fa
jalali
1390
9
1
gregorian
2011
12
1
4
16
online
1
fulltext
fa
قابلیتهای نمایشی مناظرههای منثور با رویکرد گفتوگومحور
The Dramatic Potentials of Prose Debates from a Dialogic Prespective: Prose Debates of Constitutional Era in Iran and the Domain of Persian Language in Central Asia
یکی از گونه های ادبی منثور رایج در زبان فارسی، مناظره است. در مناظره¬های منثور، دو یا چند شخصیت به شیوۀ گفت وگونویسی، موضوعات گوناگون را به میان می کشند و در نهایت، نگارنده با نوعی جمع بندی از زبان آن ها به نتیجۀ مورد نظر می رسد. ساختار این نوع مناظرهها بیشتر بر گفت¬وگونویسی استوار بوده و از توصیف و تحلیل های داستان گونه به دور است. در دورۀ مشروطه، به این نوع مناظره ها واژۀ «چیزنویسی» یا شیوه «تئاترنویسی» اطلاق شده است. نزدیکی ساختار ظاهری و اسلوب گفت وگونویسی در این گونۀ ادبی و گونۀ نمایشنامه، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا امکان خوانش نمایشی از مناظره¬های منثور وجود دارد؟ لحن و زبان نمایشی، کنش نمایشی گفت¬وگومحور، کشمکش، زمان و مکان از جنبه های نمایشی قابل شناخت از گفت وگوست که در این مقاله بررسی شده¬اند. دستاورد این مقاله، معرفی الگویی گفت وگومحور برای بررسی جنبه¬های نمایشی مناظرههاست. این الگو بر اساس مقایسۀ تطبیقی دیالوگ در نمایشنامه و گفت¬وگو در مناظرۀ منثور و شناخت نقاط مشترک این دو گونه ادبی با یکدیگر پیشنهاد شده است.
Debate is one of the literary prose types prevalent in Persian. In prose debates, two or more characters are presented in dialogue writing with each other and ultimately the authorsummarizestheir language and reaches a conclusion. The structure of these debates is mostly based on dialoguewriting. During the Constitutional era of Iran, these kinds of debates were regarded as ‘objectwriting’ or ‘theatrical writing.’ With respect to their formal structure and particularstyle of dialogue writing, it can be asked whether they can be read from a dramatic point of view. The dramatic tone and language, dialogue-based dramatic action, conflict, time and place are some of the identifiable aspects that are studied in this paper. The aim of this paper is to introduce a dialogue-based model for the study of the dramatic aspects of these debates. This model is proposed on the basis of a comparative study of dialogue in prose and drama as well as identifying commonalities between these two types of literature.
Dialogue,prose debate,play,dramatic aspects,Constituationalism,central Asia
واژه های کلیدی: مناظرۀ منثور,نمایشنامه,گفت وگو,جنبه های نمایشی,عصر مشروطه در ایران,قلمرو زبان فارسی در آسیای مرکزی
7
36
http://lcq.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-5354&slc_lang=fa&sid=29
2011/12/14
1390/9/23
2012/03/17
1390/12/27
Ibrahim
Khodayar
Assistant prof.
ابراهیم
خدایار
00319475328460047541
00319475328460047541
Yes
استادیار دانشگاه تربیت مدرس
M. Jjafar
Yuosofiyan
Assistant
محمدجعفر
یوسفیان کناری
00319475328460047542
00319475328460047542
No
استادیار گروه ادبیات نمایشی، دانشگاه تربیت مدرس
Maryam
Elhamian
M.A
مریم
الهامیان
00319475328460047543
00319475328460047543
No
کارشناس ارشد ادبیات نمایشی، دانشگاه تربیت مدرس
fa
کاوشی در سرچشمههای درام روستایی ایران
The Origins of Iranian Rural Drama:
این مقاله قصد دارد به خاستگاه های نمایشی درام روستایی در ایران بپردازد و با مقایسه این مفهوم با درام شبانی، به دریافت تازه ای از گونه های ادبیات نمایشی جهان برسد. اکبر رادی، یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان معاصر، بسیار تحت تأثیر آنتوان چخوف و سبک پرداخت های نمایشی او بوده است. دو نمایشنامه او با عناوین مرگ در پاییز (1344) و در مه بخوان (1355) کاملاً تحت تأثیر الگوهای درام روستایی چخوف، به ویژه دایی وانیا نوشته شده است؛ دو نمایشی که صورت¬بندی گونه¬ای نگاه دراماتیک ایرانی به فضا، انسان و روابط آدم های روستایی فرهنگ معاصر ما را نشان می دهد. کشف و شهودی که تأثیر خود را بر شعر، درام، داستان و سینمای ایران برجای گذاشت و فرایند تأملات دراماتیک ایرانی نیز با آن رقم خورد. در این مطالعه، از دیدگاه تأثیرپذیری یک گونه و مهم تر از آن، جهش در جایگاه و تراز فرهنگی یک زبان و گونه کاملاً بومی، جهان¬شناسی درام روستایی ایرانی مورد توجه قرار می گیرد. تحقیق حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به مهم ترین شاخص های نمایشی این گونه دراماتیک می پردازد و با طرح مصادیقی از نمایشنامه های یادشده، چشم اندازی انتقادی در اختیار خواننده قرار می دهد.
