@article{ author = {AghayaniChavoshi, leil}, title = {اثر کلاسیک؛ بازخوانی مفهوم کلاسیک از نظر شارل سنت بوو}, abstract ={توجه به ارزش‌های آثار والا و بررسی ویژگی ‌های ادبی و هنری آنها همواره مورد توجه اندیشمندان و منتقدان بوده است. شارل آگوستن سنت‌بوو Charles Augustin Sainte-Beuve (1869-1804) از جمله پیشروان منتقدان این حوزه بود که به طور خاص و با رویکردی تازه به موضوع آثار کلاسیک ـ در مفهومی نو ـ پرداخت. وی در جستاری که از آثار برجسته ادبی به دست داد، به مؤلفه‌هایی توجه کرد که سبب می‌شود اثر ماندگار و به تعبیر خاص وی، کلاسیک شود. توجه به محتوای اثر و سهمی که در اعتلای روح انسانی دارد، از نکات مهمی است که مورد توجه سنت بوو در سنجش اثر کلاسیک قرار گرفته است. سنت بوو اثر کلاسیک را اثری خواند که ـ به واسطه ظرفیت‌های برتر خود ـ زمان را درمی‌نوردد. این نوشتار، به بررسی رویکرد سنت‌بوو درباره اثر کلاسیک و وجوه مختلف آن را پرداخته است. واژگان کلیدی: اثر کلاسیک، شارل سنت‌بوو، اثر ادبی}, Keywords = {}, volume = {7}, Number = {28}, pages = {11-29}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {اثر کلاسیک؛ بازخوانی مفهوم کلاسیک از نظر شارل سنت بوو}, abstract_fa ={توجه به ارزش‌های آثار والا و بررسی ویژگی ‌های ادبی و هنری آنها همواره مورد توجه اندیشمندان و منتقدان بوده است. شارل آگوستن سنت‌بوو Charles Augustin Sainte-Beuve (1869-1804) از جمله پیشروان منتقدان این حوزه بود که به طور خاص و با رویکردی تازه به موضوع آثار کلاسیک ـ در مفهومی نو ـ پرداخت. وی در جستاری که از آثار برجسته ادبی به دست داد، به مؤلفه‌هایی توجه کرد که سبب می‌شود اثر ماندگار و به تعبیر خاص وی، کلاسیک شود. توجه به محتوای اثر و سهمی که در اعتلای روح انسانی دارد، از نکات مهمی است که مورد توجه سنت بوو در سنجش اثر کلاسیک قرار گرفته است. سنت بوو اثر کلاسیک را اثری خواند که ـ به واسطه ظرفیت‌های برتر خود ـ زمان را درمی‌نوردد. این نوشتار، به بررسی رویکرد سنت‌بوو درباره اثر کلاسیک و وجوه مختلف آن را پرداخته است. واژگان کلیدی: اثر کلاسیک، شارل سنت‌بوو، اثر ادبی}, keywords_fa = {اثر کلاسیک,شارل سنت‌بوو,اثر ادبی,اثر کلاسیک,شارل سنت‌بوو,اثر ادبی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4283-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4283-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2014} } @article{ author = {}, title = {Text and power theoretical framework for critical interpretation of text}, abstract ={Abstract Text and power theoretical framework for critical interpretation of text In this study we have tried -to comment on the importance of text in social and literary research - to provide a theoretical framework for critical interpretation. Question of this research is : H ow text power does.To answer this question , we will review the theories of power in the humanities and social sciences . Two main theories have been proposed in this field . Rule-based theories in which emphasize power as a physical or class or governmental force. Other theories emphasize power as the discoursive or the lingual that applay Through subjective and desubjective processes. at For this purpose will read the votes of four of the most important contemporary theorists , Ernesto Laclau and Chantal Mouffe , Slavoj Žižek and Julia Kristeva until will be given research question. Finally, the responses of these theories will be presented .}, Keywords = {" text","power"," hegemonic intervention ","fantasy","abjection"}, volume = {7}, Number = {28}, pages = {31-51}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {متن و قدرت: چارچوبی نظری جهت تفسیر انتقادی متن}, abstract_fa ={چکیده: در این پژوهش نظری تلاش داریم با توجه به اهمیت متن در پژوهش های ادبی و اجتماعی چارچوبی نظری جهت تفسیر انتقادی متن ارائه کنیم.سوال اصلی ما در این پژوهش عبارت است از اینکه: متن چگونه اعمال قدرت می کند؟ جهت پاسخ به این سوال به مرور نظریه های قدرت در علوم انسانی و اجتماعی خواهیم پرداخت. عمدتا دو دسته نظریه در این حوزه مطرح اند. نظریه های حاکمیت محور که در آنها به قدرت به مثابه زور فیزیکی، دولتی یا طبقاتی تاکید می شود ونظریه های دسته ی دیگر که قدرت را امری گفتمانی و زبانی درنظر می گیرند که از طریق فرایند های سوژه سازی و سوژه زدایی در متون اعمال می شود. برای این منظور آرا چهار تن از مهمترین نظریه پردازان معاصر، ارنستو لاکلائو و شانتال موفه، اسلاوی ژیژک و ژولیا کریستوا را با محوریت مهمترین مفاهیم آنها یعنی مداخله هژمونیک، فانتزی و آلوده انگاری و با توجه به پرسش این پژوهش خوانش خواهیم کرد. واژگان کلیدی: متن، قدرت، مداخله هژمونیک، فانتزی، آلوده انگاری.}, keywords_fa = {واژگان کلیدی: "متن"," قدرت"," مداخله هژمونیک"," فانتزی"," آلوده انگاری"}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-2723-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-2723-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2014} } @article{ author = {Sadeqi, Mohamm}, title = {An Introduction to the General Theory of Clichés}, abstract ={«نظریه عام کلیشه‌ها» یکی از نگاه‌های صورت‌گرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارت‌شناسی و واژگان‌شناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبان‌شناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصه‌های عامیانه (1968) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثل‌ها، چیستان، کنایات، قصه‌ها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشه‌ها را معرفی نمود. پرمیاکوف و برخی هم‌نظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینش‌های ادبی باید از عناصر کلیشه‌ای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی به‌این‌گونه عبارات نداشتند، تلاش کردند که علت وجودی کلیشه‌ها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشه‌ها صرفاً مشتی عبارات دست‌دوم، کهنه و پیش‌پا افتاده نیست. پرمیاکوف از منظر زبان‌شناسی، نظریه عام کلیشه‌ها را ارائه می‌کند و حدود طرح کلی نظریه‌اش از ضرب‌المثل‌ها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانه‌ها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل می‌شود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحد‌های ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: «یادداشت‌هایی درباره نظریه عام کلیشه‌ها» می‌توان ادعا نمود که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر به دنبال طرح مقدماتی این نظریه بوده‌‌است. هدف ما از ارائه این نوشته، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبان‌شناسان و منتقدان ادبی را از منظر محققان شعر شفاهی و نیز صورتگرایان درباره ادبیات عامیانه جستجو نموده‌ا‌یم.}, Keywords = {Russian Formalism,General Theory of Cliches,Folklore,Formula,G. L. Permyakov}, volume = {7}, Number = {28}, pages = {53-77}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {درآمدی بر نظریه عام کلیشه ها}, abstract_fa ={«نظریه عام کلیشه‌ها» یکی از نگاه‌های صورت‌گرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارت‌شناسی و واژگان‌شناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبان‌شناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصه‌های عامیانه (1968) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثل‌ها، چیستان، کنایات، قصه‌ها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشه‌ها را معرفی نمود. پرمیاکوف و برخی هم‌نظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینش‌های ادبی باید از عناصر کلیشه‌ای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی به‌این‌گونه عبارات نداشتند، تلاش کردند که علت وجودی کلیشه‌ها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشه‌ها صرفاً مشتی عبارات دست‌دوم، کهنه و پیش‌پا افتاده نیست. پرمیاکوف از منظر زبان‌شناسی، نظریه عام کلیشه‌ها را ارائه می‌کند و حدود طرح کلی نظریه‌اش از ضرب‌المثل‌ها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانه‌ها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل می‌شود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحد‌های ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: «یادداشت‌هایی درباره نظریه عام کلیشه‌ها» می‌توان ادعا نمود که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر به دنبال طرح مقدماتی این نظریه بوده‌‌است. هدف ما از ارائه این نوشته، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبان‌شناسان و منتقدان ادبی را از منظر محققان شعر شفاهی و نیز صورتگرایان درباره ادبیات عامیانه جستجو نموده‌ا‌یم.