دوره ۵، شماره ۲۰ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده
یکی از مباحث پیچیده و مبهم در کتابهای تاریخ ادبیات ایران، سرآغاز و چگونگی شکلگیری سبک هندی است. مطالعه نظر محققانی که به این مسئله پرداختهاند از فراوانی دیدگاههای ارائه شده حکایت دارد. برخی محققان این سبک را نتیجه ناگزیر سیر طبیعی شعر فارسی دانسته، برخی دیگر این سبک را در ارتباط با عواملی اجتماعی و محیط شکلگیری آن بررسی کردهاند. در این میان، پژوهشگرانی هم هستند که ریشه این سبک را نه در ارتباط با عوامل اجتماعی یا محیط شکلگیری بلکه در شعر شاعران گذشته جستجو کردهاند. این دسته از محققان غالباً از شاعرانی چون خاقانی، حافظ، وحشی بافقی و... به عنوان پایهگذار این سبک نام بردهاند؛ اما نکته حائز اهمیت قبول عام نیافتن نتایج چنین پژوهشهایی است. واقعیت این است که سبکی به گستردگی سبک هندی را نمیتوان و نباید نشأت گرفته از شعر یک شاعر دانست، بلکه باید از میزان و چگونگی تأثیرگذاری این شاعران بر این سبک سخن گفت و این
امر نیز تنها به واسطه استفاده از روشی تازه، یعنی تحلیل محتوا انجام شدنی است.
در این مقاله نیز کوشیده شده است تا با تحلیل محتوای شعر چهار شاعر پیشگام سبک هندی یعنی خاقانی، حافظ، وحشی بافقی و بابا فغانی میزان و چگونگی تأثیرگذاری آنان بر شکلگیری سبک هندی نشان داده شود.
دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده
«سیلان ذهن» یکی از روشهای نو روایت داستان است که بطور ویژه در سده اخیر مورد توجه و اقبال داستاننویسان واقع شده است. این روش در حال حاضر، یکی از مهمترین روشهای روایت داستانها و رمانهای روانشناختی است اما برخلاف تصوری که ممکن است در برخی خوانندگان مقاله ایجاد شود این روش با روشهای «نجوای درون» و «تحلیل روانی» متفاوت است. در واقع نخستین شکل داستانهای روانشناختی یا سرآغاز ظهور چنین داستانهایی در قالب «نجوای درون» بوده که این البته بتدریج گسترش یافته و در داستان و رمان مدرن به صورت روش مورد بحث ما درآمده است. در این مقاله تلاش میشود تا ضمن تعریف دقیق این تکنیک، روشها و ویژگیهای مختلف آن و نیز پایهها و اصول روانشناختی آن به علاقهمندان تقدیم شود.
دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده
این نوشته مبحث مجاز را از دیدگاه بلاغیون و معنیشناسان بررسی میکند و سپس ضمن توضیح نظریه شعری یاکوبسن و تعریف او از قطب مجازی زبان، میکوشد تا چگونگی سازوکار این پدیده را در اشعار شاعران مدیحهپرداز توضیح دهد. به این منظور شعر منوچهری را به عنوان بهترین نماینده سبک نیمه اول قرن پنجم هجری از نظر تصاویر شعری، مورد دقت نظر قرار میدهد؛ عملکرد دو محور ترکیب و انتخاب را در ابیاتی از شعر او بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه کارکرد این دو محور بر قطب مجازی زبان، مدلول را از نظام زبان به مصداق موجود در جهان خارج از زبان نزدیکتر میکند. تمامی این فرایندها شعری را پدید میآورد که به رغم بهرهگیری از آرایهها و زیباییهای هنری از لحاظ زبانی هر چه بیشتر به زبان ارجاعی نزدیک و همواره معنیاندیش است.
