استادیار دانشگاه گلستان
چکیده: (۸۶۶۸ مشاهده)
نسبتِ منطقی میان نظریۀ پژوهش و متن نکتهای است که پژوهشگران ایرانی کمتر به آن توجه کردهاند؛ زیرا در غالبِ پژوهشهای نظریهمحورِ منتشرشده، این نظریه است که بر متن سلطه دارد و درصورتِ مطابقت نداشتن، متن با جرحوتعدیلهایی با آن سازگار شده است. به تعبیر دیگر، در این دسته از پژوهشها نظریه در جایگاه اقتدار ایستاده است و متن به سکوت واداشته میشود. در مقالۀ حاضر، پس از بررسی دستهای از این پژوهشها- که اساس آنها نظریۀ منطقمکالمۀ باختین بوده- با نگاهی آسیبشناختی از نسبتِ منطقی (و نه اقتدارگرایانه) میان نظریه و متن سخن گفته شده است. بهباور نویسنده، نسبت میان نظریه و متن زمانی منطقی (غیراقتدارگرایانه) خواهد بود که نخست استقلال متن در مقابل نظریه حفظ شود و دیگر اینکه انتخاب متن صرفاً برای تأیید و تصدیق درستی نظریه نباشد؛ بلکه بر عکس انتخاب متن باید بهگونهای باشد که با ابطال نظریه، امکان اصلاح و ارائۀ نظریهای تازهتر که توان تبیین متون بیشتری را داشته باشد، فراهم شود.
نوع مقاله:
نقد عملی |
موضوع مقاله:
ادبیات عامیانه دریافت: 1396/2/12 | پذیرش: 1396/5/1 | انتشار: 1396/6/12