جستجو در مقالات منتشر شده
بهمن بنیهاشمی،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
یکی از دشواریهای شعر بیدل دهلوی مربوط به فهم معانی و کاربردهای خاص واژهها و اصطلاحات در اشعار اوست. بیدل بعضی واژههای فارسی را با معنای وضعی و لغتنامهای بهکار میبرد و با معنای اصطلاحی و کاربردهای اصلی آن واژهها در زبان فارسی بیگانه است. «تضمین» یکی از این واژههاست که بیدل آن را در معنایی متفاوت بهکار برده و گاه با آن ترکیب «مصرع تضمین» را ساخته است. در این مقاله ابتدا تعاریف و معانی تضمین در لغتنامهها و کتب بلاغی و سپس معنای این واژه در اشعار بیدل واکاوی میشود. همچنین اصطلاح «مصرع تضمین» مورد بررسی قرار میگیرد. روش نگارنده در تحلیل معنای این اصطلاح استفاده از اشعار خود بیدل است و برای این کار، کاربردهای این واژه در اشعار او تعیین و تبیین میشود. در پایان معنای «تضمین» و «مصرع تضمین» در اشعار تعدادی از شاعران همعصر بیدل بررسی و با معنای آنها در اشعار بیدل مقایسه میشود. این مقاله نشان میدهد اصطلاحات «تضمین»، «مصرع تضمین» و «مضمون» در قرن دوازدهم هجری قمری در شبهقارۀ هندوستان به اصطلاحاتی تخصصی در حوزۀ نقد ادبی تبدیل شده و تعاریفی جدید را پذیرفته است. در این تعاریف، «مضمون» اختصاصاً بهمعنای «مصراع برجسته» بهکار میرود و «تضمین» به فرایند «مصرعرسانی» یا «پیشمصرعرسانی» اطلاق میشود؛ به این فرایند «مضمون بستن» نیز میگویند. «مصرع تضمین» اصطلاحی است که برای «مصرع یا پیشمصرعِ رسانده» به کار میرود.
فرزاد بالو، سیاوش حق جو،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
گادامر، بنیاد فهم را امتزاج افق مفسر و افق متن میداند و بر این اساس، به تبیین واقعه فهم و چگونگی آمیزش افقها میپردازد. طُرفه اینکه تحقق چنین مفهومی را بهطور عینی و مصداقی در داستان «موسی و شبان» در مثنوی شاهد هستیم. مولانا که کانون فهم خود را از خدا، آمیزش افق اهل تشبیه و اهل تنزیه قرار میدهد، برای تعلیم و عینیتبخشی به چنین تلقی و تفسیری، داستان «موسی و شبان» را میآفریند. در این داستان، موسی و شبان بهمثابه مفسری، تلقی خاصی از خدا دارند که متأثر از کتاب و سنت و با توجه به موقعیت هرمنوتیکی آنهاست؛ چنانکه در آغاز داستان، خداشناسی موسی در قالب اهل شریعت و تنزیه ظاهر میشود و درمقابل، تجربه و درک شبان از خدا متناسب با تلقی اهل تشبیه آشکار میگردد. اینچنین در آغاز داستان، موسی و شبان هریک در افق خود محصورند. اما در ادامه از طرفی مواجهه مؤاخذهگرایانه موسی با شبان و از سوی دیگر عتاب خداوند با موسی، هم شبان و هم موسی را در موقعیت هرمنوتیکی تازهای قرار میدهد؛ بهگونهای که هر دو درنهایت جمع دو افق تشبیه و تنزیه را به حقیقت نزدیکتر مییابند.
