@article{ author = {JavadiYeganeh, Mohammad Reza and Kazemi, Maryam}, title = {attitude toward reading non-popular novels among students}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {13}, pages = {0-0}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {سنجش نگرش دانشجویان نسبت به خواندن رمان جدی}, abstract_fa ={چکیده: این مقاله با هدف «سنجش نگرش جوانان نسبت به خواندن رمان جدی» در سال تحصیلی 88-87 به روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه بر روی نمونه 393 نفری از دانشجویان دانشگاه تهران که از طریق روش نمونه‌گیری طبقه‌ای متناسب با حجم انتخاب شده بودند، انجام و نوشته شد. سنجش نگرش به خواندن رمان با استفاده از نظریه فیش باین و آیزن و بر اساس مطالعه استاکمنز (1999)، و اسکاتن و گلاپر (2002، 2004) انجام شد و مشاهده شد که تمایلات رفتاری (نیتِ خواندن) اکثر پاسخگویان نسبت به خواندن رمان جدی مطلوب بوده است، اما کمتر از نیمی از پاسخگویان به صورت گهگاه و یا اکثر اوقات به خواندن رمان جدی می‌پردازند. عوامل موثر مهم در نیت خواندن عبارت بود از: نگرش افراد به خواندن رمان جدی، نظر دیگرانِ مهم در انجام رفتار خواندن، درک بیشتری فرد از عوامل بازدارنده یا تسهیل کننده خواندن، تجربه بیشتر فرد از خواندن در گذشته. سایر نتایج تبیینی عبارت بود از: همبستگی متوسطی میان ابعاد شناختی و عاطفی نگرش، هنجار ذهنی و نیت خواندن وجود دارد؛ رابطه بین متغیر رفتار قبلی و نیت خواندن ضعیف است و متغیر کنترلِ رفتاری ادراک شده با هیچ کدام از متغیرهای دیگر رابطه ندارد؛ بین نیت خواندن و رفتار خواندن رمان جدی همبستگی متوسطی وجود دارد؛ متغیرهای هنجار ذهنی، رفتار قبلی و نیت خواندن توانستند رفتار خواندن رمان جدی را پیش‌بینی کنند.}, keywords_fa = {رمان جدی,رمان جدی,خوانش رمان,خوانش رمان,تغییر نگرش,تغییر نگرش,نیت خواندن,نیت خواندن,تجربه خواندن رمان,تجربه خواندن رمان}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-2888-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-2888-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Horri, Abolfazl}, title = {Mystical narratology: Reviewing the book of the story structure of mystical anecdotes}, abstract ={}, Keywords = {xx}, volume = {4}, Number = {13}, pages = {0-0}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {روایت‌شناسی عرفانی: بررسی کتاب ساختار داستانی حکایت های عرفانی}, abstract_fa ={این مقاله، کتاب ساختار داستانی حکایت‌های عرفانی را از دیدگاه رهیافت روایت‌شناختی بررسی و نقد می‌کند. ابتدا به سنت تبدیل رساله‌های دانشگاهی به کتاب اشاره می‌شود که در سالیان گذشته رشد فزاینده و البته پذیرفتنی داشته است. سپس، از سازگان کتاب که در نه فصل تنظیم شده، ذکر به میان می‌آید و آنگاه، هر فصل و به ویژه مباحث مربوط به دستور زبان روایت، به تفصیل مرور و بررسی می‌شود. از آن جمله است مباحث مربوط به روایت، پی‌رنگ، زاویه دید، شخصیت‌پردازی، زمان و الخ. البته، نقطه ضعف کتاب این است که این مباحث را از دیدگاه نظریه‌های سنتی روایت‌پردازی بحث کرده و از منابه جدید کمک نگرفته است. این مفاهیم همگی در فصل دوم کتاب بحث شده‌اند. بخشی دیگر از مقاله، مسایل مربوط به بینامتنیت را بررسی می‌کند که اساس فصل سوم کتاب است. از جمله مهم‌ترین نتایج، یکی این است که گرچه کتاب نثری روان و سلیس دارد، به مسایل فنی روایت‌شناسی و بینامتنیت کم‌تر توجه کرده و عمده دلیل این امر نیز فقدان منابع کارآمد و روزآمد است.}, keywords_fa = {ساختار,بینامتنیت,عرفان,روایت‌شناسی معنوی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4279-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4279-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {TAGHAVI, MOHAMMAD and Dehghan, Elaham}, title = {Motif and its types and functions in Sadegh Hedayat\'s stories}, abstract ={}, Keywords = {xx}, volume = {4}, Number = {13}, pages = {0-0}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {موتیف وگونه ها و کارکردهای آن در داستان های صادق هدایت}, abstract_fa ={چکیده در آثار داستانی بررسی موتیف و نشان دادن ارتباط آن با سایر عناصر داستان به تجزیه و تحلیل دقیق‌تر و درک بهتر اجزای داستان بویژه پیام های ضمنی آن کمک می‌کند. صادق هدایت از نویسندگانی است که گاه آگاهانه و گاه ناخودآگاه در داستانهایش عناصری را که در شمول موتیف قرار می گیرند به کار برده است. موسیقی، نقّاشی، تیرگی و سرما و سایه از جمله عناصر تکرار شونده و عرب‌ستیزی، غلبه و قدرت سرنوشت، بی‌اختیاری آدمی، انزواطلبی از جمله درونمایه‌های تکرار شونده در داستانهای هدایت و همۀ این موارد در شمار موتیف های داستانهای او هستند. این عناصر و مفاهیم در داستانهای هدایت به نحوی معنی‌دار تکرار شده اند و در این تکرار گاه قصد هنری نویسنده و گاه دغدغه های فکری و عاطفی او در کار بوده است. موتیف های مفهومی (درونمایه ای) برای خواننده، دورنمایی از جهان‌بینی هدایت و دیدگاه خاصّ او به زندگی و انسان و همچنین ویژگی‌های شخصیّتی و حسّاسیّت‌های وی را آشکار می‌کنند. علاوه بر بررسی موتیف های غالب در داستان ها، در این مقاله نشان داده شده است که انواع موتیف ها مانند رنگها و ابزار و اشیای خاص یا بعضی رفتارها و حرکتهای قهرمانان که در یک داستان مستقل تکرار شده اند، کارکردهای مهمی در داستان دارند و درانسجام اثر و تقویت پیرنگ و در شخصیّت‌پردازی و فضاسازی‌های داستان مؤثّر بوده‌اند. واژه‌های کلیدی: موتیف، داستان‌نویسی، صادق هدایت، نقد ادبی.}, keywords_fa = {نقد ادبی,صادق هدایت,واژه‌های کلیدی: موتیف,داستان‌نویسی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-334-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-334-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {}, title = {The artistic origin of ambiguity and its types}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {13}, pages = {8-22}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {خاستگاه هنری ابهام و گونه‌های آن}, abstract_fa ={بهام در مفهوم عام و رایج خود با ابهام در مفهوم هنری آن تفاوت دارد. ابهام به مفهوم شناخته شده اش و آن چنان که در برخی از منابع سنتی بلاغت مطرح می شود، مترادف با غموض و پیچیدگی است و نوعی ضدارزش تلقی می شود؛ در حالی که ابهام به مفهوم هنری خود، یکی از عناصر جوهری شعر است؛ زیرا مجال دریافت های متکثر و چندمعنایگی اثر را سبب می شود و این امکان را به خواننده می دهد تا به گونه ای در بازآفرینی اثر با آفریننده آن مشارکت داشته باشد. ابهام به معنای هنری خود، بیشتر در صور ابهام ذاتی و ارادی شعر نمود می یابد و بخشی از آن، محصول قریحه تربیت شده شاعر است. این پدیده ادبی بیشتر در هیات ابهام صرفی، ابهام نحوی، ابهام تصویری، ابهام تعبیری و ابهام توصیفی ظاهر می شود. هر یک از گونه های یادشده ابهام، پشتوانه ای از ارزش های بلاغی را نیز به همراه دارد. تحلیل هر کدام از گونه های ابهام، ابعاد مهمی از بار هنری شعر را آشکار می کند. گونه های مختلف ابهام ذاتی و ارادی با جلوه های هنرمندانه در گستره وسیعی از سروده های سرایندگانی مانند حافظ، سبب ظرفیت های تاویلی وسیعی شده است؛ به گونه ای که بخشی از مقبولیت سراینده بزرگی مانند حافظ که اغلب به عنوان شاعری ایهام پرداز شهرت یافته، در ابهام های هنری او است. این مقاله بر آن است تا با بحث درباره پیشینه دریافت ابهام به مفهوم هنری اش، به تحلیل هر یک از گونه های آن و شناخت بنیان ارزش هایشان بپردازد.}, keywords_fa = {ابهام,خاستگاه هنری,گستره معنایی,تصویر,بلاغت}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-830-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-830-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {hoseinniyakolur, mojtaba and sojoodi, farz}, title = {A Semiotic Study of Amphiboly and its Probable Formation on Theater Scene}, abstract ={According to the usual definitions of ambiguity and amphiboly in rhetorics, the origin of amphiboly and ambiguity lies in polysemic words and position and intention of the speaker are the distinctive factors in the respect. Questioning this distinction, co-text is introduced as the criterion of differentiating amphiboly from ambiguity and as a result of such discussion a definition is formed which is the base of the arguments of this paper. The concept of multiple signification is considered equal to the application of polysemic words and the stability of semantic ambiguity resulting from multiple signification, is considered as the required condition of considering a case as amphiboly. In search of the possibility of amphiboly in theater de-contextualization of situational contexts, possibility of negation of various signifieds in any of semiotic systems in theater and impossibility of formation of various signifieds in the mind are considered to be the limiting factors.}, Keywords = {Ambiguity,Amphiboly,Multiple Signification,Sign System,Code}, volume = {4}, Number = {13}, pages = {49-67}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {بررسی امکان شکل‌گیری ایهام بر صحنه‌ی تئاتر از منظر نشانه‌شناسی}, abstract_fa ={در این مقاله از منظر نشانه‌شناسی به بررسی امکان شکل‌گیری ایهام بر صحنه‌ی تئاتر پرداخته شده است. در راستای نیل به این مقصود ابتدا به تعاریف موجود از ابهام و ایهام در بلاغت ادبی مراجعه شد. با مراجعه به این تعاریف مشخص گردید، سرچشمه وقوع ابهام و ایهام در ادبیات، کلمات چند معنی هستند و نظرات غالب در زمینه‌ی تمایز بین ابهام و ایهام، بر موضع و قصد تاکید دارند. باارائه‌ی مثالی در این وجه تمایز تشکیک حاصل آمد و در نهایت همبافت به عنوان مرجع قضاوت در ابهام یا ایهام بودنِ کاربردِ کلمه‌ی چندمعنایی برگزیده شده و تعریفی که مقاله بر آن مبتنی است، به‌دست آمد. در انطباق تعریف به‌دست آمده با نشانه‌شناسی، مفهوم دلالت چند‌گانه به عنوان معادلِ کاربردِ کلمات چند‌معنایی گرفته شد و دوامِ ابهام معنایی حاصل از دلالت چندگانه، شرط اساسی اطلاق ایهام بر کاربرد نشانه‌ی بالقوه دارای امکان دلالت چندگانه معرفی شد. در جستجوی امکان ظهور ایهام در اجرا و بر روی صحنه، عوامل زیر به عنوان محدودکننده‌ی این امکان،شناسایی شدند. از بین رفتن بافت‌های موقعیتی که مدلول‌های نشانه‌ی دارای دلالت چندگانه در آن‌ها بر مدلول‌های متفاوت دلالت می‌کنند به جهت لزوم ارتباط آن بافت‌ها با آن چه بر اساس ذات بازنمودی نمایش، می‌تواند بر صحنه حاضر شود؛ تراکم نظام‌های نشانه‌ای در تئاتر به جهت آن‌که ممکن است مدلول‌های متفاوت نشانه‌ی دارای دلالت چندگانه در یکی از این نظام‌ها نفی شوند و زنده‌بودن اجرای نمایش که مانع از جمع مدلول‌های متفاوت نشانه‌ی دارای دلالت چندگانه در ذهن تماشاگر در طول تماشای نمایش می‌شود.}, keywords_fa = {ابهام,ایهام,دلالت چندگانه,رمزگان,نظام نشانه‌ای}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1540-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1540-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {khademi, narges}, title = {Analyzing the character of the maidservant in Molavi\'s Masnavi}, abstract ={}, Keywords = {xx}, volume = {4}, Number = {13}, pages = {91-115}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {تحلیل شخصیت کنیزک در مثنوی مولوی}, abstract_fa ={یکی از جایگاه هایی که زن گاهی در آثار کلاسیک فارسی در آن قرار می گیرد، جایگاهی است که در آن به عنوان کنیز، در خدمت فرد یا گروهی از افراد دیگر است. زن در این جایگاه، در نقشی منفعل و اغلب به عنوان یک هدف جنسی صرف و در خدمت غرایز فردی در جایگاه اجتماعی بالاتر است. هدف این جستار ارائه تحلیلی از کنیزک به عنوان عاملی داستانی در مثنوی مولوی است. بدین منظور از الگوی کنشگرهای گریماس که الگویی کارآمد در تعیین میزان کنش مندی یا کنش پذیری یک عامل داستانی است، استفاده نمودیم. گریماس در معنا-شناسی روایی الگویی را پیشنهاد می دهد که شامل شش کنشگر است. این کنشگرها تمامی کنش های داستانی را تحت پوشش قرار می دهند.این شش کنشگر عبارتند از کنشگر، شئ ارزشی، فرستنده، گیرنده، بازدارنده و سود برنده. در راستای هدف این جستار، با بررسی شخصیت کنیزک در ارتباط متقابل او با عوامل داستانی دیگر، طبق یک بررسی آماری به این نتیجه رسیدیم که شخصیت کنیزک، تقریبا در تمام موقعیت های چهارده گانه ی بررسی شده، در جایگاه شئ ارزشی و به عنوان مفعول شخصیت هایی چون شاه، خلیفه و پهلوان قرار می گیرد و از آنجایی که در تمام موارد بررسی شده، نیروی تحریک کننده ی کنشگر عامل شهوت است، کنیزک در تمام موقعیت های بررسی شده، کاملا منفعل و در نقش یک هدف جنسی است.