استادیار زبان و ادبیات فارسی. دانشگاه خلیج فارس. بوشهر. ایران. ، mojahed.gholami@gmail.com
چکیده: (۶۴۳۰ مشاهده)
از اوایل قرن بیستم بود که در اروپا و امریکا و پیآیۀ آن با چند دهه تأخیر ناگزیر در ایران، تلقی نوینی از نقد ادبی بهدست داده شد که پیروی از یک نظریۀ بینارشتهای و مشارکت با نویسنده در تألیف معنا را ناگزیر مینمود. نبودِ چنین تعریفی از نقد در گذشتۀ ادبی اسلام و ایران را نباید به وجود نداشتنِ نقد ادبی در آن ایام تعبیر کرد و بر نمادها و نمودهای آن در رسایل تاریخی و بلاغی، تذکرهها و دواوین شعرا، با تعریفی که در ادوار پیشین از نقد ادبی وجود داشته، چشم بست. این نقدها بدون پشتوانۀ نظری نیز نبوده؛ چراکه نقد ادبی عملی است نظریهای و ایدهها و آرای منقِد دربارۀ جهان، سامانۀ نظریای را بهوجود میآورد که نقدهای وی مطابق با آن عمل مینماید. در جستار پیشِرو، به بویۀ نظریۀ ادبیشناسی تاریخی در گذشتۀ ادبی اسلام و ایران، کتاب نقدالشعر نوشتۀ قدامهبن جعفر (260ـ337ق) بررسی شده است. نخست از همه، شایستهتر آن دیده شد که بهجای نقد کلاسیسیستی یا فرمالیستی، رویکر نقادانۀ قدامه و نظریۀ ادبی وی که منطقۀ عملش بلاغت و مسائل مرتبط به عیوب شعری است، نقد و نظریۀ ادبی بلاغی نامیده شود. معاییر تشخیص معایب و محاسن شعری، متنمدار بودن و تکمعنا دانستنِ متن نیز مسائلیاند که استخوانبندی نظریۀ ادبی قدامهبن جعفر را میسازند. برخی از این موضوعات را با آرا و اندیشههای پژوهشگران و منقِدان بازبسته به دبستان انگلوامریکایی نقد ادبی میتوان سنجید.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
نظریه ادبی دریافت: 1398/11/21 | پذیرش: 1399/3/19 | انتشار: 1399/3/10