می‌شورد. با این تعبیر به نظر می‌رسد که نه‌فقط این تنها «صدا»ی حافظ نیست که می‌سراید، بلکه «صدا»‌های دیگر با نقطه‌نظر‌های گوناگون حافظ را «صدا می‌زنند» و به این ترتیب در لایه‌ای دیگر از متن با خواننده تعامل دیالوگی برقرار می‌کنند. آنچه این ابیات را از بیت‌های دیگر یک غزل متمایز می‌کند، این است که در ابیات تخلصی، حافظ به‌وضوح می‌گوید که «من باید دیگرِ خود شوم، من دیگرِ خود هستم». در این مقاله کوشش شده ویژگی‌های گفتمان چندصدایی به‌صورت انگاره‌هایی عملیاتی پیشنهاد شود و به ‌این‌ ترتیب سه الگوی ساختاری چند‌آوایی و و سه الگوی محتوایی چندآوایی (‌نقطه‌نظرهای گوینده و امکانات مفصل‌تر آن‌ها) در بیت‌های تخلصی حافظ به دست داده شود.    

دوره ۶، شماره ۶ - ( شماره ۶ (پیاپی ۲۷)، ویژه نامه- ۱۳۹۴ )
چکیده

به‌منظور بررسی ویژگی‌های آکوستیکی تکیه در زبان تاتی، یک جفت کمینه انتخاب شد که در یکی تکیه روی هجای اول کلمه و در دیگری بر روی هجای آخر قرار داشت. این جفت کمینه در جمله‌های پرسشی و خبری توسط گویشوران بومی تات‌زبان خوانده شد. با استفاده از نرم‌افزارPRAAT  برای هر جمله، شبکه‌ای متنی ساخته شد؛ به‌طوری‌که مرز واکه‌ها مشخص شد. سپس مقادیر دیرش، فرکانس پایه، انرژی و فرکانس سازه‌های اول و دوم واکه‌های موردنظر در هجای تکیه‌بر و بدون‌تکیه محاسبه شد. نتایج آزمون تولیدی نشان داد، تفاوت مقدار میانگین دیرش، فرکانس پایه و انرژی در هجای تکیه‌بر و بدون تکیه معنی‌دار است و تفاوت فرکانس‌های اول و دوم تفاوتی نداشت. این بدان معناست که مهم‌ترین همبسته‌های آکوستیکی تکیه در زبان تاتی دیرش، فرکانس پایه و انرژی‌اند. همچنین منحنی تغییرات فرکانس پایه در این زبان نشان داد که الگوی فرکانس پایه در انتهای جملات خبریL%  و در انتهای جملات سوالی H% است.

دوره ۶، شماره ۲۰ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۷ )
چکیده

پژوهش حاضر به بررسی استعاره‌های مفهومی حوزۀ عشق در آینۀ ضرب‌المثل‌های سه زبان فارسی، انگلیسی و ترکی می‌پردازد. تلاش شده است از ۱۵ منبع برای سه زبان مذکور، داده‌های مورد نیاز از هر سه زبان استخراج و گردآوری شود. با جست­وجو در منابع، بیش از ۱۰ هزار ضرب‌المثل مورد مطالعه قرار گرفت که از این تعداد به ۲۰۱ ضرب‌المثل در حوزۀ عشق و تعداد ۹۶ نگاشت‌نام در این ضرب‌المثل‌ها رسیدیم. تلاش شد تا پربسامدترین نگاشت‌نام‌ها در هر سه زبان مشخص و جداگانه در جدول آورده شود. در کنار نگاشت‌نام‌ها، پربسامدترین حوزه‌های مبدأ نیز شناسایی و معرفی شدند تا مشخص شود گویشوران این سه زبان بیشتر از چه نگاشت‌نام‌ها و حوزه‌های مبدأ برای بیان استعاری عشق استفاده می‌کنند. مشخص شد در زبان فارسی پربسامدترین نگاشت‌نام ‌عشق، بلا، درد، رنج، بیماری است. در زبان انگلیسی و زبان ترکی «عشق روشنایی است» پربسامدترین نام‌نگاشت­ها بودند. همچنین پربسامدترین حوزه‌های مبدأ که برای مفهوم‌سازی عشق به‌کار رفته‌اند، به‌ترتیب حوزه‌های مبدأ «انسان/ بدن انسان» در زبان فارسی، «روشنایی و تاریکی» در زبان ‌انگلیسی و «انسان/ بدن انسان» در زبان ترکی بودند که بسامد وقوع به‌نسبت تعداد ضرب‌المثل‌های بررسی­شده در هر زبان آورده شده است. 