This study investigates the origins of rural drama in Iran and presents a comparative study with pastoral drama. Pastoral drama is a sub-genre of rural drama. In Pastoral drama, the emphasis is on dramatic effects such as spectacle, music, and sentimental characters. The focus of rural drama is on the social and human aspects which often could be found in rural sociological studies. This kind of approach in western drama is very modern and new. Its origin goes back to 1850s with Turgenev’s A Month in Country; a movement which was followed by Chekhov’s Uncle Vaniya and three other plays, namely The Cherry Orchard, Three sisters, and The Seagull. All the events of these plays happen in Russian rural atmosphere depicting the change in the life and everyday experiences of rural people. Among the four plays of Chekhov Uncle Vaniya is a unique rural drama that later becomes a model for other playwrightsall around the world especially Iranian playwright, Akbar Radi. Radiunder the influence of Chekhov’s rural drama has written two rural Iranian plays, namely Marg dar payiz [death in autumn] and Dar meh bekhan [sing in fog]. These plays represent the most fascinating aspects of Iranian rural life. This experience also has influenced other branches ofart such as poetry, fiction, and cinema.The process resulted in the improvement of the Iranian humanistic drama.
pastoral drama,rural drama,Iranian rural drama,Chekhov,Radi
درام شبانی,درام روستایی,درام روستایی ایرانی,چخوف,داییوانیا,رادی,مرگ در پاییز,در مه بخوان
37
54
http://lcq.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-20574-1&slc_lang=fa&sid=29
2011/12/142011/11/14
1390/8/23
2012/03/172011/12/14
1390/9/23
S. Mostafa
Mokhtabad
Associated Professor of Dramatic Literature,Tarbiat Modares University
سیدمصطفی
مختاباد
00319475328460047544
00319475328460047544
No
دانشیار گروه ادبیات نمایشی، دانشکده هنر، دانشگاه تربیت مدرس
Atosa
Gholishli
Instructor of Dramatic Literature, University of Arts
آتوسا
قلیش لی
00319475328460047545
00319475328460047545
No
مدرس ادبیات نمایشی، دانشکده سینما و تئاتر، دانشگاه هنر
fa
نمادپردازی اکبر رادی با تقابل شخصیت دو زن در نمایشنامه ی از پشت شیشه ها
Symbolization through the Opposition of two “Women” in Az Poshte Shisheha by Akbar Radi
اکبر رادی از نمایشنامه¬نویسان نام¬آشنای ایرانی ا ست که در پردازش آثار هنری خود از سبک، زبان و بیان ویژه ای برخوردار است. از دیرباز، او به واقع¬گرایی در ادب نمایشی نام بردار بوده؛ اما گاهی نیز در طرح دیدگاه¬های اجتماعی خود، از زبان و بیان نمادین بهره برده که برایند آن، خلق تیپ¬ها و فضاهای نمادینی است که با وجود ملموس و واقعی بودن، می¬توانند نمونه ای برای تیپ¬های مشابه و شرایط همسان باشند. ازاین رو، برخی آثار رادی تن به تأویل های گوناگون می¬دهند و می توان از رویکردهای مختلف به آن¬ها نگریست. ازجمله آثار رادی که از چنین قابلیتی برخوردار است، نمایشنامه «از پشت شیشه¬ها»ست. در این اثر، رادی با به کارگیری صنعت های مدرن، کوشیده است تا چالش بی¬امان و آشتی¬ناپذیر روشن-فکر امروز را با جریانِ نوگراییِ بی¬ریشه به نمایش درآورد. در این پژوهش، تلاش شده است تا شگرد رادی برای بیان نمادین دیدگاه¬هایش در نمایشنامه یادشده واکاوی شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد، نویسنده این بیان نمادین را با پردازش شخصیت زن و وانهادن نقش اساسی روایت بر دوش او خلق کرده است. در این روایت، نویسنده با به کارگرفتن شگرد قرینه¬سازی، دو تیپ زن را در کنار و دراصل، در برابر هم قرار داده است؛ یکی، زنی است متجددمآب با تجددی بی اصالت و دیگری، زنی معمولی از نوع امروزیِ آن با همان دغدغه¬های فکری و روانی. از این دیدگاه، هریک از شخصیت ها، به ویژه زنان نمایشنامه، می¬توانند نماینده یک تیپ یا مرام فکری و فرهنگی خاصی باشند که در فضای اثر، در کنار هم نقش¬آفرینی و دراصل، طرح دیدگاه می کنند.