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
بابافغانی و بیدل دو شاعر جریانساز شعر فارسی هستند که یکی در طلیعه سبک هندی و دیگری در نقطه اوج آن قرار گرفته است. هنر بابافغانی، شکستنِ فضای خشک و بیروح شعر فارسی در دوران فترت است که با گرایش به روانی و سادگی زبان، زمینه ظهور مکتب وقوع و واسوخت را فراهم آورد. بیدل هم با ساختارشکنیها و آشناییزداییهایی که ابهام و پیچیدگی شعر او را به همراه داشت، سبک هندی را به نقطه اوج خود رسانید و مسیر پیدایش سبک بازگشت را هموار کرد؛ با این توصیف، بیدل و بابافغانی در دو قطب مخالف هم قرار میگیرند، امّا بررسی سبکشناسانه، شباهت ویژگیهای سبکی این دو را نمایان میکند.
این پژوهش در پی آن است که با بررسی این مسائل، به ترسیم جایگاه بابافغانی در سبک هندی و پیگیری ویژگیهای سبکی او در شعر بیدل بپردازد. روش تحقیق به صورت اسنادی و با استفاده از امکانات کتابخانهای و شیوه تحلیل محتوا و طبقهبندی دادههاست. بایستگی مطالعه در خصوص سبک هندی و چهرههای برجسته آن در زبان و ادبیّات فارسی، اهمّیت و ضرورت تحقیق را مشخّص میکند و نتیجه آن، ترسیم خطّ سیری است که روشن میکند ظهور بیدل، نتیجه سیر طبیعی سبک جدید شعر فارسی است که از بابافغانی آغاز شده بود.
مرتضی حیدری،
دوره ۱۳، شماره ۵۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
بسامدها متغیرهایی تعیینکننده در دانش سبکشناسی هستند و بهکارگیری روشهای تحلیل آماری در ارزیابی بسامدها نتایج سبکشناختی سنجیدهتری را بههمراه خواهد داشت. آمار توصیفی نمیتواند کمیّتهای پرنوسان و دارای رفتار نامنظم را بهروشنی تبیین کند. از همین روی روشهای آمار استنباطی در نتیجهگیری از متغیرهای کمّی نامتوالی بسیار سودمند خواهد بود. سبکشناسی مرتبط با تحلیلهای رایانهای را سبکسنجی مینامند که در حوزۀ زبان فارسی چندان رایج نبوده است. در این مقاله، نویسنده بستهتر شدن زاویۀ خیال در چهار گونۀ ساختمان تشبیه را بهترتیب از ۱ تا ۴ درجهبندی کرده و سپس رابطۀ میان فشردهتر شدن زاویۀ خیال با بسامد تشبیهات حروفی را در دیوان دوازده تن از شاعران شاخص سبک خراسانی در گذر زمان ارزیابی کرده است. از آنجا که بسامد گونههای تشبیهات حروفی از لحاظ ساختمان و فشرده شدن زاویۀ خیال در ساختمان ایندست تشبیهات رفتار سبکی مشخصی را نشان نمیدهد، با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار رایانهای SPSS به تحلیل استنباطی آمارها پرداخته شده است. با توجه به نتایج کمّی برآمده از این نرمافزار که گویای ضریب همبستگی ۳۷۴/. و سطح معناداری ۶۲۶/. است و مقایسه این اعداد با شاخصهای تعریفشده برای ضریب همبستگی (۱+ و ۱-) و سطح قراردادی معناداری، رابطه مثبت و مستقیم میان متغیرها (نازکتر شدن خیال و فشردگی زاویه تشبیه با بسامد تشبیهات حروفی) تأیید میشود. به زبان سبکشناسی، یعنی فشردهتر شدن زاویه تشبیه در سبک خراسانی بهمعنای افزایش بسامد تشبیهات حروفی دارای ساختمان بستهتر بوده و این رخداد سبکی از هنجارهای مسلط بر سبک دوره پیروی کرده است.
