چکیده: (۱۱۹۳۸ مشاهده)
امروزه روایت یکی از مفاهیم بسیار رایج، نه تنها در ادبیات، بلکه همچنین در عرصههای غیرادبی از جمله روانشناسی، علوم اجتماعی و فلسفه است، تا بدانجا که از مفهوم «گشتار روایی» سخن به میان آمده است. این مقاله میکوشد رویکردهای مهمی که برای پرداختن به روایت مطرح است را بررسی نماید، چرا که این کار نه تنها برای مطالعات ادبی و روایت واجد اهمیت است، بلکه در عین حال میتواند ارتباط عمیق ادبیات با سایر رشتهها را بهخوبی نشان دهد. روشن است که به این منظور نه تنها باید به منابع ادبی مراجعه کرد، بلکه لازم است برخی از مهمترین آرای مربوط به روایت را بهویژه در فلسفه و روانشناسی هم از نظر دور نداشت. به این ترتیب است که میتوان از روایت بهعنوان مبنایی برای مطالعات میانرشتهای سخن به میان آورد. به این منظور با استفاده از روش مطالعه کتابخانهای دو دسته رویکرد اساسی به تعریف روایت، یعنی رویکرد تعریفمحور و رویکرد تبیینی (کارکردمحور) مطالعه میگردند؛ در بخش رویکرد تعریفمحور با مقایسه تعاریف روایت، عناصر رایج آنها استخراج و موارد تزاحم آنها بررسی میگردد. در قسمت بعد با بهرهگیری از رویکرد تبیینی، ماهیت روایت و نسبت آن با فرهنگ (بعد اجتماعی) و فهم و زندگی (بعد فردی) مورد بررسی قرار خواهد گرفت که برای این منظور هم آرای روایتشناسان و هم نظرات فیلسوفان مهم در این زمینه مورد بررسی قرار میگیرد. نتیجه اینکه روایت پدیدهای است فراگیر که نه تنها در زمینۀ ادبیات اهمیت دارد، بلکه نقش بسیار مهمی در فرهنگ، فهم، هویت و اخلاق نیز ایفا میکند.
نوع مقاله:
نظری |
موضوع مقاله:
ادبیات عامیانه دریافت: 1394/12/9 | پذیرش: 1395/11/8 | انتشار: 1395/11/10