}, keywords_fa = {صورتگرایی روسی,نظریه عام کلیشه‌ها,ادبیات‌ عامیانه,فرمولواره‌,جی. ال. پرمیاکوف}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-11347-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-11347-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2014} } @article{ author = {Waezadeh, Abbas and Qawam, AbolQasem}, title = {The Problems of Genre Theory in Persian Literature}, abstract ={Genology or genre theory is one of the oldest, most controversial and most problematic branches of literary theory. Approximately two thousand four hundred years in the life of this theory, many controversies surrounding the concept of genre has been and in these controversies, different problems and issues have been raised. Among the many topics of the theory, this article will talk about the issues that need attention in generic studies of Persian literature; such as the definition of the genre, genre and literary works, types of genres (the main forms), generic conventions and expectations, measure of regard to conventions, genre and intertextuality, genre and time, genre and cultures, genre and literary history, the vicious circle in the selection of genres, and definition and naming of genres. The article also criticizes the traditional approach to genre theory in Persian literature and notes the necessity of retrospective component approach to literary genres.}, Keywords = {Literary Theory,genre theory,Genre,Persian literature}, volume = {7}, Number = {28}, pages = {79-111}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {تأملی در نظریۀ انواع در ادبیات فارسی}, abstract_fa ={گونه‌شناسی ادبی یا نظریۀ انواع ادبی یکی از نظریات مطرح در حوزۀ نظریۀ ادبی است که در حیات حدوداً دوهزار و چهارصد سالۀ خود محمل مناقشات، رد و قبول‌ها و جرح و تعدیل‌های فراوانی بوده‌است. در این مناقشات و مجادلات مسائل و مباحث مختلفی مطرح‌شده که سبب گسترش، تعمیق و امروزه تثبیت این نظریه شده‌است. این مقاله بر آن‌ است تا از انبوه مباحث مطرح در این نظریه به مسائلی بپردازد که توجه به آنها در مطالعات گونه‌شناسانۀ ادبیات فارسی ضروری است؛ مسائلی چون: تعریف نوع ادبی، رابطۀ نوع ادبی با آثار ادبی، انواعِ انواعِ ادبی (انواع بنیادی)، قراردادهای نوع، نوع ادبی و ایجاد انتظارات، میزان رعایت قراردادهای نوع، نوع ادبی و بینامتنیت، زمان‌مندی انواع ادبی، نوع ادبی و فرهنگ، نوع ادبی و تاریخ ادبیات، دور در گزینش انواع ادبی، و تعریف و نام‌دهی انواع ادبی. این مقاله ضمن طرح این مباحث، به نقد رویکرد سنتی نظریۀ انواع ادبی فارسی پرداخته و ضرورت اتخاذ رویکرد جزئی‌نگرانه به انواع ادبی را متذکر می-شود.}, keywords_fa = {نظریۀ ادبی,نظریۀ انواع ادبی,نوع ادبی,ادبیات فارسی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9382-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9382-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2014} } @article{ author = {Rafizadeh, Sarw}, title = {Representations of women in Contemporary Literary fiction of Afghanistan(based on The Novel Noghreh, daughter of Kabul River)}, abstract ={Abstract The Novel Noghreh, daughter of Kabul River, written by Humaira Qaderi, one of the young and proposed Afghanistan novilist that it is one of the most important novels of contemporary Afghanistan. Here social and political issues have been addressed from the standpoint of women, with a focus on women. The purpose of this article is to study the status and role of Afghan women in contemporary Persian fiction in this country and explore this novel via Critical Discourse Analysis. After the introduction of research methods and theoretical bases of Norman Fairclough, we will analysis the text in three stages. The results of our analysis show that context of novel representations two types of conflict: the Conflict between traditional patriarchal discourses and discourses of femininity (feminist) and the