Drawing on modernist techniques, the play Az poshte shisheha by Akbar Radi expresses an unrelenting challenge of the intellectual with the new-fangled, vulgar modern trends. In order to express his view, Radiemploys doubles in his characterization. He creates two female characters that stand in opposition to each other; one represents modernity without originality while the other is an ordinary woman with the same intellectual and psychological concerns. In a way, almost all characters of this play, especially the women, symbolically represent different social strata and ideologies. Considering the central role of women in this play, theanalysis of their characterscan reveal the author’s outlook towards the major conflict of the play.
Women,drama,Akbar Radi,Az poshte shisheha,symbolization
زن,نمایشنامه,اکبر رادی,نمایشنامه «از پشت شیشه ها»,نمادپردازی
55
84
http://lcq.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-29-15470-4&slc_lang=fa&sid=29
2011/12/142011/11/142010/11/1
1389/8/10
2012/03/172011/12/142011/12/23
1390/10/2
Kavoos
Hasanli
Professor of Persian Language & litrature, Shiraz
کاووس
حسن لی
00319475328460047546
00319475328460047546
Yes
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
shahin
haghighi
PhD Student
شهین
حقیقی
00319475328460047530
00319475328460047530
No
دانشجوی دکتری
fa
زمانمندی روایت در چهار نمایشنامه نغمه ثمینی
A Study of the Temporality of Narrative in Four Plays by Naghmeh Samini
تجربه زمان مثل هرچیز دیگری در جهان می تواند در هر متنی نمود پیدا کند. عنصر زمان، عنصر سازه ای متن به شمار می آید. مختصه روایت به این است که در آن، زمان مؤلفه اصلی ابزار بازنمایی (زبان) و شی ء بازنموده به شمار می آید. بنابراین، زمان در پرتو روابط گاهشماری میان داستان و سخن بازنموننده آن معنا می یابد. با تحلیل زمان داستان و زمان سخن بازنموننده آن، نشان داده می شود که در هر چهار نمایشنامه مورد بررسی در این پژوهش، روایت دارای دو نوع زمانمندی است: زمانمندی یادوارهای و زمانمندی خطی. زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک به متن می دهد و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی. زمانمندی یادواره ای همیشه در پیوند با مکان خاصی قرار می گیرد و به نوعی می تواند نشان دهنده ذهنیت زنانه حاکم بر متن باشد. در این مقاله، برآنیم تا نشان دهیم درحالی که در هر چهار نمایشنامه هر دو زمانمندی وجود دارد، در هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی خطی غلبه بیشتری دارد، متن خصلت دراماتیک دارد و هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی یادواره ای غلبه دارد، متن خصلت روایی دارد.
