دوره 5، شماره 20 - ( 1391 )                   جلد 5 شماره 20 صفحات 194-171 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


1- عضو هیأت علمی / دانشگاه بیرجند
2- عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم تهران
3- دانشجوی درحال تحصیل
چکیده:   (9493 مشاهده)
چکیده نظریه شعری یعنی بحثی روشمند درباره آثاری که هم جوهرشان زبان است و هم ابزارشان. محمدتقی بهار(ملک الشعرا) و ابراهیم عبدالقادر المازنی در عصری که ستیز میان سنت و تجدد در همه بخش ها و حوزه ها به شدت جریان داشت، در ایران و مصر به تبیین نظریه شعری خود پرداختند. هر دو به عنوان عضوی تأثیرگذار از یک جنبش برجسته ادبی(انجمن دانشکده در ایران و جماعت دیوان در مصر) در تبیین نظریه شعری مورد نظر خود و جنبشی که بدان تعلق داشتند، نقش ایفا کردند. در این پژوهش که خود می تواند زمینه را برای مقایسه شرایط جریان¬های ادبی در سرزمین های مختلف و نیز تحلیل دقیق و علمی چرایی موفقیت آنها در یک سرزمین و شکستشان در سرزمین دیگر(یا دست کم کندی و تندی حرکتشان در محدوده های ادبی ملل مختلف) برای تحلیل گران ادبی فراهم کند، به مقایسه نظریه شعری بهار و المازنی پرداخته شده است. پس از استخراج و طبقه بندی روشمند آراء بهار و المازنی درباره تعریف شعر، نقش و جایگاه شاعر و مخاطب در خلق شعر و معنایش، با رویکردی تطبیقی، نظریه شعری این دو مقایسه و تبیین شده است و از جمله آشکار شده است که هر دو بیشتر به کارکرد شعر پرداخته اند تا جنبه های ساختاری اش، اما از لحاظ مبنای فکری، بهار رویکردی درون گرایانه دارد و المازنی رویکردی برون گرایانه. البته نقش ترجمه آثار ادبی اروپایی و نیز تأثیرپذیری از مکتب های ادبی اروپایی، در نظریه شعری المازنی آشکار است. در مجموع می توان گفت بهار به سنت پایبندتر است و المازنی بیشتر رو سوی آینده و تجدد دارد.
متن کامل [PDF 154 kb]   (3221 دریافت)    
نوع مقاله: نظری | موضوع مقاله: نظریه ادبی
دریافت: 1391/3/4 | پذیرش: 1391/9/3 | انتشار: 1391/9/20

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.