1- فار غ التحصیل دکتری دانشگاه تهران
2- فارغ التحصیل دکتری دانشگاه تهران
چکیده: (9831 مشاهده)
امروزه مطالعات بینارشتهای در میان پژوهشگران حوزه ادبیات جایگاه ویژهای یافته است که طبیعتاً در پویایی جریان نقد ادبی نیز موثر خواهد افتاد. هدف اصلی مقاله پیش رو، معرفی رشته مطالعاتیِ جغرافیای ادبی است که میتوان آن را شکلی از نقد ادبی به شمار آورد. این رشته همانطور که از نامش پیداست حاصل برهمکنش جغرافیا و ادبیات است و پیدایش آن با اهمیت یافتن مفهوم «فضا» و «مکان» در علوم انسانی ارتباط مستقیم دارد. مطالعات مربوط به «فضا» و «مکان» از دهه 1990 در پژوهشهای علوم انسانی برجسته شد و در پی آن، رشته «جغرافیای ادبی» (Literary Geography) و شاخههای مختلف آن مانند نقد جغرافیایی (Geocriticism)، گردشگری ادبی (Literary tourism) و نقشهنگاری ادبی (Literary Cartography) شکل گرفت.
در این پژوهش ابتدا مبانی نظری جغرافیای ادبی با تکیه بر مفهوم فضا و مکان طرح میگردد. سپس چند شاخه مهم مرتبط با آن معرفی و کاربرد و موقعیت کنونی آنها در سیر مطالعات دانشگاهی بررسی میشود؛ در میان این شاخهها «نقشهنگاری ادبی» به عنوان پیشنیاز جغرافیای ادبی، بیش از همه مورد توجه قرار خواهد گرفت. انجام این پژوهش مستلزم جمعآوری و بررسی منابع متعددی است که برخی از آنها طی مقاله معرفی خواهد شد.
حاصل پژوهش این است که جغرافیای ادبی بستر مناسبی را برای تحلیل و بررسی جنبههای متفاوتی از شعر و داستان فراهم میسازد و دادههای به دست آمده از آن برای مطالعات ادبی و جامعهشناسی ادبیات سودمند است. در حقیقت، مکانهای جغرافیایی، کارکرد ادبی قابل تاملی در آثار ادبی دارند که معمولا از نظر منتقدان ادبی دور میماند.
موضوع مقاله:
ادبیات عامیانه دریافت: 1395/2/11 | پذیرش: 1395/3/16 | انتشار: 1395/4/1