زهرا رجبی،
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
گسترش مطالعات میانرشتهای در سالهای اخیر سبب ایجاد تنوع در نگرش به مباحث ادبی بهویژه در زمینۀ نقد ادبی در ایران شده است. حال آنکه در این پژوهشها توجه به استفاده از این ظرفیتهای بینارشتهای برای شناخت دقیقتر و ایجاد تحول در سایر زمینههای ادبی، همچون بلاغت و زیباییشناسی کلاسیک شعر فارسی، تاحد زیادی مغفول مانده است. ازاینرو پژوهش حاضر درصدد است بهشیوۀ توصیفی ـ تحلیلی به مبحث تلمیح در بلاغت بپردازد و این عنصر بلاغی را براساس رویکردهای مطالعاتی نوین بینارشتهای و نقد ادبی واکاوی و معرفی کند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که تلمیح، علیرغم سادگی ظاهری خود، یکی از پیچیدهترین و چندلایهترین عناصر بلاغی است که میتوان آن را با استفاده از دستاوردهای نوین رشتههای مختلفی همچون زبانشناسی، نشانهشناسی، جامعهشناسی و برخی دیگر از نظریهها و مباحث نقد و نظریه ادبی جدید بررسی و واکاوی کرد.
تقی پورنامداریان، محمد سامان جواهریان،
دوره ۱۲، شماره ۴۶ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
در روایتشناسی، مرزشکنی به شگردی اطلاق میشود که در آن ارتباطی غیرطبیعی میان سطوح مختلف روایت برقرار میشود. رابطه طبیعی بین سطوح روایت، روایتگری است؛ یعنی شخصیت یک سطح راوی سطح دیگر میشود. با الهام از مرزشکنی روایی میتوان شگردی بلاغی را نامگذاری کرد که سابقهای طولانی در شعر فارسی دارد. هر ایماژ متشکل از دو جزء است. میتوان جزئی را که مقصود اصلی شاعر یا گوینده دربردارد، خبر و جزئی را که برای مقایسه و آراستن میآید، خیال نامید. در مواردی که ایماژهای مختلف و مرتبط در کنار هم میآیند، دو سطح متمایز خیال و خبر قابل تشخیص است. رابطه طبیعی میان این دو سطح مشابهت است و هر رابطه غیرطبیعی دیگری نوعی مرزشکنی ایجاد میکند که میتوان آن را مرزشکنی خیال و خبر دانست. در مرزشکنی خیال و خبر، همچون مرزشکنی روایی، همواره نوعی تناقض منطقی دیده میشود. همچنین تأثیر این دو نوع مرزشکنی نیز مشابه است و میتواند شوخطبعانه، وهمانگیز یا ترکیبی از هر دو باشد.
منوچهر تشکری، سید محسن زکی نژادیان،
دوره ۱۳، شماره ۴۹ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
حُسن تعلیل، یکی از آرایههای بدیع معنوی، همواره مورد توجه اهل بلاغت قرار گرفته و اغلب آنان در آثار خویش، به تعریفی کوتاه و ذکر چند شاهدمثال از آن بسنده کردهاند. در این پژوهش، ضمن تحلیل و نقد تعاریف مذکور و اشاره به برخی از نارساییهای آنها، دو تقسیمبندی تازه از این آرایه ارائه شده که برمبنای آن، این ظرفیت هنری شامل دو رکن اساسی و یک رکن غیراساسی است. در تقسیمبندی معنوی، این ارکان ممکن است به چهار حالت مختلف ظاهر شود. در تقسیمبندی لفظی، براساس وجود چند رکن در هر سوی حُسن تعلیل، به سه حالت پدیدار میشود که البته هریک از اینها ارزش بلاغی و هنری متفاوتی دارد. در این پژوهش، آشکار میشود که برخلاف نظر بلاغیان، حُسن تعلیل پیوندی خاص با علم معانی دارد؛ زیرا ساخت آن برمبنای جملات پرسشی و خبری است که هدف گوینده معانی ثانوی نهفته در آن جملات است. بهعلاوه به مهمترین اهداف بهکارگیری حُسن تعلیل با ذکر شواهد پرداخته شده که شامل کارکردهایی همچون «مدح، توصیف، صحنهآرایی، حُسن تعلیل برای حُسن طلب و...» است. در بخش پایانی نیز، به پیوند حُسن تعلیل با دیگر آرایههای بلاغی اشاره و تأکید شده که این آرایه بدون حضور عناصر بلاغی دیگر موجودیت ندارد و درواقع کاربرد این آرایهها در قالب جملات پرسشی و خبری به شکلگیری حُسن تعلیل میانجامد.