}, keywords_fa = {نقد ادبی,مثنوی,گریماس,الگوی کنشگرها,کنیزک,تحلیل روایت}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-5439-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-5439-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Jafari, Alirez}, title = {Poetry, Aesthetics, and Economics in Ezra Pound}, abstract ={Poetry, Aesthetics, and Economics In Ezra Pound Alireza Jafari Shahid Beheshti University Abstract The two apparently separate spheres of aesthetics and economics have usually been treated as phenomena completely alien to one another. This is not the truth, however. For thousands of years, poets and artists have been intensely aware of the indissoluble tie and relationship between the two, and have directly and indirectly indicated this relationship in their works. Ezra Pound (1885-1972), the arguably greatest western poet of the twentieth century, spent almost all his poetic life trying to draw attention to this deep relationship between poetry and economics as both content and form or metaphor. By attending to Pound explaining the relationship, at least two aims can be achieved: firstly, getting to know the nature of this relationship and how it influences our reading of literary texts; secondly, acquiring a better appreciation of an important aspect of modernism in general, and of modern poetry in particular. Keywords: Ezra Pound, poetry, aesthetics, economics, sanity}, Keywords = {Ezra Pound,Poetry,Aesthetics,economics,sanity}, volume = {4}, Number = {13}, pages = {117-142}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {پول و اقتصاد در اندیشه شعری ازرا پاند}, abstract_fa ={پول و اقتصاد در اندیشه شعری ازرا پاند علیرضا جعفری چکیده ادبیات و نمودهای مختلف آن همانند شعر در دایره ی گسترده ای از دانش های بین رشته ای قرار می گیرند. همین امر موجب گردیده مناسبات متنوعی میان ادبیات و از آن سو شعر با سایر رشته های دانش وجود داشته باشد. هر چند ممکن است در نگاه اول بعضی از این رابطه ها به نظر ناممکن بیاید. رابطه ی میان شعر و اقتصاد از این گونه است. رویکردهای موجود به مقوله ی شعر بیشتر از منظرهای تاریخی، فرهنگی و هنری، زیبایی شناسانه و اجتماعی بوده و کمتر از منظر اقتصاد به آن نگریسته شده است. این مقوله می تواند موضوع پژوهش های بنیادین و کاربردی در حوزه ی ادبیات و اقتصاد باشد. پژوهشگر با علم به این مسئله تلاش نموده ضمن محدود نمودن ادبیات موضوع، به جنبه های بنیادین آن نگریسته تا مخاطب به کلیدهایی برای ورود به مباحث گسترده تر دست یابد. به این منظور،رابطه شعر و اقتصاد در یکی از بزرگترین شاعران غربی قرن بیستم، ازرا پاند، موضوع پژوهش این مقاله در نظر گرفته شده است. در این مقاله با نگاهی تحلیلی نمودهای مناسبات میان شعر و اقتصاذ را در اشعار و آثار وی ردگیری می کنیم. در نتیجه گیری نیز سعی شده است براساس نتایج به دست آمده از تحلیل های فوق به مقدمه بازگشته و گزاره هایی تفسیری در باب رابطه ی شعر و اقتصاد و ضرورت بازنگری این رابطه بیان گردد. کلیدواژه ها: ازرا پاند، شعر، اقتصاد، پول، زیبایی شناسی}, keywords_fa = {ازرا پاند,شعر,اقتصاد,پول,زیبایی شناسی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1013-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1013-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {esmaili, mohsen and kupa, fateme}, title = {Dark nature and Contemporary Persian Poetry}, abstract ={Dark nature and Contemporary Persian Poetry Dr. Fateme Kupa(Associated Professor in Payam’e Noor University-center of Tehran) Mohsen Esmaeili Abstract: One of the nature-oriented characteristics of contemporary Persian poetry is paying attention to nature aspects and the objective world, that is because of application of darkness, twilight spaces obscure, mysterious and frightening atmospheres which are associated with boredom, outrage, ruin, downfall and naught for readers . These kinds of images in this research are called “Dark nature”. To bring in “Dark nature” is the cause of philosophic, socio-political changes and designing new ideas in aesthetic and anthropology topics in two last centuries of Europe. In this article, first of all, the effects of all factors are examined, then how they emerged in persian poetry will be discussed . Keywords: Naturalism, Dynamic Organism, Beauty and Sublimity, Reification.}, Keywords = {Naturalism,Dynamic Organism,Beauty and Sublimity,Reification}, volume = {4}, Number = {13}, pages = {143-170}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {طبیعت سیاه و شعر معاصر فارسی}, abstract_fa ={طبیعت سیاه و شعر معاصر فارسی فاطمه کوپا محسن اسماعیلی چکیده: یکی از ویژگی‌های طبیعت‌گرایی شعر معاصر فارسی، توجّه به جنبه‌هایی از طبیعت و جهان عینی است که به دلیل اشتمال بر فضاهایی نیمه روشن یا تاریک، مبهم، رازآمیز و ترسناک در خواننده تداعی‌گر ملالت، انزجار، تباهی، زوال و نیستی است. تصویرهایی از این دست در این پژوهش «طبیعت سیاه» نامیده می‌شود. روی آوردن به «طبیعت سیاه» معلول تحوّلات فلسفی، سیاسی ـ اجتماعی و طرح اندیشه‌های نو در مباحث انسان‌شناسی و زیبایی‌شناسی دو قرن اخیر اروپاست. در نوشته حاضر ابتدا تأثیر هر یک از عوامل مذکور بر نگرش نوین طبیعت‌گرایانه شاعران مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد، آن گاه به چگونگی ظهور این پدیده در شعر فارسی پرداخته خواهد شد. اولین نمونه‌های توجه به طبیعت سیاه را می‌توان در عصر مشروطه و در اشعار میرزاده عشقی مشاهده نمود. در شعر نیما طبیعت سیاه تعمیق و گسترش می‌یابد و در دهه‌های بیست و سی سیاه‌ترین جلوه‌های طبیعت را در اشعار شاعرانی چون فریدون توللی و نصرت رحمانی می‌توان یافت. واژه‌های کلیدی: طبیعت‌گرایی؛ ارگانیسم پویا؛ زیبایی و والایی؛ شیءوارگی.}, keywords_fa = {ارگانیسم پویا,زیبایی و والایی,شیءوارگی,طبیعت‌گرایی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-11555-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-11555-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {SadeghiEsfehani, Leil}, title = {The reading of Bijan Najdi\'s fiction world according to cognitive poetics text world\'s theory}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {0-0}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {خوانش جهان داستانی بیژن نجدی بر اساس نظریه جهان متن با رویکرد شعرشناسی شناختی}, abstract_fa ={نقد ادبی به دلیل وجود محدودیت‌هایی قادر به اتصال جهان متن به جهان خواننده و بررسی همه زوایای یک متن داستانی نیست، بدین منظور نیاز به نظریه‌ای است که هم از دیدگاه علمی و هم از دیدگاه خلاقیت ادبی بتواند وارد فضای متن شود که نظریه‌ی جهان‌های متن در شعرشناسی شناختی این امکان را ایجاد می‌کند. برای ارزیابی این نظریه، در این مقاله به تحلیل داستان‌های بیژن نجدی در مجموعه‌ی “یوزپلنگانی که با من دویده‌اند”، با توجه به لایه‌های مختلف جهان‌های متن می‌پردازیم. در نظریه‌ی جهان متن سه لایه وجود دارد که عبارت‌اند از: جهان گفتمان، جهان متن و جهان زیرشمول. نجدی در آثار خود، با ایجاد عناصر مشترک در همه‌ی داستان‌ها جهان گفتمانی منسجمی برای مجموعه داستان خود ایجاد می‌کند و بدین‌سان داستان‌های مجزا را به صورتی نامرئی به هم مرتبط می‌کند. در نظریه جهان متن، فقط آن اطلاعاتی که بافت لازم را شکل می‌دهد، به کار می‌رود و دو لایه‌ی متفاوت به نام عناصر جهان‌ساز و گزاره‌های نقش‌گستر به شکل‌گیری متن کمک می‌کنند که زمان، مکان، شخصیت‌ و اشیاء در داستان در لایه‌ی اول و نوع متن، نوع اسناد، کارکرد و کارگفت‌ها در لایه‌ی دوم متن شکل می‌گیرند. نکته حائز اهمیت در این نظریه‌، با توجه به مطالعه‌ی آثار نجدی، این است که هر جهان،‌ می‌تواند جهان‌های دیگری را در خود درونه‌گیری کند و به شکل‌گیری فضای داستانی با شگردهای مختلف روایی بینجامد. درواقع، جهان‌های ‌زیر شمول به ساخت روایت داستانی با استفاده از دانش‌ پیش‌زمینه‌ای و فعال‌سازی داستان‌های زیرساختی می‌انجامد که مشخصه‌ی اصلی آثار این نویسنده است.}, keywords_fa = {داستان,جهان متن,جهان زیرشمول,شعرشناسی شناختی,‌ جهان گفتمان}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-5046-en.html}, eprint = {}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Horri, Abolfazl}, title = {Toward Masnavi Narratology: A Look at the Book of Indications of the Sea: The Book of Narration in Masnavi Written by Hamidreza Tawakli}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {0-0}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {به سوی روایت شناسی معنوی: نگاهی به کتاب از اشارت‌های دریا: بوطیقای روایت در متنوی معنوی نوشته حمیدرضا توکلی}, abstract_fa ={این مقاله، کتاب از اشارت‌های دریا: بوطیقای روایت در مثنوی معنوی اثر حمید رضا توکلی را مرور انتقادی می‌کند. ابتدا به جایگاه کتاب در سنت روایت‌شناسی ایرانی اشاره می‌شود. سپس، سازگان صوری کتاب که مشتمل بر نه فصل است، مرور و بررسی انتقادی می‌شود. در بررسی هر فصل، ابتدا طرحی کلی از فصل ارائه شده و سپس محاسن و معایب مطالب فصل ارزیابی می‌شوند. در پایان، ویژگی‌های کتاب در هفت مورد خلاصه می‌شوند. از جمله ویژگی‌های کتاب یکی، این است که نویسنده با بهره‌گیری از مباحث نظری روایت و اندیشه‌های مثنوی توانسته گامی در نظریه‌پردازی مبتنی بر آثار نظم و نثر فارسی بردارد. اما از آنجا که کتاب چارچوبی مشخص را پی نمی‌گیرد، این نظریه‌پردازی در کتاب ابتر می‌ماند. نویسنده می‌توانست در فصلی جداگانه ضمن جمعبندی مطالب، نظریه‌پردازی در کتاب خود را در قالب نظریه روایت شناسی عرفانی و/ یا معنوی طرح‌بندی کند که متاسفانه این مهم به سرانجام نرسیده است.}, keywords_fa = {روایت شناسی,از اشارت های دریا,مثنوی معنوی,توکلی,نظریه پردازی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-10992-en.html}, eprint = {}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {}, title = {Theory of Metonymy in Islamic Rhetoric}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {7-30}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {نظریه انکار مجاز در بلاغت اسلامی}, abstract_fa ={علم بلاغت در زبان عربی و فارسی از ایدئولوژی اسلامی تاثیر فراوانی پذیرفته است. سرآغاز بسیاری از مطالعات بلاغی، مجادلات ایدئولوژیک بوده است. بسیاری از نویسندگان تاریخ بلاغت از ابتدا به تقسیم دلالت های زبان به حقیقی و مجازی اشاره کرده اند؛ اما یادآور نشده اند که در تطور بلاغت اسلامی برخی نظریه پردازان از اصل، منکر کارکرد مجازی زبان بوده اند. پژوهشگران نظریه انکار مجاز را به برخی از پیشینیان چون ابواسحاق اسفراینی (ف. 417 ق) نسبت داده اند؛ اما کسی که با پافشاری از این دیدگاه دفاع کرده، ابن تیمیه دمشقی است. این مقاله پس از بیان درآمدی درباره مجاز و تاثیر باورهای ایدئولوژیک در شکل گیری نظریه های بلاغی، به زمینه های پیدایش بحث درباره انکار مجاز می پردازد، آن گاه آرای ابن تیمیه را بررسی می کند و تاثیرگذاری آن را در سیر تدوین بلاغت اسلامی نشان می دهد.