contrast between the intellectual discourse and the discourse of power. The author represents all events of the story about political and social issues in a particular period of history; thus, the method of analysis components of Critical Discourse Analysis, besides to the specific and targeted approach to the representation of the events of the story in author perspectives, introduced reader with some of the developments in this story that its role is played by the women in Afghan society. Author's emphasis is on a particular period of history than any other time also reflects national trends and anti-authoritarian and colonial. Due to the presence of foreign forces and interference potential and secretly warns and in addition to the design of social and emotional issues of women, her apparent bias against traditional patriarchal discourse shows.}, Keywords = {CDA,Qaderi,Afghanistan,Women,power relationships}, volume = {7}, Number = {28}, pages = {113-142}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {بازنمایی سیمای زن در داستان معاصر افغانستان با تکیه بر رمان نقره، دختر دریای کابل}, abstract_fa ={رمان نقره، دختر دریای کابل نوشته‌ی حمیرا قادری نویسنده‌ی مطرح و جوان افغانستان یکی از رمان‌های مهم معاصر افغانستان ‌است که در آن به مسائل اجتماعی و سیاسی از دیدگاه زن و با محوریّت زن پرداخته شده‌است. این رمان حوادث و وقایع سالهای پرالتهاب(۱۳۰۸-۱۳۵۷)، را با دیدی متفاوت توصیف می-کند. این مقاله با هدف بررسی جایگاه اجتماعی و نقش زن افغانستانی در داستان نویسی معاصر فارسی این کشور، به بررسی رمان مذکور به شیوه‌ی تحلیل گفتمان پرداخته و پس از معرفی روش پژوهش و مبنای نظری فرکلاف، تحلیل متن را در سه مرحله پی‌گرفته‌است. نتایج حاصل از واکاوی متن نشان داد که سراسر رمان عرصه‌ی تقابل گفتمان‌های سنّت و مردسالاری در برابر گفتمان زنانگی(فمینیستی) و گفتمان قدرت در برابر گفتمان روشنفکری است. نگرش نویسنده در بازنمایی وقایع و حوادث داستان جریان‌های فکری جامعه را درباره‌ی مسایل سیاسی و اجتماعی در برهه‌ی خاصی از دوره‌ی معاصر به نمایش می‌گذارد؛ بدین‌ترتیب واکاوی مولفه‌های تشکیل دهنده‌ی رمان به شیوه‌ی تحلیل گفتمان انتقادی، علاوه بر این‌که نگرش نویسنده را در بازنمایی وقایع داستان آشکار می‌کند، خواننده را با بخشی از تحولات فکری جامعه‌ی افغانستان که در این داستان نقش آن به زنان داده شده آشنا می‌سازد. تأکید قادری بر یک برهه‌ی خاص از تاریخ نیز بیان‌گر گرایش‌های ملی و ضد استبدادی و استعماری وی‌ است که با توجه به حضور نیروهای خارجی و دخالت احتمالی و پنهانی آنان هشدار می‌دهد و در کنار آن با طرح مسایل اجتماعی و عاطفی زنان، سوگیری آشکار وی را در برابر گفتمان سنّتی و مردسالارانه نشان می‌دهد.}, keywords_fa = {تگا,افغانستان,قادری,زن,روابط قدرت}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-5931-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-5931-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2014} } @article{ author = {Mojarrad, Sanaz}, title = {The relationship between structure and belief in Attar\'s Defending The Faith Tales: the study of Mosibat-Nameh}, abstract ={There is a tradition in Persian poems which poet at the beginning of his poem express his beliefs and answer to his opponents. Some poets represent these beliefs as tales. These parts mostly are out of the main body of the poem. Among Attars Neishaboury poems there are ten tales at the beginning of Mosibat-nameh. The content of these tales are defending of truth of his religious beliefs , answering to his opponents, explaining the value of poem and poesy. the structure of these tales are the form (tension, trying, conclusion) and two subsidiaries of this form and eliminate or changing these parts highlight the narratives opinion. Signs have more important role in making the structures. The signs which are used in these tales are: choosing the character, choosing the time and place, starting the tales with conjunction, the speed of act and react. Designing value equaition, Use the pronoun and quoting the speech of saints.