حسن رحمانی، قاسم مختاری، محمد جرفی، ابراهیم اناری بزچلویی، محمود شهبازی،
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
اراده گرایشی درونی است که آدمی را به انجام کاری برمیانگیزد. مراد از این مفهوم در دانشهای زبانی، تحقق اراده متکلم هنگام ایراد کلام است؛ بدین معنا که متکلم کلام خود را آگاهانه ایراد کند و در حالتهایی همچون خواب، مستی و جنون نباشد. ظاهر برخی سخنان بلاغیون محتمل معنای غیرارادی بودن فنون بدیعی است. پژوهش حاضر برآن است تا با رویکردی کاربردشناختی و تکیه بر روشی توصیفی ـ تحلیلی، به تبیین جایگاه و کارکرد مفهوم اراده در برخی فنون بدیعی بپردازد و اهمیت آن را در فرایند پیدایش این فنون روشن کند. از این رهگذر، سعی شده هم سخنان بزرگان بلاغت بهطور صحیح تبیین شود و هم با تفکیک و تجزیه فنون بدیعی برمبنای مفهوم اراده، تصویر کاملتر و روشنتری از روند آفرینش این فنون، از مرحله پیدایش در نزد متکلم تا مرحله دریافت و خوانش توسط مخاطب، فراهم آید. نتایج بررسی نمونهای شش فن بدیعی مشاکله، مدح شبیه به ذم و ذم شبیه به مدح، اسلوب حکیم، توجیه، مذهب کلامی و مبالغه حاکی از آن است که مفهوم اراده در آفرینش فنون مذکور نقشی اساسی داشته؛ چنانکه عدم نظرداشت این مفهوم در فنون مذکور، ارزش و ماهیتشان را ازاساس مخدوش میکند. همچنین حمل سخنان بلاغیون بر غیرارادی بودن فنون بدیعی امری غیرموجه بوده و «قصد» در اینگونه سخنان نه همسنگ با مفهوم «اراده»، بلکه ذیل مفهوم «تصنع و تکلف» و دربرابر «طبع» بهکار رفته است.
فاطمه اکبری راد، منا علی مددی، مراد اسماعیلی،
دوره ۱۴، شماره ۵۴ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
با نگاهی به شعر شاعران پیشامدرن ایرانی، از نخستین سدۀ تاریخ ادبیات فارسی تا دورۀ بازگشت ادبی، میتوان دریافت که صور خیال بهکاررفته در شعر شاعران قرن سوم تا پنجم هجری، ابداعی، اصیل و محصول تجربۀ شعری خود آنهاست؛ اما با گذشت زمان از اواخر قرن پنجم به بعد، شاعران بهجای آنکه ایماژهای محصول تجربۀ شخصی خود و عناصر تازهای از طبیعت و زندگی را در شعر وارد کنند، همواره در همان محدودۀ صور خیال شاعران گذشته ماندهاند و همان تصویرها را با دستکاریهای جزئی وارد شعر خود کردهاند. در این پژوهش به این پرسش پاسخ داده شده که چرا از اواخر قرن پنجم به بعد (تا دورۀ بازگشت)، صور خیال بهکاررفته در شعر شاعران ایرانی غالباً تقلیدی و تکراری است و هرگونه ابداعی نیز از قلمرو دید قدما خارج نمیشود. نگارندگان این مقاله با استفاده از نظریۀ پارادایم توماس کوهن دریافتهاند که یکی از پیشفرضهای پارادایم پیشامدرن، اصالت گذشته است که میتوان آن را در غالب پدیدههای شکلگرفته در آن، از تاریخ تا فلسفه و عرفان و ادبیات، مشاهده کرد. در حوزۀ صور خیال نیز، تسلط همین پیشفرض سبب شده است تا شاعران همواره اشعار گذشتگان خود را با تمامی عناصر معنایی یا صوری آنها، معتبر بشمارند و آنها را بهعنوان الگویی کامل و تمامعیار از شعر مد نظر قرار دهند و بکوشند مانند آنان شعر بگویند. درنتیجه تصویرهای مطرح در این دورۀ طولانی (از اواخر قرن پنجم تا دورۀ بازگشت) غالباً تقلیدی است و اگر شاعری دست به نوآوری زده، از قلمرو دید و نگرش قدما بیرون نرفته است.