}, keywords_fa = {نظریه بلاغت,حقیقت,انکار مجاز,ابن تیمیه}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9912-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9912-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {}, title = {Rethinking the theoretical framework of eloquence}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {31-50}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {بازاندیشی چارچوب نظری فصاحت}, abstract_fa ={اصطلاح فصاحت که در سنت بلاغت عربی - اسلامی همواره در هم نشینی و ارتباط با اصطلاح بلاغت به کار رفته است، به وضوح و روشنی در زبان اشاره دارد. چارچوب نظری فصاحت گروهی از خطاها را شامل می شود که باید از آن ها دوری کرد. ملاک های این چارچوب اغلب سلبی اند و فقط فصیح را از غیرفصیح جدا می کنند. در این نوشته می کوشیم ضمن به دست دادن توصیفی مجمل، اما روشن از مجموعه دیدگاه های سنتی در باب فصاحت و مسائل مرتبط با آن، به کمک یافته های زبان شناسی اجتماعی چارچوب جدیدی برای فصاحت پیشنهاد کنیم. در این چارچوب، ملاک ها ایجابی خواهند بود و ما را قادر خواهد ساخت تا الگوهای مختلف زبان اعم از کلمه، کلام، دستگاه خط و مانند آن را به شیوه موثرتری ارزیابی و درباره فصاحت آن ها داوری کنیم. چارچوب نظری جدید پنج ملاک دارد: اصالت، زیبایی، کفایت، کارایی و قابلیت پذیرش. تفکیک این ملاک ها برای فهم بهتر جنبه های مختلف فصاحت است و این ملاک ها در مقام کاربرد در نقد زبانی با هم در تعامل اند و با هم عمل می کنند. پیشنهاد چارچوب جدید به معنای رد و کنار نهادن چارچوب سنتی نیست. هدف اصلی، رفع محدودیت های آن چارچوب قدیم و احیای مفهوم فصاحت برای کاربست در انتقادهای زبانی در دوره معاصر است.  }, keywords_fa = {بلاغت,فصاحت,درست و غلط,زبان شناسی اجتماعی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-5260-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-5260-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Pirloojeh, Hossein and Fayyazi, Maryam}, title = {Hypothetical Focalization and Intensional Semantics}, abstract ={In the present article, after reviewing the classical typologies of focalization and considering discoursal markers of focalization identified by traditional narratologists, we will turn our attention to a kind of focalization which entails hypothesizing about what might have been perceived/conceived through a perspective never adopted by the focalizer; thus “hypothetical focalization”. For this kind of focalization to be described (ahead of any explanation), we need to apply some linguistic and philosophical insights gained either after, or out of, the ensemble of conventional narratology. The ideas specifically at issue here will be those first developed within the frameworks of the possible-worlds and intensional semantics. The due conceptual framework will serve to spotlight the intensional aspects (or the sense) of narrative well beyond the structural narratologists’ and logical semanticists’ formal accounts. Therefore, the present study not only will specify the most usual modes of verbal focalization in a number of Persian extracts, but will also examine some lesser known semantic dimensions of narrative discourse, drawing on those virtual aspects of focalization inherently refraining from the logical or formal investigations pertinent to structural narratology.}, Keywords = {propositional attitude,opaque context,possible worlds,intensionality,modal sentences}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {51-78}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {کانونی سازی فرضی و معنی شناسی مفهومی}, abstract_fa ={در مقاله ی حاضر، پس از مرور انواع کانونی سازی روایی و ابزارهای کلامیِ آن از نظر روایت پژوهان سنتی، با رده-شناسی تازه ای از اقسام کانونی سازی تحت عنوان «کانونی سازی فرضی» نیز آشنا خواهیم شد. منظور از کانونی سازی فرضی، امکان دریافت تجربه ای ادراکی مفهومی است از موضعی که کانونی ساز هرگز در آن حضور نداشته است. توصیف (و سپس تبیین) این نوع کانونی سازی نیازمند بهره گیری از دیدگاه های زبان شناختی و فلسفی ای است که یا پس از روایت شناسی ساختارگرا مطرح شده اند، یا بیرون از دیدرس روایت پژوهان سنتی مانده اند. در این میان، دیدگاه-هایی که به طور ویژه مورد توجه نگارنده خواهند بود، یکی معنی شناسی جهان های ممکن است و دیگری معنی شناسی مفهومی. این دو چارچوب نظری در کنار یکدیگر زمینه ی مناسب را برای سنجش ارزش مفهومی داستان در جایی ورای تحلیل های صوری روایت شناسان ساختارگرا و معنی شناسان منطقی فراهم خواهند کرد. در نتیجه، پژوهش حاضر پس از شناسایی علائم زبانیِ انواع متعارف کانونی سازی در نمونه داستان های فارسی، سرانجام با تکیه بر وجوه مجازی این مفهوم، به معنی شناسیِ ابعاد مبهمی از گفتمان روایی خواهد پرداخت که ذاتاً به تحلیل های صوری یا منطقیِ روایت شناسان ساختارگرا تن نمی دهند.}, keywords_fa = {نگرش گزاره ای,بافت تیره,جهان های ممکن,مفهوم داری,جملات وجهی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-5773-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-5773-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Beyad, Maryam Solt}, title = {Examining the Potentials of the Archetypal Approach in Comparative Studies of Literature: A Brief Survey of the Shadow and Journey Archetypes}, abstract ={Abstract: Focusing on the linguistic and national diversities, the French school of comparative literature has mainly attempted to trace the footprints of the literature of one country in that of another mostly in a historical context. The rival American school, on the other hand, has raised new questions in this field and extended the scope of research to subsume other domains of scholarly endeavors. The present paper first intends to briefly examine the limitations of the French school. It then proceeds to show how the archetypal approach of literary criticism and the American school of comparative literature can be employed to bear fruitful results in the field of comparative studies. Such interdisciplinary approaches can make up for the possible shortcomings of the individual modes of study and make much of the potentials that the concept of archetype can offer for this purpose. The study then singles out the Shadow archetype and makes a comparative study of the concept in two epic works, i.e. Beowulf and Gilgamesh. It finally picks out a structural archetype—hero’s journey-- as an example, to briefly discuss and evaluate such models.}, Keywords = {Comparative Literature,French school,American School,Archetypal approach,Beowulf,Gilgamesh,Shadow archetype,archetype of hero’s journey}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {79-104}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {بررسی قابلیت های نقد کهن الگویی در مطالعات تطبیقی ادبیات: نگاهی گذرا به کهن الگو های "سایه" و "سفر قهرمان"}, abstract_fa ={چکیده: مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه با تأکید بر تفاوت های زبانی و ملی بیشتردر تلاش بوده است تا تأثیر ادبیات یک کشور را بر ادبیات کشور دیگر در بستری تاریخی مورد بررسی قرار دهد. از سوی دیگر، مکتب امریکایی ، با تغییر نگرش به سؤالات اصلی این حوزه کوشیده است دامنه مطالعات را از حوزه ادبیات صرف به دیگر حوزه های فکری بکشاند و مجال بیشتری را برای پژوهش های سنجشی فراهم آورد. مطالعه حاضر در صدد است تا ضمن بررسی محدودیت های مکتب فرانسه نشان دهد چگونه با تلفیق معیارهای نقد کهن الگویی و قابلیت های مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی می توان دو حوزۀ نقد و ادبیات تطبیقی را (اگر بتوان آنها را دو حوزۀ متفاوت نامید) وارد تعاملی کارآمد و سازنده کرد. این نوع بررسی های بین رشته ای می تواند از کاستی های احتمالی پژوهش های تک ساحتی بکاهد و قابلیت های اَشکال مختلف کهن الگو را در این نوع مطالعات نشان دهد. به منظور ارائه مدلی عملی ، مقاله سپس با تمرکز بر کهن الگوی سایه به بررسی تطبیقی بخشی از دو حماسۀ بیوولف و گیلگمش می پردازد. در پایان نیز کهن الگوی سفر قهرمان به عنوان نمونه ای از کهن الگوهای ساختاری به اختصار مورد بحث و نقد قرار می گیرد.}, keywords_fa = {ادبیات تطبیقی,مکتب فرانسوی,مکتب آمریکایی,نقد کهن الگویی,بیوولف,گیلگمش,کهن الگوی سایه,کهن الگوی سفر قهرمان}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-8701-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-8701-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Hejazi, Behjatosadat and Hejazi, Behjatosadat}, title = {The creat of pluralism in the view of molavi}, abstract ={The historic record of pluralism is related to sophastaeyan period. In the present, Jhon Hic discuss a kind of religious pluralism in the extent of christiaity religion with other religions. Reseachers and benefactors everyone, have practiced to disquisition and realization this subject of subject of different sights. We can to see their result of article indeed with different in mystic texts. Among important questions in this way is,”which one of pluralism is consistency with Islam?” What is the logic of pluralists and their original stimulus of accept religious pluralism? Is the neglect or leniency a kind of behavery and public pluralism? The writer in this article practice to analysis this view in the Quran and Mollana’s poetries . Because Mathnavi in comparison with other texts, and practice to spacious legend and right and resolve inverts about this subject, have universality.Writer this article critic thought a few of benefactors a bout pluralism.}, Keywords = {Key word:pluralism,Mollana,John Hic,neglect,leniency}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {105-132}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {نقدی بر پلورالیزم در اندیشه مولوی}, abstract_fa ={پیشینه تاریخی پلورالیزم یا کثرت گرایی به زمان سوفسطائیان می رسد.درعصر حاضر جان هیک در حوزه مقایسه آیین مسیحیت با سایر ادیان نوعی پلورالیزم دینی را مطرح می کند. وپژوهشگران وصاحب نظران هر کدام به تفحص و تبیین این موضوع از زوایای متفاوتی پرداخته اند. حاصل کلام ایشان را البته با تفاوت هایی، در متون عرفانی نیز به نوعی می توان مشاهده کرد. از جمله پرسش های مهم در این راستا ، این است که آیین اسلام با کدام نوع پلورالیزم سازگاری دارد؟ استدلال های کثرت گرایان وانگیزه اصلی ایشان از پذیرفتن پلورالیزم دینی چیست؟ آیا تسامح وتساهل نوعی پلورالیزم رفتاری و اجتماعی است؟ نگارنده در این جستار به تحلیل این اندیشه در کتاب آسمانی قرآن و سروده های مولانا مبادرت می ورزد. زیرا مثنوی به لحاظ جامعیتی که نسبت به سایر متون عرفانی دارد؛ بهتر به شرح مبسوط وصحیح این موضوع ورفع سوء تعبیرها می پردازد. همچنین نقدی بر اندیشه بعضی صاحب نظران در این خصوص دارد.}, keywords_fa = {مولانا,کلید واژه: پلورالیزم,جان هیک,تسامح وتساهل}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-2120-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-2120-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {}, title = {Critique of Moralization in Klila and Demna through a glance at the Melancholia ideas}, abstract ={Because of its unique story – educational features, Klila and Demna has a certain commonality and reputation both in demostic literature and in the world literature. This book is the result of cultural exchanges among the great oriental civilizations (India, Iran and Islam) The main theme includes mainly the moral and political concepts interwoven in different layers (infrastructure and superstructure), leaving a work that one can hardly distinguish between the limist arias of ethics and politics in it. However, a deep exploration of the content of Klile and Demna reveals that. unlike the initial thought, there is a historical isputes, between ethics and politics running in different sections of it. Diving the book into the two layers of infrastructure and superstructure, this challenge will appear more obviously. Deliberation of the author(s) of klila and Demna on the necessity of dominance of ethics over politics has caused the outcome of every story to end with a certain moral results. However, during the story, especially in infrastructure layer, there are characters who, like Melancholy, believe in demoralization of politics. Therefore, we see many similarities between the Melancholia thoughts and the themes of some stories and characters of the book. Key words: Ethical critique, ethics and politics, klila and Demna, melancholy.