}, Keywords = {structural study,signs,tales,Mosibat-Name}, volume = {7}, Number = {28}, pages = {143-167}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {رابطه‌ی ساختار و عقاید در حکایت‌های اعتقادی عطار: بررسی مصیبت‌نامه}, abstract_fa ={حکایت‌های اعتقادی دسته‌ای از پاره روایت‌ها هستند که راوی برای روشن ساختن اصول اعتقادی و پاسخ‌گویی به مخالفان عقیدتی‌اش آن‌ها را پردازش می‌کند. این حکایت‌ها غالبا در بخش آغازین و خارج از ساختمان محتوایی اصل منظومه قرار دارند. از میان آثار عطار نیشابوری، در بخش آغازین منظومه‌ی مصیبت‌نامه، ده حکایت اعتقادی وجود دارد. محتوای این ده حکایت، دفاع از حقانیت اعتقادهای مذهبی عطار و پاسخ‌گویی به مخالفان و تبیین ارزش شعر و شاعری است. ساختار حکایت‌ها از طرح «بحران، تلاش، نتیجه» و دو زیر مجموعه‌ی این طرح پیروی می‌کند و حذف یا تغییر آگاهانه‌ی این اجزای ساختاری در برجسته کردن اعتقاد راوی نقش داشته است. راوی، فضای اعتقادی حکایت‌ها را با تمهیدات نشانه‌شناختی موثر برجسته کرده است و نشانه‌ها در شکل دادن به ساختمان این نوع از حکایت‌ها، کارکرد بیشتری داشته است. تمهیدات نشانه‌ای موجود در حکایت‌ها عبارت‌اند از: انتخاب شخصیت، انتخاب زمان و مکان، آغازشدن حکایت با حرف ربط «چون»، سرعت کنش و واکنش، طراحی معادله‌ی ارزشی، استفاده از ضمیر متصل شخصی، نقل کلام از سوی مقدسان.}, keywords_fa = {بررسی ساختاری,بررسی نشانه‌شناختی,حکایت‌ اعتقادی,مصیبت‌نامه}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4200-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-4200-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2014} } @article{ author = {Hoorvash, Mo}, title = {The Actress of the Words: Theatricality, Femininity, and Creation in The Last Game of the Lady}, abstract ={In spite of the growing acceptability of the works of women novelists in Iran, literary criticism of these works suffers from significant shortcomings and limitations. The most prominent of these shortcomings is the critics’ lack of interest in separately analyzing each novel as a distinct literary unit in order to appreciate its singular literary excellence and uncover those aspects that are less likely to appear in the literature of men. Above all, feminist literary criticism of Iranian novels lacks an approach to focus on the notion of femininity as an indispensible part of the narration that can offer new literary potentials both for the writer and the reader. The present study uses concepts from poststructuralist psychoanalysis, especially Lacan’s theories of mirror stage and femininity as pretense and Irigaray’s theories regarding mimesis, difference and the development of the feminine subject, to discuss the function of game playing in Belgheis Soleimani’s novel, The Last Game of the Lady. Golbanoo, the protagonist, through her games and theatricality, manages to take what Irigaray believes to be the first step in challenging the phallocentric discourse: the strategy of subversive mimesis of that discourse to open a space for a new definition of femininity that allows for the development of the female subject. Her last game, which is the game of the narrative, is in fact the beginning of her victory. Golbanoo and the novelist join forces to playfully crack the phallocentric mindset and achieve feminine subjectivity by means of creative production.}, Keywords = {Psychoanalytical criticism,woman,Lacan,Irigaray,Belgheis Soleimani}, volume = {7}, Number = {28}, pages = {169-188}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {بازیگرِ کلمات: زنانگی، نمایشگری و آفرینش در رمان بازی آخر بانو}, abstract_fa ={یکی از نیاز های اساسی نقد ادبی فمینیستی امروز ایران، توجه به مفهوم زنانگی در روایت، و بازنمایی آن به عنوان یک قابلیت ادبی مضاعف است. پژوهش حاضر کارکرد بازی در رمان بازی آخر بانو نوشته بلقیس سلیمانی را با استفاده از خوانش روانکاوانه پساساختارگرا، به ویژه نظریه های فاز آینه و زنانگی در لاکان، و تئوری های تقلید، تفاوت و شکوفایی سوژۀ زنانه در ایریگارای بررسی می کند. گل