The experience of time, like anything else in the world, can manifest itself in the text. Time is regarded as a structural element of the text. One characteristic of narrative is that time is considered as the main element of representation tool and the represented object. Therefore, time is described in the light of the chronological relationship between story and the representing text. By analyzing the time of the story and the time of the representing text, it can be concluded that in all the four plays of Naghmeh Samininarrative has two kinds of temporalities: the cyclic and the linear. The linear temporality gives a dramatic characteristic to the text, while the cyclic temporality gives an epic characteristic to the text. The cyclic temporality is always connected to a particular place and somehow reveals the feminine subjectivity governing the text. This study aims to show that when the linear temporality is dominant, the text is dramatic, and when the cyclic temporality is dominant, the text becomes narrative, while both temporalities exist in these four plays simultaneously.
narrative,feminine subjectivity,dramatic text,cyclic temporality,linear temporality,narrative text
روایت,زمانمندی یادوارهای,زمانمندی خطی,ذهنیت زنانه,متن دراماتیک,متن روایی
85
104
http://lcq.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-29-1000-3513&slc_lang=fa&sid=29
2011/12/142011/11/142010/11/12011/10/19
1390/7/27
2012/03/172011/12/142011/12/232011/11/23
1390/9/2
Rafiq
Nosrati
Ph.D. Student of Drama, Faculty of Fine Arts, University of Tehran
رفیق
نصرتی
00319475328460047532
00319475328460047532
Yes
دانشجو دکتری ادبیات نمایشی
Farindokht
Zahedi
Assistant Professor, Faculty of Fine Arts, University of Tehran
فریندخت
زاهدی
00319475328460047547
00319475328460047547
No
استادیار دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران
fa
واکاوی مفهوم تئاتر پوچی اروپا در نمایشنامههای غلامحسین ساعدی
An Analysis of the Dramatic Elements of Theater of the Absurd in Gholam Hossein Saedi’s Plays
این مقاله قصد دارد به میزان تأثیرگذاری جلوه های ادبی و نمایشی تئاتر پوچی (اَبزورد) بر سبک نمایشنامه نویسی ایران بپردازد. غلامحسین ساعدی یکی از نمایشنامه نویسان شناخته شده ایرانی است که برخی از مهم ترین تمهیدات تئاتر نو را در سبک نویسندگی خود به کار گرفته است. نگارنده در این پژوهش درپی آن است که چگونگی بازتاب مفهوم پوچی را در نمایشنامه های نوگرای غلامحسین ساعدی نشان دهد؛ نویسنده¬ای که مستقیم و غیرمستقیم از این نوع تئاتر تأثیر پذیرفته است. ضمن اینکه با توجه به مهم ترین شاخص های تئاتر پوچی، از میزان و نحوه تأثیرپذیری نمایشنامه¬های ساعدی از این¬گونه تئاتر و نمایشنامه نویسان سنتی و مدرن تحلیلی ارائه خواهد کرد. تأثیرپذیری ساعدی از نمایشنامه نویسان مدرن بیش از سنت گرایان بوده که نشان دهنده همگامی ساعدی با آنان در بیان مسائل روزمره و مطرح جهان در تئاتر است.
This paper deals with the role of the Theatre of the Absurd in the evolution of the history of Iranian dramatic literature. In the modern art everyone in a way is involved in the question of modern technology. Mechanization has made its way into everyday life and has affected all its aspects.This effect is so immense that everyone is in way occupied with the same subject. One of the concepts evident in the works of European authors and playwrights is absurdity and inefficiency of the modern time and the people. This article investigates how the concept of the absurd is reflected in the plays of Gholam HosseinSaedi. It has been tried to present an analysis of how Theater of the Absurd and its pioneershave influenced Saedi’s plays.
anxiety,Beckett,Ionesco,Gholam Hossein Saedi,Theater of the Absurd
تئاتر پوچی,بکت,یونسکو,غلامحسین ساعدی,ادبیات نمایشی ایران
105
126
http://lcq.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-10282-1&slc_lang=fa&sid=29
2011/12/142011/11/142010/11/12011/10/192011/07/14
1390/4/23
2012/03/172011/12/142011/12/232011/11/232011/12/14
1390/9/23
Mohammad Reza
Salehi Mazandarani
Assistant Professor of Persian Language & Literature, Shahid Chamran University
محمدرضا
صالحی مازندرانی
00319475328460047548
00319475328460047548
No
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه چمران اهواز
Nasrin
Gobanchi
MA in Persian Language & Literature, Shahid Chamran University
نسرین
گبانچی
00319475328460047549
00319475328460047549
Yes
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه چمران
fa
فراداستاننگاری در نمایشنامۀ داستانِ دورودراز سفر سلطان...