}, Keywords = {Key words: Ethical critique,ethics and politics,klila and Demna,melancholy}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {133-160}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {نقد اخلاق گرایی در کلیله و دمنه با نیم نگاهی به اندیشه های ماکیاولی}, abstract_fa ={دکتر جواد دهقانیان دکتر ناصر نیکوبخت چکیده کلیله و دمنه به دلیل ویژگی های منحصر به فرد داستانی- تعلیمی، نه تنها در ادبیات ایران، بلکه در تاریخ ادبیات جهان از شهرت و اعتبار خاصی برخوردار است. این کتاب برآیند تبادلات فرهنگی میان تمدن¬های بزرگ شرق (هند، ایران و اسلام ) است . دورن مایه اصلی آن بیشتر مفاهیم اخلاقی و سیاسی است که در لایه های مختلف(روساخت و زیرساخت) به هم پیوند خورده و اثری را پدید آورده که به سختی می توان حد و مرز اخلاق و سیاست را از یکدیگر باز شناخت تعمد نویسنده/ نویسندگان کلیله به لزوم تسلط اخلاق بر سیاست باعث شده که هر داستانی به نتایج اخلاقی خاصی منجر شود؛ اما در خلال داستان و خصوصاً زیر ساخت، شخصیتهایی مشاهده می شوند که همچون ماکیاولی به اخلاق زدایی از سیاست اعتقاد دارند . به همین دلیل شباهت های زیادی میان اندیشه های ماکیاولی و درون مایه برخی داستان ها و شخصیت ها¬ی کلیله و دمنه دیده می شود . این مقاله می کوشد به نقد اخلاق گرایی کتاب کلیله و دمنه و همچنین چالش و تضاد میان تئوری های نظری اخلاق -که عمدتا در روساخت جای دارند- با رفتار ها و کنش های فردی و سیاسی- زیر ساخت- بپردازد و در حد امکان علل و نتایج چالش های اخلاقی متن را بررسی کند . کلید واژه :نقد اخلاقی ، اخلاق و سیاست، کلیله و دمنه ، ماکیاولی .}, keywords_fa = {نقد اخلاقی,اخلاق و سیاست,کلیله و دمنه,ماکیاولی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1273-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1273-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {aryana, di}, title = {a survey of continuity of signification in chehel nameye kutah be hamsaram, by nader ebrahimi}, abstract ={Abstract This study is based on discourse of Chehel Nameye Kutah Be Hamsaram [Forty Short Letters to my Wife], by Nader Ebrahimi according to semiotics. In this thought, the relation between sign and meaning are considered together. Neither the sign nor the meaning can be effective. Therefore, both meaning and sign are pale without eachother. In this research, we are not just dealt with a single sign, but with the interaction of signs in a systematic way for continuityof signification. So the discourse system of this work is dynamic rather than static. We have considered the survey of continuity of signification in this research. According to the hypothesis the continuity of meaning depends on the memorial, intervening, and the corpus procedures of the sign.. The results show that continuity of signification most of all depends on the perceptive structure, after that the tensive, emotional, cultural and aesthetics procedures are the effective factors.}, Keywords = {Semiotics,continuity,perceptive structure,Chehel Nameye Kutah be hamsaram [Forty Short Letters to my wife]}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {161-186}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {چگونگی تداوم معنا در چهل نامه ی کوتاه به همسرم، از نادر ابراهیمی}, abstract_fa ={مقاله حاضر براساس گفتمان کتاب چهل نامه ی کوتاه به همسرم، از نادر ابراهیمی با رویکرد نشانه- معنا شناسی نگاشته شده است. چنین رویکردی با نشانه ها به صورت منفرد سروکار ندارد، بلکه هر نشانه در تعامل با مجموعه ای از نشانه ها قرار گرفته و این تعامل جریان معناسازی گفتمان را رقم می زند. موضع اصلی در این نگرش این است که نشانه و معنا هیچ کدام به تنهایی کارآیی ندارند. همان گونه که نشانه به حضور معنا هویت می بخشد، معنا نیز حضور نشانه را تقویت می کند. نکته مهم این است که نشانه ها در فرآیندی تعاملی به معناآفرینی منجر می شوند. نظام های گفتمانی که چنین نشانه هایی را در خود می پرورانند پویا و دارای معناهایی از پیش تعیین نشده هستند. تداوم معنا در این گفتمان ها تابع چه کارکردهایی است ؟ اعتقاد ما بر این است که تداوم معنا در چهل نامه ی به همسرم تابع کارکردهای حافظه ای، واسطه ای و جسمانه ای است. اما این کارکردها همواره از ویژگی هایی تنشی، عاطفی زیبایی شناختی و نمودی برخوردارند. نقش این ویژگی ها در تداوم معنا چیست ؟ هدف اصلی این پژوهش بررسی کارکردهای نشانه- معنایی است که سبب تداوم معنا در گفتمان مورد نظر می گردند. همچنین این پژوهش نشان خواهد داد که مطالعه معنا بدون در نظر گرفتن همه ابعاد گفتمانی که جریان معناسازی در آنها شکل می گیرد، غیرممکن خواهد بود. کلید واژه ها: تداوم معنا، نشانه – معنا شناسی گفتمانی، چهل نامه ی کوتاه به همسرم، کارکرد حسی – ادراکی}, keywords_fa = {کلید واژه ها: تداوم معنا,نشانه – معنا شناسی گفتمانی,چهل نامه ی کوتاه به همسرم,کارکرد حسی – ادراکی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-11234-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-11234-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {}, title = {Structural Analysis of the Story of Feizi Dakani,”Nal and Daman”}, abstract ={Story is one of the ancient forms of literature which has an old history among the nations. India among the eastern nations is also a mystical land whose numerous narrative masterpieces such as Mehabeharata and Ramayana are of importance. Nal and Daman is an episode of this narrative work which was translated from Sanskrit to Persian by Feizi Dakani, Malek-Al- Shoara of the court of the king Akbar in tenth century and then it was rendered in verse by him! Translation of various Indian stories to Persian in king Akbar period until the extinction of the rule of Teimourian predominantly influenced the Persian story-telling in the interim between the tenth to twelfth century. The present study represents an attempt to structurally analyze the Nal and Daman story based on the constituents of a story such as plot, character, point of view and so on. The achieved result is that the mentioned story simply has all the constituent elements of the modern story but it lacks the complexity of these kinds of stories.}, Keywords = {"Eleventh Century"," Romance","Story Constituents"}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {187-218}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {تحلیل ساختاری داستان « نل و دمن » فیضی دکنی}, abstract_fa ={داستان از قالب های کهن ادبیات است که در میان ملّتها تاریخچه ای دیرینه دارد. هند نیز در میان ملل مشرق زمین سرزمین پر راز و رمزی است که شاهکارهای متعدّد داستانی آن از جمله«مهابهاراتا و رامایانا» دارای اهمیّت است. «نل و دمن» قسمتی از این اثر داستانی است که به دست فیضی دکنی ملک الشعرای دربار اکبر شاه در قرن دهم (ه) از سانسکریت به فارسی ترجمه شد و سپس توسط این شاعر به نظم فارسی درآمد. در این پژوهش کوشش شده است داستان «نل و دمن» بر اساس عناصر تشکیل دهندۀ یک داستان نظیر: طرح ، شخصیّت ، زاویۀ دید و غیره تحلیل ساختاری گردد.نتیجۀ به دست آمده این است که داستان مورد نظر به شکل ابتدایی و ساده ، همه عناصر داستان امروز را دارد اما از پیچیدگی این گونه داستانها بی بهره است. کلیدواژه : منظومه عاشقانه ، قرن یازدهم ، نل و دمن ، فیضی دکنی ، تحلیل ساختاری ، عناصر داستان.}, keywords_fa = {"منظومه عاشقانه","قرن یازدهم","عناصر داستان"}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1912-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1912-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {}, title = {Two contradictions in Abolfazl Harri\'s criticism of the book "Ashrat al-Darya" (The Book of Signs of the Sea): The Book of Narratives in Masnavi Ma\'ani.}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {219-222}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {دو تناقض در نقد ابوالفضل حرّی بر کتابِ از اشارتهای دریا: بوطیقای روایت در مثنوی معنوی}, abstract_fa ={}, keywords_fa = {}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4459-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4459-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {}, title = {The necessity of theoretical framework and research method in comparative literature studies}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {14}, pages = {219-222}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {ضرورت چارچوب نظری و روش تحقیق در پژوهش های ادبیات تطبیقی}, abstract_fa ={}, keywords_fa = {}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3419-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3419-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {ahmadidarani, Ali}, title = {Literary Genre of Karnameh}, abstract ={We are aware of ten collections of verse under the title of Karnameh in the history of Persian literature.It is a collection of verse in the form of heroic couplet in which the poet reproaches the court members by using a parodied language. It is an independent literary genre used for less than two hundred and fifty years in Persian poetry. Some famous Persian poets have composed Karnameh. Because of its importance, mostly Sanâee Karnameh has been mentioned in books and articles on Persian poetry and other Karnamehs have been considered as a part of Shahrâshubs or an Ikhwani poem. There is no entry for Karnameh in dictionaries and encyclopedias. In this article, while introducing Karnameh in Persian, its form, theme, audience, structure and intertextual relations are investigated and it is shown that Karnameh is a special literary genre.}, Keywords = {parody&satire,Sanâee,Masood Sa’d,Ghomri Amoli,Ibne Yamin,Shahrashoob}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {8-30}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {نوع ادبی "کارنامه"}, abstract_fa ={در تاریخ ادبیات فارسی از ده منظومه با عنوان کارنامه آگاهی داریم. کارنامه منظومه ای در قالب مثنوی است که شاعر در آن با زبانی هزل آمیز سخن می گوید و با تعبیراتی هجوآلود، درباریان را نکوهش می کند. کارنامه نوع ادبی مستقلّی است و کمتر از دویست و پنجاه سال، در تاریخ شعر فارسی نمود و امتداد داشته است. برخی از شاعران معروف که هرکدام جایگاهی در شعر فارسی دارند، کارنامه سروده اند. در کتابها و مقاله هایی که به شعر فارسی و سنایی پرداخته اند، بیشتر به کارنامه سنایی، به سبب اهمیتی که وی در شعر فارسی دارد، اشاره کرده اند و بدون توجه به کارنامه های دیگر، آن را جزوی از شهرآشوبها یا قطعه ای اخوانی دانسته اند. در فرهنگهای لغت، دانشنامه ها و دایره المعارفها، مدخلی برای کارنامه به عنوان نوع ادبی نگشوده اند. در این مقاله ضمن معرفی منظومه هایی به نام کارنامه، آنها را از لحاظ شکل، درونمایه، مخاطب، ساختار و مناسبات بینامتنی بررسی کرده و نشان داده ایم، کارنامه نوع ادبی ویژه ای است.}, keywords_fa = {"هزل و هجو","سنایی"," مسعود سعد","قمری آملی","ابن یمین","شهرآشوب"}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-225-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-225-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Poormozaffari, Dawoo}, title = {Sufis’ Goftārnevesht as a Genre in Persian Mystical Prose}, abstract ={There are some mystical works which are the written form of Sufis’ teachings, lectures, and popular tales. In other words, these works are nothing but the transference of speech to the field of writing. Thus, some aspects of both forms, that is, speech and writing, can be found in them. Taxonomy of Sufis’ texts according to their formative contexts (speech and writing) shapes a continuum between these two contexts. What we call goftārnevesht (written-speech) in this article, is a coinage for the synthesis of these two contexts which itself consists of subgenres such as amālī, maqāmāt, majālis, maqālāt and sīyar. These subgenres are different from each other due to their location on the continuum. This article attempts to describe the differences between goftārnevesht and other written genres which are mostly represented in phonological, morphological, syntactic, and discursive features of the texts.