دوره ۸، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

در دهه‌ های اخیر، شرکت‌ های دانش‌ محور با تجاری‌ سازی دستاوردهای علمی و فناورانه خود، نقش مهمی در رشد و توسعه اقتصادی کشورها و به خصوص در جهت اقتصاد مقاومتی ایفا می‌ نمایند. مقاله حاضر به شناسایی مهم‌ ترین ویژگی‌ های شرکت‌ های دانش‌ محور موفق ایرانی پرداخته است. این پژوهش از نظر هدف بنیادی، از نظر نحوه گردآوری داده‌ ها آمیخته و از منظر روش پژوهش، تحلیل محتوا و مبتنی بر مقالات یافت شده در حوزه ویژگی‌ های شرکت‌ های دانش‌ محور ایرانی تدوین شده است. در این مقاله پس از شناسایی ویژگی‌ های استخراج شده و تحلیل شبکه‌ ای متناسب با آن، با استفاده از روش کمی آنتروپی شانون، به تعیین ضریب اثر این ویژگی‌ ها پرداخته شده که نتایج نشان می‌ دهد ۱۴ ویژگی‌ مهم‌ تر این شرکت‌ ها به ترتیب عبارتند از: منابع انسانی شایسته، مدیریت توانمند، توانمندی‌ های پروژه‌ ای و سازماندهی، استراتژی مناسب کسب و کار، مدیریت بهینه منابع مالی، توانمندی‌ های فنی و تولید، توانمندی‌ های بازاریابی و فروش، استراتژی مناسب فناوری، دریافت به موقع مشوق‌ های حمایتی دولت، دریافت کمک‌‌ های هدفمند از نهادهای حمایتی، شبکه‌ سازی مناسب، استفاده مناسب از زیرساخت‌ ها، توجه شایسته به محیط سازمانی و فعالیت‌ های متمرکز.

دوره ۹، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۷ )
چکیده

هدف از این پژوهش بررسی و مقایسۀ فضاهای واکه‌ای در کودکان سالم و کودکان مبتلا به سندرم داون است. به این منظور از ۶ کودک سالم و ۶ کودک بیمار خواسته شد تا ۳۶ کلمۀ تک هجایی CVC را سه مرتبه تکرار کنند. همخوان‌های آغازه و پایانۀ این کلمات یکسان و متشکل از انسدادی‌های واک­دار و
بی­واک
[p,b,t,d,k,g] است. صدای این افراد توسط نرم‌افزار پرت (نسخۀ ۲۴. ۲. ۵) ضبط شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. سپس، برای هر واژه یک شبکۀ متنی ساخته شد و مقادیر بسامد سازۀ اول و بسامد سازۀ دوم واکه‌ها در این دو گروه اندازه‌گیری و مقایسه شد. نتایج گویای آن هستند که بیماران مبتلا به سندرم داون واکه‌های پیشین را در جایگاهی پسین‌تر و واکه‌های پسین را در جایگاهی پیشین‌تر از کودکان سالم تولید می‌کنند. دامنۀ گستردگی واکه‌ها در این بیماران بسیار محدودتر از کودکان عادی است و تمامی واکه‌ها به مرکز فضای واکه‌ای تمایل دارند. در افراد مبتلا به این سندرم بسامد سازۀ اول واکه‌های [u,i,e] بیشتر از مقادیر آن در افراد سالم است. خلاف آن، بسامد سازۀ اول واکه‌های [ɑ,æ,o] در افراد سالم بیشتر است. بررسی بسامد سازۀ دوم واکه‌ها نیز گویای آن است که خلاف واکه‌های [æ,e,i]، بسامد سازۀ دوم واکه‌های [ɑ,u,o] در این بیماران بیشتر است.
 