به دیار فرنگ1 اثر محمد چرمشیر
Metafiction in Mohammad Charmshir’s Dastan-e door va deraz-e safar-e sultan … be diyar-e farang
این مقاله قصد دارد الگوی داستانی نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان به... دیار فرنگ را با روش فراداستان نگارانه ای که در ادبیات داستانی پسامدرن رایج شده است، مطابقت دهد. فراداستان حاصل رواج دیدگاهی در ادبیات است که در مخالفت با نحلۀ رئالیسم ادبی، می کوشد تا چارچوب ارجاع داستان به واقعیت را مورد شک قرار دهد. در این نوع از داستان، عناصر داستانی مانند طرح، شخصیت، زمان و مکان جایگزینی از واقعیت های فرضی نیستند؛ بلکه تنازع دائمی میان هنر و واقعیت در آن، این بار به سود هنر خاتمه می یابد و واقعیت به صورت تابعی از دنیای مستقل و قائم به ذات داستان درمی آید. نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان... نوشتۀ محمد چرمشیر، شرح سفر سلطانی به فرنگ نیست؛ بلکه تلاش نویسنده را برای دست یابی به تجربه ای فراداستانی در متنی نمایشی نشان می دهد. این اثر داستانی است دربارۀ فرایند برساختن داستان و کاوشی است درباب اجزای روایتی. در این نمایشنامه، مباحثی مانند شخصیت ها، ساختار طرح، حدود اختیار راوی و شیوه های روایت، دیگر جزء پنهانی برای بازگو کردن داستان و بیان معنا نیستند؛ بلکه خودِ داستان اند. برجسته سازی زبان، ارجاع کنایه آمیز یا هزل گونه به متون ادبی و نمایشی دیگر و درنهایت ساختن تاریخی مجعول و دست کاری شده، خواننده را به تجربۀ شیوه های جدید روایتگری و هم زمان، ادراکی متفاوت با تاریخ دعوت می کند.
This paper studies the concept of metafiction in Charmshir’s play Dastan-e door vaderaz-e safar-e sultan … be diyar-e farang (1998). Metafiction, as a result of an analytical perspective emerged first in modern novels, attempts to challenge the conventional frame of fictional reference to the reality of the external world as it is suggested in literary Realism. In this type of stories, narrative elements such as plot, character, time, and place are no longer representatives of imagined reality, but they in fact reflect a perpetual conflict between art and reality. However, it can be suggested that reality here is subordinated by the referents of the external world. Linguistically, metalanguage and poetic functions of drama would dominate its object language. The story then will be directed toward its narrative elements as well as its own process of creation. Adaptation and meta-historiographyare some of the other features of this style of writing stories which is associated with parody and irony. Charmshir’s play is not really a narrative of the king’s long journey to Europe;rather it is a challenge for the playwright to realize a metafictional probability in form of a postmodern drama. This play is an artwork about the process of building an alternative story and is a new exploration on narrative facts.The elements such as characters, structure, plot, the authority of the narrator, and the style of narrative are no longer the hidden parts of drama in the representation of the story and meaning;in fact, they are the story in itself. The foregrounding of language here is an ironic reference to literary and dramatic texts while it is a fictional device for fabricating history and manipulating data by which the reader expects to receive narrative information. This studyunravels new aspects of narrative structure in Iraniandrama using an analytic-descriptive approach.