}, Keywords = {goftārnevesht,Persian mystical prose,amālī,maqāmāt,majālis,maqālāt and sīyar}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {32-60}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {گفتارنوشتهای صوفیان؛ بازشناسی یک گونه نوشتاری.}, abstract_fa ={چکیده بخش زیادی ازمیراث مکتوب تصوف صورت نوشته شده مجالس درس، وعظ و حکایاتی است که در افواه رواج داشته است. به تعبیر دیگر بخشی از متون صوفیانه در اصل انتقال و ثبت گفتار به صورت نوشتار است. از این رو عناصری از هر دو بافت در آن ها قابل مطالعه و شناسایی است. رده بندی متون صوفیان برپایه بافت های شکل دهنده آن ها یعنی گفتار و نوشتار، به پیوستاری در میانه این دو بافت می انجامد. آن¬چه در این پژوهش «گفتارنوشت» گفته می شود، عنوانی است برای نامگذاری پیوستار گفتار و نوشتار که مولود آمیزش این دو بافت است و درون خود گونه های کوچک تری چون مقامات، مقالات، مناقب، مجالس، سیر و امالی دارد. زیرگونه های مورد بحث نیز به دلیل دوری یا نزدیکی به هر یک از دوسوی پیوستار گفتار ـ نوشتار ویژگی های متفاوتی دارند که هر یک به صورت جداگانه قابل سنجش و مطالعه است. نویسنده کوشیده است با بهره¬گیری از علم زبان¬شناسی تفاوت¬های گفتارنوشت¬های صوفیان را با انواع دیگر نوشتار در سطوح آوایی، صرفی، نحوی و گفتمانی نشان داده و سرانجام گفتارنوشت را به عنوان یک ژانر در نوشتار صوفیانه تبیین نماید.}, keywords_fa = {گفتارنوشت,نثر عرفانی,مقامات,مقالات,مجالس,سیر,امالی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9873-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9873-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {jahangard, faranak}, title = {Critical approach, the most common cause of prose genres evolution in the Qajar period}, abstract ={In most of prose genres, in qajar era, there is a critical thinking which has caused the genres evolution. This Critical thinking is global, and we can recognize it in the first works in the beginning ages of Qajar era, after that, this approach more forcefully, has continued until Mashrooteh and it has fade gradually. Some of the prose genres and their changes, in this era, have been evaluated before, and some of them have been studied in this essay. The results are gathered, and compared. Critical approach has caused the evolution on the prose genres. Some of them have been abandoned; some of them have been changed significantly, so their relation with the previous cases has been cut. Some of them have been brought into being, and formed by this thinking, as independent ones, and after this era resume with rare changes. This fact proves that critical approach is the mainstream of prose genres evolution in the Qajar period.}, Keywords = {criticism,genres,critical prose,Critical Thinking}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {62-86}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {رویکرد انتقادی: مبنای دگردیسی انواع نثر ادبی در عصر قاجار}, abstract_fa ={در بسیاری از انواع نثر دوره قاجار نوعی رویکرد انتقادی دیده می¬شود که سبب بروز دگرگونی¬هایی در انواع نثر این دوره شده است. رگه¬هایی از این رویکرد، که یک تفکر جهانی است، در نثرهای اوایل دوره قاجار دیده می¬شود، پس از آن به صورت پررنگ¬تر و قوی¬تری در انواع نثر این دوره برجسته می¬شود. این سیر به ویژه تا حوالی انقلاب مشروطه و اندکی پس از آن ادامه می¬یابد و در ادامه خصوصاً در نثرهای دوره بعد اندک اندک رنگ می¬بازد. سیر تحول بعضی از انواع نثر این دوره، در منابع پیشین آمده است. پاره¬ای دیگر در این مقاله بررسی شده است. نتیجه این مطالعات در کنار یکدیگر قرار گرفته است. با محوریت رویکرد انتقادی بعضی از انواع تغییرات شایان توجهی کرده¬اند. بعضی متروک و بعضی به کلی دگرگون شده، به گونه¬ای که پیوند آنها با صورت¬های پیشین کاملاً گسسته شده است. در پاره¬ای از انواع رگه¬هایی از این تفکر راه یافته و بعضی از انواع هم تحت تأثیر این تفکر شکل گرفته، بالیده و صورت¬های مستقلی یافته¬اند و پس از این دوره نیز با تغییرات اندکی برجای مانده¬اند. این مسأله نشان می¬دهد که رویکرد انتقادی محور تطور انواع نثر در این دوره است.}, keywords_fa = {انواع ادبی,انتقاد,نثر انتقادی,تفکر انتقادی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-7110-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-7110-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {EmāratiMoghadam, Dāwoo}, title = {Rhetorical Approach to Genre}, abstract ={This article studies the role of “Rhetorical Situation” in the formation of genres. Accordingly, the article discusses the concept of genre in rhetoric which includes a variety of fields ranging from the ancient oratory to the communication studies in 20th century. Unlike literary approaches which define genre mostly on the basis of textual features (form and content), rhetorical approach defines genre according to the extra-textual features such as situation and audience. Before 20th century, the concept of “situation” was very much static and limited to some specific and clear-cut situations and the speaker and audience only had to passively respond to these situations. In 20th century, the theories of Bakhtin and Carolin Miller turned this concept into a dynamic one. According to these theorists, a genre comes to existence in a communicative process and with the participation of speaker and audience. This article first addresses the theories of genre in ancient rhetoric, and then goes on to show that the definition of genre as social action makes genre a tool for production and reproduction of social values and ideological assumptions in different cultures. Finally, the article mentions some of the consequences of rhetorical approach for literary studies.}, Keywords = {Genre,rhetorical situation,oratory,Social act}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {88-111}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {نقش موقعیت در شکل گیری ژانر: معرفی یک رویکرد}, abstract_fa ={این مقاله می¬کوشد نقش «موقعیت» را در شکل¬گیری ژانرها بررسی کند. برای این منظور مفهوم ژانر در حوزه¬ی رتوریک که از فن خطابۀ غرب باستان تا حوزه-های ارتباط شناسی را در قرن بیستم در برمی¬گیرد به بحث گذاشته شده است. برخلاف رویکردهای ادبی که عمدتاً ویژگی¬های درون-متنی (فرم و محتوا) پدیدآورندۀ ژانرهای متفاوت است، در این رویکرد عوامل برون-متنی همچون موقعیت و مخاطب زیربنای تعریف ژانر است، و هر گونه تغییر در درک منتقدان از این عوامل تغییرات عمده¬ای را در تعریف ژانر به وجود می¬آورد. تا پیش از قرن بیستم مفهوم موقعیت مفهومی محدود و ایستا بود که سخنور و مخاطب نقش خاصی در شکل¬گیری آن نداشتند، و به همین دلیل ژانرهای متناسب با هر موقعیت نیز کاملاً مشخص و تعریف شده بود. حال آن¬که در قرن بیستم و با طرح نظریه¬های منتقدانی چون باختین و کارولین میلر، موقعیت و به تبع آن، ژانر به مفهومی پویا و دگرگون¬شونده تبدیل یافت که در یک فرایند ارتباطی شکل می¬گیرد و به همین دلیل، خود محصول کنش مشارکین در موقعیت است. در این مقاله، پس از پرداختن به نظریه¬های ژانر در حوزۀ فن خطابۀ یونان و روم باستان، نشان داده شده است که پیوند یافتن ژانر با کنش اجتماعی در قرن بیستم ، ژانر را به ابزاری برای تولید و بازتولید ارزش¬ها و پیش¬فرض¬های ایدئولوژیک در یک فرهنگ خاص تبدیل می¬کند و در این فرایند مولف، متن و مخاطب به طور همزمان دخیل¬اند. این رویکرد به ژانر، در مطالعات ادبی نیز پیامدهایی داشته که در پایان به برخی از آن¬ها اشاره شده است.}, keywords_fa = {ژانر,موقعیت رتوریکی,فن خطابه,کنش اجتماعی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3231-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3231-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Bakhtin, Mikhail and Ghāsemipour, Ghodrat}, title = {The Problem of Speech Genres}, abstract ={“[…] Bakhtin begins by noting that human activity is inextricably related to the use of language, the nature and forms of this use being just as diverse as are the areas of human activity. Bakhtin’s point is that each sphere in which language is used develops its own relatively stable utterance types, which he terms them speech genres. Bakhtin distinguishes between primary and secondary speech genres; the latter includes novels, poetry, drama, scientific treatises, etc. In the process of their formation, they absorb and digest various primary genres. According to Bakhtin it is impossible to speak or write outside of such genres. We acquire them in the process of acquiring our native language, mastering them before we master the elements of grammar. The forms of language and the typical forms of utterances—speech genres— enter our experience and our consciousness together. The speaker’s evaluative attitude towards his subject determines his lexical, grammatical, and compositional choices. This expressiveness is not a property of the linguistic units themselves but is imparted to them by the person using them through the use of a particular speech genre. Bakhtin stresses that one of the essential characteristics of the utterance is its addressivity, or its quality of being directed to someone.”}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {114-136}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {گفتاری درباب گونه‌های سخن}, abstract_fa ={ترجمۀ مقاله¬ای که در پی می¬آید، تلخیص یکی از مهم¬ترین مقالات میخاییل باختین است در باب سرشت گونه¬های سخن. اصل مقاله1 در کتابی با عنوان گونه-های سخن و دیگر مقالات متأخر2، چاپ شده است. خلاصۀ این مقاله در کتابِ نظریۀ مدرن انواع ادبی،3 تألیف دیوید داف، آمده است. ترجمۀ حاضر بر اساس این منبع¬ـ البته با حذف پاره¬ای بخش¬ها¬ـ و افزودن بخش¬هایی از متن اصلی مقاله صورت گرفته است. ذکر این نکته ضروری که است در قسمت پی¬نوشت¬ها، توضیحات ویراستار انگلیسی و مترجم فارسی داخل دوقلاب آمده¬اند. برای بازنماییِ بهتر مطلب، مقدمه¬ای4 بر مقاله، آورده می¬شود.}, keywords_fa = {انواع ادبی,باختین}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4958-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4958-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Horri, Abolfazl}, title = {A Study of ‘Adjā’ibnāmeh as a Fantastic Writing with a look at ‘Adjā’ib-e hend}, abstract ={This paper examines the tradition of writing ‘adjā’ibnāmeh as the fantastic writing. The question is how we can/not regard ‘adjā’ib (marvels) as fantastic. First, we refer to the literature of both ‘adjā’ib and the fantastic. Then, the etymology as well as the religious and socio-historical origins of both words is examined. It is concluded that the fantastic has a root in fancy and mental hallucination while ‘adjā’ib has its roots in reality, originating from observer’s exact observation. Then, Todorovian structural approach to ‘adjā’ib is counterbalanced, showing that some tales of ‘Adjā’ib-e hend conform with the five kinds of the marvelous fantastic in Todorov's diagram. In sum, it can be claimed that ‘adjā’ib conforms only to certain aspects of fantastic writing.