دوره 8، شماره 29 - ( 1394 )                   جلد 8 شماره 29 صفحات 91-53 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده:   (10435 مشاهده)
در سنت ساختارگرایی سوسوری، فرض بر این است که دستگاه زبان پس از تعریف سلبیِ نشانه‌های کلامی و چینش بعضی از آنها در پی یکدیگر، مدلول‌های معینی را در کالبد یک متن مستقل گرد می‌آورد و از وحدت مضمونیِ متن در برابر شرایط ناپایدار بافتی محافظت می‌کند. بسیاری از منتقدان عرصه‌ی ادبیات نیز تحت تأثیر زبان‌شناسی سوسوری و به پیروی از بوطیقای ساختارگرا چنین می‌پندارند که نقد ادبی برابر است با سخن‌کاوی اثر در راه تأویل آن به مقصود آفریننده‌اش. در این مقال اما به جای کوششی بی‌فرجام برای وصول به فلان مدلول در بهمان اثر سترگ ادبی، به چندوچون در این باره خواهیم پرداخت که اساساً متنیت اثر از کجا(ها)ی زبان مایه می‌گیرد و چرا نمی‌توان فرایند خوانش متن را به روال‌های مکانیکیِ سخن‌کاوی فروکاست و هدف از نقد ادبی را نیل به مضمونی بی‌بدیل انگاشت. در تبیین دلالت‌مندی پردامنه‌ی متن و کران‌گشودگی خوانش، چند نمونه‌ی ظاهراً ناهمگون را فراتر از نقدهای سخن‌کاوانه، بر پایگاهی متشکل از دیدگاه‌های خوانش‌بنیاد بارت، پاشایی و متز تحلیل خواهیم کرد تا سرانجام به الگوی تازه‌ای از نقد ادبی دست یابیم. بنا بر این الگو اگرچه تنها سخن‌سنجی اثر برای تأویل آن کافی است، اما این سنجه را تنها یکی از شرایط لازم برای تحلیل متن باید دانست. در راه چنین تحلیلی همچنین باید عوامل متنیت هر اثر را نیز با توجه به شبکه‌ای از روابط بینامتنی‌اش تحلیل کرد؛ تحلیلی که از شناسایی انواع تقابل‌های پنهان در پوسته‌ای از روابط مجازی و استعاری آغاز می‌شود.    
متن کامل [PDF 375 kb]   (6314 دریافت)    
نوع مقاله: نظری | موضوع مقاله: نظریه ادبی
دریافت: 1392/11/20 | پذیرش: 1393/9/20 | انتشار: 1394/5/3

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.