metafiction,historiographical metafiction,Iranian drama,Mohammad Charmshir
فراداستاننگاری,محمد چرمشیر,ادبیات نمایشی معاصر ایران,نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان
127
148
http://lcq.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-4913&slc_lang=fa&sid=29
2011/12/142011/11/142010/11/12011/10/192011/07/142011/07/14
1390/4/23
2012/03/172011/12/142011/12/232011/11/232011/12/142011/12/14
1390/9/23
Parastoo
Mohebbi
Ph.D. Candidate of Theatre Studies, Faculty of Fine Arts, University of Tehran
پرستو
محبی
00319475328460047551
00319475328460047551
Yes
دانشجوی دکتری تئاتر، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
Farhad
Nazerzade Kermani
Professor of Theatre and Drama Studies, Faculty of Fine Arts, University of Tehran
فرهاد
ناظرزادۀ کرمانی
00319475328460047550
00319475328460047550
No
استاد هنرهای نمایشی، پردیس هنر های زیبا، دانشگاه تهران
fa
تحلیل سبک گفتارهای نمایشی در «مِلودی شهر بارانی» اثر اکبر رادی
A Stylistic Analysis of the Dramatic Dialogues in Akbar Radi’s Melody of Rainy City (1998)
این مقاله قصد دارد تا با به کارگیری «اصل همیاری گِرایس»، سبک ارتباطیِ گفتگوهای نمایشنامه «مِلودی شهر بارانی» (اکبر رادی، 1378) را تحلیل کند. «اشارتگرهای مکالمه¬ای» در روند یک ارتباط کلامی معمولاً ناشی از این ضرورت¬اند که دو سوی رابطه ناگزیرند گفته های خود را منسجم، شفاف و مرتّب ادا کنند. کشف این مسئله که آیا اِعمال الگوهای کاربردی زبان¬شناسی می¬تواند در فرآیند تحلیل روابط نمایشیِ معنادار میان شخصیت¬های درام مفید باشد یا خیر، در اولویت پژوهشی مطالعه حاضر قرار دارد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی و با مورد مطالعاتیِ منتخب از مجموعه نمایشنامه¬های معاصر ایرانی انجام می شود. «ملودی شهر بارانی» از نظر نمایشی واجد ارجاعات و اشارات صریح یا ضمنی مکررّی به گفتمان¬های اجتماعی، سیاسی و جلوه¬های فرهنگی و بومی موقعیت¬های زبانیِ رخداد اصلی است. تقابل نمایشی اشخاص ماجرا غالباً با توسعه تدریجی الگوی منسجمی از گفتگوهای معنادار پی¬ریزی شده و سپس در کلیّت نقشۀ داستانی اثر تعمیم یافته است. از این لحاظ می توان گفت که بافت¬های کلامی چندگانه و متکثّری همزمان در فضای رخداد اصلی نمایشنامه شکل می¬گیرند که فارغ از خاص¬بودگیِ هویت زمان و مکان روایی، واجد ظرفیت های زبانی مشخصی برای تحلیل اند.
This paper analyzes communicative style of dialogues in Akbar Radi’s Melody of Rainy City (1998), using Grice’s ‘cooperative principle.’ The word ‘Gilan’, the name of the main character of the Melody of Rainy City, refers to a female name and also a province in the northern Iran. The play reveals the contradictions which can be naturally seen in the gap between the traditional culture and the imposing elements of modernity. Examining the cultural differences of characters, this paper deals with their hesitation to defend or dispose their individual values. Gilan’s nervous instability symbolizes the cultural chaos the province is facing. She is the young girl of an old caretaker who works for an aristocratic family. Gilan is in love with a youngguy who has just completed his academic education and returned home from the West. The socio-political debates of family members during their daily talks and their quarrels over the legacy of father, basically, have made these cultural gaps to be largely explicit. By using a cultural approach for the analysis of the relationship between characters, this article reveals how these paradoxical behaviors have been especially prevalent among the middle class of Iranian society. This paper finally presents a stylistic reading of dramatic dialogues as the conversational behavior of social characters.
Stylistic of drama,Discourse Analysis,Iranian plays,conversational implicatures,Radi’s Melody of Rainy City
اکبر رادی,سبکشناسی درام,نمایشنامههای ایرانی,اشارتگرهای مکالمهای,«ملودی شهر بارانی»
149
176
http://lcq.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-10286-1&slc_lang=fa&sid=29
2011/12/142011/11/142010/11/12011/10/192011/07/142011/07/142011/08/14
1390/5/23
2012/03/172011/12/142011/12/232011/11/232011/12/142011/12/142012/01/13
1390/10/23
Mohammad Jafar
Yousefian Kenari
Assistant Professor of Dramatic Literature, Tarbiat Modares University
محمدجعفر ی
وسفیان کناری
00319475328460047552
00319475328460047552
Yes
استادیارگروه ادبیات نمایشی، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه تربیت مدرس
fa
نقد مقاله: «بررسی قابلیتهای نقد کهنالگویی در مطالعات تطبیقی ادبیات»
Criticism of the article "Investigating the Capabilities of Archetypal Criticism in Comparative Literature Studies"
در سال های اخیر، شاهد رشد و گسترش فزایندۀ مطالعات ادبیات تطبیقی در ایران هستیم. این گسترش از سویی نوید بخش است؛ چون رشته ای که دهه ها در ایران مغفول مانده بود، حال مورد توجه قرار گرفته است. ولی از سوی دیگر، نگران کننده است؛ زیرا ناآگاهانه، همان بد فهمی های گذشته به شکل های مختلف تکرار می شود و اذهان پژوهشگران ادبی را مشوّش می کند. این نوشتار به نقد مقالۀ «بررسی قابلیت¬های نقد کهن¬الگویی در مطالعات تطبیقی ادبیات: نگاهی گذرا به کهن¬الگوهای سایه و سفر قهرمان» نوشتۀ مریم سلطان بیاد و محمودرضا قربان صباغ می پردازد و تلاش می کند از این راه به برخی چالش های پژوهش های ادبیات تطبیقی و نقد ادبی در ایران اشاره کند. ارتباط ادبیات تطبیقی با نقد ادبی بر همگان روشن است و دیگران دربارۀ آن گفته¬ اند و نوشته اند؛ بنابراین نیازی به توضیح آن در اینجا نیست. در این نوشتار، مقاله یادشده از چهار دیدگاه نقد شده است: ارتباط عنوان مقاله با موضوع مورد پژوهش، نوآوری مقاله، انسجام مطالب و استدلال علمی و نحوۀ نگارش.
