عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده: (۱۰۳۶۱ مشاهده)
«روایت» نیز مانند «زبان» مفهومی است برساخته از بازنمودهای گوناگونِ یک نظام نشانهایِ واحد؛ نظامی به نام «بوطیقای روایت» که همچون دستور زبان، به سازههای متن پیوستگیِ ساختاری میبخشد و شناسههای لازم برای روایتگونگی متن را فراهم میکند. در این مقال به منظور ارائهی تعریفی هرچه دقیقتر دربارهی مفهوم روایتگونگی، سازوکار دستگاه دولایهی روایت را به پیروی از روایتشناسی ساختارگرا تنها با تمرکز بر ساختار رویدادهای داستان بررسیدهایم. هدف از بررسیِ توالی رویدادها در این سطح، پاسخجویی برای این مسئله بوده است که چرا گاهشماری رویدادها بدون توجه به پیوستگی منطقیشان به خودی خود برای تشخیص گفتمان روایی از متون غیرروایی کافی است؛ غرض از مقایسهی روایت با دستگاه نشانهپرداز زبان و تحلیل داستان در چارچوب زبان-شناسی ساختگرا نیز پافشاری بر این مهم بوده است که نه روایتگونگی و نه هیچکدام از دیگر مبانی بوطیقای روایت را نمیتوان به بهانهی کهنگیِ تعریفی که روایتشناسان سنتی از این مفاهیم بنیادین به دست دادهاند، از دایرهی روایتپژوهی بیرون گذاشت. به این دو منظور، رمان پاگرد از محمدحسن شهسواری را در جستجوی اصلیترین سازههای روایت و روابط ساختاریِ حاکم بر آنها، به رسم ساختارگرایان تحلیل کردهایم؛ ولی به رغم ساختارگرایان بر این نکته تأکید کردهایم که روایتگونگی اگرچه تابعی از کلانساختار روایی است، اما در هر داستان به شکل و شدتی دیگر پدیدار میشود.
نوع مقاله:
نقد عملی |
موضوع مقاله:
روایت شناسی|نقد ساختارگرا دریافت: 1393/2/7 | پذیرش: 1393/3/29 | انتشار: 1393/6/1