فاطمه زمانی، محمد رضایی،
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
طرز «تزریق» یکی از سبکهای رایج و شناختهشده میانه سده دهم در شعر فارسی است که به اشعار مسلوبالمعنی، مضحک، مهمل و هزلآمیز اطلاق میشده و اغلب با عباراتی مطایبهآمیز و الفاظی رکیک و گاه دور از هنجارهای اخلاقی معمول در شعر و نثر فارسی رواج یافته است. در بین شاعران تزریقگوی، فوقی یزدی که تمام آثار خود را در این سبک نوشته، با وضع اصطلاح «پرپوچ»، واژهای فارسی و بهمراتب گویاتر و رساتر از «تزریق» ارائه کرده است. وی در مقدمه «اطوزنامه» و درضمن اشعار خویش به مبانی فکری و مختصات ادبی این سبک اشاره کرده است که میتوان آن را مرامنامه شاعران «پرپوچگو» و بهحقیقت نام اعظم معنازدگی دانست. در مقاله حاضر، ابتدا اصطلاح «پرپوچ» و دلالتهای معنایی و عوامل سازنده آن معرفی شده؛ سپس با تکیه بر اشعار فوقی یزدی، به مهمترین عوامل رواج این سبک، همانند واکنش نقیضهآمیز به شاعران طرز خیال دور، مفاسد اخلاقی و نداشتن جهانبینی مرکزی، اشاره شده است؛ آنگاه مختصات ادبی پرپوچگویی، مانند هنجارشکنیهای زبانی، هزل و هجو، طنز، نقیضهگویی و کارناوالگرایی، واکاوی شده است.
داوود پورمظفری، فاطمه احمدینسب، زهرهسادات ناصری،
دوره ۱۴، شماره ۵۳ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
پژوهشهای متعددی که در دهۀ اخیر به مطالعۀ سبک متون ادبی در لایۀ صرف روی آورده، به پیشبرد مطالعات سبکشناختی و رفتارشناسی تاریخی زبان فارسی چندان کمکی نمیکند. در نوشتار حاضر که به نقد و ارزیابی پژوهشهای سبکی در حوزه صرف اختصاص یافته، ۲۷ مقاله و پایاننامۀ نوشتهشده در گروههای آموزشی زبان و ادبیات فارسی دانشگاههای سراسر کشور بررسی و نقد شده است. یافتهها حاکی از آن است که این پژوهشها با کاستیها و خطاهای متعددی مواجهاند. «خطا در ادراک مفاهیم بنیادین حوزۀ صرف»، «مقولهبندیهای همپوشان»، «قرائت نادرست متن و خطا در تشخیص نقش دستوری واژه»، «فقر در نگرش تاریخی به تحولات زبان»، «سردرگمی در تعیین راهبرد پژوهشی و ارائه الگوهای غیرضرور» و چندین عنوان ریزودرشت دیگر در شمار کاستیهای این پژوهشهاست که برای مرتفع نمودن آنها پیشنهادهایی نیز بیان شده است. خطاها و کاستیهای بسیار موجب شده است بسیاری از پژوهشهای مذکور به پیشرفت مطالعات سبکشناسی در لایۀ صرفی نینجامد و در شناخت تحولات تاریخی زبان فارسی نیز چندان محل اعتنا قرار نگیرد.
علیرضا رعیت حسن آبادی،
دوره ۱۶، شماره ۶۳ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
یکی از اصلیترین گزارهها در فهم حجمگرایی این است که این جریان هیچ ادعایی مبنی بر تازه بودن بوطیقای تصویری خود ندارد. در بیانیۀ حجمگرایی بهصراحت به وجود موارد مشابه در شعر کلاسیک فارسی اذعان و اشاره شده است. رؤیایی نیز بهعنوان رهبر جریان حجم، بارها در یادداشتهای خود به این موضوع اشاره کرده است که حجمگرایی تجربهای جدید نیست، بلکه حاصل تمرکز بر شکل خاصی از تصویرپردازی و نگاه است.
از سوی دیگر ذهنیگرایی شعر حجم هنگام ساخت تصاویر حجمی، شباهت معناداری با مدلی از تصویرپردازی انتزاعی شاعران سبک هندی، بهویژه بیدل دهلوی دارد. در این مقاله پس از تعریف و توضیح اصطلاحِ تصویر حجمی، نمونههایی از این شکلِ تصویرپردازی در شعر حجم تحلیل شده است، سپس با تحلیل نمونههایی از این مدل تصویرپردازی در شعر بیدل، نشان داده شده که تصویرحجمی یکی از ویژگیهای سبکی مشترک شعر یدالله رؤیایی و بیدل دهلوی است.