.
نقد کهن الگویی,نقد مقاله
177
182
http://lcq.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-17409-1&slc_lang=fa&sid=29
2011/12/142011/11/142010/11/12011/10/192011/07/142011/07/142011/08/142012/02/12
1390/11/23
2012/03/172011/12/142011/12/232011/11/232011/12/142011/12/142012/01/132012/02/12
1390/11/23
Behnam
M Foumeshi
PDh
بهنام
میرزابابازاده فومشی
003194753284600313240
003194753284600313240
Yes
دانشجوی دکتری ادبیات انگلیسی، دانشگاه شیراز
fa
معرفی و نقد کتاب: درام و ویژگیهای دراماتیک در متون ادب فارسی
Introduction and review of the book: Drama and dramatic features in Persian literary texts
این مقاله با رویکرد نقد تحلیلی، به مطالعه و بررسی کتاب جلوه های نمایشی مثنوی اثر مریم کهنسال می پردازد. در حوزه مطالعات نظری ادبیات نمایشی، تحقیقاتی را در قالب رساله های دانشگاهی و مقالات می توان مشاهده کرد که به بررسی جنبه های نمایشی متون ادب فارسی پرداخته اند. این نوع آثار از حیث مضمون و موضوع پژوهش، بیشتر با تمرکز بر متون کلاسیک صورت گرفته اند و اغلب هم دارای وجوه مشترکی هستند که در نهایت به توصیف ویژگی های نمایشی و تعمیم آن ها به متون ادب کلاسیک- اعم از شعری یا داستانی- ختم می شوند. دلیل نگاه انتقادی ما در این مقاله از همین نقطه شروع می شود. درواقع، معضل فهم فلسفی درام و آشفتگی نظری موجود در بین این پژوهشگران، موجب تولید آثاری با عناوینی مانند بررسی جنبه های نمایشی یا بررسی جلوه های نمایشی و... می شود. سنت غنی شعری و ادبی ما ارزشمندتر از آن است که بخواهیم با تعمیم پاره ای از نظریه های نمایشی، به دنبال اثبات ویژگی های دراماتیک یا گاه سنت نمایشی در آن ها باشیم. درحالی که از این موضوع آگاهیم که سنت درام از غرب و با خرد و فلسفه یونانی آغاز شده و سنت نمایشی ما بیشتر جنبه های روایی و کارناوالی داشته است.
.
مثنوی,نقد کتاب,نمایش,متون ادب فارسی
183
193
http://lcq.modares.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1000-5220&slc_lang=fa&sid=29
2011/12/142011/11/142010/11/12011/10/192011/07/142011/07/142011/08/142012/02/122011/12/14
1390/9/23
2012/03/172011/12/142011/12/232011/11/232011/12/142011/12/142012/01/132012/02/122012/01/15
1390/10/25
Sadegh
Rashidi
PhD
صادق
رشیدی
003194753284600313241
003194753284600313241
Yes
دانشجوی دکتری تخصصی پژوهش هنر دانشگاه شاهد
.
.
.
علی اصغر
فهیمی فر
003194753284600313242
003194753284600313242
No
استادیار دانشکده هنر دانشگاه تربیت مدرس