بانو، شخصیت محوری رمان، در بازی های آگاهانه و ناخودآگاه خود، به روندی جامه عمل می پوشاند که از دیدگاه ایریگارای یگانه راه مبارزه با قدرت گفتمان نرینه محور است، راهی مبتنی بر تقلید خرابکارانه از این گفتمان و گشودن بازیگوشانۀ فضایی جهت زایش مفهوم جدیدی از زنانگی. گل بانو در تلاشی بی پایان برای شناخت و پرورش خود، درگیر بازی هایی می شود که گاه موفق است و گاه ناموفق، گاه با تقلید آینه وار ساختار فکری جامعه را مشروعیت می بخشد و گاه با تقلید خرابکارانه آن را به چالش می کشد. در این روند آزمون و خطا، به تدریج راهی برای بروز هویت زن به عنوان یک سوژۀ انسانی (و نه یک شئ و کالا) از طریق بازی ها باز می‌شود. بازی آخر بانو که بازی با روایت است، در حقیقت شروع پیروزی گل بانو است. او و نویسنده در مقام سوژه با درهم آمیختن تقلید و خَلق، زنانگی خود را در فضایی آبستن از خلاقیت و آفرینش شکوفا می کنند.}, keywords_fa = {نقد روانشناختی,زن,ژاک لاکان,لوس ایریگاری,بلقیس سلیمانی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-10744-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-10744-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2014} } @article{ author = {}, title = {The metaphors not to be new}, abstract ={}, Keywords = {conceptual metaphor about love,Hafez,repetitive metaphor}, volume = {7}, Number = {28}, pages = {186-192}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {حافظ و استعاره‌های مرده دربارۀ عشق}, abstract_fa ={توصیف مقاله در مقاله­ ای با عنوان « بررسی خلاقیت های شعری حافظ در مفهوم سازی عشق »(فصلنامه نقد ادبی، س6، ش 23، پاییز 1392، صص (82-59)) تلاش شده است تا با استفاده از نظریه استعاره مفهومی نوآوری­­ها و خلاقیت­های حافظ در مفهوم­سازی عشق بررسی شود. نویسندگان مقاله بر آن هستند که:« خلاقیت استعاری در مفهوم سازی عشق با دو دسته از استعاره های مفهومی عشق پیوند دارد:الف. استعاره­ های قراردادی و رایجی که با کمک شاخص­های چهارگانه ترکیب، گسترش، پیچیده سازی و پرسش از یک سوی پیوستار قراردادی بودن به سوی دیگر آن حرکت می­کنند و بدیع­تر و تخیلی­تر از گونه عامیانه خود می­شوند. ب. دسته دیگری از استعاره­ها که در بدو امر خلاقانه و بدیع هستند »(همان: 78)}, keywords_fa = {استعاره مفهومی عشق,حافظ,استعاره های تکراری}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9905-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-9905-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2014} } @article{ author = {gholami, mojahe}, title = {analysis of Korosh Safavi\'s researches about Indian style}, abstract ={analysis of Korosh Safavi's researches about Indian style}, Keywords = {amorphous of persian poet's styles,Indian style,Korosh Safavi}, volume = {7}, Number = {28}, pages = {193-203}, publisher = {Tarbiat Modares University}, title_fa = {بازخوانی سه گانه کورش صفوی در سبک هندی پژوهی}, abstract_fa ={خرده گیری بر سنّت گونه بندی سبک های شعر پارسی و تقسیم آن به خراسانی، عراقی، هندی و بازگشت، پیشنهاد مدل نوینی در این باره و بحث بر سر سبک هندی و کیفیّت تکوین آن، موضوع سه مقاله از دکتر کورش صفوی است: «پیشنهادی در سبک شناسی ادب فارسی»، «نگاهی تازه به نظام سبک شناسی زبان و هنر»، و «نگاهی به چگونگی پیدایش سبک هندی در شعر منظوم فارسی». نگاه صفوی در این مقالات، نگاهی زبانشناسیک و معطوف به نظریّه های هاورانک، یاکوبسن و لیچ است. با وجود ستایش برانگیز بودن کوشش صفوی در این باب، می نماید که انتقاداتی به نظریّه وی وارد باشد. چنانکه برخی از ایرادات صفوی بر سنّت گونه بندی سبک های شعر پارسی، از الگوی پیشنهادی وی نیز برطرف نشده. همچنین به واسطۀ برخی پارادکس ها و نیز امکان استنباط های خلاف واقع بر مبنای برخی گزاره ها و مواردی دیگر، نظریّه صفوی از جهاتی آسیب مند شده است. در این جستار، پس از گزارشی اجمالی از نظریّات صفوی در سه گانۀ مذکور، کاستی های کار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.}, keywords_fa = {گونه بندی سبک های شعر پارسی,سبک هندی,کورش صفوی}, url = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1852-en.html}, eprint = {http://lcq.modares.ac.ir/article-29-1852-en.pdf}, journal = {Literary Criticism}, issn = {2008-0360}, eissn = {2538-2179}, year = {2014} }