پژوهشکدۀ تحقیق و توسعۀ علوم انسانی (سازمان سمت) ، f_molowdi@yahoo.com
چکیده: (۸۲۱۹ مشاهده)
روایتگری با استفاده از راوی سوم شخص محدود یکی از شیوههای رایج روایتگری در آثار گلشیری است ( در شازده احتجاب، بخشهایی از کریستین و کید، بخشهایی از برۀ گمشدۀ راعی، و برخی از داستانهای مجموعۀ دست تاریک دست روشن). گلشیری در این آثار ثابت کرده است که متخصصِ این شیوۀ روایتگری است و بالفعلکردنِ امکانات موجود این زمینه در زبان فارسی، یکی از بارزترین وجوه امتیازات او در داستان فارسی دهۀ چهل و پنجاه است. در مقالۀ حاضر، بنا بر شواهد و تحلیلهایی که خواهد آمد نشان دادهایم که گلشیری در روایتگری آینههای دردار، گامی فراتر نهاده و راوی محدودی را در داستان فارسی به اجرا گذاشته است که تا آن زمان در داستان فارسی سابقه نداشته است: این راوی محدود نه فقط سطح اصلی داستان بلکه سطوح زیرین آن را نیز روایت کرده و به طرزی پیچیده این سطوح را به هم پیوند داده است. مضاف بر این تمام نشانههای حضور «مؤلف مستتر» در رمان نیز به واسطۀ این راوی بر خواننده عرضه شده است. اما طرح این مباحث فقط برای پاسخ به پرسشی اساسی بوده است: در بطن این همه تلاش برای برقراری پیوند و نزدیکی میان این سطوح و شخصیتهایی موجود در هر سطح (این شخصیتها عمدتاً نویسندهاند) چرا گلشیری با راوی محدودش خط و مرزی، هر چند کمرنگ و کمپیدا ، میان آنها کشیده و این همه تلاش کرده است تا بگوید که به هم نزدیکند اما یکی نیستند؟ در پایان مقاله، این پرسش را مرتبط با نظریۀ گلشیری دربارۀ انگارۀ استقلال زیباییشناختی داستان پاسخ دادهایم.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
نظریه ادبی دریافت: 1397/9/18 | پذیرش: 1397/11/17 | انتشار: 1397/11/26