}, Keywords = {fantastic,uncanny,marvelous,Todorov,Genre,‘adjā’ib,‘Adjā’ib-e hend}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {138-164}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {بررسی عجایب‌نامه‌ها به منزله ادبیات وهمناک}, abstract_fa ={این مقاله، عجایب نامه نویسی را به منزله نوشتار وهمناک بررسی می کند. در واقع، پرسش این است که به چه ترتیب می توان (و/ یا نمی توان) عجایب نامه ها را به منزله نوشتار وهمناک قلمداد کرد؟ ابتدا به پیشینه بحث عجایب نامه ها و ادبیات وهمناک اشاره می شود. سپس، واژگان عجایب و وهمناک تبارشناسی شده، از خاستگاه های مذهبی، تاریخی و اجتماعی هر دو، ذکر به میان می آید. گفته می شود وهمناک، زاده وهم خیال است و در اوهام ذهنی ریشه دارد؛ عجایب نامه ها، ریشه در واقعیت دارند و حاصل نگاه دقیق مشاهده گر است. آنگاه، رویکرد ساختاری تودرف در عجایب نامه های داستانی، مقابله و بررسی تطبیقی شده و معلوم می شود برخی حکایات عجایب هند با انواع پنجگانه شگفت وهمناک در دسته بندی تودرف، همخوانی دارند. در پایان نیز به چندین یافته اشاره می شود. در مجموع، عجایب نامه ها از برخی جهات، با ادبیات وهمناک همخوانی و از برخی جهات، همخوانی ندارد.}, keywords_fa = {وهمناک,شگرف,شگفت,ژانر,عجایب‌نامه‌نویسی,تودرف,عجایب هند}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-8477-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-8477-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {shafieioun, saei}, title = {Tazriq, Char andar Char and Nonsense Verse (Study and comparison of literary nonsense movement In Persian and English literature)}, abstract ={Parody is one of the literary sub-genres which mocks its main genre. On the basis of value and significance of the main genre and also the structure and nature of parody, it can be considered as an independent genre. Since meaning in literature is one of the main elements and it has a central role in both language and imagination, it is of considerable importance in literary works. Therefore, one of the most important kinds of parody which is called tazriq in Persian literature has been formed in this field. In fact, one of the goals of parody is to entertain the audience and make them laugh, and tazriq satisfies this goal very well. Though there are a few differences, this kind of parody can be found in western literature where it is called nonsense verse. This article tries to compare the main aspects of these two kinds of parody.}, Keywords = {parody,nonsense verse,nonsense verse,Persian literature,literary genre,Tazriq,Char andar Char,English literature}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {166-186}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {بررسی و مقایسه جریان بی معنی گویی ادبی در ادبیات فارسی و انگلیسی}, abstract_fa ={چکیده: نقیضه یکی از خرده گونه های ادبی است که به نفی و یا تمسخر گونه اصلی خود می پردازد که بنا به اعتبار و اهمیت گونه اصلی اش و نیز ساختار و ماهیت خود نقیضه ،می تواند مستقلاً مورد توجه قرار گیرد.از آنجا که معنی در ادبیات از ارکان اصلی است و هم در حوزه زبان و هم در حوزه های عاطفه و خیال نقش محوری دارد، در آثار ادبی بسیار مورد توجه است.بدین لحاظ یکی از مهمترین نقیضه ها در این حوزه شکل گرفته است که به آن در ادبیات فارسی تزریق می گویند.در واقع یکی از اهداف مهم نقیضه سرگرمی و خندانیدن مخاطب است و تزریق چنین هدفی را به خوبی تأمین می کند.تزریق هم به شکل منثور و هم به شکل منظوم گفته می شده است.برخی از رساله های منثور تزریقی را چار اندر چار نیز می گفته اند. این نقیضه را در ادبیات غرب نیز با اندک تفاوتی با عنوان nonsense verse داریم که نگارنده در این مقاله سعی در تطبیق وجوه عمده این دو با یکدیگر دارد.}, keywords_fa = {نقیضه,ادبیات فارسی,گونه ادبی,تزریق,چار اندر چار,ادبیات انگلیسی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-7499-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-7499-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Sālehiniā, Maryam and Mahdavi, Mohammad Javā}, title = {Muhtasham-e Kāshāni’s Rasāyel: an Unknown Genre}, abstract ={Muhtasham-e Kāshani (935-996/ 1528-1588) is called Khāqāni-e sāni because of his well-made and strong odes which resemble Anvari’s and Khāqāni’s, and also Hassān-e al-ajam because of his enthusiastic elegy on Imam Hussein. But the innovative dimension of his style, which is rarely recognized by the stylisticians and literary historians, is mostly manifested in his rasāyel (Jalālieh and Naql-e oshāq) not in his sonnets and odes. These two essays or rasāyel, which are unique because of their lyrical-narrative structure and their explanation of realistic and vāsookhti experiments, are not even referred to in the studies of Voqu' and Vāsookht schools. Muhtasham has combined a prose narration of realistic love with extemporaneous sonnets (and sometimes with other poetic forms) and has created a different literary genre. The present article tries to introduce this unknown genre and to explain the structural and stylistic features of this kind of lyrical narration in Muhtasham’s rasāyel.}, Keywords = {Genre,Muhtasham,Resaleh-ye Jalalieh,Resaleh-ye Na(o)ql-e oshaq,narrative-lyric}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {187-209}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {رسایل محتشم کاشانی: ژانری ناشناخته}, abstract_fa ={محتشم کاشانی(935-996) را به سبب قصایدش که در استواری به قصاید انوری و خاقانی می‬ماند، «خاقانی ثانی» و به واسطۀ ترکیب‬بند پرشوری که در مرثیۀ امام حسین(ع) سروده، «حسان‬العجم» نامیده¬اند، اما وجه خلاقۀ سبک محتشم که چندان مورد توجه سبک شناسان و مورخان ادبی قرار نگرفته نه در غزل¬ها و قصاید بلکه در دو رساله «جلالیه» و «نقل عشاق» اوست. این دو رساله که به لحاظ ساخت روایی تغزلی و بیان تجربه های وقوعی و واسوختی منحصربه¬فردند، در تبیین مکتب وقوع و واسوخت نیز آن گونه که باید مورد توجه محققان قرار نگرفته اند. محتشم روایت منثور عشق واقع¬گرا را با غزل¬های بالبداهه (و گاه نیز برای تکمیل مطلب با قالب¬های شعری دیگر) درآمیخته و گونۀ ادبی متفاوتی ابداع کرده است. موضوع این مقاله معرفی این گونۀ ناشناخته و تبیین ویژگی-های ساختاری و سبکی این نوع روایت تغزلی در این دو رسالۀ محتشم است.}, keywords_fa = {محتشم,رسالۀ جلالیه,رسالۀ نقل عشاق,ژانر(گونۀ ادبی),روایی-تغزلی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3070-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3070-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {farhoodipour, fatemeh}, title = {Allegory of Dream as genre}, abstract ={The present study attempts to discuss some of the spiritual travelogue and classify them as a genre}, Keywords = {" genre ","Allegory of Dream ","Structure","Function"}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {212-230}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {تمثیل رؤیا به مثابۀ نوعی ادبی}, abstract_fa ={تمثیل رؤیا(Allegory of Dream) به گونه ای از داستان های تمثیلی اطلاق می شود که عناصری چون رؤیاگونی، حضور راهنما، سفر به جهان ماوراء، بازگشت به جهان بیداری و بازگویی داستان سفر، به شکل قراردادی در آنها تکرار می شود. در این نوع داستان ها، «قهرمان» برانگیخته می شود تا با ورود به عالم رؤیاگونِ فراتر از بیداری، به حقیقت یا پاسخ پرسشی دست یابد و درحالی که رازآموخته شده است به عالم بیداری بازگردد. در این سفر رازآموزانه یا روحانی، «راهنما» وی را همراهی می کند. قهرمان پس از برخورد با ضدقهرمانان و از سر گذراندن آزمون های دشوار به حقیقتی دست می یابد، به جهان بیداری باز می گردد و داستانش را برای مخاطبان روایت می کند. در این نوشته برآنیم با بررسی ساختار و کارکردهای بیش از بیست روایت از سفرهای رؤیاگون در جهان مردگان، در گسترۀ زمان و مکان گوناگون کارکردهای این نوع روایت را استخراج و مقایسه و در نهایت نظریۀ «تمثیل رؤیا به مثابۀ نوعی ادبی» را ارائه کنیم.}, keywords_fa = {"نوع ادبی","تمثیل رؤیا","ساختار","کارکرد"}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-10520-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-10520-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Nikouei, Alirez}, title = {Literary history of Iran and the realm of Persian language: evolution and metamorphosis of genres, written by Seyyed Mehdi Zarqani}, abstract ={}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {15}, pages = {232-248}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی: تطور و دگردیسی ژانرها نوشتۀ سید مهدی زرقانی}, abstract_fa ={مهدی زرقانی از محققان خوش فکر، پر تلاش و نوجویِ نسلی است که نضج تفکراتشان در دو دهۀ اخیر، قوام یافته است که بدلیل حضور در وضعیت گذار و شکل گیری گفتمان های رقیب و موازی- نه فقط مسلط و محکوم- هم از سنت ها و روش های میراثی- ابداعیِ استادان نسل های پیشین (چون شفیعی و پورنامداریان و... ) و تجربه های آنان بهره گرفته اند و هم اقتضائات و دغدغه های جامعه و جهان خود را می شناسند و هم به مخاطب عصری و «ابژه های نسلی» خود چشم دوخته اند از این رو در نوشته هایشان عموماً با آمیزه ها و ترکیب هایی از روش ها و رویکردها، روبرو می شویم. این امر با این که نقاط قوت خود را دارد اما رعایت نکردن لوازم نظری و استلزامات روش شناختی این تکثرگرایی معرفتی و روش شناختی و ترکیب و تلفیق آن ها، پیامدهای ناخوشایندی دارد هرچند در وضعیتِ گذار و پوست اندازی، چندان گزیری از آن ها نیست.}, keywords_fa = {تاریخ ادب,مهدی زرقانی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4028-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4028-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Khodayar, Ibrahim and Yuosofiyan, M. Jjafar and Elhamian, Maryam}, title = {The Dramatic Potentials of Prose Debates from a Dialogic Prespective: Prose Debates of Constitutional Era in Iran and the Domain of Persian Language in Central Asia}, abstract ={Debate is one of the literary prose types prevalent in Persian. In prose debates, two or more characters are presented in dialogue writing with each other and ultimately the authorsummarizestheir language and reaches a conclusion. The structure of these debates is mostly based on dialoguewriting. During the Constitutional era of Iran, these kinds of debates were regarded as ‘objectwriting’ or ‘theatrical writing.’ With respect to their formal structure and particularstyle of dialogue writing, it can be asked whether they can be read from a dramatic point of view. The dramatic tone and language, dialogue-based dramatic action, conflict, time and place are some of the identifiable aspects that are studied in this paper. The aim of this paper is to introduce a dialogue-based model for the study of the dramatic aspects of these debates. This model is proposed on the basis of a comparative study of dialogue in prose and drama as well as identifying commonalities between these two types of literature.}, Keywords = {Dialogue,prose debate,play,dramatic aspects,Constituationalism,central Asia}, volume = {4}, Number = {16}, pages = {7-36}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {قابلیت‌های نمایشی مناظره‌های منثور با رویکرد گفت‌وگومحور}, abstract_fa ={یکی از گونه های ادبی منثور رایج در زبان فارسی، مناظره است. در مناظره¬های منثور، دو یا چند شخصیت به شیوۀ گفت وگونویسی، موضوعات گوناگون را به میان می کشند و در نهایت، نگارنده با نوعی جمع بندی از زبان آن ها به نتیجۀ مورد نظر می رسد. ساختار این نوع مناظره‏ها بیشتر بر گفت¬وگونویسی استوار بوده و از توصیف و تحلیل های داستان گونه به دور است. در دورۀ مشروطه، به این نوع مناظره ها واژۀ «چیزنویسی» یا شیوه «تئاترنویسی» اطلاق شده است. نزدیکی ساختار ظاهری و اسلوب گفت وگونویسی در این گونۀ ادبی و گونۀ نمایشنامه، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا امکان خوانش نمایشی از مناظره¬های منثور وجود دارد؟ لحن و زبان نمایشی، کنش نمایشی گفت¬وگومحور، کشمکش، زمان و مکان از جنبه های نمایشی قابل شناخت از گفت وگوست که در این مقاله بررسی شده¬اند. دستاورد این مقاله، معرفی الگویی گفت وگومحور برای بررسی جنبه¬های نمایشی مناظره‏هاست. این الگو بر اساس مقایسۀ تطبیقی دیالوگ در نمایشنامه و گفت¬وگو در مناظرۀ منثور و شناخت نقاط مشترک این دو گونه ادبی با یکدیگر پیشنهاد شده است.}, keywords_fa = {واژه های کلیدی: مناظرۀ منثور,نمایشنامه,گفت وگو,جنبه های نمایشی,عصر مشروطه در ایران,قلمرو زبان فارسی در آسیای مرکزی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-6908-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-6908-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Mokhtabad, S. Mostafa and Gholishli, Atos}, title = {The Origins of Iranian Rural Drama:}, abstract ={This study investigates the origins of rural drama in Iran and presents a comparative study with pastoral drama. Pastoral drama is a sub-genre of rural drama. In Pastoral drama, the emphasis is on dramatic effects such as spectacle, music, and sentimental characters. The focus of rural drama is on the social and human aspects which often could be found in rural sociological studies. This kind of approach in western drama is very modern and new. Its origin goes back to 1850s with Turgenev’s A Month in Country; a movement which was followed by Chekhov’s Uncle Vaniya and three other plays, namely The Cherry Orchard, Three sisters, and The Seagull. All the events of these plays happen in Russian rural atmosphere depicting the change in the life and everyday experiences of rural people. Among the four plays of Chekhov Uncle Vaniya is a unique rural drama that later becomes a model for other playwrightsall around the world especially Iranian playwright, Akbar Radi. Radiunder the influence of Chekhov’s rural drama has written two rural Iranian plays, namely Marg dar payiz [death in autumn] and Dar meh bekhan [sing in fog]. These plays represent the most fascinating aspects of Iranian rural life. This experience also has influenced other branches ofart such as poetry, fiction, and cinema.The process resulted in the improvement of the Iranian humanistic drama.}, Keywords = {pastoral drama,rural drama,Iranian rural drama,Chekhov,Radi}, volume = {4}, Number = {16}, pages = {37-54}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {کاوشی در سرچشمه‌های درام روستایی ایران}, abstract_fa ={این مقاله قصد دارد به خاستگاه های نمایشی درام روستایی در ایران بپردازد و با مقایسه این مفهوم با درام شبانی، به دریافت تازه ای از گونه های ادبیات نمایشی جهان برسد. اکبر رادی، یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان معاصر، بسیار تحت تأثیر آنتوان چخوف و سبک پرداخت های نمایشی او بوده است. دو نمایشنامه او با عناوین مرگ در پاییز (1344) و در مه بخوان (1355) کاملاً تحت تأثیر الگوهای درام روستایی چخوف، به ویژه دایی وانیا نوشته شده است؛ دو نمایشی که صورت¬بندی گونه¬ای نگاه دراماتیک ایرانی به فضا، انسان و روابط آدم های روستایی فرهنگ معاصر ما را نشان می دهد. کشف و شهودی که تأثیر خود را بر شعر، درام، داستان و سینمای ایران برجای گذاشت و فرایند تأملات دراماتیک ایرانی نیز با آن رقم خورد. در این مطالعه، از دیدگاه تأثیرپذیری یک گونه و مهم تر از آن، جهش در جایگاه و تراز فرهنگی یک زبان و گونه کاملاً بومی، جهان¬شناسی درام روستایی ایرانی مورد توجه قرار می گیرد. تحقیق حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به مهم ترین شاخص های نمایشی این گونه دراماتیک می پردازد و با طرح مصادیقی از نمایشنامه های یادشده، چشم اندازی انتقادی در اختیار خواننده قرار می دهد.}, keywords_fa = {درام شبانی,درام روستایی,درام روستایی ایرانی,چخوف,دایی‌وانیا,رادی,مرگ در پاییز,در مه بخوان}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-2222-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-2222-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Hasanli, Kavoos and haghighi, shahi}, title = {Symbolization through the Opposition of two “Women” in Az Poshte Shisheha by Akbar Radi}, abstract ={Drawing on modernist techniques, the play Az poshte shisheha by Akbar Radi expresses an unrelenting challenge of the intellectual with the new-fangled, vulgar modern trends. In order to express his view, Radiemploys doubles in his characterization. He creates two female characters that stand in opposition to each other; one represents modernity without originality while the other is an ordinary woman with the same intellectual and psychological concerns. In a way, almost all characters of this play, especially the women, symbolically represent different social strata and ideologies. Considering the central role of women in this play, theanalysis of their characterscan reveal the author’s outlook towards the major conflict of the play.}, Keywords = {Women,drama,Akbar Radi,Az poshte shisheha,symbolization}, volume = {4}, Number = {16}, pages = {55-84}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {نمادپردازی اکبر رادی با تقابل شخصیت دو زن در نمایشنامه ی از پشت شیشه ها}, abstract_fa ={اکبر رادی از نمایشنامه¬نویسان نام¬آشنای ایرانی ا ست که در پردازش آثار هنری خود از سبک، زبان و بیان ویژه ای برخوردار است. از دیرباز، او به واقع¬گرایی در ادب نمایشی نام بردار بوده؛ اما گاهی نیز در طرح دیدگاه¬های اجتماعی خود، از زبان و بیان نمادین بهره برده که برایند آن، خلق تیپ¬ها و فضاهای نمادینی است که با وجود ملموس و واقعی بودن، می¬توانند نمونه ای برای تیپ¬های مشابه و شرایط همسان باشند. ازاین رو، برخی آثار رادی تن به تأویل های گوناگون می¬دهند و می توان از رویکردهای مختلف به آن¬ها نگریست. ازجمله آثار رادی که از چنین قابلیتی برخوردار است، نمایشنامه «از پشت شیشه¬ها»ست. در این اثر، رادی با به کارگیری صنعت های مدرن، کوشیده است تا چالش بی¬امان و آشتی¬ناپذیر روشن-فکر امروز را با جریانِ نوگراییِ بی¬ریشه به نمایش درآورد. در این پژوهش، تلاش شده است تا شگرد رادی برای بیان نمادین دیدگاه¬هایش در نمایشنامه یادشده واکاوی شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد، نویسنده این بیان نمادین را با پردازش شخصیت زن و وانهادن نقش اساسی روایت بر دوش او خلق کرده است. در این روایت، نویسنده با به کارگرفتن شگرد قرینه¬سازی، دو تیپ زن را در کنار و دراصل، در برابر هم قرار داده است؛ یکی، زنی است متجددمآب با تجددی بی اصالت و دیگری، زنی معمولی از نوع امروزیِ آن با همان دغدغه¬های فکری و روانی. از این دیدگاه، هریک از شخصیت ها، به ویژه زنان نمایشنامه، می¬توانند نماینده یک تیپ یا مرام فکری و فرهنگی خاصی باشند که در فضای اثر، در کنار هم نقش¬آفرینی و دراصل، طرح دیدگاه می کنند.}, keywords_fa = {زن,نمایشنامه,اکبر رادی,نمایشنامه «از پشت شیشه ها»,نمادپردازی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9077-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9077-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Nosrati, Rafiq and Zahedi, Farindokht}, title = {A Study of the Temporality of Narrative in Four Plays by Naghmeh Samini}, abstract ={The experience of time, like anything else in the world, can manifest itself in the text. Time is regarded as a structural element of the text. One characteristic of narrative is that time is considered as the main element of representation tool and the represented object. Therefore, time is described in the light of the chronological relationship between story and the representing text. By analyzing the time of the story and the time of the representing text, it can be concluded that in all the four plays of Naghmeh Samininarrative has two kinds of temporalities: the cyclic and the linear. The linear temporality gives a dramatic characteristic to the text, while the cyclic temporality gives an epic characteristic to the text. The cyclic temporality is always connected to a particular place and somehow reveals the feminine subjectivity governing the text. This study aims to show that when the linear temporality is dominant, the text is dramatic, and when the cyclic temporality is dominant, the text becomes narrative, while both temporalities exist in these four plays simultaneously.}, Keywords = {narrative,feminine subjectivity,dramatic text,cyclic temporality,linear temporality,narrative text}, volume = {4}, Number = {16}, pages = {85-104}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {زمانمندی روایت در چهار نمایشنامه نغمه ثمینی}, abstract_fa ={تجربه زمان مثل هرچیز دیگری در جهان می تواند در هر متنی نمود پیدا کند. عنصر زمان، عنصر سازه ای متن به شمار می آید. مختصه روایت به این است که در آن، زمان مؤلفه اصلی ابزار بازنمایی (زبان) و شی ء بازنموده به شمار می آید. بنابراین، زمان در پرتو روابط گاهشماری میان داستان و سخن بازنموننده آن معنا می یابد. با تحلیل زمان داستان و زمان سخن بازنموننده آن، نشان داده می شود که در هر چهار نمایشنامه مورد بررسی در این پژوهش، روایت دارای دو نوع زمانمندی است: زمانمندی یادواره‎ای و زمانمندی خطی. زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک به متن می دهد و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی. زمانمندی یادواره ای همیشه در پیوند با مکان خاصی قرار می گیرد و به نوعی می تواند نشان دهنده ذهنیت زنانه حاکم بر متن باشد. در این مقاله، برآنیم تا نشان دهیم درحالی که در هر چهار نمایشنامه هر دو زمانمندی وجود دارد، در هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی خطی غلبه بیشتری دارد، متن خصلت دراماتیک دارد و هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی یادواره ای غلبه دارد، متن خصلت روایی دارد.}, keywords_fa = {روایت,زمانمندی یادواره‌ای,زمانمندی خطی,ذهنیت زنانه,متن دراماتیک,متن روایی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4599-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4599-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {SalehiMazandarani, Mohammad Reza and Gobanchi, Nasri}, title = {An Analysis of the Dramatic Elements of Theater of the Absurd in Gholam Hossein Saedi’s Plays}, abstract ={This paper deals with the role of the Theatre of the Absurd in the evolution of the history of Iranian dramatic literature. In the modern art everyone in a way is involved in the question of modern technology. Mechanization has made its way into everyday life and has affected all its aspects.This effect is so immense that everyone is in way occupied with the same subject. One of the concepts evident in the works of European authors and playwrights is absurdity and inefficiency of the modern time and the people. This article investigates how the concept of the absurd is reflected in the plays of Gholam HosseinSaedi. It has been tried to present an analysis of how Theater of the Absurd and its pioneershave influenced Saedi’s plays.