سیده فاطمه حسینی، محمود فتوحی رودمعجنی،
دوره ۱۷، شماره ۶۵ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
این پژوهش با استناد به اشعار دو دستنویس ۱۰۵۹ ق و ۱۰۸۳ ق دیوان صائب تبریزی، بیان میدارد که سبک شعری صائب پس از بازگشت از هند، تحولاتی را از سر گذرانده است، به گونهای که دو طرز متفاوت در اشعار او قابل شناسایی است. این پژوهش با سبکشناسی بلاغی اشعار دو دستنویس، سیر تحول سبک صائب را ترسیم میکند و نشان میدهد که شاخصههای بلاغی شعر صائب در این دو طرز، تغییر یافته و از بیان استعاری بهسوی نازکخیالی و بیان تمثیلی گراییده است. سپس به شاخصههایی میپردازد که فردیت سبک صائب را نمایان میکند و درنهایت، عوامل مؤثر در تغییر طرز شعر صائب را بررسی میکند و بر این نکته تأکید دارد که تحول سبکی شعر صائب همسو با تغییر نگرش هستیشناختی او پدید آمده است.
سعید اخوانی، محسن مراثی،
دوره ۱۷، شماره ۶۶ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
ازآنجاکه بخش عمدۀ نقاشی ایرانی پس از اسلام، در خدمت کتابآرایی و مصورسازی متون قرار داشته است و عمدۀ متونی که مصورسازی شده، کتب ادبیاند و با توجه به نقش ویژۀ شعر و ادبیات در تاریخ اندیشۀ ایران، بهعنوان یک نظام دانایی و معرفتی، موضوعی که مطرح میشود این است که در ایران، نسبت میان تاریخ نگارگری و تاریخ ادبیات چگونه بوده و تغییر گفتمانهای ادبی چه تأثیری بر تاریخ نگارگری داشته است؟ برای روشن شدن ابعادی از موضوع در این مقاله، تلاش شده است تا به برشی از یک مقطع زمانی پرداخته شود که در آن، تاریخ ادبیات دچار گسست و تغییر گفتمان ادبی شده است. در این راستا، نگارههای نسخۀ هفتاورنگ جامی که در دربار سلطان ابراهیم میرزا مصورسازی شده، مورد خوانش قرارگرفته است. در این بررسی از آموزههای نشانهشناسی فرهنگی مکتب تارتو و مفاهیم مطرح در ترجمۀ بینانشانهای بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از این مقاله نشان داد که با تغییر گفتمان ادبی از زمان جامی تا ابراهیم میرزا، نگارگری نیز در ساحت فرم و محتوا دچار دگرگونی شده است. برخلاف جامی، هفتاورنگ برای سلطان ابراهیم میرزا نه ابزاری برای انتقال مفاهیم صوفیانه، بلکه متنی ادبی و هنری بوده و جنبههای ادبی و زیباشناختی اثر در اولویت اول او قرار داشته است. این جنبههای ادبی و زیباشناختی نیز براساس نگرشها و مفاهیم مکتب وقوع شکل گرفته است.
سعید پورعظیمی،
دوره ۱۷، شماره ۶۷ - ( ۸-۱۴۰۳ )
چکیده
در سال ۱۳۲۱ سیّد هادی حائری (کوروش) مجموعهای از اشعار منتشرشدۀ عارف قزوینی را که پیشتر در کتاب منتخباتی از دیوان ابوالقاسم عارف (بهکوشش سِر دینشاه سلیسیتر ایرانی) و عارفنامۀ هَزار (مجموعه مکاتبات عارف و محمدرضا هَزار شیرازی) چاپ شده بود، بهعلاوۀ چند شعر دیگر تحت عنوان جلد دوم دیوان عارف قزوینی در بنگاه بازرگانی گلبهار کرمان (در تهران) منتشر کرد.
حائری در سال ۱۳۷۲ با انتشار کتاب آثار منتشرنشدۀ عارف قزوینی تغییر و تحریف و حذف و انواع دگرگونیها در شعرهای عارف را به انگیزههای ایدئولوژیکِ مذهبی، سیاسی، مصلحتاندیشانه، تغییرهای ذوقی و رفع خطاها و لغزشهای زبانی (دستوری، منطقی = معنایی) و عروضی دنبال گرفت تا هم انتقادهای آتشین عارف به نهاد و متولیان روحانیت را محو کند، هم از او شاعری ضد رضاشاه و مخالف با نظام سلطنت بسازد، هم هزل و هجاها و سخنان گزندۀ شاعر ملی را بزداید و سرانجام بیتهای محذوف را با تصرفهایی خودسرانه در شعرهایی برساخته بهکار گیرد.