 

دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱- )
چکیده

در این تحقیق عملکرد گوش انسان در تولید سیگنال‌های اتوآکوستیک امیشن، با استفاده از مدل الکتروآکوستیکی جدیدی شبیه‌سازی شده است. محاسبات مدل در فضای حالت انجام و معادلات پیچیده دیفرانسیل مدل به کمک روشهای انتگرال عددی در محیط متلب حل شده و نتایج شبیه‌سازی با داده‌های کلینیکی، مقایسه شده است. برای بررسی صحت مدل، منحنی زمان نهفتگی و طیف فرکانسی داده‌ها و خطای محاسباتی ناشی از حل عددی، مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج حاصل، گویای آن‌است که سیگنال‌های شبیه‌سازی شده، مشابه سیگنالهای حقیقی است.

دوره ۱۰، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۸ )
چکیده

در این پژوهش قصد داریم با استفاده از نظریۀ طرح‌واره‌های تصوری جانسون (۱۹۸۷) به این موضوع بپردازیم که آیا شعر کلاسیک و شعر نو فارسی تنها در قالب تفاوت دارند و یا اینکه به لحاظ مشخصه‌های زبانی نیز میان آن­ها تفاوت وجود دارد. در این مقاله به بررسی طرح‌واره‌های تصوری در شعر حافظ به­عنوان نمونه‌ای از شعر کلاسیک فارسی و شعر سهراب سپهری به­عنوان نمونه‌ای از شعر نو فارسی می‌پردازیم و این موضوع را بررسی می‌کنیم که علاوه بر قالب شعری، چه تفاوت یا شباهتی در نوع مفهوم‌سازی از نظر طرح‌واره‌های تصوری در شعر کلاسیک و نو فارسی وجود دارد. برای این کار ۱۳ مورد از اشعار حافظ و ۸ مورد از اشعار سهراب سپهری به ترتیب از دیوان حافظ و هشت کتاب سهراب سپهری را در چارچوب نظری طرح‌واره‌های تصوری بررسی کرده‌ایم. روش انجام این تحقیق کتابخانه‌ای ـ  پژوهشی است. نتیجۀ مقاله این بوده است که هر دو شاعر بیشتر از طرح‌واره‌های حجمی و حرکتی استفاده کرده‌اند، با این تفاوت که در نمونۀ کلاسیک حافظ تعداد طرح‌واره‌های حرکتی و حجمی  با اختلاف اندکی نزدیک بوده است؛ اما در نمونۀ شعر نو سهراب سپهری، طرح‌واره‌های حجمی  با اختلاف زیادی بیشتر از طرح‌واره‌‌های دیگر ازجمله طرح‌واره حرکتی به کار رفته است. این موضوع بیانگر آن است که شعر این دو علاوه بر قالب، در استفاده از طرح‌واره‌های تصوری تفاوت دارند.
 

