۱- دانشگاه مازندران
چکیده: (۷۰۰۸ مشاهده)
گادامر، بنیاد فهم را امتزاج افق مفسر و افق متن میداند و بر این اساس، به تبیین واقعه فهم و چگونگی آمیزش افقها میپردازد. طُرفه اینکه تحقق چنین مفهومی را بهطور عینی و مصداقی در داستان «موسی و شبان» در مثنوی شاهد هستیم. مولانا که کانون فهم خود را از خدا، آمیزش افق اهل تشبیه و اهل تنزیه قرار میدهد، برای تعلیم و عینیتبخشی به چنین تلقی و تفسیری، داستان «موسی و شبان» را میآفریند. در این داستان، موسی و شبان بهمثابه مفسری، تلقی خاصی از خدا دارند که متأثر از کتاب و سنت و با توجه به موقعیت هرمنوتیکی آنهاست؛ چنانکه در آغاز داستان، خداشناسی موسی در قالب اهل شریعت و تنزیه ظاهر میشود و درمقابل، تجربه و درک شبان از خدا متناسب با تلقی اهل تشبیه آشکار میگردد. اینچنین در آغاز داستان، موسی و شبان هریک در افق خود محصورند. اما در ادامه از طرفی مواجهه مؤاخذهگرایانه موسی با شبان و از سوی دیگر عتاب خداوند با موسی، هم شبان و هم موسی را در موقعیت هرمنوتیکی تازهای قرار میدهد؛ بهگونهای که هر دو درنهایت جمع دو افق تشبیه و تنزیه را به حقیقت نزدیکتر مییابند.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
بلاغت دریافت: 1397/10/7 | پذیرش: 1397/10/9 | انتشار: 1397/10/18