}, Keywords = {anxiety,Beckett,Ionesco,Gholam Hossein Saedi,Theater of the Absurd}, volume = {4}, Number = {16}, pages = {105-126}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {واکاوی مفهوم تئاتر پوچی اروپا در نمایشنامه‌های غلامحسین ساعدی}, abstract_fa ={این مقاله قصد دارد به میزان تأثیرگذاری جلوه های ادبی و نمایشی تئاتر پوچی (اَبزورد) بر سبک نمایشنامه نویسی ایران بپردازد. غلامحسین ساعدی یکی از نمایشنامه نویسان شناخته شده ایرانی است که برخی از مهم ترین تمهیدات تئاتر نو را در سبک نویسندگی خود به کار گرفته است. نگارنده در این پژوهش درپی آن است که چگونگی بازتاب مفهوم پوچی را در نمایشنامه های نوگرای غلامحسین ساعدی نشان دهد؛ نویسنده¬ای که مستقیم و غیرمستقیم از این نوع تئاتر تأثیر پذیرفته است. ضمن اینکه با توجه به مهم ترین شاخص های تئاتر پوچی، از میزان و نحوه تأثیرپذیری نمایشنامه¬های ساعدی از این¬گونه تئاتر و نمایشنامه نویسان سنتی و مدرن تحلیلی ارائه خواهد کرد. تأثیرپذیری ساعدی از نمایشنامه نویسان مدرن بیش از سنت گرایان بوده که نشان دهنده همگامی ساعدی با آنان در بیان مسائل روزمره و مطرح جهان در تئاتر است.}, keywords_fa = {تئاتر پوچی,بکت,یونسکو,غلامحسین ساعدی,ادبیات نمایشی ایران}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-8425-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-8425-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Mohebbi, Parastoo and NazerzadeKermani, Farh}, title = {Metafiction in Mohammad Charmshir’s Dastan-e door va deraz-e safar-e sultan … be diyar-e farang}, abstract ={This paper studies the concept of metafiction in Charmshir’s play Dastan-e door vaderaz-e safar-e sultan … be diyar-e farang (1998). Metafiction, as a result of an analytical perspective emerged first in modern novels, attempts to challenge the conventional frame of fictional reference to the reality of the external world as it is suggested in literary Realism. In this type of stories, narrative elements such as plot, character, time, and place are no longer representatives of imagined reality, but they in fact reflect a perpetual conflict between art and reality. However, it can be suggested that reality here is subordinated by the referents of the external world. Linguistically, metalanguage and poetic functions of drama would dominate its object language. The story then will be directed toward its narrative elements as well as its own process of creation. Adaptation and meta-historiographyare some of the other features of this style of writing stories which is associated with parody and irony. Charmshir’s play is not really a narrative of the king’s long journey to Europe;rather it is a challenge for the playwright to realize a metafictional probability in form of a postmodern drama. This play is an artwork about the process of building an alternative story and is a new exploration on narrative facts.The elements such as characters, structure, plot, the authority of the narrator, and the style of narrative are no longer the hidden parts of drama in the representation of the story and meaning;in fact, they are the story in itself. The foregrounding of language here is an ironic reference to literary and dramatic texts while it is a fictional device for fabricating history and manipulating data by which the reader expects to receive narrative information. This studyunravels new aspects of narrative structure in Iraniandrama using an analytic-descriptive approach.}, Keywords = {metafiction,historiographical metafiction,Iranian drama,Mohammad Charmshir}, volume = {4}, Number = {16}, pages = {127-148}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {فراداستان‌نگاری در نمایشنامۀ داستانِ دورودراز سفر سلطان... به دیار فرنگ1 اثر محمد چرمشیر}, abstract_fa ={این مقاله قصد دارد الگوی داستانی نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان به... دیار فرنگ را با روش فراداستان نگارانه ای که در ادبیات داستانی پسامدرن رایج شده است، مطابقت دهد. فراداستان حاصل رواج دیدگاهی در ادبیات است که در مخالفت با نحلۀ رئالیسم ادبی، می کوشد تا چارچوب ارجاع داستان به واقعیت را مورد شک قرار دهد. در این نوع از داستان، عناصر داستانی مانند طرح، شخصیت، زمان و مکان جایگزینی از واقعیت های فرضی نیستند؛ بلکه تنازع دائمی میان هنر و واقعیت در آن، این بار به سود هنر خاتمه می یابد و واقعیت به صورت تابعی از دنیای مستقل و قائم به ذات داستان درمی آید. نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان... نوشتۀ محمد چرمشیر، شرح سفر سلطانی به فرنگ نیست؛ بلکه تلاش نویسنده را برای دست یابی به تجربه ای فراداستانی در متنی نمایشی نشان می دهد. این اثر داستانی است دربارۀ فرایند برساختن داستان و کاوشی است درباب اجزای روایتی. در این نمایشنامه، مباحثی مانند شخصیت ها، ساختار طرح، حدود اختیار راوی و شیوه های روایت، دیگر جزء پنهانی برای بازگو کردن داستان و بیان معنا نیستند؛ بلکه خودِ داستان اند. برجسته سازی زبان، ارجاع کنایه آمیز یا هزل گونه به متون ادبی و نمایشی دیگر و درنهایت ساختن تاریخی مجعول و دست کاری شده، خواننده را به تجربۀ شیوه های جدید روایتگری و هم زمان، ادراکی متفاوت با تاریخ دعوت می کند.}, keywords_fa = {فراداستان‌نگاری,محمد چرمشیر,ادبیات نمایشی معاصر ایران,نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-6366-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-6366-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {YousefianKenari, Mohammad Jafar}, title = {A Stylistic Analysis of the Dramatic Dialogues in Akbar Radi’s Melody of Rainy City (1998)}, abstract ={This paper analyzes communicative style of dialogues in Akbar Radi’s Melody of Rainy City (1998), using Grice’s ‘cooperative principle.’ The word ‘Gilan’, the name of the main character of the Melody of Rainy City, refers to a female name and also a province in the northern Iran. The play reveals the contradictions which can be naturally seen in the gap between the traditional culture and the imposing elements of modernity. Examining the cultural differences of characters, this paper deals with their hesitation to defend or dispose their individual values. Gilan’s nervous instability symbolizes the cultural chaos the province is facing. She is the young girl of an old caretaker who works for an aristocratic family. Gilan is in love with a youngguy who has just completed his academic education and returned home from the West. The socio-political debates of family members during their daily talks and their quarrels over the legacy of father, basically, have made these cultural gaps to be largely explicit. By using a cultural approach for the analysis of the relationship between characters, this article reveals how these paradoxical behaviors have been especially prevalent among the middle class of Iranian society. This paper finally presents a stylistic reading of dramatic dialogues as the conversational behavior of social characters.}, Keywords = {Stylistic of drama,Discourse Analysis,Iranian plays,conversational implicatures,Radi’s Melody of Rainy City}, volume = {4}, Number = {16}, pages = {149-176}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {تحلیل سبک گفتارهای نمایشی در «مِلودی شهر بارانی» اثر اکبر رادی}, abstract_fa ={این مقاله قصد دارد تا با به کارگیری «اصل همیاری گِرایس»، سبک ارتباطیِ گفتگوهای نمایشنامه «مِلودی شهر بارانی» (اکبر رادی، 1378) را تحلیل کند. «اشارتگرهای مکالمه¬ای» در روند یک ارتباط کلامی معمولاً ناشی از این ضرورت¬اند که دو سوی رابطه ناگزیرند گفته های خود را منسجم، شفاف و مرتّب ادا کنند. کشف این مسئله که آیا اِعمال الگوهای کاربردی زبان¬شناسی می¬تواند در فرآیند تحلیل روابط نمایشیِ معنادار میان شخصیت¬های درام مفید باشد یا خیر، در اولویت پژوهشی مطالعه حاضر قرار دارد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی و با مورد مطالعاتیِ منتخب از مجموعه نمایشنامه¬های معاصر ایرانی انجام می شود. «ملودی شهر بارانی» از نظر نمایشی واجد ارجاعات و اشارات صریح یا ضمنی مکررّی به گفتمان¬های اجتماعی، سیاسی و جلوه¬های فرهنگی و بومی موقعیت¬های زبانیِ رخداد اصلی است. تقابل نمایشی اشخاص ماجرا غالباً با توسعه تدریجی الگوی منسجمی از گفتگوهای معنادار پی¬ریزی شده و سپس در کلیّت نقشۀ داستانی اثر تعمیم یافته است. از این لحاظ می توان گفت که بافت¬های کلامی چندگانه و متکثّری همزمان در فضای رخداد اصلی نمایشنامه شکل می¬گیرند که فارغ از خاص¬بودگیِ هویت زمان و مکان روایی، واجد ظرفیت های زبانی مشخصی برای تحلیل اند.}, keywords_fa = {اکبر رادی,سبک‌شناسی درام,نمایشنامه‌های ایرانی,اشارتگرهای مکالمه‌ای,«ملودی شهر بارانی»}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3389-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3389-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {MFoumeshi, Behnam}, title = {Criticism of the article "Investigating the Capabilities of Archetypal Criticism in Comparative Literature Studies"}, abstract ={.}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {16}, pages = {177-182}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {نقد مقاله: «بررسی قابلیت‌های نقد کهن‌الگویی در مطالعات تطبیقی ادبیات»}, abstract_fa ={در سال های اخیر، شاهد رشد و گسترش فزایندۀ مطالعات ادبیات تطبیقی در ایران هستیم. این گسترش از سویی نوید بخش است؛ چون رشته ای که دهه ها در ایران مغفول مانده بود، حال مورد توجه قرار گرفته است. ولی از سوی دیگر، نگران کننده است؛ زیرا ناآگاهانه، همان بد فهمی های گذشته به شکل های مختلف تکرار می شود و اذهان پژوهشگران ادبی را مشوّش می کند. این نوشتار به نقد مقالۀ «بررسی قابلیت¬های نقد کهن¬الگویی در مطالعات تطبیقی ادبیات: نگاهی گذرا به کهن¬الگوهای سایه و سفر قهرمان» نوشتۀ مریم سلطان بیاد و محمودرضا قربان صباغ می پردازد و تلاش می کند از این راه به برخی چالش های پژوهش های ادبیات تطبیقی و نقد ادبی در ایران اشاره کند. ارتباط ادبیات تطبیقی با نقد ادبی بر همگان روشن است و دیگران دربارۀ آن گفته¬‍ اند و نوشته اند؛ بنابراین نیازی به توضیح آن در اینجا نیست. در این نوشتار، مقاله یادشده از چهار دیدگاه نقد شده است: ارتباط عنوان مقاله با موضوع مورد پژوهش، نوآوری مقاله، انسجام مطالب و استدلال علمی و نحوۀ نگارش.}, keywords_fa = {نقد کهن الگویی,نقد مقاله}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3477-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-3477-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} } @article{ author = {Rashidi, Sadegh and ., .}, title = {Introduction and review of the book: Drama and dramatic features in Persian literary texts}, abstract ={.}, Keywords = {}, volume = {4}, Number = {16}, pages = {183-193}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {معرفی و نقد کتاب: درام و ویژگی‌های دراماتیک در متون ادب فارسی}, abstract_fa ={این مقاله با رویکرد نقد تحلیلی، به مطالعه و بررسی کتاب جلوه های نمایشی مثنوی اثر مریم کهنسال می پردازد. در حوزه مطالعات نظری ادبیات نمایشی، تحقیقاتی را در قالب رساله های دانشگاهی و مقالات می توان مشاهده کرد که به بررسی جنبه های نمایشی متون ادب فارسی پرداخته اند. این نوع آثار از حیث مضمون و موضوع پژوهش، بیشتر با تمرکز بر متون کلاسیک صورت گرفته اند و اغلب هم دارای وجوه مشترکی هستند که در نهایت به توصیف ویژگی های نمایشی و تعمیم آن ها به متون ادب کلاسیک- اعم از شعری یا داستانی- ختم می شوند. دلیل نگاه انتقادی ما در این مقاله از همین نقطه شروع می شود. درواقع، معضل فهم فلسفی درام و آشفتگی نظری موجود در بین این پژوهشگران، موجب تولید آثاری با عناوینی مانند بررسی جنبه های نمایشی یا بررسی جلوه های نمایشی و... می شود. سنت غنی شعری و ادبی ما ارزشمندتر از آن است که بخواهیم با تعمیم پاره ای از نظریه های نمایشی، به دنبال اثبات ویژگی های دراماتیک یا گاه سنت نمایشی در آن ها باشیم. درحالی که از این موضوع آگاهیم که سنت درام از غرب و با خرد و فلسفه یونانی آغاز شده و سنت نمایشی ما بیشتر جنبه های روایی و کارناوالی داشته است.}, keywords_fa = {مثنوی,نقد کتاب,نمایش,متون ادب فارسی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-6739-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-6739-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2011} }