 
قهرمان شیری، حمید ابوالحسنی،
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده

بوف کور از همان زمان نگاشته شدن تاکنون با بازخوردهای متفاوت و خوانش‌های گوناگونی، همچون شرح، بازخوانی، نقد، بررسی، تحلیل، تفسیر و تأویل، مواجه شده است. در ارزیابی و تحلیل شماری از منتقدان از این رمان کوتاه، سه فرضیه کلیدی خودنمایی می‌کند که هر کدام از آن‌ها نیازمند بازکاوی است: برخی از منتقدان داستان را با واقعیت یا تاریخ یکسان فرض کرده‌اند؛ برخی دیگر داستان بوف کور را شرح احوال و قصه زندگی نویسنده (هدایت) دانسته‌اند؛ گروه سوم نیز راوی داستان را همان نویسنده بیرونی داستان پنداشته‌اند. در این نوشتار، با تکیه بر منابع پایه‌ای شناخت نوع ادبی داستان و تمرکز بر اصول بنیادین این‌ گونه ادبی و عوامل درون‌متنی آن، مفروضات سه‌گانه فوق با ارائه شواهد مختلفی از آثار منتقدان مذکور نقد و بررسی می‌شود.

دوره ۱۱، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۹ )
چکیده

در این مقاله تلاش شده است تا دریابیم در دلالت آرم تجاری کالا برای مخاطب، کدام­یک از ویژگی­های آرم­ تجاری، یعنی خاستگاه (ویژگی­های اصیل) یا تجربۀ مخاطب آن آرم مؤثرتر عمل می­کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی نشانه­شناختی ۱۴ آرم ­تجاریِ برتر کالای لوکس خودرو از طریق تحلیل داده­ها و پرسش­نامه است که با تمرکز بر دو اصطلاح خاستگاه آرم­ تجاری کالای لوکس و تجربۀ مخاطب آن و بر اساس شاخص­های تعریف­شده برای هر یک، در چارچوب نشانه­شناسی دیداری بارت و نشانه ­شناسی اجتماعی ون­لیوون، به اصول نشانه­ای حاکم بر آرم­های تجاری مذکور دست می­یابیم. یافته­های به­دست آمده نشان می­دهد، آنچه در جلب توجه مشتریان خودروی لوکس در ایران اهمیت دارد تجربۀ مخاطب از آرم ­تجاری است که به­طور ملموسی از نقش خاستگاه و هویت آرم­ تجاری پیشی گرفته است. بر این اساس، تفاوت معانی درک­­ شده از هر آرم­ تجاری از سوی مخاطبان، نشان از یکسان نبودن و فرهنگ­مبنا بودن معانی دریافتی از هر آرم­ دارد، به­طوری که افراد بر اساس تجربۀ فردی و بینش اجتماعی ـ فرهنگیِ خود معانی ضمنی متفاوتی از یک آرم­ تجاری یکسان درک می­کنند؛ به این معنا که معانی دریافتی از آرم­های تجاری، جهانی و فارغ از فرهنگ مخاطب نیست. این موضوع در اقبال کالاها اثرگذار بوده است و ممکن است نتایج متفاوتی را در تجارت رقم بزند.

دوره ۱۱، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۹ )
چکیده

 هدف از این تحقیق مقایسۀ فضای واکه‌ای کودکان دارای سمعک، کودکان کاشت حلزون شنوایی و کودکان بدون اختلال شنوایی با توجه به متغیر‌های اختلال شنوایی و جنسیت است. از سی کودک، ده کودک در هر گروه که شامل پنج دختر و پنج پسر بودند، خواسته شد تا ۳۶ کلمه با ساختار CVC را که متشکل از همخوان‌های انسدادی آغازه و پایانۀ یکسان و واکه‌های زبان فارسی بودند تکرار کنند. کلمات موردنظر با استفاده از میکروفون شور و نرم‌افزار پرت ضبط شد. سپس مقادیر بسامد سازه‌های اول و دوم  برای هر واکه اندازه‌گیری و مقایسه شد. نتایج نشان داد که کودکان دارای اختلال شنوایی واکه‌های [u, i, e, ᴂ] را در جایگاهی افتاده‌تر نسبت­به کودکان بدون اختلال شنوایی تولید می‌کنند. واکۀ [a] در کودکان کاشت حلزون شنوایی در جایگاهی افتاده‌تر و واکۀ [o] در کودکان دارای اختلال شنوایی در جایگاهی افراشته‌تر نسبت­به کودکان بدون اختلال شنوایی تولید می‌شود. در حالی که واکۀ [a] در کودکان دارای سمعک در جایگاهی افراشته‌تر نسبت­به کودکان بدون اختلال شنوایی تولید می‌شود. به‌علاوه، ‌تمامی واکه‌هایِ کودکان کاشت حلزون شنوایی و واکه­های ᴂ] [u, i, e, a, در کودکان دارای سمعک در جایگاهی پیشین‌تر نسبت­به کودکان بدون اختلال شنوایی تولید می‌شوند. کودکان دارای سمعک دارای کوچک‌ترین فضای واکه‌ای در بین افراد شرکت­کننده در تحقیق هستند، درحالی ‌که فضای واکه‌ای کودکان کاشت حلزون شنوایی تفاوت فاحشی با فضای واکه‌ای کودکان بدون اختلال شنوایی نداشت. جنسیت نیز بر بسامد سازۀ اول واکه[a]  و بسامد سازۀ دوم واکه [i] تأثیری معنادار داشت.
 
