جستجو در مقالات منتشر شده



شکوه فورجانی زاده، محبوبه خراسانی، مرتضی رشیدی،
دوره ۱۲، شماره ۴۶ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

ساختارگرایی یکی از مهم­ترین حوزه‌های نظریۀ ادبی مدرن محسوب می‌شود که در شکل‌گیری موضوعات جدید، تبیین مشابهت و همسانی، و قابلیت تحلیل متون ادب فارسی از الگوهای استاندارد جهانی سهمی اثرگذار داشته است. اقبال به نظریه­های غربی و کاربرد الگوهای ریخت­شناسی امروزه چنان مورد توجه قرار گرفته که بسیاری از مقالات و تحقیقات ادبی با هدف روشن کردن زوایای پنهان متون و ارائۀ دستاوردهای نوین برپایۀ این نظریه­ها تحلیل شده است و کمتر نقدی را می­توان یافت که از کارکردهای ساختاری و ریخت­شناسی بی­بهره باشد. این مقاله با واکاوی مقالات علمی ـ پژوهشی، به مطالعه رشد کیفی و کمّی پژوهش­های ریخت­شناسی در دهه­های مختلف و بررسی ژانر ادبی آن‌ها پرداخته است و با سنجش میزان انطباق اصولی استفاده از این نظریه با شیوۀ علمی و استاندارد الگوی پراپ، آسیب­های کاربرد این نظریه بر متون را همراه با شواهد، انتخاب نادرست نظریه، ساده­سازی عناصر داستان، بی­توجهی به هدف و بستر نظریه، تکرار روش، نارسایی و ضعف مقدمه و نتیجه­گیری بی­ارتباط معرفی کرده است.  
 

الهام عربشاهی کاشی، رضا شجری،
دوره ۱۶، شماره ۶۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

نقد روش‏شناسی و تحلیل آثار ادبی از موضوعات مهم در حوزۀ آثار علمی و پژوهشی است که می‏توان به تأثیر بینامتنی متون ادبی به‌ویژه در ادبیات داستانی پی برد و شباهت‏ها و تفاوت‏ها و میزان تأثیرپذیری آنان از یکدیگر را نقد و بررسی کرد. در پژوهش حاضر، نگارندگان کوشیده‏اند با استفاده از روش تحلیل محتوا و مقایسۀ تطبیقی، یکی از شگردهای جاسوسی در جنگ را در هفت داستان مشهور ادبی و تاریخی «پادشاه جهود و نصرانیان» در مثنوی و حیات الحیوان دمیری، «بوم و غراب» در کلیله و دمنه، «نبرد فیروزشاه با هیطالیان» در تاریخ طبری، «شغاد و رستم» در شاهنامۀ فردوسی، «نبرد زبا و جزیمه» در تاریخ بلعمی، «بی‏بی ستی و ابومسلم» در ابومسلم‌نامه نقد و بررسی و تفاوت‏ها و شباهت‏های این متون را ارزیابی کنند و از طریق تحلیل محتوای داده‏های داستانی، پی‌رنگ واحد آن‌ها را به وضوح نشان دهند. نتایج نشان داد که شیوۀ جاسوسی در داستان پادشاه جهود و نصرانیان در مثنوی و حیات الحیوان از حیث ساخت و محتوا قوی‌تر از سایر داستان‏هاست، زیرا شیوۀ نفوذ در آن بر پایۀ نوعی جنگ شناختی است که بدون هیچ درگیری نظامی با هدف تسلط بر قدرت شناخت و نشانه‏ گرفتن باورهای دینی دشمن توانسته است در بین ترسایان اختلاف ایجاد کند و آنان را نابود سازد؛ اصلی که در داستانهای دیگر رعایت نشده است.

رقیه بهادری، فاطمه صادقی نقدعلی علیا،
دوره ۱۷، شماره ۶۵ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

ادبیات کودک به دلیل شکاف زمانی‌ای که بین کودکیِ نویسنده و مخاطب کودک وجود دارد، ماهیتاً ادبیاتی دوسویه است. یکی از رویکردهای نقد ادبی که قادر است این دوگانگی را نشان دهد، نقد پساساختارگرایی و رویکرد ساخت‌زدایی دریدایی است. در این پژوهش با به‌کارگیری این رویکرد، برخی آثار تألیفی و خلّاقانۀ محمدرضا شمس، یکی از نویسندگان مطرح و تأثیرگذار ادبیات کودک و نوجوان بررسی شده است. شیوۀ پژوهش توصیفی تفسیری است و انتخاب آثار به‌صورت نمونهگیری هدفمند انجام شده است. مؤلفه‌های ساخت‌زدایی، از جمله تقابلهای دوگانه، تصمیم‌ناپذیری، سرگشتگی، بینامتنیت، مؤلفزدایی و تکرارپذیری را به‌خوبی در آثار شمس می‌توان بازشناخت که در این‌ میان، بینامتنیت جایگاهی ویژه دارد. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که آثار محمدرضا شمس با بهره‌بردن از این ویژگی‌ها، خوانش را به‌سوی تکثر معنا و زایش مدام دلالت، هدایت می‌کند. سیّالیت بینامتنی و لایه‌های چندگانۀ معنایی در این آثار حاکی از آن هستند که مخاطب پنهان متن، نه‌تنها مصرف‌کننده‌ای ایستا نیست، بلکه در برساختن معنای متن نقشی مؤثر و پویا ایفا می‌کند.


صفحه ۱ از ۱