هیئت علمی/ دانشگاه
چکیده: (۹۷۲۹ مشاهده)
ماجرای پایان¬ناپذیرِ سخنِ حافظ به معمّایی هنری بدل شده است و از کندوکاوِ کلام او مضمون ها پرداخته اند و می پردازند؛ به¬ویژه غزل¬های هوشنگ ابتهاج (ﻫ . ا. سایه) نظایرِ متنی و فرامتنیِ فراوانی از غزل حافظ در خود دارد که حاکی از گفت¬وگوی درونی و تاریخی با هنر و اندیشه¬ی حافظ است. هدف از این نوشتار، طرحِ منطقِ گفت¬وگویی و کاربرد نظریه¬ی ادبی-اجتماعیِ متن از میخائیل باختین در سنّتِ جوابگوییِ شعر فارسی با مطالعه¬ی رویکرد ابتهاج به حافظ است که همچنین می¬تواند نقدی بر نظر برخی در بابِ سیرِ قهقرایی و سبکِ تقلیدی یا بازگشتیِ شعر ابتهاج باشد. در مجموع با بررسی سنّت فوق بر پایه¬ی آرای ساخت¬گرایانی چون رولان بارت و ژولیا کریستِوا، غزل های مکالمه بنیاد و نیز حافظانه¬ی سایه، تحلیلِ بینامتنی و گفتمانی می شود. اجمالاً باید گفت که مکالمه¬گراییِ ابتهاج از نشانه¬های متنی تا سطحِ اجتماع در نوسان است. از سویی ارجاع¬های بینامتنیِ او غالباً به محور همنشینیِ سخنش، از جمله بازتولیدِ رمزگانِ زبانی، شیوه¬ی بیان و موسیقیِ شعرِ حافظ، محدود گشته است و از دیگر سو، گفتمان تاریخیِ او به¬ویژه در سه قطبِ جامعه، انسان و عشق، جدالی با سخن حافظ دارد.
نوع مقاله:
نقد عملی |
موضوع مقاله:
نظریه ادبی|نقد ساختارگرا دریافت: 1390/3/17 | پذیرش: 1392/1/1 | انتشار: 1392/1/1