 

دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده

یکی از عمده‌ترین موضوعاتی که در امر پردازش، درک، تولید، به‌کارگیری و آموزش عبارت­های اصطلاحی امکان طرح می‌یابد، توصیف ویژگی‌های درون‌مقوله‌ای و تعیین رابطه و هم‌بستگی بین این ویژگی‌ها در عبارت­های اصطلاحی است. پژوهش حاضر به بررسی ویژگی‌های درون‌مقوله‌ای ۵۰ عبارت اصطلاحی زبان فارسی و توصیف آن­ها و تعیین هم‌بستگی بین آن­ها پرداخته است. شم زبانی گویشوران برای هر عبارت اصطلاحی از نظر متغیرهای آشنایی، مبهم ‌بودن، شفافیت معنایی، مجازی‌ بودن، انگیختگی، ملموس‌بودگی، بار عاطفی و اعتماد ‌داشتن مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین توصیف‌های آن‌ها از معنی مجازی هر عبارت ارزیابی شد. نتایج نشان داد که عبارت­های اصطلاحی مورد مطالعه دارای ویژگی‌های ذکرشده هستند و می‌توان آن‌ها را با استفاده از پیوستاری که یک قطب آن یکی از ویژگی‌های درون‌مقوله‌ای عبارت­های اصطلاحی و قطب دیگر تقابل همان ویژگی‌ است، طبقه‌بندی کرد‌. همچنین، آمار توصیفی نشان داد که عبارت­های اصطلاحی مورد مطالعه، بیشتر مبهم، انگیخته، شفاف، مجازی و ملموس با بار عاطفی منفی ارزیابی شده‌اند. به­علاوه، نتایج نشان داد که بین آشنایی و شفافیت معنایی هم‌بستگی منفی وجود دارد. بین متغیر ملموس‌بودگی و شفافیت معنایی هم‌بستگی مثبت دیده می‌شود. همچنین، بین دانش با شفافیت معنایی و اعتماد ‌داشتن هم‌بستگی منفی وجود دارد.