بهروز آقابابایی رودباری، جلیل مشیدی، حسن حیدری، مهرداد اکبری گندمانی،
دوره ۱۵، شماره ۵۷ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
سیمین بهبهانی، حسین منزوی و محمدعلی بهمنی، سه ضلع مثلث غزل نو، به این توفیق دست یافتند تا تغییراتی اساسی در غزل معاصر ایجاد کنند. در ادبیات معاصر، سمبولیسم یا نمادگرایی از مکاتب مهمی است که بهسرعت جای خود را در شعر و نثر فارسی باز کرد. در این پژوهش، نگارندگان حدود چهارصد نماد را در غزل نو از شاعران نامبرده استخراج و سپس براساس دستهبندی محمود فتوحی از نماد، آنها را در سه بخش خُردنمادها، کلاننمادها و نمادهای ساختمند تجزیهوتحلیل کردند. نگارندگان در پژوهش خود در پی چند مقوله بودهاند: بررسی آماری و بسامدی نمادها، خاستگاههای آنها، مفاهیم آنها، نوآوریها، عوامل پدیدآورنده نمادها، مقایسه و تحلیل نمونهها و دادهها. در بررسی نمادهای خُرد، با فراوانی ۳۲۶ مورد، عنصر طبیعت با حدود ۷۳ درصد، مهمترین خاستگاه را دارد. نمادهای انسانی با حدود ۱۴ درصد و دستساختهای بشری با حدود ۱۱ درصد در مراحل بعد قرار میگیرد. در غزل این دوره، کلاننمادها کاربرد اندکی دارد؛ اما نمادهای ارگانیک که فرم تازهای را بهلحاظ هنری در ادبیات معاصر شکل داده، در غزل سیمین با فراوانی ۶۹ مورد، بسامد چشمگیری دارد که در چرخۀ زیباییشناختی غزل او، کاربست این تکنیک ادبی و هنر بلاغی را میتوان بیانگر نگاه ویژۀ شاعر به آن و از ویژگیهای مختص او و فصل ممیز غزلش از دیگران دانست. بهمنظور آشنایی خوانندگان با فضای فکری و مفهومی این قسم نمادها، چند نمونه از این نمادها تحلیل شده است.
نیلوفر جعفرزاده، مصطفی جلیلی تقویان،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده
در بلاغت مسلمانان دربارۀ شیوههای سرودن قصیده مباحثی وجود دارد. یکی از این بحثها در میان شاعران و ناقدان، روایی داشته و دربردارندۀ دستورهایی خاص برای سرودن قصیده است؛ بدین معنا که شاعر باید مراحلی را طی کند تا بتواند قصیدهای زیبا بسراید. او باید نخست معانی را در ذهن خود حاضر گرداند، سپس وزن و قافیهای متناسب با آن معنی انتخاب کند و سرانجام به حک و اصلاح شعرش بپردازد. پرسش مقالۀ حاضر این است که بنیاد فلسفیِ این شیوۀ سرودن چیست؟ بهنظر میآید این بنیاد، در نظریۀ زبانی ارسطو، که در کتاب ارگانون و مبحث باری ارمنیاس آمده است، ریشه دارد.