دوره ۱۸، شماره ۷۲ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
این نوشته بر پایه طرحی به تدوین آمده است که نقشه راه را برای دستیابی به سبک شناسی معرفی می کند. مبدأ این نقشه، درک انسان است. این مسیر با حرکت از درک به کمک حواس به نقطه بعدی ای میرسد که تعبیر نامیده می شود. مطالعه تعبیر بر پایه مختصات علم در همین مسیر ادامه می یابد تا به نقطه بعدی، یعنی نقد برسد. مقایسه نقدها و تشخیص وجوه اشتراک و افتراق مطالعاتی که در هیئت نقد صورت می پذیرد، این مسیر را به پایان می برد و به نقطه مقصد این نقشه راه می رساند که سبکشناسی نامیده شده است. این نوشته، گزارشی است از این نقشه راه.
دوره ۱۸، شماره ۷۲ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
مسألۀ اصلی این تحقیق، شناساندن ژرفساختهای فکری، فرهنگی و سیاسی کتاب آثارالوزرا، نوشتۀ «سیفالدین حاجیبن نظام عقیلی» به عنوان یکی از نمونههای وزارتنامهنویسی فارسی دورۀ تیموری از طریق تحلیل لایههای سبکی این متن است. دستاورد این تحقیق، که به روش تحقیق ترکیبی (تحلیلی-توصیفی- استدلالی) انجام شد، بدین ترتیب است: در لایۀ زبانی، وجود رمزگان اخلاقی پربسامد، کمبود شاخص و بهرهمندی بیشتر از واژگان حسی، متن را از هدف اصلی وزارتنامهنویسی دور کرده است. در لایۀ نحوی، بهرهمندی بیشتر از وجهیت اخباری، جملات ساده و جملات کوتاه بر قطعیت، صراحت و سرعت روایت در متن افزوده است. در لایۀ بلاغی، نویسنده، استفادۀ معناداری از ابزارهای بلاغی نکرده است. در لایۀ کاربردشناسی، کنش بیانی/اظهاری در مرتبۀ نخست و کنش ترغیبی در مرتبۀ بعدی قراز میگیرد و نشان میدهد که نویسنده چگونه از این دو کنش برای رسمیت دادن به ارزشهای حاکم بر دیدگاههای ارزشی (اخلاقی/آرمانی) خود استفاده کرده است. منظور اصلی عقیلی از پردازش این متن، بیش از تدوین متن تاریخی/سیاسی با مختصات وزارتنامهای، تألیف اثری تعلیمی و اخلاقگرا با رویکرد ترغیب نسبت به محسنات اخلاقی از طریق تأکید بر ناپایداری جهان و انعکاس رفتار انسان در سرنوشت او با تکیه بر مفاهیم عدل و معاداندیشی بوده است.
دوره ۲۰، شماره ۷۹ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
در این نوشتار برخی ویژگیهای سبکی شعر خاقانی در لایۀ بلاغی متن واکاوی شده است؛ بدین منظور تمام تصاویر فشرده و گسترده از لحاظ منبع تصویر و چگونگی ارتباط موضوع با تصویر، آمارگیری و تحلیل شد. این کار از چند جنبه سودمند است: نخست اینکه بسامد منابع تصویرسازی در متن، ما را با مقولههای مهم ذهن و اندیشۀ شاعر آشنا میکند و از طرفی نوع ارتباط میان موضوع و منبع تصویر میتواند نشانهای از نوع نگرش و تجربۀ زیستی شاعر با جهان را در اختیار تحلیلگر قرار دهد. موضوعات دیگر چون تفاوت حوزۀ مفهومی تصویر میان انواع مختلف شعر غنایی، مدحی و حکمی، تشخیص ویژگیهای سبکساز و تبیین کارکرد تصویر برای شاعر، مقولههای دیگری است که در این مقاله با ذکر شواهد بدان پرداخته شده است.