دوره ۱۲، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۰ )
چکیده

پژوهش حاضر به بررسی تطبیقیِ نحوۀ اصطلاح‌سازی برمبنای مفاهیم مشترک، در زبان‌های  اسپانیایی و فارسی براساس چگونگیِ برخورد گویشوران این دو زبان، با اشیای پیرامونشان، در چارچوبِ رویکردِ بینارشته‌ای زبان‌شناسیِ انسان‌شناختی پرداخته است. در این رویکرد، شباهت‌ها و تفاوت‌های احتمالی مؤلفه‌های زبانی، با توجه به مباحث فرهنگی و جامعه‌شناختی گویشورانِ آن زبان‌ها تحلیل و بررسی می‌شود. این رویکرد بیش از هر چیز وامدار مبانیِ نظریۀ نسبیت زبانی است، نظریه‌ای که برمبنای تأثیرگذاری زبان بر اندیشه و به‌ویژه، تأثیرپذیری نگرش افراد به اشیا، از نحوۀ برخورد زبانی آن‌ها با اشیای اطرافشان شکل گرفته است. بر این اساس، مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر این است که اشیا و مصنوعات، در فرهنگ گویشوران دو زبان اسپانیایی و فارسی، چه تأثیری بر ایجاد اشتراکات و افتراقات احتمالی در نحوۀ اصطلاح‌سازی در این دو زبان دارند. ازآنجا که اصطلاحات بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ عامه، و چه‌بسا، فرهنگ‌بنیادترین عنصر زبانی هستند، نگارندگان بر آن شدند تا از رهگذر بررسیِ مقابله‌ای اصطلاحاتِ حاویِ اشیا در دو زبان اسپانیایی و فارسی به روشی تطبیقی و تحلیلی، تأثیر مباحث فرهنگی در برخورد اسپانیایی‌زبان‌ها و فارسی‌زبان‌ها با اشیای اطرافشان را، در نحوۀ اصطلاح‌سازی آن‌ها از یک مفهوم مشترک، به‌منظور ارائۀ الگویی برای انجام تحلیلی بینازبانی در چارچوب رویکرد زبان‌شناسیِ انسان‌شناختی، بررسی کنند. هدف اصلی این پژوهش، مقایسۀ اصطلاحات حاوی اشیا در دو زبان اسپانیایی و فارسی است تا مشخص شود نگرش‌های متفاوت گویشوران این دو زبان به اشیای پیرامونشان، چگونه تحت‌تأثیر بافت و ویژگی‌های فرهنگی در ساخت اصطلاحات انعکاس پیدا می‌کنند. برمبنای تحلیل صورت‌گرفته در این پژوهش، در دو زبان اسپانیایی و فارسی، اصطلاح‌سازی از یک مفهوم مشترک براساس نحوۀ برخورد گویشوران این دو زبان با اشیای اطرافشان، بیش از آنکه به سمت شباهت‌ها متمایل باشد به سمت تفاوت‌های فرهنگی متمایل است و کانون شباهت‌های اصطلاح‌سازی، مبتنی‌بر اشیا و مصنوعاتی بوده که در محیط خانه و وسایل منزل به‌کار می‌رفته‌اند.

دوره ۱۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده

پژوهش حاضر در جهت یک بررسی رده­شناختی از عنصر زبانی واژه­بست در زبان گیلکی تدوین شده است. در این پژوهش، سعی بر آن است تا باتوجه به تنوعات گویشی قابل‌توجه زبان گیلکی و نیز دیدگاه­های گوناگون در طبقه­بندی عنصر واژه­بست و بهره­وری متفاوت گویش­ها و زبان‌های ایرانی از این عنصر زبانی، با یک بررسی رده­شناختی، تنوع حضور واژه­بست در زبان گیلکی و جایگاه حضور آن در جملات گیلکی مشخص شود. بدین منظور، واژه­بست­های زبان گیلکی براساس پرسش‌نامۀ رده‌شناختی مؤسسۀ ماکس پلانک در باب رده­شناسی واژه­بست مورد تحلیل قرار گرفته­اند. پرسش‌نامه شامل ۵ بخش قابل تفکیک است که عبارت‌اند از: ۱. ویژگی­های کلی زبان، ۲. حالات مقوله‌ای واژه­بست، ۳. ویژگی­های خاص، ۴. جایگاه واژه­بست، و ۵. حرکت. داده­های مذکور پس از گردآوری از سه ناحیۀ گویشیِ گیلکی غربی (بیه پس)، شرقی (بیه پیش) و گیلکی گالشی از شهرها و روستاهای شرقی، غربی و مناطق ییلاقی استان گیلان، به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی ـ مقایسه‌ای مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج این پژوهش بیانگر یکسان بودن واژه­بست­های زبان گیلکی در سه گونۀ مذکور است و به‌طور کلی می­توان بیان کرد که زبان گیلکی دارای پیش­بست­های ضمیری متصل به نشانۀ مفعولی، پی­بست نشانۀ مفعولی /ǝ/، پی­بست تأکیدی و نیز نشانۀ /o/ ربط است. همچنین مشاهده شد که پی­بست ضمایر شخصی متصل به اسامی، صفات، حرف اضافه و افعال در این زبان وجود ندارد. حرکت برای واژه­بست فقط به انتهای گروه میزبان امکان­پذیر است و جابهجایی و جهش واژه‌بست به موقعیت پیشین در این زبان ممکن نیست. همچنین باتوجه به بررسی­های انجام‌شده، تحقق قاعدۀ واکرناگل درمورد جایگاه دوم برای واژه­بست در زبان گیلکی قابل تأیید است.


