۱- دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان، دانشکدۀ علوم انسانی، گروه زبان و ادبیات فارسی
۲- دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان
۳- ذانشگاه گیلان/
چکیده: (۸۶۲۶ مشاهده)
ارمغان نظریههای ادبی تحلیل نظاممند ماهیت ادبیات است. نخستین مرحلۀ تکامل فرمالیسم روسی، «فرمالیسم مکانیکی» یا «فرمالیسم تقلیلگرایی» نام دارد. این نظریه در ژرفساخت اندیشگانی خود برای تبیین ماهیت ادبیات از اسمنگاشت «ادبیات ماشین است» بهره میبرد. هرچند تبیین ماهیت ادبیات از طریق استعارۀ ماشین زمینۀ بروز خلاقیت و تسهیل در توضیح و تبیین نظریه را برای نظریهپرداز فراهم میکند؛ پژوهشهای معاصر نشان میدهد استعارهها فرایند ادراکی نظریهپرداز و درنتیجه فرایند مطالعۀ موضوع و فرمولبندی نهایی نظریۀ را نیز تحت تأثیر قرار میدهند و در بحث انتقال نظریۀ ادبی به سایر فرهنگها، کژکارکردهایی نیز خواهند داشت؛ زیرا ادراک هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی همۀ فرهنگها از حوزۀ مفهومی استعارۀ «ماشین» یکسان نیست. ازاینرو شاهد ظهور نوعی مطالعات فرمالیستی در زبانهای مقصد، مانند زبان فارسی، هستیم که تلقی خاصی از روششناسی فرمالیستی دارند. بنابراین، این نوشتار درصدد است با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی کارکردها و کژکارکردهای استعارۀ ماشین را در تبیین ماهیت اثر ادبی در فرایند نظریهپردازی فرمالیسم مکانیکی و نیز انتقال آن بررسی کند. برای این منظور، ضمن بررسی ریشههای فکری و اندیشگانی اندیشۀ جهان ماشینی به نقش تقلیلگرایی دکارتی در شکلگیری سطوح مختلف نظریۀ فرمالیستی پرداخته میشود و سپس برپایۀ علل اربعۀ ارسطویی ماشین و ادبیات مقایسه شده، تفاوتهای ادراکی «ماشین» در زبانهای روسی، انگلیسی و فارسی بهاختصار نشان داده میشود. طبق بررسیها، تبیین ماهیت ادبیات برمبنای استعارۀ مکانیکی، در مرحلۀ نظریهپردازی موجب شده است نظریهپرداز در فرمولبندی نظریه برای رسیدن به یک روششناسی خلاق و سازگار با اثر ادبی ناکام بماند و در مرحلۀ انتقال نیز تفسیر و کاربست آن با نوعی بدفهمی مواجه شود.
نوع مقاله:
نظری |
موضوع مقاله:
ادبیات عامیانه دریافت: 1396/11/25 | پذیرش: 1402/11/14 | انتشار: 1397/6/24