مهدی رحیم پور،
دوره ۱۶، شماره ۶۲ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
موضوع نقد ادبی در شبهقاره از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است و منتقدان بسیاری به نوشتن نقد به برخی آثار اعم از نظم و نثر پرداختهاند. بسیاری از منتقدان و آثارشان معرفی و یا حتی منتشر شدهاند، اما برخی همچنان بهصورت خطی در کتابخانههای مختلف نگهداری میشوند. عموماً نقدهای نوشتهشده بهصورت نثر هستند، ولی در لابهلای آثار موجود نقدهایی نیز بهصورت منظوم نوشته شده که در نوع خود جالب توجّه است. شیدای فتحپوری، منیر لاهوری و عبدالباقی صهبایی از منتقدان برجستۀ شبهقاره هستند که سعی در تجربۀ نقد در قالب نظم داشتهاند که بهنظر میرسد تا حد قابل توجّهی موفق بودهاند. اگرچه منظوم بودن نقد آنها باعث به وجود آمدن محدودیتهایی شده است. با وجود آثار بسیار ارزشمندی که در زمینۀ سابقۀ نقد ادبی در شبهقاره تألیف شده، با شناسایی و کشف آثار مختلف و نویافته در این زمینه، هر روز دامنۀ نقد ادبی در شبهقاره گستردهتر و آشکارتر میشود و نشان میدهد این مقوله از اهمیت بالایی در بین ادیبان، علما و نویسندگان آن دیار برخوردار بوده است. در این مقاله ابتدا به معرفی نقدهای منظوم پرداختیم و در ادامه به انگیزههای برخی از این منتقدان در نوشتن نقد خود اشاره و سپس این نقدها را بررسی و تحلیل کردیم.
شناسنامه ،
دوره ۱۶، شماره ۶۲ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
مصطفی میردار رضایی،
دوره ۱۷، شماره ۶۶ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
بلاغت فارسی پس از اسلام، نخست از آبشخور قرآن و بلاغت عربی سرچشمه میگیرد و در ادامه، توأمان با ترجمۀ آثار حکمای یونانی، بلاغت اسلامی و به تبع آن بلاغت فارسی بهطور عمیق تحت تأثیر آثار و بلاغت غربی قرار میگیرد. از اینرو، هنرسازههای ادبی، خاصه ابزارهای زیباییشناختیِ دانش بیان در بلاغت فارسی متأثر است از دستگاه بلاغی عربی و غربی؛ و یا دستکم مشترک با آنها. اما با غور و وارسی سامان بلاغت و مداقه در صناعات ادبی فارسی درمییابیم که گونهای از این شگردها، یعنی هنرسازههای ترکیبی علیرغم وابستگی و همبستگی با شگردهای بلاغی عربی و غربی، از استقلال و انحصار ویژهای برخوردارند که مانند آن را در سایر دستگاهای بلاغی نمیبینیم. این جستار که با شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی نوشته شدهاست، میکوشد تا با بررسی شباهتهای شگردهای دستگاه بلاغت فارسی با دستگاههای بلاغی عربی و غربی، نشان دهد که هنرسازههای ترکیبی مختص مختصات بلاغت فارسی است و سایر دستگاههای بلاغی محروم از این گونه از ابزارهای زیباییشناسیاند. نتیجۀ این جستار تأیید میکند که بلاغت فارسی با توجه به قابلیت بازتابندگی عناصر فرهنگی و قومی شگرد کنایه و نیز دوگانهخوانی ابعاد لازمی و ملزومی آن، و همچنین به سبب مختصات ذاتی زبان فارسی در حوزۀ ترکیبپذیری، با امتزاج شگردهای منفرد، صناعات مستقل و منحصری میسازد که خاص بلاغت فارسی است و به نظر میرسد که در دیگر دستگاههای بلاغی (عربی و غربی) نشانی از آن نمیبینیم. البته این موضوع بیش از آنکه ادعایی باشد، دعوتی است از متخصصان حوزههای مزبور، که درنهایت، چه نظر نگارنده رد شود و چه پذیرفته، دستاورد جدیدی برای حوزۀ بلاغت محسوب خواهد شد.