دوره ۱۲، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۰ )
چکیده

مفهوم­سازی­های فرهنگی شیوۀ تفکر و جهان­بینی یک جامعۀ زبانی را نسبت‌به پدیده­ها نشان می­دهد. بررسی مفهوم سازی­هاباعث شناخت عمیق­تر فرهنگ مرتبط با آن­ها می­شود، تعاملات بین­فرهنگی را تسهیل می­کند و سوء­تفاهمات فرهنگی را بر طرف می­کند. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی،مفهوم­سازی­های فرهنگی «مرگ»در گویش بختیاری منطقۀ ززووماهرو در چارچوب زبان‌شناسی فرهنگی بررسی ­شده و ریشه­های فرهنگی آن­هاتوصیف شده است.با توجه به سبک زندگی روستایی و عشایری مردم منطقه و تماس آنان با طبیعت، عناصر و پدیده­های طبیعی پایه­ای برای مفهوم­سازی­های فرهنگی فراهم می­کنند. جامعۀ آماری شامل پانصد مورد از عبارات، اصطلاحات، مویه­ها و ضرب­المثل­های مرتبط با مرگ است که در این گویش استفاده می­شود. داده­های پژوهش از طریق مطالعۀ میدانی و با استفاده از مصاحبه­ و مشاهده جمع‌آوری شده است. نتایج تحلیل و بررسی داده­ها نشان می­دهد که ریشۀ این مفهوم­سازی­های فرهنگی در سبک زندگی روستایی و عشایری منطقه، عقاید و باورها، تأثیر فیزیولوژیکی عواطف و احساسات مرتبط با مرگ بر اندام­های بدن انسان و تخیلات و تصورات گویشوران نسبت‌به مرگ قرار دارد؛ این سبک زندگی ایجاب می­کند که مردم با طبیعت تماس مستقیم داشته باشند؛ ازاین­رو، از جنبه­های خشن، ویرانگر و مخرب طبیعت به عنوان حوزۀ ملموس برای بیان مفهوم انتزاعی «مرگ» استفاده می­کنند؛ مفهوم­سازی­های فرهنگی مرگ به‌منزلۀ«باد شمال، سیل، بهمن، رعد و برق» و یا «خاموش شدن آتش، افتادن ریگ یا افتادن عمود سیاه چادر» ناشی از الهام گرفتن از پدیده­های طبیعت و سبک زندگی عشایری است.

 

دوره ۱۳، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۱ )
چکیده

زمان آغاز واک‌ فاصلۀ زمانی بین رهش همخوان‌های انسدادی و آغاز تکانه‌های حنجره هنگام تولید واکه بعد یا همخوان رسای بعد از آن است. در این پژوهش زمان آغاز واک‌ به‌عنوان یکی از مهم‏ترین سرنخ‌های صوت شناختی واکداری انسدادی زبان فارسی در جایگاه آغازۀ کلمات در کودکان مبتلا به شکاف کام و لب ترمیم‌شده بررسی می‏شود. بدین‏منظور از دو گروه ۶ نفره با میانگین سنی ۱۱ سال، گروهی شامل دو پسر و چهار دختر دارای شکاف کام و لب ترمیم‌شده و گروهی که هیچ نوع ناهنجاری در مجرای گفتار خود نداشتند (سالم) شامل دو پسر و چهار دختر، خواسته شد کلمات با ساختار CVC را که متشکل از همخوان‌های انسدادی آغازه و پایانۀ یکسان و واکه‌های زبان فارسی بودند پس از پژوهشگران تکرار کنند. کلمات موردنظر توسط میکروفون شور ضبط شد، سپس با استفاده از نرم‌افزار پرت مقدار زمان آغاز واک در هر یک از همخوان‌های انسدادی اندازه‌گیری شد و نتایج به‌دست‌آمده بین دو گروه شرکت‌کننده موردمقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که متغیرهای بیماری، جنسیت، واک‌داری و محل تولید همخوان‌های انسدادی تأثیر معناداری بر زمان آغاز واک این همخوان‌ها دارند. زمان آغاز واک در کودکان سالم کم‌تر از کودکان بیمار بود و پسرها همخوان‌ها را با زمان آغاز واک کم‌تری نسبت‌به دخترها تولید می‌کردند. به‌علاوه، همخوان‌های بی‌واک با زمان آغاز واک بیشتری نسبت‌به همخوان‌های واک‌دار تولید می‌شدند و با حرکت از سمت لب‌ها به سمت انتهای مجرای گفتار زمان آغاز واک در همخوان‌ها افزایش پیدا کرد.

دوره ۱۴، شماره ۱ - ( زمستان ۱۴۰۱ )
چکیده

در چرخه زندگی نهاندانگان، گذر از فاز رویشی به زایشی یک مرحله نموی مهم است که تحت کنترل شدید ژنتیکی است. این تغییر فاز نیازمند فعالشدن مجموعهای از ژنها در مریستم رأس شاخساره است که بیان آنها مریستم را از رویشی به زایشی تبدیل میکند. ژن APETALA۱ (AP۱) در پیشبرد مرحله گذر و نیز تعیین هویت مریستم گل نقش مهمی ایفا میکند. در این مطالعه، بیان این ژن در اندام‌های مختلف گیاه منداب (Eruca sativa) و نیز اثر براسینواستروئید بر گلدهی و بیان ژن، بررسی شد. RNA کل استخراج و برای ساخت cDNA استفاده گردید. آغازگرهای اختصاصی براساس همراستایی توالی ژنهای همساخت AP۱ در گیاهان هم‌خانواده، طراحی و برای واکنش RT-PCR استفاده گردیدند. در مرحله رویشی، هیچ بیانی در اندام‌های مختلف مشاهده نشد. تیمار براسینواستروئید از ۲۸ روزگی (مرحله رویشی) تا ظهور غنچه‌های گل، سبب گل‌دهی زودرس و دوره‌ رویشی کوتاه‌تر شد بطوری که گیاهان تحت تیمار، حدود ۱۰ روز زودتر از شاهد گل دادند. همچنین اندازه گیاه و اجزای آن در گیاهان تیمار شده با براسینواستروئید بزرگ‌تر بودند. بررسی بیان ژن EvsAP۱، در فاز زایشی حاکی از بیان آن در غنچه‌ گل، کاسبرگ و گلبرگ و عدم بیان آن در ریشه، ساقه، برگ، پرچم و مادگی بود. همچنین، شروع بیان این ژن، زودتر مشاهده شد که نشاندهنده این است که گذر به گلدهی و تشکیل غنچه گل در گیاهان تحت تیمار سریعتر رخ میدهد، در نتیجه، بیان هم زودتر رخ میدهد اما آنالیز آماری نشان داد که میزان بیان، تحت تاثیر براسینواستروئید قرار ندارد و تفاوت معنیداری دیده نشد.

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